۱۶۹- الْعَاشِر: عن ابن عباس رضي الله عنهما قال: قَامَ فينَا رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم بِمَوْعِظَةٍ فقال: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ محشورونَ إِلَى الله تَعَالَى حُفَاةَ عُرَاةً غُرْلاً ﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ ١٠٤ ﴾ [الأنبياء: ١٠٤] أَلا وَإِنَّ أَوَّلَ الْخَلائِقِ يُكْسى يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِبراهيم صلی الله علیه و آله و سلم، أَلا وإِنَّهُ سَيُجَاء بِرِجَالٍ مِنْ أُمَّتِى، فَيُؤْخَذُ بِهِمْ ذَاتَ الشِّمال فأَقُولُ: يارَبِّ أَصْحَابِي، فيُقال: إِنَّكَ لا تَدْرِي مَا أَحْدَثُوا بَعْدَك، فَأَقُول كَما قَالَ الْعَبْدُ الصَّالِح: ﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ﴾ [المائدة: ١١٧] إِلَى قولِه: ﴿أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨﴾ [المائدة: ١١٧، ١١٨] فَيُقَالُ لِي: إِنَّهُمْ لَمْ يَزَالُوا مرْتَدِّينَ عَلَى أَعقَابِهِمْ مُنذُ فارَقْتَهُمْ». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: ابنعباس رضي الله عنهما میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای ما سخنرانی کرد و فرمود: «ای مردم! شما نزد الله، پابرهنه، لخت و ختنهنشده، برانگیخته میشوید. (همانگونه که الله عزوجل میفرماید): ﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ ١٠٤﴾ [الأنبياء:١٠٤] یعنی: «همانطور که نخستین آفرینش را آغاز نمودیم، دوباره آن را تکرار میکنیم. وعدهی راستینی که بر عهدهی ماست. بهطور قطع ما این کار را انجام میدهیم». نخستین کسی که روز قیامت پوشیده میشود، ابراهیم علیه السلام است؛ مردانی از امتم را میآورند و آنها را به سوی دوزخ میبرند. میگویم: پروردگارا! اینها، یاران من هستند. گفته میشود: تو، نمیدانی که آنها پس از تو چه کردند؟ من، همان سخنی را میگویم که بندهی نیک خدا (عیسی علیه السلام) میگوید: ﴿مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧ إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨﴾ [المائدة: ١١٧، ١١٨] یعنی: «چیزی جز دستوری که به من دادی، به آنان نگفتم؛ اینکه الله را که پروردگار من و شماست، پرستش نمایید. و تا زمانی که در میانشان بودم، مراقب و گواهشان بودم و چون مرا (از میانشان) برداشتی، خودت مراقبشان بودی و تو بر همه چیز گواهی. اگر عذابشان کنی، بندگان تو هستند؛ و اگر آنها را ببخشی، بهیقین تو، توانای حکیمی».
سپس به من گفته میشود: آنان، پس از تو مرتد شدند و از دین برگشتند».
شرح
مؤلف رحمه الله، روایتی بدین مضمون نقل کرده است که ابن عباس رضي الله عنهما میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ما سخنرانی کرد.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم همواره برای یارانش سخنرانی میکرد؛ خطبهها یا سخنرانیهای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بر دو گونه بود؛ سخنرانیهای ثابت و مشخص، و سخنرانیهای اتفاقی و غیرثابتی که بنا بر ضرورت خاصی ایراد میکرد.
سخنرانیهای ثابت و مشخص، مانند: خطبهی جمعه، خطبهی عید، خطبهی استسقاء (طلب باران)، خطبهی کسوف (خورشیدگرفتگی). هر یک از این خطبهها در زمان و مناسبت خاص آن، ایراد میشد: دو خطبه در جمعه پیش از نماز، یک خطبه در عید پس از نماز، و همچنین خطبهی استسقاء، و خطبهای نیز پس از نماز کسوف.
خطبههای غیرثابت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، به صورت اتفاقی و زمانی بود که مسألهای پیش میآمد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به حسب ضرورت در میان یارانش برمیخاست و دربارهی آن موضوع یا پیشآمد، سخنرانی میکرد. به عنوان مثال: باری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شخصی را برای جمعآوری زکات فرستاد و چون به مدینه بازگشت، شتری با خود داشت که حامل اموال زکات بود؛ گفت: اینها، اموال زکات است و این را هم به من هدیه دادهاند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخنرانی کرد و فرمود: «مَا بَالُ أَحَدکم نَسْتَعْمِلُهُ فَيَرجِعُ وَيَقُولُ: هَذَا لَکُُمْ وَهَذَا أُهْدِيَ لِي فَهَلاَ جَلَسَ فِي بَيْتِ أَبِيهِ وَأُمِّهِ فَیَنظُرَ أَيُهْدَى لَهُ أَمْ لاَ؟»([۲]) یعنی: «چرا وقتی یکی از شما را (به جمعآوری زکات) میگماریم، هنگامی که از مأموریتش بازمیگردد، میگوید: این، از آن شماست و این را به من هدیه دادهاند؟ پس چرا در خانهی پدر و مادرش نمینشیند تا ببیند که آیا به او هدیه میدهند یا نه؟»
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم راست فرموده است؛ به کارگزار یا کارمند دولت، فقط بدین سبب هدیه میدهند که کارمند دولت است و میخواهند از این طریق، کار خود را راه بیندازند؛ و گرنه، آیا واقعاً در خانهی پدر و مادرش نیز به او هدیه میدادند؟
لذا پی میبریم که رشوه دادن، بسیار زشت است؛ بهگونهای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان مردم برخاست و در اینباره سخنرانی کرد و آنان را از این عمل بازداشت؛ زیرا اگر در میان ملتی، رشوه و رشوهخواری رواج یابد، آن ملت نابود میشوند و هیچکس به وظایف خود عمل نمیکند و حق و حقیقت را نمیگوید و عدالت، پایمال میگردد. رشوهدهنده و رشوهگیرنده، هر دو ملعون و نفرینشدهاند. البته اگر کسی که رشوه میگیرد، فقط در قبال رشوهخواری کار مردم را راه بیندازد و حقشان را ادا کند، در این صورت فقط کسی که رشوه میگیرد، ملعون است، نه رشوهدهنده؛ زیرا برای رسیدن به حق خود، چارهی دیگری ندارد و معذور است. متأسفانه اینک در بسیاری از کشورهای اسلامی، رشوهخواری رایج شده و برخی از مسؤولان بدون دریافت رشوه، کار مردم را انجام نمیدهند و بدینسان خود را در معرض هلاکت و عذاب الهی قرار میدهند. پناه بر الله؛ خودش، رحم کند.
هر مسؤولی وظیفه دارد در حد توانایی خود و بر پایهی عدالت، حقوق هر یک از شهروندان را ادا کند.
از خطبههای غیرثابت یا عارضی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میتوان به خطبهای اشاره کرد که دربارهی برای مالکان «بریره» ایراد نمود؛ بریره، کنیزی بود که عایشه رضي الله عنها او را خرید و در راه خدا آزاد کرد. ماجرا از این قرار بود که مالکان بریره، فقط در صورتی حاضر بودند بریره را به عایشه رضي الله عنها بفروشند که «ولاء»([۳]) او (یعنی اموالی که پس از مرگش میماند)، از آنِ آنها باشد. عایشه رضي الله عنها، این شرط را قبول نکرد و موضوع را با رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم در میان گذاشت. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «خُذِیهَا وَاشْتَرِطِي لَهُمْ الْوَلاءَ»؛ یعنی: «او را خریداری و آزاد کن و شرطشان را دربارهی حق ولای او بپذیر». آنگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: «مَا بَالُ أقوامٍ يَشْتَرِطُونَ شُرُوطًا لَيْسَتْ فِي كِتَابِ اللَّهِ، ما کانَ مِن شرطٍ لَيْسَ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَهُوَ باطلٌ وَإِنْ کانَ مِائَةَ مَرَّةٍ، قَضاءُ اللَّهِ أَحَقُّ وَشرطُ اللَّهِ أَوْثَقُ وَإنَّمَا الْوَلاءُ لِمَنْ أَعْتَقَ»؛([۴]) یعنی: «چرا برخی از مردم، شرطهایی میگذارند که در کتاب خدا نیست؟ هر شرطی که در کتاب الله وجود ندارد، باطل است؛ هرچند صد بار شرط بگذارند. حکم الله، سزاوارتر؛ و شرط او، محکمتر است و حق ولاء، از آنِ کسیست که (برده را) آزاد میکند».
از دیگر خطبههای اتفاقی و غیرثابت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میتوان به خطبهای اشاره کرد که دربارهی اجرای حدود و مجازاتها، ایراد فرمود؛ زنی از بنیمخزوم، کالاهایی مانند دیگ و مَشک را بهعاریت میگرفت و سپس انکارش میکرد؛ یعنی مرتکب سرقت میشد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که دستش را قطع کنند. قریش از بابت آبروی خود، نگران شدند و از اسامه بن زید رضي الله عنهما درخواست کردند که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سفارش کند تا این حکم را لغو نماید. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به اسامه رضي الله عنه فرمود: «آیا دربارهی حکم و قانون خدا، سفارش میکنی؟» آنگاه برخاست و برای مردم سخنرانی نمود و فرمود: «امتهای پیش از شما (بنیاسرئیل)، از آن جهت به هلاکت رسیدند که وقتی فردِ مشهور و نامداری در میان آنها دزدی میکرد، او را رها میکردند و هرگاه فردِ ضعیفی، مرتکب سرقت میشد، دستش را قطع مینمودند». سپس سوگند یاد کرد و فرمود: «لَوْ أنَّ فَاطِمَة بنت محمد سَرَقَت لَقَطَعْتُ يَدَهَا»؛([۵]) یعنی: «اگر دخترم، فاطمه دزدی کند، دستش را حتماً قطع میکنم». مگر این زن مخزومی، از فاطمه دختر محمد، بهتر است که بهخاطر او، حکم الهی را اجرا نکنم؟
این هم یکی دیگر از خطبههای عارضی و اتفاقی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بود. پیشتر حدیثی بیان شد که عرباض بن ساریه رضي الله عنه گفته است: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ما سخنرانی شیوایی ایراد نمود که دلها از آن ترسید و از چشمها اشک سرازیر شد.
لذا درمییابیم که هر عالم و دعوتگری، باید مطابق شرایط و پیشآمدها، برای بیان حقیقت و طرح مسایلی که مردم بدان نیازمندند، سخنرانی کند و در مناسبتهایی مانند جمعه، اعیاد شرعی، استسقاء، و خورشیدگرفتگی به بیان حقایق و مسایل گوناگون بپردازد؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به همین شکل عمل میکرد و آنگاه که سخنرانی، به مناسبت یا بهجا و در وقتش باشد، اثرگذاری آن بیشتر خواهد بود.
مؤلف رحمه الله، از ابنعباس رضي الله عنهما نقل کرده که باری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ما سخنرانی کرد؛ این هم یکی دیگر از سخنرانیهای عارضی و اتفاقی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در این سخنرانی فرمود: «ای مردم! شما نزد الله، پابرهنه، لخت و ختنهنشده، برانگیخته میشوید»؛ یعنی همگی در میدانی هموار که هیچ پستی و بلندی و هیچ درخت و ساختمانی در آن نیست، گرد هم میآیید؛ میدان حشر، هموار است و اگر کسی جار بزند، همه میشنوند و میبینند.
در روایتی آمده است که تک و تنها و بدون مال و ثروت برانگیخته میشوید. سپس رسولالله این آیه را تلاوت نمود که الله عزوجل فرموده است:
﴿كَمَا بَدَأۡنَآ أَوَّلَ خَلۡقٖ نُّعِيدُهُۥۚ وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ ١٠٤﴾ [الأنبياء: ١٠٤]
همانطور که نخستین آفرینش را آغاز نمودیم، دوباره آن را تکرار میکنیم. وعدهی راستینی که بر عهدهی ماست. بهطور قطع ما این کار را انجام میدهیم.
الله عزوجل در این آیه، با تأکید فرموده است: ﴿وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ﴾ یعنی: «وعدهی راستینی که بر عهدهی ماست». اینجا، جای تأکید است؛ زیرا برخی از مردم، حشر را انکار میکنند؛ همانگونه که الله عزوجل سخنشان را بدینسان بیان کرده که میگویند:
﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ ٣٧﴾ [المؤمنون : ٣٧]
تنها همین زندگی دنیاست که (برخی از ما) میمیریم و (برخی نیز) زندگی میکنیم و پس از مرگ برانگیخته نخواهیم شد.
لذا الله عزوجل میفرماید:
﴿وَعۡدًا عَلَيۡنَآۚ إِنَّا كُنَّا فَٰعِلِينَ ١٠٤﴾ [الأنبياء: ١٠٤]
وعدهی راستینی که بر عهدهی ماست. بهطور قطع ما این کار را انجام میدهیم.
وقتی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خبر داد که مردم در روز قیامت لخت و برهنه حشر میشوند، عایشه رضي الله عنها گفت: چقدر بد! زیرا زنان و مردان به یکدیگر نگاه خواهند کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الأَمْرُ أَشَدُّ مِنْ أَنْ يُهِمَّهُمْ ذَلكَ»؛([۶]) یعنی: «مسأله، سختتر از آن است که کسی در این فکر باشد و به یکدیگر نگاه کنند». همانطور که الله جل جلاله میفرماید:
﴿فَإِذَا جَآءَتِ ٱلصَّآخَّةُ ٣٣ يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ ٣٦ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ ٣٧﴾ [عبس : ٣٣، ٣٧]
پس هنگامی که آن بانگ مهیب و هولناک سر رسد؛ روزی که آدمی از برادرش فرار میکند، و از مادر و پدر میگریزد. و نیز از همسر و فرزندانش. در آن روز هر کسی گرفتاری و کاری دارد که او را به خود مشغول میکند.
حتی پیامبران نیز هنگام عبور از پل «صراط» دعا میکنند و میگویند: پروردگارا! ما را بهسلامت از اینجا عبور بده. مسألهی بسیار سخت و بزرگیست! از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الأَمْرُ أَشَدُّ مِنْ أَنْ يُهِمَّهُمْ ذَلكَ»؛ یعنی: «مسأله، سختتر از آن است که کسی در این فکر باشد و به یکدیگر نگاه کنند».
در ادامهی این حدیث آمده است: «نخستین کسی که پوشانده میشود، ابراهیم علیه السلام است». این ویژگی، به معنای برتری مطلق ابراهیم خلیل علیه السلام نیست؛ بلکه پیامبرمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم برترین و برگزیدهترین فرستادهی الله متعال است و روز قیامت، سرور و آقای همهی انسانها خواهد بود و تنها اوست که روز قیامت، از والاترین مقام شفاعت برخوردار میشود. همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿عَسَىٰٓ أَن يَبۡعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامٗا مَّحۡمُودٗا ٧٩﴾ [الاسراء: ٧٩]
…باشد که پروردگارت تو را به جایگاهی ویژه و شایسته برساند.
البته الله متعال به برخی از پیامبران، ویژگیها و امتیازهایی داده که به سایر پیامبران نداده است؛ به عنوان مثال در قرآن میخوانیم که الله عزوجل به موسی علیه السلام فرمود:
﴿قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنِّي ٱصۡطَفَيۡتُكَ عَلَى ٱلنَّاسِ بِرِسَٰلَٰتِي وَبِكَلَٰمِي﴾ [الأعراف: ١٤٤]
ای موسی! من، تو را با پیامها و کلام خویش بر سایر مردم برگزیدم.
روشن است که بسیاری از انسانها به عنوان فرستادگان الاهی مأموریت یافتند که پیامهای الله را ابلاغ کنند؛ اما موسی علیه السلام در دوران خود، پیامبر بنیاسرائیل بود. و همانطور که پیشتر بیان شد، الله متعال به برخی از پیامبران، ویژگیها و امتیازهایی داده که به سایر پیامبران نداده است؛ اما این به معنای برتری مطلق آنها نیست. چنانکه ابراهیم خلیل علیه السلام نخستین کسیست که روز قیامت، پوشانیده میشود. و این، فضل الاهیست؛ لذا بیمعناست که کسی، دربارهی اختصاصِ لطف و فضل پروردگار به یکی از بندگانش، سؤال کند. همانطور که الله جل جلاله میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ ذُو ٱلۡفَضۡلِ ٱلۡعَظِيمِ ٢١﴾ [الحديد: ٢١]
این، فضل و لطف الله است که آن را به هرکه بخواهد، میبخشد. و الله، دارای فضل بزرگ و بیکران است.
سؤال کردن دربارهی فضل و لطف الله، بیمعناست؛ زیرا انسان، گاه در اینباره به نتیجه میرسد و گاه نمیرسد. همانگونه که الله متعال برخی از انسانها را در برخورداری از رزق و روزی یا اخلاق نیک و شایسته یا علم و دانش و یا قدرت فکری و بدنی و امثال آن، بر دیگران برتری داده است و انسانها، ویژگیهای متفاوتی دارند.
در این حدیث بدین نکته اشاره شده که مردم پس از اینکه پابرهنه و لخت و ختنهنشده حشر میشوند، پوشانیده میگردند؛ ولی ما از نحوهی پوشاندن آنها بیاطلاعیم؛ زیرا آنجا هیچ خیاط و هیچ لباسی وجود ندارد و تنها الله متعال از نحوهی پوشاندن انسانها در روز قیامت، آگاه است.
در این حدیث به مسألهی ختنه نیز اشاره شده است. علما دربارهی حکم ختنه، دیدگاههای متفاوتی دارند؛ برخی از آنها، ختنه را هم برای مردان و هم برای زنان واجب دانستهاند و گفتهاند: همانطور که ختنه کردن پسرها، واجب است، ختنه کردن دخترها نیز واجب میباشد.
برخی هم گفتهاند: ختنه، نه بر مردان واجب است و نه بر زنان؛ بلکه جزو کارهای پسندیدهی فطریست و نه واجب.
عدهای هم ختنه را برای مردان، واجب و برای زنان، سنت دانستهاند. و همین دیدگاه، بهتر است. زیرا عدم ختنه، ممکن است باعث پیدایش التهابات و عفونتهایی در پسربچهها شود. لذا ختنه کردن پسرها، واجب است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادامهی این حدیث فرموده است: «مردانی از امتم را میآورند و آنها را به سوی دوزخ میبرند. میگویم: پروردگارا! اینها، یاران من هستند. گفته میشود: تو، نمیدانی که آنها پس از تو چه کردند؟» در آن هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همان سخنی را میگوید که بندهی صالح پروردگار، یعنی عیسی بن مریم علیه السلام میگوید؛ الله متعال، از عیسی علیه السلام میپرسد:
﴿ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِ﴾ [المائدة: ١١٦]
ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی که جز الله، من و مادرم را معبود قرار دهید؟
نصرانیها که مدعی پیروی از عیسی علیه السلام هستند، عیسی و مادرش را معبود قرار دادهاند! الله متعال، پاسخ عیسی علیه السلام را چنین بیان فرموده است:
﴿قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّ﴾ [المائدة: ١١٦]
عیسی میگوید: تو پاک و منزهی؛ من حق ندارم چیزی بگویم که شایستهام نیست.
زیرا الوهیت، تنها شایستهی الله، پروردگار جهانیان است. سپس میگوید:
﴿إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧﴾ [المائدة: ١١٦، ١١٧]
اگر چنین سخنی گفته باشم، تو خود از آن آگاهی. تو از آنچه در درون من است، آگاهی و من از اسراری که نزد توست، آگاهی ندارم. بهراستی تو، تمام اسرار و امور غیب را میدانی. چیزی جز دستوری که به من دادی، به آنان نگفتم؛ اینکه الله را که پروردگار من و شماست، پرستش نمایید. و تا زمانی که در میانشان بودم، مراقب و گواهشان بودم و چون مرا (از میانشان) برداشتی، خودت مراقبشان بودی و تو بر همه چیز گواهی.
روز قیامت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفته میشود: «تو نمیدانی که آنها پس از تو چه کردند؟» آنجاست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همانند عیسی بن مریم علیه السلام میگوید:
﴿وَكُنتُ عَلَيۡهِمۡ شَهِيدٗا مَّا دُمۡتُ فِيهِمۡۖ فَلَمَّا تَوَفَّيۡتَنِي كُنتَ أَنتَ ٱلرَّقِيبَ عَلَيۡهِمۡۚ وَأَنتَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ١١٧﴾ [المائدة: ١١٧]
و تا زمانی که در میانشان بودم، مراقب و گواهشان بودم و چون مرا (از میانشان) برداشتی، خودت مراقبشان بودی و تو بر همه چیز گواهی.
سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفته میشود: «آنها پس از تو مرتد شدند و از دین برگشتند». لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «(از حوض من) دور شوید! دور شوید».
اهل بدعت، از این حدیث چنین استدلال کردهاند که همهی صحابه از جمله ابوبکر و عمر و عثمان رضي الله عنهم پس از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مرتد شدند و از دین برگشتند؛ اما علی و اهل بیت رضي الله عنهم مرتد نشدند!
ناگفته پیداست که اینها، دروغ میگویند و به اجماع مسلمانان، خلفای چهارگانه و عموم یاران رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مرتد نشدند و تنها عدهای از صحرانشینان، پس از وفات رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از دین برگشتند و از پرداختن زکات امتناع ورزیدند؛ چنانکه خلیفهی راشد، ابوبکر صدیق رضي الله عنه با آنان پیکار نمود و بسیاری از آنها، دوباره مسلمان شدند. اما اهل بدعت به سبب کینهای که نسبت به یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارند، ظاهر این حدیث را دستآویزی برای اندیشهی باطل خویش قرار دادهاند؛ ولی اهل سنت و جماعت میگویند: این حدیث، عام است و مفهومی خاص و محدود دارد؛ و بسیاری از متون دینی، با آنکه عام است، مفهومی خاص و محدود را میرساند. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث فرموده است: «میگویم: اینها یاران من هستند». یعنی همهی یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیستند؛ بلکه کسانی هستند که از دین برگشتند؛ زیرا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفته میشود: «آنها، پس از تو مرتد شدند». هر منصفی میداند که بهاجماع مسلمانان، خلفای راشدین و عموم یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرتد نشدند؛ وگرنه، بر چه اساسی میتوانیم به این دین، اعتماد کنیم؟ زیرا بدگویی از صحابه و خردهگیری بر آنها به معنای خردهگیری بر دین و سرزنش و نکوهش رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است و این، یعنی خردهگیری و اعتراض بر الله، پروردگار جهانیان. کسانی که بر اصحاب رضي الله عنهم خرده میگیرند، در حقیقت، دین و شریعت و رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را زیر سؤال میبرند و بر الله عزوجل اعتراض میکنند؛ اما هیچ نمیفهمند و درک نمیکنند.
﴿صُمُّۢ بُكۡمٌ عُمۡيٞ فَهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ ١٨﴾ [البقرة: ١٨]
(در حقیقت) کَرها، گنگها و کورهایی (هستند که به راه حق) باز نمیگردند.
حال چرا بدگویی از صحابه رضي الله عنهم به معنای خردهگیری بر دین و بیاعتمادی به شریعت است؟
پاسخ: صحابه رضي الله عنهم همان کسانی هستند که دین و شریعت را به ما منتقل کردهاند و اگر به فرض محال، از دین برگشته و کافر شده باشند، بر چه اساسی میتوان به دینی که از طریق آنها به ما رسیده است، اعتماد کرد؟! زیرا سخن کافر و فاسق، قابل قبول نیست. همانطور که الله جل جلاله میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِن جَآءَكُمۡ فَاسِقُۢ بِنَبَإٖ فَتَبَيَّنُوٓاْ﴾ [الحجرات: ٦]
ای مؤمنان! اگر فاسقی برای شما خبری آورد، بهخوبی بررسی کنید.
چنین پنداری، همچنین به معنای بدگویی از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است؛ لذا اگر صحابه، اینهمه فاسق و کفرپیشه بودهاند، پس در این میان نقش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه بوده است؟ آیا این، بدگویی از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نیست؟ زیرا در روابط اجتماعی و ارزیابیهای شخصی و فردی، نگاه میکنند که انسان با چه کسی همنشین است. وقتی همنشین انسان بد باشد، لابد خود او نیز بد است. لذا بدگویی از صحابه رضي الله عنهم به معنای بدگویی از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم و حتی به معنای بدگویی از الله، پروردگار جهانیان است؛ چون مهمترین رسالت و مأموریت را به مردی واگذار کرده که یارانش، اینگونه بودهاند! مگر امکان دارد یاران پیامبری که گفته میشود برترین پیامبر است، چنین انسانهایی باشند و بدینسادگی از دین برگردند؟! از اینرو به اعتقاد ما، چنین پنداری، تاخت و تازی بزرگ و شدید بر اصحاب رضي الله عنهم است که در حقیقت، دشمنی با الله و رسول و شریعت اوست. لذا ما، همهی یاران و خاندان مؤمن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دوست داریم و معتقدیم که آن دسته از خاندان و خویشانش که ایمان آوردند، دو حق دارند: یکی، حق ایمان و دیگری حق خویشاوندی با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم. الله متعال به پیامبرش فرموده است:
﴿قُل لَّآ أَسَۡٔلُكُمۡ عَلَيۡهِ أَجۡرًا إِلَّا ٱلۡمَوَدَّةَ فِي ٱلۡقُرۡبَىٰۗ﴾ [الشورى: ٢٣]
بگو: در برابر تبلیغ قرآن، هیچ پاداشی از شما نمیخواهم؛ فقط خویشاوندی (میان من و خودتان) را رعایت کنید.
این آیه، مفهوم دیگری هم دارد؛ یعنی: تنها چیزی که از شما میخواهم، این است که نزدیکان من را دوست بدارید. در هر حال، این حدیث طمع اهل بدعت را برای بدگویی از صحابه رضي الله عنهم برآورده نمیسازد؛ زیرا فقط دربارهی کسانیست که از دین برگشتند و کسانی که به اجماع مسلمانان بر اسلام پایداری کردند، در این حدیث نمیگنجند و این حدیث، دربارهی آنها نیست؛ لذا اجماع مسلمانان بر عدم مرتد شدن صحابه رضي الله عنهم، این حدیث را خاص و محدود میگرداند؛ زیرا مسلمانان، اتفاق نظر دارند که صحابه رضي الله عنهم مرتد نشدند و فقط عدهای از قبایل و طوایف عرب از دین برگشتند و ابوبکر صدیق رضي الله عنه با آنان جنگید و در نتیجه، بیشترِ آنها دوباره به اسلام بازگشتند.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۳۳۴۹ و چند جای دیگر؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۸۶۰.
([۲]) صحیح بخاری، ش: (۲۵۹۷، ۷۱۷۴، ۷۱۷۹) و صحیح مسلم، ش: ۷۱۷۴ بهنقل از ابوحمید ساعدی رضي الله عنه.
([۳]) ولاء، همان اموالی بود که پس از مرگِ بردهی آزادشده از او برجا میماند و عربها، پیش از فرمان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم، عادت داشتند که آن را از آن خود یا وارثان خویش میدانستند. (مترجم)
([۴]) صحیح بخاری، ش: (۲۱۶۸، ۲۵۶۳، ۲۷۲۹)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۵۰۴ بهنقل از امالمؤمنین عایشه رضي الله عنها.
([۵]) صحیح بخاری، ش: (۳۴۵۳، ۳۹۶۵، ۶۲۹۰)؛ و مسلم، ش: (۳۱۹۶، ۳۱۹۷).
([۶]) صحیح بخاری، ش: ۶۵۲۷ و مسلم، ش: ۲۸۹۵ به نقل از امالمؤمنین عایشه رضي الله عنها.