سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۸۰۲- وعن قَيسِ بن بشرٍ التَّغْلبيِّ قال: أَخْبَرنِي أبِي وكان جليسًا لأبي الدَّرداءِ قال: كان بِدِمشقَ رَجُلٌ من أَصحاب النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم يُقَالُ لَهُ سهلُ بنُ الحنظَليَّةِ، وكانَ رَجُلاً مُتَوحِّدًا قَلَّمَا يُجالسُ النَّاسَ، إِنَّمَا هُوَ صَلاةٌ، فَإِذا فرغَ فَإِنَّمَا هو تسبيحٌ وتكبيرٌ حتَّى يأْتيَ أهْلَهُ، فَمَرَّ بِنَا ونَحنُ عِند أبي الدَّردَاء رضي الله عنه، فقال له أَبو الدَّردَاء: كَلِمةً تَنْفَعُنَا ولا تضُرُّك. قال: بَعثَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم سَرِيَّةً فَقَدِمَت، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنهم فَجَلسَ فِي المَجْلِس الَّذي يَجلِسُ فِيهِ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، فَقَالَ لِرجُلٍ إِلى جَنْبِهِ: لَوْ رَأَيتنَا حِينَ التقَيْنَا نَحنُ والعدُوُّ، فَحمَل فلانٌ فَطَعَن، فقال: خُذْهَا مِنِّي وأَنَا الغُلامُ الغِفَارِي، كَيْفَ تَرى في قوْلِهِ؟ قال: مَا أَرَاهُ إِلا قَدْ بَطَلَ أَجرُهُ. فسَمِعَ بِذلكَ آخَرُ فقال: مَا أَرَى بِذَلَكَ بأْسًا، فَتَنَازعا حَتى سَمِعَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال: «سُبْحان الله! لا بَأْس أَن يُؤْجَرَ ويُحْمَد». فَرَأَيْتُ أَبا الدَّرْدَاءِ سُرَّ بِذلك، وَجَعَلَ يَرْفَعُ رأْسَه إِلَيهِ وَيَقُول: أأَنْتَ سمِعْتَ ذَلكَ مِنْ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؟ فيقول: نعَم، فما زال يعِيدُ عَلَيْهِ حَتَّى إِنّي لأَقولُ لَيَبرُكَنَّ على ركْبَتَيْه. قال: فَمَرَّ بِنَا يَوماً آخَر، فقال لَهُ أَبُو الدَّرْدَاء: كَلِمَةً تَنفَعُنَا ولا تَضُرُّك، قال: قال لَنَا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «المُنْفِقُ عَلى الخَيْلِ كالبَاسِطِ يَدَهُ بالصَّدَقة لا يَقْبِضُهَا». ثُمَّ مرَّ بِنَا يوماً آخر، فقال لَهُ أَبوالدَّرْدَاء: كَلِمَةً تَنْفَعُنَا وَلا تَضرُّك، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «نعْمَ الرَّجُلُ خُرَيْمٌ الأَسَدي، لَوْلا طُولُ جُمَّتِهِ وَإِسْبَالُ إِزَارِه». فبَلغَ ذلك خُرَيْمًا، فَعجََّلَ فَأَخَذَ شَفْرَةً فَقَطَعَ بِهَا جُمَّتَهُ إِلى أُذُنَيْهِ، وَرَفَعَ إِزَارَهُ إِلى أَنْصَاف سَاقَيْهِ. ثَمَّ مَرَّ بنَا يَوْماً آخَرَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الدَّرْدَاء: كَلِمةً تَنْفَعُنَا ولاَ تَضُرُّكَ قَال: سَمعْتُ رسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم يقُول: «إِنَّكُمْ قَادمُونَ عَلى إِخْوانِكُم. فَأَصْلِحُوا رِحَالَكم، وأَصْلِحُوا لبَاسَكُمْ حَتَّى تَكُونُوا كَأَنَّكُمْ شَامَةٌ فِي النَّاسِ، فَإِنَّ الله لاَ يُحبُّ الفُحْشَ وَلاَ التَّفَحُش». [روایت اَبوداود با اِسناد حسن، جز قيس بن بشر که در ثقه یا ضعیف بودن او اختلاف دارند و مسلم از او حدیث روایت کرده است.]

۸۰۲- وعن قَيسِ بن بشرٍ التَّغْلبيِّ قال: أَخْبَرنِي أبِي وكان جليسًا لأبي الدَّرداءِ قال: كان بِدِمشقَ رَجُلٌ من أَصحاب النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم يُقَالُ لَهُ سهلُ بنُ الحنظَليَّةِ، وكانَ رَجُلاً مُتَوحِّدًا قَلَّمَا يُجالسُ النَّاسَ، إِنَّمَا هُوَ صَلاةٌ، فَإِذا فرغَ فَإِنَّمَا هو تسبيحٌ وتكبيرٌ حتَّى يأْتيَ أهْلَهُ، فَمَرَّ بِنَا ونَحنُ عِند أبي الدَّردَاء رضي الله عنه، فقال له أَبو الدَّردَاء: كَلِمةً تَنْفَعُنَا ولا تضُرُّك. قال: بَعثَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم سَرِيَّةً فَقَدِمَت، فَجَاءَ رَجُلٌ مِنهم فَجَلسَ فِي المَجْلِس الَّذي يَجلِسُ فِيهِ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، فَقَالَ لِرجُلٍ إِلى جَنْبِهِ: لَوْ رَأَيتنَا حِينَ التقَيْنَا نَحنُ والعدُوُّ، فَحمَل فلانٌ فَطَعَن، فقال: خُذْهَا مِنِّي وأَنَا الغُلامُ الغِفَارِي، كَيْفَ تَرى في قوْلِهِ؟ قال: مَا أَرَاهُ إِلا قَدْ بَطَلَ أَجرُهُ. فسَمِعَ بِذلكَ آخَرُ فقال: مَا أَرَى بِذَلَكَ بأْسًا، فَتَنَازعا حَتى سَمِعَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال: «سُبْحان الله! لا بَأْس أَن يُؤْجَرَ ويُحْمَد». فَرَأَيْتُ أَبا الدَّرْدَاءِ سُرَّ بِذلك، وَجَعَلَ يَرْفَعُ رأْسَه إِلَيهِ وَيَقُول: أأَنْتَ سمِعْتَ ذَلكَ مِنْ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم؟ فيقول: نعَم، فما زال يعِيدُ عَلَيْهِ حَتَّى إِنّي لأَقولُ لَيَبرُكَنَّ على ركْبَتَيْه.

قال: فَمَرَّ بِنَا يَوماً آخَر، فقال لَهُ أَبُو الدَّرْدَاء: كَلِمَةً تَنفَعُنَا ولا تَضُرُّك، قال: قال لَنَا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «المُنْفِقُ عَلى الخَيْلِ كالبَاسِطِ يَدَهُ بالصَّدَقة لا يَقْبِضُهَا». ثُمَّ مرَّ بِنَا يوماً آخر، فقال لَهُ أَبوالدَّرْدَاء: كَلِمَةً تَنْفَعُنَا وَلا تَضرُّك، قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «نعْمَ الرَّجُلُ خُرَيْمٌ الأَسَدي، لَوْلا طُولُ جُمَّتِهِ وَإِسْبَالُ إِزَارِه». فبَلغَ ذلك خُرَيْمًا، فَعجََّلَ فَأَخَذَ شَفْرَةً فَقَطَعَ بِهَا جُمَّتَهُ إِلى أُذُنَيْهِ، وَرَفَعَ إِزَارَهُ إِلى أَنْصَاف سَاقَيْهِ. ثَمَّ مَرَّ بنَا يَوْماً آخَرَ فَقَالَ لَهُ أَبُو الدَّرْدَاء: كَلِمةً تَنْفَعُنَا ولاَ تَضُرُّكَ قَال: سَمعْتُ رسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم يقُول: «إِنَّكُمْ قَادمُونَ عَلى إِخْوانِكُم. فَأَصْلِحُوا رِحَالَكم، وأَصْلِحُوا لبَاسَكُمْ حَتَّى تَكُونُوا كَأَنَّكُمْ شَامَةٌ فِي النَّاسِ، فَإِنَّ الله لاَ يُحبُّ الفُحْشَ وَلاَ التَّفَحُش». [روایت اَبوداود با اِسناد حسن، جز قيس بن بشر که در ثقه یا ضعیف بودن او اختلاف دارند و مسلم از او حدیث روایت کرده است.]([۱])

ترجمه: قیس بن بشر تغلبی می‌گوید: پدرم که هم‌نشین ابودرداء رضي الله عنه بود، به من گفت: مردی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نام سهل بن حنظلیه در دمشق بود؛ مردی گوشه‌گیر که با مردم کم می‌نشست و همواره در نماز بود و پس از نماز به تسبیح و تکبیر مشغول می‌شد تا این‌که نزد خانواده‌اش می‌رفت. روزی نزد ابودرداء رضي الله عنه نشسته بودیم که سهل رضي الله عنه از کنارِمان گذشت. ابودرداء رضي الله عنه به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دسته‌ای از مجاهدان را به جنگ فرستاد. وقتی بازگشتند، یکی از آن‌ها در محلی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌نشست، نشست و مردی که کنارش بود، گفت: کاش وقتی با دشمن روبه‌رو شدیم، ما را می‌دیدی که فلانی حمله کرد و نیزه انداخت و – به دشمن، با غرور و افتخار- گفت: بگیر که من، از بنی‌غفار هستم. نظرت درباره‌ی سخنش چیست؟ آن مرد پاسخ داد: به گمانم پاداش وی، از میان رفته است. شخصی دیگر این را شنید و گفت: ایرادی در این نمی‌بینم. و بدین ترتیب در این‌باره با هم اختلاف کردند تا این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بگومگوی آن‌ها را شنید؛ فرمود: «سبحان‌الله! اشکالی ندارد که انسان – به‌خاطر کارِ پسندیده‌اش هم- پاداش بیابد و هم ستایش شود». دیدم ابودرداء رضي الله عنه از شنیدن این حدیث، خوشحال شد و سرش را به سوی سهل رضي الله عنه بلند می‌کرد و می‌گفت: تو خود این را از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدی؟ و سهل می‌گفت: آری. و ابودرداء همواره این سخن را از آن صحابی می‌پرسید و من با خود می‌گفتم: شاید او به زانو بیفتد.

پدرم – پدر قیس- می‌گوید: روزی دیگر نیز از کنارِ ما گذشت. ابودرداء رضي الله عنه به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که برای پرورش و نگهداری اسب – به منظور استفاده از آن در میدان جهاد- هزینه می‌کند، مانند کسی‌ست که دستش همواره برای صدقه دادن باز است و آن را نمی‌بندد».

روزِ دیگری نیز از کنارِ ما گذشت. ابودرداء رضي الله عنه به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خُرَیم اسدی، مرد نیکی‌ست، اگر موهای سرش بلند نبود و اسبال ازار نمی‌کرد».  این سخن به خریم رسید و او بلافاصله تیغی برداشت و موهایش را تا مقابل گوش‌هایش کوتاه کرد و ازار (لُنگ) خود را تا نصف ساق پایش بالا کشید.

وی، روزی دیگر هم از کنار ما گذشت. ابودرداء رضي الله عنه به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می‌فرمود: «شما نزد دوستانتان می‌روید؛ پس سواری- و سر و وضع خود- و لباستان را درست و مرتب کنید تا در میان مردم مانند خال – یعنی مرتب و زیبا و در بهترین وضعیت- به نظر آیید؛ زیرا الله، زشتی و زشت‌کاری – ظاهر و رفتارِ ناپسند- را دوست ندارد».

شرح

در حدیثی که مؤلف رحمه الله ذکر کرده، چند نکته‌ی آموزنده وجود دارد؛ همان‌گونه که در این روایت آمده است: ابن حنظلیه رضي الله عنه تنهایی را دوست داشت و معمولاً مشغول نماز و تسبیح یا در خدمت خانواده‌اش بود. یعنی دوست نداشت که وقتش در بگومگو و سخنان بیهوده با مردم تَلَف شود. از این‌رو همواره نماز می‌خواند یا به ذکر پروردگار یا خدمت خانواده‌اش می‌پرداخت.

یکی از روزها ابودرداء رضي الله عنه با دوستانش نشسته بود که در این میان، ابن‌حنظلیه رضي الله عنه از کنارشان گذشت. ابودرداء رضي الله عنه به او گفت: «سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند». ابن‌حنظلیه رضي الله عنه گفت: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سریه‌ای را به جنگ فرستاد». سریه، به دسته‌ای از مجاهدان گفته می‌شود که کم‌تر از چهارصد نفر هستند. وقتی به مدینه بازگشتند، یکی از آن‌ها در محلی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌نشست، یعنی در حضورِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشست تا از عمل‌کرد این دسته گزارش دهد. وی، از یکی از تیراندازان سخن گفت که در میدان نبرد به سوی دشمن تیر می‌انداخت و با غرور و افتخار می‌گفت: بگیر که من، از بنی‌غفار هستم.

ایرادی ندارد که انسان در میدان نبرد، در برابر دشمن، رفتار و گفتار غرورآمیزی داشته باشد؛ یعنی انسان می‌تواند در میدان نبرد، برای شکستن روحیه‌ی دشمن و اظهار قدرت و هیبت، خرامان و با غرور و تکبر راه برود و عزت و قدرت خود را به رُخ دشمن بکشد. چنان‌که در گذشته برخی از مجاهدان، پَرِ شترمرغ روی عمامه‌ی خود نصب می‌کردند که نشان‌گر عزت بود و بدین‌سان دشمن را آزار می‌دادند. هر چیزی که مایه‌ی خشم و آزار دشمن شود، نزد الله عزوجل اجر و پاداش دارد. حتی سخنی که دشمن را خوار و خشمگین می‌گرداند، نزد الله متعال مایه‌ی عزت است و ثواب دارد.

این تیراندازِ غفاری نیز به غرور و افتخار به دشمن می‌گفت: بگیر؛ یعنی تیر را بگیر که من، از بنی‌غفار هستم. یکی از حاضران، گفت: او، با گفتنِ این سخن خود را بی‌اجر کرده کرده است؛ زیرا فخرفروشی و به خود بالیدن، درست نیست. الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخۡتَالٖ فَخُورٖ ١٨﴾                               [لقمان: ١٨]

همانا الله، هیچ متکبر فخر‌فروشی را دوست ندارد.

آری؛ الله متعال تکبر و فخرفروشی را دوست ندارد؛ اما در جنگ، مستثناست. لذا یکی دیگر از حاضران گفت: ایرادی ندارد که انسان در جنگ، عزتش را به رخ دشمن بکشد. بدین ترتیب در این‌باره با هم اختلاف کردند تا این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بگومگوی آن‌ها را شنید؛ فرمود: «سبحان‌الله!» یعنی الله از هر عیب و نقصی پاک و منزّه است و صفات الله از هر جهت کامل می‌باشد؛ هیچ نقصی در علم، قدرت، حکمت و عزتش نیست. همه‌ی صفات او از هر جهت کامل است.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «سبحان‌الله!» یعنی چرا و چگونه در این‌باره بگومگو می‌کنید؟ «اشکالی ندارد که انسان – به‌خاطر کارِ پسندیده‌اش هم- پاداش بیابد و هم ستایش شود». به عبارت دیگر الله متعال، برای بنده‌ی نیکوکار و مجاهدش خیرِ دنیا و آخرت را یک‌جا جمع می‌کند و بدین‌سان مردم او را می‌ستایند و درباره‌اش می‌گویند: آدمِ شجاعی‌ست. در آخرت نیز این بنده از اجر و پاداش الهی برخوردار می‌شود و ایرادی در این نیست که بنده‌ی نیکوکار هم در دنیا ستایش شود و هم در آخرت، اجر و پاداش بیابد.

عامر بن اكوع رضي الله عنه خود را به سارقاني رساند که شتران شیردهِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دزدیده بودند و با خود می‌بردند. او شروع به تیراندازی کرد و می‌گفت:

أَنَا ابـْنُ الأَكْـوَعِ وَالْيَوْمُ يَوْمُ الرُّضَّعْ

یعنی: «من، فرزند اکوع هستم و امروز، روز نابودیِ فرومایگان است». و بدین‌سان به نژاد و خانواده‌ی خود می‌بالید و موقعیت و جایگاه خانوادگی‌اش را به رخ دشمن می‌کشید. لذا ایرادی ندارد که انسان در جنگ، به خود، خانواده و قدرت و جایگاه خویش ببالد و آن را به رخ دشمن بکشد.

ابن حنظلیه رضي الله عنه روزی دیگر نیز از کنار ابودرداء و یارانش عبور کرد. ابودرداء رضي الله عنه به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که برای پرورش و نگهداری اسب  – به منظور استفاده از آن در میدان جهاد- هزینه می‌کند، مانند کسی‌ست که دستش همواره برای صدقه دادن باز است و آن را نمی‌بندد». لذا خرج کردن برای اسبی که از آن در میدان نبرد استفاده می‌شود، جزو صدقات است.

ابن‌حنظلیه رضي الله عنه روزِ دیگری نیز از کنارِ ابودرداء رضي الله عنه گذشت. ابودرداء رضي الله عنه به او گفت: سخنی بگو که برای ما سودمند باشد و زیانی به تو نرساند. گفت: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم مردی را ستود و از او به نیکی یاد کرد و فرمود: «مرد نیکی‌ست، اگر موهای سرش بلند نبود و اسبال ازار نمی‌کرد». یعنی مقداری متکبر و خودبین است. این سخن به آن مرد رسید و او بلافاصله تیغی برداشت و موهایش را تا شانه‌هایش کوتاه کرد و ازار (لُنگ) خود را تا نصف ساقِ پایش بالا کشید.

این‌جاست که درمی‌یابیم بلند بودن موی سر برای مردان، نشانه‌ی تکبر است و موی سر مرد، نباید از شانه‌ها یا نرمه‌ی گوش او بلندتر باشد. زیرا این زن است که به خودآرایی از طریق بلند کردن موی سرش نیاز دارد. لذا برای مردان جایز نیست که خود را در مو و امثال آن شبیه زن‌ها بسازند. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مردانی را خود را شبیهِ زنان و زنانی را  که خود را شبیه مردان می‌سازند، نفرین کرده است.

الله متعال، انسان‌ها را از دو جنس مرد و زن آفریده و به هر جنسی، ویژگی‌های مناسب خودش را داده است؛ لذا نباید مرد و زن را در همه چیز یکسان بدانیم. من، هیچ مسلمانی را سراغ ندارم که مرد و زن را در همه چیز یکسان بداند. اما اوضاع آن دسته از کافران که زن را در همه چیز بر مرد مقدم قرار داده‌اند، واژگون شده و طبیعت و سرشتشان، به‌کلی دگرگون و برعکس گردیده است. این‌ها زن و مرد را در همه چیز و در هر کاری، بدون هیچ تفاوتی شریک و یکسان می‌دانند. بدون شک چنین تفکری، بر خلاف طبیعتی‌ست که الله متعال انسان‌ها را بر اساس آن، سرشته و نیز بر خلاف آیین و شریعتی‌ست که پیامبران آورده‌اند؛ زیرا مردان، ویژگی‌های خاص خود را دارند و زنان، ویژگی‌های خاص خود را.

وقتی آن مرد، فرموده‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شنید، بلافاصله تیغی برداشت و موهایش را تا شانه‌هایش کوتاه کرد. این، نشان‌گر فرمان‌برداری صحابه رضي الله عنهم از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. چنان‌که به‌سرعت به رهنمودهایش عمل می‌کردند و برای اجرای آن بر یکدیگر سبقت می‌جستند. این، نشانه‌ی ایمان است. اما کسی که در اجرای فرمان الله و پیامبرش درنگ می‌کند، در او خصلتی از منافقانی وجود دارد که چون به نماز می‌ایستند، با تنبلی و کسالت نماز می‌خوانند. از این‌رو گاه مشاهده می‌شود که وقتی شخصی از حُکم الله و پیامبرش باخبر می‌شود، در انجام آن تنبلی و درنگ می‌کند و آن‌قدر دیر و سست به انجامِ آن می‌پردازد که گویا سنگ یا وزنه‌ی بزرگ و سنگینی روی اوست؛ تازه نزد این و آن عالِم می‌رود تا بلکه رخصتی بیابد و از انجام آن کار، شانه خالی کند. در صورتی که علما گفته‌اند: جستجو یا دنبال کردن رخصت‌ها، فسق است و کسی که چنین روی‌کردی دارد، فاسق می‌باشد. حتی یکی از علما گفته است: کسی که چنین روی‌کردی داشته باشد، سرانجام بی‌دین می‌شود و دین و ایمانش را از دست می‌دهد.

لذا انسان همین‌که حکم الله و پیامبرش را از شخصی شنید که علم و ایمانش قابل اعتماد است، باید به حکم الله و پیامبرش عمل کند؛ گفتم: از شخصی که به علم و ایمانش می‌توان اعتماد کرد. زیرا دیده می‌شود که شخصی، دین‌دار و پرهیزگار است و یک یا چند حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یاد دارد؛ لذا در میان مردم به‌گونه‌ای سخن می‌گوید که گویا یکی از امامان و پیشوایان دینی‌ست. پس، از چنین شخصی و از فتواهایش بپرهیزید؛ چراکه به سبب کم‌علمی‌اش، اشتباه‌های فراوانی از او سر می‌زند.

و گاه مشاهده می‌شود که فردی، علم و دانش فراوانی دارد؛ اما اهل هوا و هوس است و مطابق میل و رضایت مردم فتوا می‌دهد، نه مطابق رضایت پروردگار. چنین شخصی هم عالم امت به‌شمار نمی‌آید. پس علما بر سه دسته هستند: عالمِ ربانی، عالم حکومتی و عالم امت (عالم ملی).

عالم ربانی، کسی‌ست که به نشر و گسترش اسلام می‌پردازد و از روی علم و آگاهی درباره‌ی دین اسلام و احکام و آموزه‌هایش فتوا می‌دهد و برایش مهم نیست که حکم شرعی، مطابق میل مردم باشد یا نه.

عالمِ حکومتی، کسی‌ست که نگاه می‌کند حکومت چه می‌خواهد و مطابق میل و خواسته‌ی حکومت فتوا می‌دهد؛ گرچه در فتوایش تحریف کتاب‌الله و سنت رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم باشد.

و اما عالم ملی، کسی‌ست که مطابق میل و خواسته‌ی مردم فتوا می‌دهد. اگر مردم به کاری عادت کنند، درباره‌ی آن کار فتوایی می‌دهد که مردم را راضی نماید؛ حتی بدین منظور متون کتاب و سنت را تحریف می‌کند. امید است که الله متعال ما را در جرگه‌ی علمای ربانی و عاملان به قرآن و سنت قرار دهد.

مهم، این‎ست که انسان دین را ابزار فریفتن دیگران قرار ندهد و خود نیز در مسیر دین و علوم دینی، فریفته نشود؛ بلکه دینش را از کسی بگیرد که می‌توان به علم و دین او، اعتماد کرد. چنان‌که یکی از بزرگان سلف گفته است: این علم، دین است؛ پس بنگرید دین خود را از چه کسی می‌گیرید.

آری؛ علم و دانش، همان دین و مسیری‌ست که انسان را به الله عزوجل می‌رساند. اما عده‌ای ساده‌لوح، به کفار فریفته شده، از آن‌ها تقلید می‌کنند؛ حتی در نحوه‌ی لباس پوشیدن! چنان که منتظر چاپ جدید مجله‌های مُد لباس هستند و همین‌که شماره‌ی جدیدش وارد بازار می‌شود، بلافاصله آن را خریده، به خانه می‌برند و می‌گویند: به این لباس‌ها یا به این مُدهای جدید نگاه کنید! مجله‌هایی با تصاویر برهنه و لباس‌هایی که مخالف ارزش‌های اخلاقی و شریعت اسلامی‌ست. و زنِ کوته‌بین و سست‌ایمان نیز با دیدن چنین مدها و لباس‌هایی، به شوهر خود می‌گوید: من نیز چنین لباسی می‌خواهم. یا خود به خیاطی می‌رود و مُد روز را سفارش می‌دهد! و بدین ترتیب جامعه‌ی اسلامی در ظاهر و طرز لباس خود نیز از کفار تقلید می‌کند. – پناه بر الله- این، مسأله‌ی بسیار خطرناکی‌ست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ».([۲]) یعنی: «هرکس خود را شبیه قومی بسازد، از جرگه‌ی آن‌هاست».

یکی از کارهای ناپسند که به‌تازگی مُد شده، این‎ست که زن‌ها، موی خود را مانند مردان کوتاه می‌کنند و به‌اصطلاح، موهای خود را مردانه می‌زنند! در گذشته‌ی نه چندان دور، خواستگار از زنِ مورد علاقه‌اش سؤال می‌کرد که موهایش بلند است یا کوتاه؟ یعنی بلند بودن موی سر برای زن، نیک و پسندیده بود؛ اما اینک بر عکس شده و زن، موهای خود را مانند موهای مرد، کوتاه می‌گرداند! خلاصه این‌که امروزه زن‌ها  موها را به روش‌های عجیب و غریبی کوتاه می‌کنند که ره‌آورد غرب و کافران است. سببش، غفلت مردان از همسرانشان می‌باشد. بر هر مردی واجب است که مردِ خانه‌اش باشد، نه این‌که نام مرد را یدک بکشد و هیچ نشانه‌ای از مردانگی در او یافت نشود. وقتی همسر خود را دیدید که نسبت به وظایف شرعی خود کوتاهی می‌کند، به او تذکر دهید و اگر لازم بود، مطابق رهنمودهای شرعی او را بزنید. زیرا شما درباره‌ی خانواده‌ی خود مسؤولید. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «والرَّجُلُ رَاعٍ في أَهْلِهِ ومسئولٌ عَنْ رَعِيَّتِه».([۳]) یعنی: «و مرد، مسؤول خانواده‌اش می‌باشد و درباره‌ی خانواده‌اش بازخواست می‌شود». این منصب یا این مسؤولیت را فرمان‎دار، استان‌دار یا وزیر و رییس‌جمهور به تو نداده است؛ این منصب را محمد رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به تو داده است؛ پس تو، فرماندار خانه‌ی خویش هستی. «هر مردی، مسؤول خانواده‌اش می‌باشد و درباره‌ی خانواده‌اش بازخواست می‌شود». فقط به این‌که مرد مسؤول خانواده‌ی خود می‌باشد، بسنده نکرد؛ زیرا در این صورت، مسأله، خیلی آسان بود. اما رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم افزون بر این‌که فرمود: «مرد مسؤول خانواده‌ی خود می‌باشد»، بیان نمود که: «هر مردی درباره‌ی خانواده‌اش بازخواست می‌شود». لذا خود ببینید که درباره‌ی این مسؤولیت، روز قیامت چه پاسخی در برابر الله متعال خواهید داشت؟ پس باید به این مسایل اهمیت دهیم و پیش از آن‌که سیل خانمان‌برانداز، همه‌ی هستی و ارزش‌های ما را از میان ببرد، به خود بیاییم و از پیروی و تقلید از نصارا بپرهیزیم و عادت‌ها و سبک زندگی خود را مطابق اسلام و آموزه‌های دینی قرار دهیم.

سپس مؤلف رحمه الله بقیه‌ی حدیث را ذکر کرده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این بخش حدیث برای یارانش بیان نمود که با سر و وضعی نیک و آراسته، نزد دوستانشان بروند؛ فرمود: «شما نزد دوستانتان می‌روید؛ پس سواری- و سر و وضع خود- و لباستان را درست و مرتب کنید». در گذشته که سفر، سخت و طاقت‌فرسا بود، آثار سفر یا گرد و غبار راه بر چهره و لباس مسافر، نمایان می‌شد و مسافر لباسی غبارآلود و موهایی ژولیده داشت. اما امروزه که امکانات سفر، زیاد شده و مردم با هواپیماهای تمیز سفر می‌کنند، دیگر، مشکلات گذشته وجود ندارد. خلاصه این‌که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یارانش را راهنمایی کرد که وقتی نزد دوستانشان می‌روند، سر و وضع خود را مرتب و موهایشان را شانه کنند و لباسی تمیز و مرتب بپوشند که آثار سفر در آن نباشد تا هنگام رویارویی با مردم، آن‌ها را چِندش نشود و بدشان نیاید.

این، اشاره‌ای‎ست به این‌که انسان باید به چنین مسایلی اهمیت دهد و نسبت به آن‌ها کوتاهی نکند و در حد شرعی و بدون اسراف، لباس‌های شیک و زیبایی بپوشد. باری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لا يَدْخُلُ الجَنَّةَ مَنْ كَانَ في قَلْبِهِ مثْقَالُ ذَرَّةٍ مَنْ كِبرٍ». یعنی: «کسی که در قلبش به‌اندازه‌ی ذره‌ای کبر باشد، وارد بهشت نمی‌شود». عرض کردند: ای رسول‌خدا! همه‌ی ما دوست داریم کفش و لباس خوب و زیبا بپوشیم؛ این هم تکبر است؟ فرمود: «إِنَّ الله جَمِيلٌ يُحِبُّ الجَمالَ». یعنی: «همانا الله زیباست و زیبایی را دوست دارد». به عبارت دیگر ایرادی ندارد که کفش و لباستان، خوب زیبا باشد. این، تکبر نیست؛ بلکه: «الكِبْرُ بَطَرُ الحَقِّ وغَمْطُ النَّاسِ».([۴]) یعنی: «کبر، سرپیچی از حق و تحقیر مردم است». بدین‌سان که وقتی به کسی گفته شود: این، حق است، از آن روی بگرداند. تحقیر مردم این‎ست که با دیده‌ی تحقیر به آن‌ها بنگرد. شخصی به فرزندش گفت: مردم را چگونه می‌بینی؟ گفت: بزرگ و گرامی مانند پادشاه. آن مرد گفت: مردم نیز تو را همین‌گونه، یعنی بزرگ و گرامی می‌بینند. لذا با هر دیده‌ای که به مردم نگاه کنیم، نگاهشان به ما، همان‌گونه خواهد بود و اگر مردم را چیزی به‌حساب نیاوریم، آن‌ها نیز از ما حساب نمی‌برند. مردم به هر کسی به‌اندازه‌ی نگاهی که به آن‌ها دارد، نگاه می‌کنند.

([۱]) ضعیف است؛ ضعیف أبی داود، آلبانی رحمه الله، ش: ۸۸۵.

([۲]) صحیح است؛ علامه آلبانی رحمه الله این حدیث را در کتاب «حجاب المرأۀ المسلمۀ»، ص ۱۰۴، و در إرواءالغلیل، ش: ۱۲۶۹ صحیح دانسته است.

([۳]) صحیح بخاری، ش: (۸۹۳، ۵۱۸۸، ۵۲۰۰، ۷۱۳۸)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۸۲۹ به‌نقل از ابن‌عمر رضي الله عنهما. [ر.ک: حدیث شماره‌ی ۲۸۸ همین کتاب. (مترجم)]

([۴]) صحیح مسلم، ش: ۹۱ به‌نقل از عبدالله بن مسعود رضي الله عنه. [ر.ک: حدیث شماره‌ی ۶۱۷. (مترجم)]

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۷۹۸- وعن أبي ذرٍّ رضي الله عنه عَنِ النَّبِىِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «ثلاثةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ الله يَوْمَ القِيَامة، ولا يَنْظُرُ إِلَيْهم، وَلا يُزَكِّيهِم، وَلهُمْ عَذَابٌ أَليمٌ». قال: فقَرأَها رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم ثَلاثَ مِرَارٍ. قال أَبو ذَر: خابُوا وخسِرُوا مَنْ هُمْ يا رسول الله؟ قال: «المُسبِل، والمنَّانُ وَالمُنْفِقُ سِلْعَتَهُ بِالحَلفِ الكاذِبِ». [روایت مسلم]

۷۹۸- وعن أبي ذرٍّ رضي الله عنه عَنِ النَّبِىِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «ثلاثةٌ لا يُكَلِّمُهُمُ الله يَوْمَ القِيَامة، ولا يَنْظُرُ إِلَيْهم، وَلا يُزَكِّيهِم، وَلهُمْ عَذَابٌ أَليمٌ». قال: فقَرأَها رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم ثَلاثَ مِرَارٍ. قال أَبو ذَر: خابُوا وخسِرُوا مَنْ هُمْ يا رسول الله؟ قال: […]

ادامه مطلب …

۷۹۴- عَن أَسْمَاءَ بنْتِ يَزِيدَ الأنصاريَّةِ رضي الله عنها قالت: كانَ كُمُّ قمِيصِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إِلى الرُّصْغِ. [ابوداود و ترمذي روایت کرده‌اند و ترمذی، آن را حسن دانسته است.]

۷۹۴- عَن أَسْمَاءَ بنْتِ يَزِيدَ الأنصاريَّةِ رضي الله عنها قالت: كانَ كُمُّ قمِيصِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم إِلى الرُّصْغِ. [ابوداود و ترمذي روایت کرده‌اند و ترمذی، آن را حسن دانسته است.]([۱]) ترجمه: اسماء انصاري دختر یزید رضي الله عنها می‌گوید: آستین پیراهن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم […]

ادامه مطلب …

۸۰۴- وعن ابنِ عمر رضيَ الله عنهما قال: مَرَرْتُ عَلى رسُولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم وَفِي إِزاري اسْترْخَاءٌ. فَقَال: «يا عَبْدَ الله، ارْفَعْ إِزارَكَ»، فَرفعتهُ ثُمَّ قَال: «زِدْ»، فَزِدْتُ، فَمَا زِلْتُ أَتَحرَّاها بَعْد. فَقَالَ بَعْضُ القُوْم:إِلى أَيْن؟ فَقَال: «إِلى أَنْصاف السَّاقَيْنِ». [روایت مسلم]

۸۰۴- وعن ابنِ عمر رضيَ الله عنهما قال: مَرَرْتُ عَلى رسُولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم وَفِي إِزاري اسْترْخَاءٌ. فَقَال: «يا عَبْدَ الله، ارْفَعْ إِزارَكَ»، فَرفعتهُ ثُمَّ قَال: «زِدْ»، فَزِدْتُ، فَمَا زِلْتُ أَتَحرَّاها بَعْد. فَقَالَ بَعْضُ القُوْم:إِلى أَيْن؟ فَقَال: «إِلى أَنْصاف السَّاقَيْنِ». [روایت مسلم]([۱]) ترجمه: ابن‌عمر رضي الله عنهما می‌گوید: باری از […]

ادامه مطلب …

۷۹۷- وَعَنْهُ عَنِ النَّبِىِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «مَا أَسْفَلَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ مِنَ الإِزارِ فَفِي النَّارِ». [روایت بخاري]

۷۹۷- وَعَنْهُ عَنِ النَّبِىِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «مَا أَسْفَلَ مِنَ الْكَعْبَيْنِ مِنَ الإِزارِ فَفِي النَّارِ». [روایت بخاري]([۱]) ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پایین‌تر از دو قوزکِ پای کسی که اسبال ازار می‌کند،([۲]) در آتش دوزخ خواهد بود». ([۱]) صحیح بخاری، […]

ادامه مطلب …

۸۰۳- وعن أبي سعيدٍ الخدْرِيِّ رضي الله عنه قال: قَالَ رسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «إزرَةُ الْمُسلِمِ إِلى نصْفِ السَّاقِ، وَلاَ حَرَجَ أَوْ لا جُنَاحَ فيما بَيْنَهُ وَبَيْنَ الكَعْبَيْن، فَمَا كانَ أَسْفَلَ منَ الكعْبَينِ فَهَوُ في النَّارِ، ومَنْ جَرَّ إِزارهُ بَطَراً لَمْ يَنْظرِ الله إِلَيْهِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]

۸۰۳- وعن أبي سعيدٍ الخدْرِيِّ رضي الله عنه قال: قَالَ رسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «إزرَةُ الْمُسلِمِ إِلى نصْفِ السَّاقِ، وَلاَ حَرَجَ أَوْ لا جُنَاحَ فيما بَيْنَهُ وَبَيْنَ الكَعْبَيْن، فَمَا كانَ أَسْفَلَ منَ الكعْبَينِ فَهَوُ في النَّارِ، ومَنْ جَرَّ إِزارهُ بَطَراً لَمْ يَنْظرِ الله إِلَيْهِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([۱]) ترجمه: […]

ادامه مطلب …

۷۹۹- وعن ابن عمر رضي الله عنهما عَنِ النَّبِىِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «الإِسْبَالُ فِي الإِزارِ وَالقَمِيصِ وَالعِمَامة، منْ جَرَّ شَيئًا خُيَلاءَ لَم يَنظُرِ الله إليهِ يوْمَ القِيَامةِ». [روایت ابوداود و نسائى با اِسناد صحيح]

۷۹۹- وعن ابن عمر رضي الله عنهما عَنِ النَّبِىِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «الإِسْبَالُ فِي الإِزارِ وَالقَمِيصِ وَالعِمَامة، منْ جَرَّ شَيئًا خُيَلاءَ لَم يَنظُرِ الله إليهِ يوْمَ القِيَامةِ». [روایت ابوداود و نسائى با اِسناد صحيح]([۱]) ترجمه: ابن‌عمر رضي الله عنهما می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اسبال، […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه