سه‌شنبه 15 ربیع‌الثانی 1447
۱۵ مهر ۱۴۰۴
7 اکتبر 2025

۹۲- الخامس: عن أنس رضي الله عنه أَنَّ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أَخذَ سيْفاً يوم أُحدٍ فقَالَ: «مَنْ يأْخُذُ منِّي هَذا؟» فبسطُوا أَيدِيهُم، كُلُّ إنْسانٍ منهمْ يقُول: أَنا أَنا. قَالَ: «فمنْ يأَخُذُهُ بحقِه؟» فَأَحْجمِ الْقوم، فقال أَبُو دجانة رضي الله عنه: أَنا آخُذه بحقِّه، فأَخَذهُ ففَلق بِهِ هَام الْمُشْرِكينَ. [روایت مسلم]

۹۲- الخامس: عن أنس رضي الله عنه أَنَّ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أَخذَ سيْفاً يوم أُحدٍ فقَالَ: «مَنْ يأْخُذُ منِّي هَذا؟» فبسطُوا أَيدِيهُم، كُلُّ إنْسانٍ منهمْ يقُول: أَنا أَنا. قَالَ: «فمنْ يأَخُذُهُ بحقِه؟» فَأَحْجمِ الْقوم، فقال أَبُو دجانة رضي الله عنه: أَنا آخُذه بحقِّه، فأَخَذهُ ففَلق بِهِ هَام الْمُشْرِكينَ. [روایت مسلم]([۱])

ترجمه: انس رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در روز احد، شمشیری به دست گرفت و فرمود: «چه کسی این شمشیر را از من می‌گیرد؟» همه دست خود را دراز کردند و هر یک از آن‌ها می‌گفت: من، من. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چه کسی آن را به‌حق آن از من می‌گیرد (تا حقش را ادا کند)؟» مردم توقف کردند؛ اما ابودجانه رضي الله عنه گفت: من آن را می‌گیرم و حقش را ادا می‌کنم. آن‌گاه آن را گرفت و با آن، سرهای مشرکان را شکافت.

[نام ابودجانه، سماک بن خرشه است.]

شرح

مؤلف رحمه الله حدیثی از انس بن مالک رضي الله عنه روایت کرده است که به یکی از ماجراهایی که در جنگ احد اتفاق افتاد، اشاره می‌کند. جنگ احد، یکی از غزوه‌های بزرگی‌ست که شخص رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در آن، حضور داشت. کوه «احد»، کوهی در نزدیکی مدینه است. شکست مشرکان در جنگ «بدر» و کشته شدن تعدادی از سران و بزرگانشان در بدر، آنان را بر آن داشت که برای انتقام، جنگی تمام‌عیار بر ضد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ترتیب دهند؛ لذا به‌قصد جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی مدینه حرکت کردند. زمانی که خبر سپاه قریش به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید، جلسه‌ای تشکیل داد تا پیرامون این موضوع به رایزنی و مشورت با یارانش بپردازد. برخی از یارانش، مشورت دادند که در مدینه بمانیم و در درون مدینه با آن‌ها بجنگیم. این دسته از صحابه رضي الله عنهم می‌گفتند: اگر مشرکان به مدینه حمله کردند و وارد مدینه ‌شدند، می‌توانیم از روی بام‌ها آن‌ها را هدف بگیریم. تعدادی از صحابه، به‌ویژه جوانان و کسانی که از افتخار حضور در نبرد بدر بازمانده بودند، مشورت دادند که به سوی مشرکان حرکت کنیم و در بیرون مدینه با آنان بجنگیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خانه‌اش رفت و لباس رزم پوشید. آن‌گاه نزد یارانش بازگشت و فرمان حرکت را صادر کرد. دو لشکر در «احد» رویاروی هم قرار گرفتند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمان آماده‌باش داد و صفوف لشکرش را به بهترین شکل آراست و پنجاه نفر از تیراندازان ماهر را برگزید و فرماندهی آن‌ها را به عبدالله بن جبیر رضي الله عنه سپرد و به آنان دستور داد در مکانی که بعدها به «جبل‌الرماة»، یعنی کوه تیراندازان شهرت یافت، مستقر شوند و به آن‌ها فرمود: «چه در حالت شکست باشیم و چه در حالت پیروزی، سرِ جایتان بمانید». جرقه‌ی جنگ زده شد و جنگ، آغاز گردید؛ مشرکان شکست خوردند و پا به فرار گذاشتند و مسلمانان مشغول جمع‌آوری غنایم شدند. هنگامی که تیراندازان پیروزی دوستانشان را مشاهده کردند، به یک‌دیگر گفتند: برای گرفتن غنیمت و جمع‌آوری آن پایین برویم. فرمانده‌ی تیراندازان، فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به آنان یادآوری کرد که نباید تحت هیچ شرایطی، گردنه را ترک کنند؛ اما آنان گمان کردند که کار تمام شده است؛ زیرا دیدند که مشرکان گریختند و فقط تعداد اندکی از آن‌ها مانده‌اند؛ لذا گردنه را ترک کردند.

سوارکاران قریش، فرصت را از دست ندادند و با عبور از این گردنه، مسلمانان را از پشت سر غافل‌گیر کردند و به میان مسلمانان حمله‌ور شدند و همان اتفاقی افتاد که پروردگار توانا و حکیم، مقدّر کرده بود؛ هفتاد تن از مسلمانان، از جمله شیر خدا و رسولش، حمزه بن عبدالمطلب رضي الله عنه، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسیدند.

پس از این مصیبت بزرگی که به مسلمانان رسید، به خود آمدند و گفتند: چرا شکست بخوریم؟ رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم با ماست و ما، سپاهیان الله هستیم و آن‌ها سربازان شیطان هستند و شیطان، با آن‌هاست؟ الله عزوجل می‌فرماید:

﴿أَوَلَمَّآ أَصَٰبَتۡكُم مُّصِيبَةٞ قَدۡ أَصَبۡتُم مِّثۡلَيۡهَا قُلۡتُمۡ أَنَّىٰ هَٰذَاۖ قُلۡ هُوَ مِنۡ عِندِ أَنفُسِكُمۡۗ﴾                                                                                                           [آل عمران: ١٦٥]

چرا هنگامی که در (جنگ احد) تلفاتی به شما وارد شد که خودتان دو برابرش را (در جنگ بدر) به دشمن وارد کرده بودید، گفتید: این آسیب از کجا به ما رسید؟ بگو: از ناحیه‌ی خودتان بود.

شما، خود باعث این تلفات بودید؛ زیرا سرپیچی کردید. همان‌طور که الله جل جلاله می‌فرماید:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا فَشِلۡتُمۡ وَتَنَٰزَعۡتُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِ وَعَصَيۡتُم مِّنۢ بَعۡدِ مَآ أَرَىٰكُم مَّا تُحِبُّونَۚ﴾

[آل عمران: ١٥٢]

تا آن‌که سستی کردید و به کشمکش پرداختید و پس از آن، نافرمانی نمودید که نشانه‌های پیروزی را که مورد پسندتان بود، به شما نشان داد.

در نتیجه، این تلفات ناگوار به شما وارد شد؛ اگرچه این اتفاق‌ها ناگوار بود، اما برآمده از حکمت‌های بزرگی بود که الله عزوجل در سوره‌ی «آل‌عمران» ذکر فرموده و حافظ ابن‌القیم رحمه الله در «زاد المعاد» درباره‌ی حمکت‌های بزرگ این غزوه، به‌خوبی سخن گفته است و بنده، چنین تحلیل‌های دقیقی را هیچ‌جا ندیده‌ام.

به‌هر حال، رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در عزوه‌ی «احد» شمشیری برداشت و فرمود: «چه کسی، این شمشیر را از من می‌گیرد؟» همه، دستان خود را دراز کردند تا شمشیر را بگیرند و هر یک از آن‌ها می‌گفت: من، من. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چه کسی، آن را از من می‌گیرد تا حقش را ادا کند؟» آن‌جا بود که همه، پا پَس کشیدند؛ چون می‌ترسیند که شاید نتوانند حقش را ادا کنند؛ زیرا حق شمشیر، زیاد بود و باید به قولی که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌دادند، عمل می‌کردند و این، برای آن‌ها نگران‌کننده بود که شاید از ادای حقش عاجز باشند؛ اما الله عزوجل به ابودجانه رضي الله عنه توفیق داد که بگوید: من، آن را می‌گیرم و حقش را ادا می‌کنم. و به‌راستی حقش را ادا کرد و با آن، جنگید و سرهای مشرکان را شکافت.

لذا درمی‌یابیم که انسان باید برای کارهای نیک، پیش‌قدم شود و درنگ نکند و بدین منظور از الله عزوجل کمک بخواهد و بداند که اگر از الله متعال درخواست کمک کند و به او حسن ظن داشته و به کمکش امیدوار باشد، به‌طور قطع الله عزوجل کمکش می‌فرماید.

گاه، برخی از مردم عبادتی را که انجام می‌دهند، بزرگ و زیاد می‌پندارند و از این‌رو از عبادت باز می‌ایستند؛ اما انسان باید از الله کمک بخواهد و توکلش بر او باشد. اگر از الله عزوجل درخواست توفیق کنی و بر او توکل نمایی و به کاری بپردازی که مورد پسند اوست، مطمئن باش که به خیر و نیکی، دست می‌یابی و الله متعال، تو را یاری می‌دهد. همان‌طور که فرموده است:

﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ﴾                                                     [الطلاق : ٣]

و هر کس بر الله توکل کند، الله برایش کافی‌ست.

حدیث انس رضي الله عنه بیان‌گر توجه رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به همه‌ی امتش می‌باشد؛ چنان‌که شمشیر را به یکی از یارانش، اختصاص نداد؛ بلکه این فرصت را به همه داد که هر یک از آن‌ها که خواسته باشد، شمشیر را تحویل بگیرد و حق را ادا کند. از این‌رو هرکس که مقام و مسؤولیتی دارد، باید از جانب‌داری و تبعیض بپرهیزد و رویکردش به‌گونه‌ای نباشد که دیگران گمان کنند که از افراد مشخصی جانب‌داری می‌کند؛ زیرا پی‌آمد تبعیض در میان افراد و قشرهای جامعه، پیدایش اختلاف و چنددستگی خواهد بود و این تأثیر بدی در جامعه دارد؛ البته اگر سبب برتری دادن فرد یا افرادی بر دیگران، توانایی‌ها و ویژگی‌هایی باشد که دیگران از آن نابرخوردارند، اشکالی ندارد؛ اما باید دلیل این امتیاز یا برتری را برای همه بیان کرد تا بدبینی یا اعتراضی پیش نیاید.

([۱]) صحیح مسلم، ش: ۲۴۷۰.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۹۳- السَّادس: عن الزُّبيْرِ بنِ عديِّ قال: أَتَيْنَا أَنس بن مالكٍ رضي الله عنه فشَكوْنا إليهِ ما نلْقى من الْحَجَّاجِ. فقال: «اصْبِروا فإِنَّه لا يأْتي زمانٌ إلاَّ والَّذي بعْده شَرٌ منه حتَّى تلقَوا ربَّكُمْ». سمعتُه منْ نبيِّكُمْ صلی الله علیه و آله و سلم. [روایت بخاري]

۹۳- السَّادس: عن الزُّبيْرِ بنِ عديِّ قال: أَتَيْنَا أَنس بن مالكٍ رضي الله عنه فشَكوْنا إليهِ ما نلْقى من الْحَجَّاجِ. فقال: «اصْبِروا فإِنَّه لا يأْتي زمانٌ إلاَّ والَّذي بعْده شَرٌ منه حتَّى تلقَوا ربَّكُمْ». سمعتُه منْ نبيِّكُمْ صلی الله علیه و آله و سلم. [روایت بخاري]([۱]) ترجمه: زبیر بن عدی می‌گوید: نزد انس بن مالک […]

ادامه مطلب …

۹۴- السَّابع: عن أبي هريرة رضي الله عنه أَنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: «بادروا بالأَعْمال سبعاً، هل تَنتَظرونَ إلاَّ فقراً مُنسياً، أَوْ غنيٌ مُطْغياً، أَوْ مرضاً مُفسِداً، أَو هرماً مُفْنداً أَو موتاً مُجهزاً أَوِ الدَّجَّال فشرُّ غَائب يُنتَظر، أَوِ السَّاعة فالسَّاعةُ أَدْهى وأَمر».

۹۴- السَّابع: عن أبي هريرة رضي الله عنه أَنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال: «بادروا بالأَعْمال سبعاً، هل تَنتَظرونَ إلاَّ فقراً مُنسياً، أَوْ غنيٌ مُطْغياً، أَوْ مرضاً مُفسِداً، أَو هرماً مُفْنداً أَو موتاً مُجهزاً أَوِ الدَّجَّال فشرُّ غَائب يُنتَظر، أَوِ السَّاعة فالسَّاعةُ أَدْهى وأَمر».([۱]) ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: […]

ادامه مطلب …

۸۸- فالأوَّل: عَنْ أبي هريرة رضي الله عنه أن رسولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «بادِروا بالأعْمالِ فِتَنًا كقطَعِ اللَّيلِ الْمُظْلمِ يُصبحُ الرَّجُلُ مُؤمنًا ويُمْسِي كافرا، ويُمسِي مُؤْمنًا ويُصبحُ كافرا، يبيع دينه بعَرَضٍ من الدُّنْيا».

۸۸- فالأوَّل: عَنْ أبي هريرة رضي الله عنه أن رسولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «بادِروا بالأعْمالِ فِتَنًا كقطَعِ اللَّيلِ الْمُظْلمِ يُصبحُ الرَّجُلُ مُؤمنًا ويُمْسِي كافرا، ويُمسِي مُؤْمنًا ويُصبحُ كافرا، يبيع دينه بعَرَضٍ من الدُّنْيا».([۱]) [روایت مسلم] ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم […]

ادامه مطلب …

۹۵- الثامن: عنه أَنَّ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال يوم خيْبر: «لأعطِينَّ هذِهِ الرايةَ رجُلاً يُحبُّ اللَّه ورسُوله، يفتَح اللَّه عَلَى يديهِ». قال عمر رضي الله عنه: ما أَحببْت الإِمارة إلاَّ يومئذٍ فتساورْتُ لهَا رجَاءَ أَنْ أُدْعى لهَا، فدعا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم عليَ بن أبي طالب رضي الله عنه فأَعْطَاه إِيَّاها، وقالَ: «امش ولا تلْتَفتْ حتَّى يَفتح اللَّه عليكَ». فَسار عليٌّ شيئاً، ثُمَّ وقف ولم يلْتفتْ، فصرخ: يا رسول اللَّه، على ماذَا أُقاتل النَّاس؟ قال: «قاتلْهُمْ حتَّى يشْهدوا أَنْ لا إله إلاَّ اللَّه، وأَنَّ مُحمَّداً رسول اللَّه، فَإِذا فعلوا ذلك فقدْ منعوا منْك دماءَهُمْ وأَموالهُمْ إلاَّ بحَقِّها، وحِسابُهُمْ على اللَّهِ». [روایت مسلم]

۹۵- الثامن: عنه أَنَّ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قال يوم خيْبر: «لأعطِينَّ هذِهِ الرايةَ رجُلاً يُحبُّ اللَّه ورسُوله، يفتَح اللَّه عَلَى يديهِ». قال عمر رضي الله عنه: ما أَحببْت الإِمارة إلاَّ يومئذٍ فتساورْتُ لهَا رجَاءَ أَنْ أُدْعى لهَا، فدعا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم عليَ بن […]

ادامه مطلب …

۹۰- الثَّالث: عن جابر رضي الله عنه قال: قال رجلٌ للنَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم يومَ أُحُدٍ: أرأيتَ إنْ قُتلتُ فأينَ أَنَا؟ قال: «في الْجنَّةِ». فألْقى تَمراتٍ كُنَّ في يَدِه، ثُمَّ قاتل حتَّى قُتِلَ. [متفقٌ عليه]

۹۰- الثَّالث: عن جابر رضي الله عنه قال: قال رجلٌ للنَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم يومَ أُحُدٍ: أرأيتَ إنْ قُتلتُ فأينَ أَنَا؟ قال: «في الْجنَّةِ». فألْقى تَمراتٍ كُنَّ في يَدِه، ثُمَّ قاتل حتَّى قُتِلَ. [متفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: جابر رضي الله عنه می‌گوید: روز جنگ احد، شخصی از پیامبر صلی الله علیه و […]

ادامه مطلب …

۸۹- الثَّاني: عنْ أبي سِرْوَعَةَ بكسرِ السين المهملةِ وفتحها عُقبةَ بنِ الْحارِثِ رضي الله عنه قال: صَلَّيتُ وراءَ النَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم بالمدِينةِ الْعصْر، فسلَّم ثُمَّ قَامَ مُسْرعاً فَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ إلى بعض حُجَرِ نسائِه، فَفَزعَ النَّاس من سرعَته، فخرج عَليهم، فرأى أنَّهُمْ قدْ عَجِبوا منْ سُرْعتِه، قال: «ذكرت شيئاً من تبْرٍ عندَنا، فكرِهْتُ أن يحبسَنِي، فأمرْتُ بقسْمتِه». [روایت بخاري]

وفي رواية له: «كنْتُ خلَّفْتُ في الْبيتِ تِبراً من الصَّدقةِ ، فكرِهْتُ أنْ أُبَيِّتَه». ترجمه: عقبه بن حارث رضي الله عنه مي‏گويد: نماز عصر را در مدینه، پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواندم. پس از سلام دادن (و پایان نماز) با شتاب برخاست و از روي شانه‌های مردم، عبور كرد […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه