۱۶۱- الثَّاني: عَنْ أَبِي نَجِيحٍ الْعِرْباضِ بْنِ سَارِيَة رضي الله عنه قال: وَعَظَنَا رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم مَوْعِظَةً بليغةً وَجِلَتْ مِنْهَا الْقُلُوبُ وَذَرَفَتْ مِنْهَا الْعُيُون، فقُلْنَا: يا رَسولَ الله كَأَنَهَا موْعِظَةُ مُوَدِّعٍ فَأَوْصِنَا. قال: «أُوصِيكُمْ بِتَقْوى الله، وَالسَّمْعِ وَالطَّاعَةِ وإِنْ تَأَمَّر عَلَيْكُمْ عَبْدٌ حبشي، وَأَنَّهُ مَنْ يَعِشْ مِنْكُمْ فَسَيرى اخْتِلافاً كثِيرا. فَعَلَيْكُمْ بسُنَّتي وَسُنَّةِ الْخُلُفَاءِ الرَّاشِدِينَ الْمَهْدِيِّين، عضُّوا عَلَيْهَا بالنَّواجِذ، وإِيَّاكُمْ ومُحْدثَاتِ الأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضلالَةٌ». [روایت ابوداود و ترمذي؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([۱])
ترجمه: ابونَجیح، عِرباض بن ساریه رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای ما سخنرانی شیوایی ایراد فرمود که دلها از آن ترسید و از چشمها، اشک سرازیر شد. گفتیم: ای رسولخدا! این موعظه، مانند موعظهی کسی بود که میخواهد وداع کند. پس ما را وصیت کنید. فرمود: «به شما سفارش میکنم که تقوای الله، پیشه سازید و حرفشنوی و فرمانبرداری نمایید؛ حتی اگر غلامی سیاه و حبشی، امیر و فرمانروای شما باشد. و هرکس از شما زنده بماند، شاهد اختلافات زیادی خواهد بود. پس سنت من و سنت خلفای راشد و هدایتیافته را بر خود لازم بگیرید و با چنگ و دندان (یعنی سخت) به سنت من و خلفای راشدین تمسک جویید و از بدعتها و امور نوپدیدار در دین بپرهیزید و بدانید که هر بدعتی، گمراهیست».
شرح
مؤلف رحمه الله، روایتی بدین مضمون نقل کرده که عرباض بن ساریه رضي الله عنه میگوید: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سخنرانی شیوایی برای ما ایراد فرمود که دلها از آن ترسید و از چشمها، اشک سرازیر شد». برخی از خطبهها و سخنرانیهای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم، ثابت بود و زمان مشخصی داشت؛ مانند سخنرانی روز جمعه یا خطبههای عید فطر و قربان. برخی از خطبهها نیز به حسب ضرورت و مطابق شرایط، انجام میشد؛ یعنی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم طبق نیاز برای مردم سخنرانی میکرد؛ مثل خطبهی پس از نماز کسوف (خورشیدگرفتگی). چنانکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خطبهی بزرگ و شیوایی ایراد فرمود که ابنالقیم رحمه الله در کتاب «زادالمعاد» آن را آورده است و اگر بخواهید، میتوانید به این کتاب مراجعه کنید.
عرباض رضي الله عنه میگوید: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخنرانی بلیغ و شیوایی برای ما ایراد فرمود که دلها از آن ترسید و از چشمها، اشک سرازیر شد». لذا از سخنرانی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم متأثر شدند و گفتند: ای رسولخدا! این، موعظهی کسی بود که میخواهد وداع کند. پس ما را وصیت کن.
زیرا کسی که عازم سفر است، نزدیکان خود را به انجام برخی از کارها سفارش مینماید تا آن را از یاد نبرند؛ از اینرو میبینیم که معمولاً سخنان یا سفارشهای کسی که با نزدیکانش وداع میکند یا عازم سفر است، در دلهایشان اثر مینماید و ماندگار است. صحابه رضي الله عنهم نیز عرض کردند: این، موعظهی کسی بود که میخواهد وداع کند؛ پس ما را وصیت نمایید. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به شما سفارش میکنم که تقوای الله، پیشه سازید». این، همان سفارشِ الله عزوجل به بندگانش میباشد؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَلَقَدۡ وَصَّيۡنَا ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَإِيَّاكُمۡ أَنِ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَۚ﴾ [النساء : ١٣١]
و ما به اهل کتاب که پیش از شما بودند، سفارش کردیم و به شما هم سفارش میکنیم که تقوای الله پیشه نمایید.
تقوا، واژهی جامعیست که بار معنایی زیادی دارد و یکی از جامعترین اصطلاحات شرعی بهشمار میرود و به معنای پناه گرفتن در برابر عذاب الهیست و این امر، با انجام دستورها و پرهیز از کارهای ممنوع، امکانپذیر است؛ البته لازمهی انجام دستورها و پرهیز از کارهای ممنوع، این است که اوامر و نواهی را بشناسیم و نسبت به آنها علم و دانش داشته باشیم؛ از اینرو تقوا، دو جنبه دارد: یکی، علم و دیگری، عمل. و انسانی که علم و عمل داشته باشد، از خوف و خشیت الهی برخوردار میشود و بدینسان متقی و پرهیزگار میگردد.
منظور از عالم بودن، این نیست که انسان، دریایی از علم باشد؛ بلکه شناخت اوامر الهی یا برخورداری از آن اندازه از علم و دانش که انسان دستورهای دینیاش را انجام دهد، کافیست و این، به موقعیت افراد بستگی دارد؛ به عنوان مثال: اگر کسی صاحب نصاب زکات است، بر او واجب است که احکام زکات را بداند؛ همچنین فراگیری احکام حج، بر کسی که توانایی حج را دارد، واجب میباشد و این حکم، همهی مسایل شرعی را دربرمیگیرد؛ زیرا فراگیری علوم دینی، فرض کفایه است؛ البته جز در مواردی که ذکر شد؛ چون در مواردی که ذکر شد، مطابق موقعیت هر فرد، فراگیری دانش مربوط به آن تکلیف شرعی، بر او فرض عین است.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به شما سفارش میکنم که تقوای الله، پیشه سازید و حرفشنوی و فرمانبرداری نمایید؛ حتی اگر غلامی سیاه و حبشی، امیر و فرمانروای شما باشد»؛ یعنی از امیران و فرمانروایان خود اطاعت کنید؛ فرقی نمیکند که فرمانروایان ردهی بالا باشند یا فرمانداران و امیران محلی و منطقهای یا رؤسای قبایل. امارت در شریعت، هم شامل والاترین مقام حکومتیست و هم شامل ردههای پایینتر از آن، مانند فرمانداران، استانداران و رؤسای قبایل و امثال آن؛ زیرا مسلمانان از زمان خلافت عمر بن خطاب رضي الله عنه، خلیفه را امیر مؤمنان مینامند؛ علاوه بر واژهی «امیر»، کلمههای امام و سلطان نیز برای والاترین مقام حکومتی مسلمانان، بهکار رفته است. البته صحابه رضي الله عنهم رییس حکومت اسلامی را امیرالمؤمنین مینامیدند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگرچه غلامی سیاه و حبشی، فرمانروای شما باشد»؛ یعنی اگر الله متعال، غلامی را به حکومت رساند، از او اطاعت کنید؛ زیرا نافرمانی و سرپیچی از او، باعث هرج و مرج و نابسانی خواهد شد و در این میان، هر کسی، به حقوق دیگران تعرض میکند و بدینسان حقوق بسیاری از مردم پایمال میگردد. البته این اطاعت و فرمانبرداری، مشروط به این است که در جهتی درست و در راستای اطاعت از الله عزوجل باشد؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إنَّما الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ»؛([۲]) یعنی: اطاعت، فقط در کارهای خوب یا در کارهاییست که شریعت تأیید کرده است؛ اما در رابطه با کارهایی که شریعت تأیید نکرده، نباید از هیچکس اطاعت نمود؛ اگرچه آن شخص، پدر یا مادر، یا حاکم باشد. به عنوان مثال: اگر فرماندهی گروهان، سربازانش را از خواندن نماز منع کند، نباید از او اطاعت نمایند؛ زیرا نماز، فریضهایست که الله عزوجل بر بندگانش فرض کرده است. همچنین اگر به آنها دستور دهد که عمل حرامی انجام دهند، مثلاً ریشهایشان را بتراشند، نباید از او اطاعت کنند؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «أعفُوا اللِّحَى وَحُفُّوا الشَّوَارِبَ»؛ یعنی: «ريشهايتان را بگذاريد وسبيلهايتان را كوتاه كنيد».
لذا نباید دستوری را که معصیت و نافرمانی از الله عزوجل میباشد، بپذیریم؛ بلکه باید از پذیرش آن سرپیچی کنیم؛ زیرا هرکس از الله نافرمانی کند و بندگانش را به نافرمانی از او دستور دهد، سزاوار فرمانبرداری و اطاعت نیست. البته باید در مواردی که به نافرمانی از الله دستور نمیدهد، از او اطاعت نماییم و فقط در دستوری که مخالف حکم خداست، از او نافرمانی میکنیم. برخی از مردم گمان میکنند که اطاعت از ولی امر، فقط در مواردی واجب است که الله متعال به آن حکم کرده است؛ این، پندار نادرستیست؛ زیرا برای اجرای دستورهای الهی، نیازی به حکم غیر خدا نیست و بر ما واجب است که به دستورهای پروردگار متعال عمل کنیم؛ چه ولی امر، در این رابطه با ما دستور دهد و چه ندهد.
لذا دستورهای ولی امر، سه حالت دارد: برخی از دستورهایش، همان وظایف و دستورهاییست که شریعت به انجام آن دستور داده است؛ مانند: ادای نماز جماعت. در چنین مواردی باید بهخاطر فرمانبرداری از الله و رسولش، از ولی امر اطاعت کنیم.
حالت دوم، این است که ولی امر به معصیت و نافرمانی از الله عزوجل، یعنی ترک یک وظیفهی دینی یا انجام یک عمل حرام، دستور دهد؛ در این حالت، از او اطاعت نمیکنیم.
حالت سوم، این است که به ما دستوری میدهد که نه واجبی شرعیست و نه در شریعت، گناه و معصیت بهشمار میآید. در این حالت نیز اطاعت از ولی امر، واجب است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾ [النساء : ٥٩]
ای مؤمنان! از الله اطاعت کنید و از پیامبر فرمان ببرید و نیز از صاحبان امرتان (فرمانبرداری نمایید).
لذا اطاعت از ولی امر در مواردی که به معصیت و نافرمانی از الله عزوجل دستور ندهد، اطاعت وفرمانبرداری از الله و پیامبر اوست.
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس از شما زنده بماند، شاهد اختلافات زیادی خواهد بود»؛ یعنی کسی که پس از من زنده بماند، شاهد اختلافهای فراوانی در زمینههای گوناگون خواهد بود؛ اختلاف بر سر حکومت، اختلاف نظر، اختلاف در عملکرد مردم، و دگرگونی و اختلاف در وضعیت اجتماعی و فردی مردم. همینطور هم شد و هنوز، تعداد زیادی از صحابه رضي الله عنهم زنده بودند که فتنههای بزرگی پدید آمد: عثمان و علی بنابیطالب رضي الله عنهما کشته شدند و پیش از آن دو، عمر بن خطاب رضي الله عنه بهقتل رسید و فتنههای بزرگی پدیدار گشت که در کتابهای تاریخ آمده است؛ البته وظیفهای که ما در قبال این فتنهها داریم، این است که دربارهی مشاجرات و اختلافات صحابه رضي الله عنهم، بگومگو نکنیم و از پرداختن به چنین مسایلی بپرهیزیم؛ همانطور که عمر بن عبدالعزیز رحمه الله گفته است: الله متعال ما را از ریختن خونها بهدور داشت، پس زبان خود را به طعن آنها آلوده نکنیم. واقعاً راست گفته است؛ چه فایدهای دارد که تاریخ مرده را نبش قبر کنیم و دربارهی رویدادهایی سخن بگوییم که در میان علی بن ابیطالب و عایشه رضي الله عنهما یا در میان علی و معاویه رضي الله عنهما اتفاق افتاد؟ جز اینکه پرداختن به این جنگها و اتفاقات ناگوار، ما را به سوی ضلالت و گمراهی سوق میدهد و ممکن است نسبت به صحابه رضي الله عنهم بدبین شویم یا مانند اهل بدعت، دربارهی برخی از آنها غلو کنیم؛ چنانکه برخی از مدعیان، دربارهی اهل بیت رضي الله عنهم غلو میکنند و به گمان خود، خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارند؛ حال آنکه اهل بیت از غلو اینها، بیزارند. چنانکه علی بن ابیطالب رضي الله عنه نخستین کسی بود که از آنها، اظهار بیزاری نمود. «سبئیه» یا پیروانِ یک مسلماننمای یهودی، نخستین کسانی بودند که ناسزاگویی به صحابه رضي الله عنهم را در این امت بنا نهادند؛ همانطور که «پولس» بهظاهر مسیحی شد تا دین نصارا را خراب کند. این مسلماننمای یهودی نیز ادعا میکرد که خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارد و مدعی حمایت از آنها و پشتیبانی از علی بن ابیطالب رضي الله عنه بود. حتی در برابر علی رضي الله عنه ایستاد و گفت: «بهحق که تو، خدایی»! اما علی بن ابیطالب رضي الله عنه دستور داد که گودالی حفر کنند و آنگاه آن را پُر از هیزم کردند و سپس به فرمان او، پیروان این گمراه را در آتش سوزاندند؛ زیرا مرتکب گناه بزرگ و بیسابقهای در این امت شده بودند. گفته میشود: سرکردهی این گروه، گریخت و به مصر رفت. والله اعلم. اما زمانی که ابنعباس رضي الله عنهما این خبر را شنید که علی بن ابیطالب رضي الله عنه آنها را در آتش سوزانده است، کشتنشان را کار درستی دانست؛ اما سوزاندن آنها با آتش را رد کرد؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْتُلُوهُ»؛([۳]) یعنی: «هر کس، دینش را تغییر داد (و از اسلام برگشت)، او را بکشید». پیروان این فرد نیز از دین برگشته بودند؛ اما سوزاندن آنها، کار درستی نبود؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لا تُعَذِّبُوا بِعَذَابِ اللَّهِ»؛([۴]) یعنی: «کسی را با عذاب الاهی (آتش) عذاب ندهید». وقتی علی رضي الله عنه اطلاع یافت که ابنعباس رضي الله عنهما کشتن آنها را کار درستی دانسته، اما سوزاندنشان را رد کرده است، فرمود: «عجب! ابنعباس، هر عیبی را چه خوب درک میکند»! یعنی سخن ابنعباس رضي الله عنه را تأیید کرد.
بههر حال اعتقاد اهل سنت و جماعت، این است که دربارهی مشاجرات صحابه با یکدیگر، باید سکوت کنیم و دلها و زبانهایمان را از چنین مسایلی دور بداریم؛ لذا معتقدیم که آنها، همه مجتهد بودهاند؛ از اینرو آنان که درست عمل کردهاند و حق با آنها بوده است، دو پاداش مییابند و آن دسته که خطاکار بودهاند، یک پاداش دارند. آنها امتی بودند که آمدند و رفتند و کردارشان، از آنِ خودشان است و کردار ما، از آن خود ما؛ و ما، دربارهی اعمال آنها بازخواست نمیشویم. اگر کسی تاریخ چنین مسایلی را بخواند، بهشدت تعجب خواهد کرد؛ زیرا خواهد دید که برخی، به حمایت از بنیامیه، به ناسزاگویی به علی بن ابیطالب رضي الله عنه و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرداختهاند و از سوی دیگر، عدهای نیز دربارهی علی بن ابیطالب و اهل بیت رضي الله عنهم غلو و زیادهروی کردهاند و بهشدت به بنیامیه ناسزا گفتهاند؛ زیرا تاریخ، تابع سیاست است! لذا ما، وظیفه داریم که دربارهی مسایل تاریخی، شتابزده قضاوت نکنیم؛ چون تاریخ، آکنده از دروغ و تحریف حقایق میباشد و چهبسا بسیاری از حقیقتهای تاریخ، کتمان و حذف میشود و گاه، مسایلی در تاریخ مطرح میشود که اصلاً اتفاق نیفتاده است! همهی اینها، به تبعیت از سیاست، صورت میگیرد. لذا همانگونه که اعتقاد اهل سنت و جماعت است، باید دربارهی درگیریها و مشاجرات صحابه با یکدیگر سکوت کنیم تا نسبت به هیچیک از آنها بدبین نشویم و همه را دوست داشته باشیم. از الله متعال درخواست میکنم که ما را با محبت آنها بمیراند؛ از اینرو میگوییم:
﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾ [الحشر: ١٠]
ای پروردگارمان! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز و در دلهایمان هیچ کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده؛ ای پروردگارمان! بیگمان تو، بخشایندهی مهرورزی.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس از شما زنده بماند، شاهد اختلافات زیادی خواهد بود». همینطور هم شد و در طول تاریخ، اختلافات زیادی پدید آمده است؛ از اینرو این جمله دربارهی همهی ادوار تاریخ، مصداق پیدا کرده است؛ یعنی هرکسی در طول زندگیاش، شاهد دگرگونیهای فراوانیست و این فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فقط دربارهی همعصرانش، مصداق ندارد؛ بلکه شامل همهی زمانها میشود. انسانهایی که عمری طولانی میکنند، تحولات و تفاوتهای زیادی میان نخستین و واپسین سالهای حیات خویش میبینند. صحابهای که مدتها پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زنده بودند، اختلافات و دگرگونیهای زیادی دیدند. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پس، سنت من و سنت خلفای راشد و هدایتیافته را بر خود لازم بگیرید و با چنگ و دندان (یعنی خیلی محکم و استوار) به سنت من و خلفای راشدین تمسک جویید».
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به ما دستور داده که در زمان پیدایش اختلافات، سنتش را بر خود لازم بگیریم. سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همان روشیست که آن بزرگوار در زمینهی عقیده، اخلاق، کردار و عبادت و امثال آن در پیش گرفته بود؛ لذا به سنتش عمل میکنیم و آن را در همهی مسایل، ملاک عمل قرار میدهیم. همانطور که الله متعال میفرماید:
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾ [النساء : ٦٥]
خیر؛ سوگند به پروردگارت آنها ایمان ندارند تا آنکه تو را در اختلافاتشان به داوری بخوانند و از داوری تو دلگیر نشوند و کاملا تسلیم باشند.
سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تنها راه نجات، برای کسانیست که خواهان رهایی از اختلافات و بدعتها هستند و الحمدلله که سنت، در کتابهای حدیث، گردآوری شده است؛ مانند «صحیحین» از امام بخاری و امام مسلم، و همچنین «سنن» و «مسانید» و دیگر کتابهایی که علما تألیف کردهاند و بدینوسیله سنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را حفظ نمودهاند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم همچنین به پیروی از سنت خلفای راشدین# دستور داد. خلفا، جمع خلیفه است و به کسانی گفته میشود که پس از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم، در زمینهی علم، عمل، دعوت، جهاد و سیاست، رهبری امت را بر عهده گرفتند که در رأسشان، خلفای چهارگانه: ابوبکر، عمر، عثمان و علی رضي الله عنهم قرار دارند. الله متعال، ما را در بهشتهای پرُنعمتش به اینها، ملحَق بگرداند. خلفای چهارگانه و سایر خلفایی که پس از اینها، مطابق روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حکم راندند، همان کسانی هستند که دستور یافتهایم از سنت و روش آنها پیروی کنیم. ناگفته نماند که جایگاه سنت و روش خلفا، پس از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؛ یعنی اگر روش یکی از خلفا با سنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم تعارض داشت، باید مطابق سنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم عمل کنیم؛ یعنی سنت خلفا، تابع سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
این را از آن جهت گفتم که باری دو نفر از طلاب، دربارهی نماز «تراویح» با هم بحث میکردند؛ یکی از آنها میگفت: تراویح، بیست و سه رکعت است و دیگری، میگفت: سنت، این است که سیزده یا یازده رکعت خوانده شود. اولی به دومی گفت: این، سنت امیرالمؤمنین، عمر بن خطاب رضي الله عنه میباشد و ما باید به سنت خلفای راشدین عمل کنیم. قصدش، این بود که با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت کند. دومی گفت: سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مقدم است. به فرض اینکه بیست و سه رکعت، از عمر رضي الله عنه ثابت شود، اما درست نیست که بر اساس روش هیچیک از مردم، چه خلفا و چه دیگران، با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت کنیم؛ گرچه روایت صحیحی که دربارهی نماز تراویح از عمر رضي الله عنه ثابت شده، روایتیست که امام مالک رحمه الله با سند صحیح در «الموطأ» ذکر کرده؛ در این روایت آمده است که عمر رضي الله عنه به تمیم داری و ابی بن کعب رضي الله عنهما دستور داد که برای مردم، یازده رکعت امامت دهند؛ لذا هر سخنی از خلفا، با سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تعارض باشد، در برابر سنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بیاعتبار است و حجت نمیباشد؛ زیرا سنت خلفا رضي الله عنهم پس از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار دارد؛ ابنعباس رضي الله عنهما میگوید: انتظار میرود از آسمان بر شما سنگ فرود آید؛ میگویم: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه فرموده است و شما میگویید: ابوبکر و عمر، چنین گفتهاند!
پس اگر کسی با استناد به سخنان کسانی که به مراتب در سطح پایینتری از ابوبکر و عمر رضي الله عنهما قرار دارند، با سنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت کند، چه وضعیتی خواهد داشت؟ برخی از مردم وقتی به آنها گفته میشود: این، سنت است، میگویند: اما فلانعالم، چنین گفته است! و غالباً مقلدان متعصب، چنین وضعیتی دارند. البته استناد به سخن یک عالم، برای کسی که از سنت بیاطلاع است، اشکالی ندارد؛ زیرا تقلید، برای افراد ناآگاه، جایز و بیاشکال است.
در این حدیث آمده است: «عضُّوا عَلَيْهَا بالنَّواجِذ»؛ یعنی: «به سنت من و سنت خلفای راشدین با چنگ و دندان تمسک جویید». «نواجذ»، به دندانهای «کرسی» گفته میشود و این، کنایه از آن دارد که سخت به سنت من و سنت خلفای راشدین# پایبند باشید و آن را بر خود لازم بگیرید؛ زیرا چیزی که انسان آن را با چنگ و دندان و با دو دستش بگیرد، از اینکه با یک دست یا بدون چنگ و دندان بگیرد، محکمتر در دستش میماند و آن چیز بهراحتی از دستش جدا نمیشود. این حدیث، نشان میدهد که باید به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و سنت خلفای راشیدین، سخت تمسک جوییم. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از بدعتها و امور نوپدیدار در دین، برحذر داشت و فرمود: «و از بدعتها و امور نوپدیدار در دین، بپرهیزید».
در متن حدیث، «مُحْدثَاتِ الأُمُورِ» آمده که به آن، «اضافهی وصفی» میگویند؛ یعنی صفت به موصوف خود اضافه شده است و به معنای بدعتها و امور نوپدیدار در دین میباشد. در مسایل عبادی، اصل بر تحریم یا ممنوعیت است؛ یعنی هر کاری که انسان، میخواهد بهوسیلهی آن به الله تقرب بجوید، در صورتی مشروعیت دارد که دلیل و اصلی شرعی داشته باشد. الله متعال، فرموده است:
﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ ١١٦﴾ [النحل: ١١٦]
با دروغهایی که بر زبانتان میآید، نگویید که این حلال و این حرام است تا بدینسان بر الله
دروغ ببندید. بیگمان کسانی که بر الله دروغ میبندند، رستگار نمیشوند.
همچنین کسانی را که مسایل خودساختهای در دین الهی وارد میکنند، رد کرده و فرموده است:
﴿ أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ ﴾ [الشورى: ٢١]
آیا معبودانی دارند که برای آنان دین و آیینی ساختهاند که الله به آن فرمان نداده است؟
و نیز فرموده است:
﴿قُلۡ ءَآللَّهُ أَذِنَ لَكُمۡۖ أَمۡ عَلَى ٱللَّهِ تَفۡتَرُونَ ٥٩﴾ [يونس : ٥٩]
بگو: آیا الله به شما چنین اجازهای داده است یا بر او دروغ میبندید؟
اما نوآوریهایی که در دنیا و در زمینهی مسایل مادی و دنیوی انجام میشود، اشکالی ندارد؛ مگر اینکه در نصوص شرعی به حرام بودن آن، تصریح شده باشد یا در اصول و قواعدِ کلیِ تحریم، بگنجد. لذا روشن است که فنآوریها و نوآوریهایی که در صنایعی مانند خودروسازی مشاهده میکنیم، اشکالی ندارد و هیچکس نباید بگوید که این نوآوریها، در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وجود نداشته است و استفاده از آن درست نیست؛ زیرا اینها، جزو امور دنیویست و نوآوری در امور دنیوی، اشکالی ندارد. همینطور لباس و انواع آن؛ نباید بگوییم: فقط پوشیدن لباسی درست است که صحابه رضي الله عنهم پوشیدهاند؛ بلکه هر لباسی که الله برای تو حلال کرده، بپوش؛ زیرا در مسایل فقهی، اصل بر این است که هر چیزی حلال است، مگر آنکه شریعت به حرام بودن آن، تصریح کرده باشد؛ مانند طلا و نقره برای مردان یا حرام بودن لباسهایی که عکس و تصویر دارند و امثال آن.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از بدعتها و امور نوپدیدار، بپرهیزید»؛ یعنی از بدعتها و نوآوریهایی که در دین و مسایل عبادی، پدید میآید. سپس فرمود: «و بدانید که هر بدعتی، گمراهیست». گرچه صاحب بدعت، آن را نیک و درست، بپندارد؛ اما بدعت، ضلالت و گمراهیست و صاحبش را از الله، دور میکند.
این فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم شامل بدعتهای اصلی میشود و هم بدعتهای وصفی را در برمیگیرد. بدعت وصفی، به عملی گفته میشود که اصلی شرعی دارد، اما در روش عمل، به شیوهای عمل میکنند که در سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ثابت نیست؛ مثلاً کسی که میخواهد با روشهایی ذکر بگوید که در سنت ثابت نشده است؛ ما، فقط روش او را قبول نداریم، اما اصل ذکر را انکار نمیکنیم؛ زیرا به روشی ذکر میگوید که دلیل و ریشهای در سنت و شریعت ندارد. برخی بر این مسأله اشکال، وارد میکنند و میگویند: عمر رضي الله عنه به ابی بن کعب و تمیم داری رضي الله عنهما دستور دارد که در ماه رمضان، نماز تراویح را امامت دهند و همه به صورت جماعتی یکپارچه پشت سر یک امام، به نماز بایستند؛ زیرا پیشتر به صورت دستههای پراکنده، نماز میخواندند؛ یکی از شبها که عمر رضي الله عنه مردم را در جماعتی یکپارچه مشاهده کرد، فرمود: «نِعْمَتِ الْبِدْعَةُ هَذِهِ»؛ یعنی: «این، چه بدعت خوبیست»! حال، این پرسش مطرح میشود که مگر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نفرموده است که «هر بدعتی، گمراهیست»؟ پس چرا عمر رضي الله عنه از جماعت تراویح، به عنوان بدعتی نیک و پسندیده یاد کرده است؟
پاسخ: این، بدعتی نبود که ابتدا عمر رضي الله عنه یا امثال او، آن را بنا کنند؛ بلکه بدعتی نسبی بود؛ یعنی اصل و ریشهای شرعی داشت؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سه یا چهار شب رمضان، این نماز را با یارانش به صورت جماعت ادا کرد. سپس قیام رمضان به صورت جماعت را ترک نمود و فرمود: «ترسیدم که این نماز، بر شما فرض شود».([۵]) لذا ادای نماز تراویح یا قیام رمضان، پشت سرِ یک امام، سنتی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بنا نهاد و فقط از ترس اینکه بر ما فرض شود، آن را ترک کرد. از اینرو در پایان زندگانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و در زمان خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر رضي الله عنهما، هر دو یا سه نفر و عدهای نیز بهتنهایی، نماز تراویح میخواندند؛ سپس عمر رضي الله عنه آنها را پشت سرِ یک امام جمع کرد؛ از اینرو تراویح یا قیام رمضان به صورت جماعت، به نسبتِ واپسین روزهای حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و نیز خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر رضي الله عنهما که در قالب جماعتهای پراکنده انجام میشد، کار جدیدی بود. وگرنه، فرمودهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم که «هر بدعتی، گمراهیست»، عام است و سخنی کاملاً واضح و روشن میباشد که برگزیدهترین و خیرخواهترین بندهی الله عزوجل گفته است. بنابراین هر بدعتی، گمراهیست؛ هرچند که صاحبش آن را نیک بپندارد.
([۱]) السلسلة الصحيحة، از آلبانی رحمه الله، ش: ۹۳۷؛ صحیح الجامع، ش: ۲۵۴۹؛ و إرواء الغلیل، ش: ۲۴۵۵، و…
([۲]) صحیح بخاری، ش: (۴۳۴۰، ۷۱۴۵، ۷۲۵۷) و مسلم، ش: ۱۸۴۰ بهنقل از علی بن ابیطالب رضي الله عنه.
([۴]) صحیح بخاری، ش: (۳۰۱۷، ۶۹۲۲) بهنقل از ابنعباس رضي الله عنهما.
([۵]) نک: صحیح بخاری، ش: ۹۲۴، ۱۱۲۹) و مسلم، ش: ۷۶۱ بهنقل از امالمؤمنین عایشه رضي الله عنها.