۸۲- الثَّامِن: عنْ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيق، عبدِ اللَّه بنِ عثمانَ بنِ عامِرِ بنِ عُمَرَ بن كعب بن سعد بْنِ تَيْمِ بْن مُرَّةَ بْنِ كَعْبِ بْن لُؤيِّ بْنِ غَالِب الْقُرَشِيِّ التَّيْمِيِّ رضي الله عنه وهُو وأبُوهُ وَأُمَّهُ صحابَةٌ رضي الله عنهم قال: نظرتُ إلى أقْدَامِ المُشْرِكِينَ ونَحنُ في الْغَارِ وهُمْ علَى رؤوسنا فقلتُ: يا رسولَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أحَدَهمْ نَظرَ تَحتَ قَدميْهِ لأبصرَنا فقال: «مَا ظَنُّك يا أبا بكرٍ باثْنْينِ اللَّهُ ثالثُِهْما». [متفق عليه]([۱])
ترجمه: ابوبکر صدیق، عبدالله بن عثمان بن عامر بن عمرو([۲]) بن کعب بن سعد بن تَیم بن مره بن کعب بن لُؤَیّ بن غالب قریشی تَیمی رضي الله عنه که خود و پدر و مادرش از اصحاب پیامبرند، میگوید: هنگامی که من و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غار بودیم، پاهای مشرکان را دیدم که بالای سرمان ایستاده بودند. گفتم: ای رسولخدا! اگر یکی از آنها به پایین نگاه کند، حتماً ما را میبیند. فرمود: «ای ابوبکر! دربارهی دو نفر که سومین آنها خداست، چه گمانی داری؟»
شرح
«ای ابوبکر! دربارهی دو نفر که الله، سومین آنهاست، چه میپنداری؟» یعنی آیا به نظر تو کسی میتواند آسیبی به آنها برساند؟
این ماجرا، زمانی روی داد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مکه به مدینه هجرت میکرد؛ زیرا از آن زمان که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دعوتش را آشکار ساخت و مردم دعوتش را پذیرفتند، مشرکان به مقابله با او و دعوتش برخاستند و عرصه را بر او تنگ کردند و با گفتار و کردارشان به اذیت و آزارش پرداختند؛ از این رو الله متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمان داد که از مکه به مدینه هجرت نماید. لذا سیزده سال پس از بعثت، از مکه به مدینه هجرت کرد و کسی جز ابوبکر صدیق رضي الله عنه و خدمتکار و یک راهنما همراهش نبود.
هنگامی که مشرکان از خروج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ابوبکر صدیق رضي الله عنه اطلاع یافتند، جایزهای برای دستگیری آن دو تعیین نمودند و اعلام کردند که هرکس زنده یا مردهی آنها را تحویل قریش دهد، در مقابل هر نفر، یکصد شتر جایزه میگیرد؛ صد شتر برای دستگیری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و صد شتر برای دستگیری ابوبکر رضي الله عنه.
مردم برای دستگیری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ابوبکر صدیق رضي الله عنه بسیج شدند و برای یافتن آنها در کوهها، درهها، غارها و هرجا که به ذهنشان میرسید، به جستجو پرداختند تا اینکه به غار «ثور» رسیدند؛ همان غاری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ابوبکر رضي الله عنه سه شب در آن پنهان شدند تا آتش جستجو، فروکش کند.
ابوبکر رضي الله عنه به رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: اگر یکی از مشرکان به پایین نگاه کند، حتماً ما را میبیند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دربارهی دو نفر که سومین آنها خداست، چه گمانی داری؟» در کتاب خدا آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابوبکر صدیق رضي الله عنه فرمود:
﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ﴾ [التوبة: ٤٠]
اندوهگین مباش؛ همانا الله با ماست.
اما آیا کسی توانست بر آنان دست یابد؟ چه اتفاقی افتاد؟
هیچکس بر آنها دست نیافت؛ زیرا ارادهی خداوندی بود که کسی آنها نبیند و هیچ چیز، مانع از بخشش و عطای الهی نمیگردد و هیچ کس نمیتواند بر خلاف ارادهی الله نفعی به کسی برساند؛ و هرکس که الله گرامیاش بدارد، هیچکس نمیتواند او را خوار کند و هرکس که الله زبونش بگرداند، هیچکس نمیتواند او را عزیز و گرامی بسازد:
﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٦﴾
[آل عمران: ٢٦]
بگو: یا الله! ای مالکَ الملک! به هر که بخواهی، پادشاهی و حکومت میبخشی و پادشاهی و حکومت را از هر که بخواهی، میگیری و هر که را بخواهی، عزت میدهی و هر که را بخواهی، خوار و زبون میگردانی. خوبی به دست توست و تو، بر همه چیز توانایی.
این ماجرا بیانگر کمال توکل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر پروردگارش میباشد و نشان میدهد که رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم بر الله عزوجل توکل و اعتماد نمود و کارش را به او سپرد. همین، شاهد موضوع توکل است که مؤلف رحمه الله این حدیث را در باب یقین و توکل ذکر کرده است. همچنین درمییابیم که داستان تنیدن عنکبوت بر دهانهی غار، صحیح نیست. در پارهای از کتابهای تاریخی آمده که تار عنکبوت، کبوتر و یک درخت، بر دهانهی غار بود و هنگامی که مشرکان به دهانهی غار رسیدند، گفتند: کبوتر روی شاخهی این درخت که بر دهانهی غار است، نشسته و عنکبوت بر دهانهی غار تنیده است. این، روایت بیاساس و نادرستیست؛ زیرا آنچه که مانع مشرکان از دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ابوبکر صدیق رضي الله عنه شد، اموری مادی نبود؛ بلکه اموری معنوی و امدادی غیبی بود که جزو نشانههای الهیست و شامل حال آن دو گردید؛ همانطور که شامل حال بسیاری دیگر از بندگان نیک خدا نیز میگردد.
الله عزوجل چشمان مشرکان را از دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یار غارش، ابوبکر صدیق رضي الله عنه بازداشت.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۳۶۵۳؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۳۸۱.
([۲]) صحیح، عامر بن عمرو میباشد؛ اما در متن، عامر بن عُمَر ثبت شده است. نگا: الإصابۀ از ابنحجر (۴/۱۴۴، ۱۴۵)؛ نسب ابوبکر صدیق رضي الله عنه در پُشت ششم، یعنی در مره بن کعب، به نسب رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم میرسد. [مترجم]