سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۷۷۶- وعن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قالَ رسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «لاَ يشْرَبَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ قَائمًا، فَمَنْ نَسِيَ فَلْيَسْتَقِئْ». [روایت مسلم]

۷۷۶- وعن أبي هريرة رضي الله عنه قال: قالَ رسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «لاَ يشْرَبَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ قَائمًا، فَمَنْ نَسِيَ فَلْيَسْتَقِئْ». [روایت مسلم]([۱])

ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هیچ‌یک از شما، ایستاده آب ننوشد؛ و اگر کسی فراموش کرد و ایستاده آب نوشید، انگشت بزند تا بالا بیاورد».

 

 

شرح

مؤلف رحمه الله می‌گوید: «جایز بودن نوشیدن در حالت ایستاده و این‌که نوشیدن در حالت نشسته بهتر است».

خوردن و آشامیدن در حالتِ نشسته بهتر می‌باشد؛ زیرا این، روش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم معمولاً ایستاده چیزی نمی‌خورد و نمی‌نوشید.

در حدیثی صحیح آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از نوشیدن آب در حالتِ ایستاده منع فرمود. از انس بن مالک رضي الله عنه که راوی این حدیث است، پرسیدند: خوردن چطور؟ فرمود: این، بدتر است.

اما در حدیث ابن‌عمر رضي الله عنهما که ترمذی آن را روایت کرده و صحیح دانسته، آمده است: «ما، در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که راه می‌رفتیم، می‌خوردیم و در حالی که ایستاده بودیم، آب می‌نوشیدیم». لذا از جمع‌بندی این دو حدیث، بدین نتیجه می‌رسیم که نهی، برای تحریم نیست؛ بلکه بدین معناست که اگر خوردن و آشامیدن در حالت نشسته، بهتر می‌باشد و خوردن و آشامیدن در حالت ایستاده، ایرادی ندارد. دلیلش، روایتِ ابن‌عباس رضي الله عنهما می‌باشد که گفته است: «از آب زمزم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دادم و ایشان، ایستاده نوشید».

«زمزم» نامِ چشمه‌ای‎ست که در نزدیک «کعبه» قرار دارد. این چشمه زمانی از زمین جوشید که ابراهیم خلیل علیه السلام همسرش هاجر و پسرش اسماعیل را در مکه، تک و تنها رها کرد. در آن دوران هیچ‌کس در مکه نبود؛ بلکه مکه، سرزمینی خشک و خالی از سکنه بود. ابراهیم علیه السلام کیسه‌ای خرما و ظرفی آب برای همسر و فرزندش گذاشت و آن‌ها را ترک کرد؛ زیرا الله متعال به او دستور داده بود که آن‌ها را آن‌جا بگذارد. همین‌که از آن‌ها جدا شد و حرکت کرد، هاجر رضي الله عنها خود را به او رساند و گفت: چگونه ما را تک و تنها رها می‌کنی؟ آیا الله به تو چنین دستوری داده است؟ ابراهیم علیه السلام پاسخ داد: آری. هاجر پس از شنیدن پاسخ شوهرش، گفت: حال که الله چنین دستوری به تو داده است، پس خود، ما را تنها نمی‌گذارد. این، نشانه‌ی کمالِ ایمانِ هاجر است.

داستانش، مانند داستان مادرِ موسی بن عمران می‌باشد. فرعون بر بنی‌اسرائیل چیره شده بود و پسرانشان را می‌کُشت و زنانشان را زنده نگه می‌داشت و بدین‌سان آنان را به خفت و خواری کشانده بود. گفته می‌شود: منجمان به فرعون گفته بودند: مردی از میان بنی‌اسرائیل ظهور خواهد کرد که هلاکت تو به دست اوست. از این‌رو فرعون دستور داد که نوزادان پسر را بکشند.

مادر موسی نگران پسرش بود. الله متعال به او وحی کرد؛ یعنی وحیِ الهام، نه وحی نبوت. آری؛ الله به او الهام کرد که موسی را در صندوقی چوبی بگذارد و در رودخانه رها کند. روشن است که انجامِ چنین کاری، برای یک مادر دشوار است؛ ولی مادر موسی، زنی باایمان بود و به وعده‌ی پروردگار اطمینان داشت. لذا به فرمانِ الله عزوجل عمل کرد و موسی را در صندوقی چوبی گذاشت و آن را در رودخانه رها نمود. سربازان فرعون، صندوق و پسربچه‌ای را که در آن بود، دیدند و می‌خواستند او را بکُشند. اما همسر فرعون، همین‌که این پسربچه را دید، مهرش در دلش افتاد؛ چنان‌که الله عزوجل می‌فرماید:

﴿وَقَالَتِ ٱمۡرَأَتُ فِرۡعَوۡنَ قُرَّتُ عَيۡنٖ لِّي وَلَكَۖ لَا تَقۡتُلُوهُ عَسَىٰٓ أَن يَنفَعَنَآ أَوۡ نَتَّخِذَهُۥ وَلَدٗا وَهُمۡ لَا يَشۡعُرُونَ ٩﴾                                                           [القصص: ٩]

و همسر فرعون گفت: او (این نوزاد) روشنی چشم من و تو خواهد بود؛ او را نکُشید؛ چه بسا به ما سودی برساند یا او را به فرزندی بگیریم. و آنان (حقیقت را) نمی‌دانستند.

مادر موسی نگران شد و دلش تُهی گردید؛ یعنی با وجودِ ایمانی که به الله داشت، دلش به دنبال فرزندش بود. الله عزوجل با قدرتش کاری کرد که این کودک، از هیچ زنی شیر نخورَد؛ لذا هر دایه‌ای می‌آوردند، این بچه از او شیر نمی‌خورد. خواهر موسی به خواسته‌ی مادرش آمده بود تا ببیند کارِ موسی به کجا می‌رسد. وقتی دید مردم در جست‌وجوی دایه‌ای برای این بچه – موسی- هستند، گفت:

﴿هَلۡ أَدُلُّكُمۡ عَلَىٰٓ أَهۡلِ بَيۡتٖ يَكۡفُلُونَهُۥ لَكُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَٰصِحُونَ ١٢﴾

[القصص: ١٢]

آیا خانواده‌ای را به شما نشان بدهم که او را سرپرستی می‌کنند و خیرخواهش هستند؟

بدین‌سان الله متعال، موسی را پیش از آن‌که از هیچ زنی شیر بخورد، به مادرش برگرداند و موسی فقط از مادرش شیر خورد؛ گرچه پیش‌تر مادرش او را به دریا انداخته بود!

به داستان ابراهیم علیه السلام و خانواده‌اش باز می‌گردیم؛ ابراهیم علیه السلام به هاجر رضي الله عنها فرمود: این، دستورِ الله متعال است. هاجر گفت: پس الله متعال، ما را به حال خود رها نخواهد کرد. لذا هاجر و فرزندش تک و تنها در میان کوه‌های مکه ماندند و هیچ انسانی آن‌جا نبود. هاجر از آب و خرمایی که با خود داشت، تغذیه می‌کرد و به فرزندش شیر می‌داد تا این‌که آب و خرما تمام شد و مادر، گرسنه گردید. روشن است که وقتی مادرِ شیرده، چیزی برای خوردن نداشته باشد، شیر هم ندارد. در نتیجه بچه، گرسنه شد و جیغ می‌زد.

الله در دلِ هاجر انداخت که بالای نزدیک‌ترین کوه برود تا بلکه کسی را ببیند یا صدایی بشنود. نزدیک‌ترین کوه به او، کوهِ «صفا» بود. همان‌طور که اینک نیز کوه صفا نزدیک‌ترین کوه به کعبه است. هاجر از صفا بالا رفت و گوش‌هایش را تیز کرد تا بلکه صدایی بشنود؛ اما کسی را ندید. آن‌گاه پایین آمد و به سوی نزدیک‌ترین کوه در آن‌سو رفت؛ یعنی به سوی کوه «مروه». از مروه بالا رفت و خوب گوش داد؛ اما صدایی نشنید و کسی را ندید. میان صفا و مروه، دره یا مجرای سیل بود؛ هاجر وقتی واردِ دره‌ یا فرورفتگیِ میان صفا و مروه می‌شد، پاهایش را به‌سرعت حرکت می‌کرد تا از فرزندش غافل نشود و او را ببیند. وی، این کار را هفت مرتبه انجام داد و چون هفت بار، کامل شد، صدایی شنید. گفت: اگر کمکی از تو ساخته است، به ما کمک کن. هاجر، فقط صدایی نشیده و چیزی احساس کرده بود. آری؛ جبرئیل علیه السلام به فرمان پروردگارش به زمین آمد و با پاشنه‌ی پا یا بالش به محلّ کنونی چشمه‌ی زمزم زد و از زمین آب جوشید. هاجر، از ترس این‌که شاید این آب گُم شود، پیرامون چشمه سنگ چید. خود را از آب چشمه سیراب نمود؛ آبی که هم رفع تشنگی می‌کرد و هم رفع گرسنگی. او از این آب می‌نوشید و به فرزندش شیر می‌داد.

عده‌ای از قبیله‌ی «جرهم» در آن اطراف بودند؛ از دور، چشمشان به پرندگانی افتاد که بالای چشمه‌ی زمزم پرواز می‌کردند. پرنده‌ها از فاصله‌ی دور دیده می‌شوند. گفتند: خبر نداشتیم و فکر نمی‌کردیم آن‌جا چشمه‌ای باشد و پرندگان را به سوی خود بکشد. وجودِ پرندگان، نشان‌گر این‎ست که آن‌جا آب وجود دارد. لذا به سوی پرندگان رفتند تا این‌که به آن‌جا رسیدند و این چشمه‌ی جوشان را دیدند. لذا همان‌جا اتراق کردند و بدین‌سان هاجر رضي الله عنها از وحشت و تنهایی درآمد. اسماعیل علیه السلام بزرگ شد و از این قبیله زن گرفت.

پس از مدتی ابراهیم علیه السلام به مکه آمد و نزد هاجر و همسرِ اسماعیل رفت؛ از عروسش درباره‌ی وضعیت زندگی آن‌ها پرسید. همسر اسماعیل، از وضعیت زندگیشان سخت نالید. ابراهیم علیه السلام به او فرمود: وقتی شوهرت آمد، به او بگو: چارچوب درب خانه‌اش را عوض کند. وقتی اسماعیل به خانه بازگشت، از همسرش پرسید: آیا کسی نزدتان آمد؟ پاسخ داد: آری، پیرمردی آمد که چنین و چنان بود. – یعنی ویژگی‌هایش را بیان کرد.- به من گفت: تو را سلام برسانم و به تو بگویم: چارچوب درب خانه‌ات را عوض کنی.

به‌راستی منظورِ ابراهیم علیه السلام از این سخن چه بود؟ منظورش این بود که اسماعیل علیه السلام این زنِ ناراض و شاکی را طلاق دهد. زیرا از شوهرش می‌نالید و همواره شکایت داشت که زندگیِ سختی دارند. اسماعیل علیه السلام فرمود: او پدرم بود و تو، همان چارچوب درب هستی که گفته است آن را عوض کنم. پس نزد خانواده‌ات برو.

سپس اسماعیل علیه السلام با زنی دیگر ازدواج کرد. پس از مدتی ابراهیم علیه السلام دوباره به مکه آمد و به خانه‌ی پسرش اسماعیل رفت. از همسر اسماعیل، درباره‌ی وضع زندگانی آن‌ها سؤال کرد. آن زن، یعنی عروسش، پاسخ داد: ما، وضع خوبی داریم. ابراهیم علیه السلام به او گفت: از طرف من به شوهرت سلام برسان و به او بگو: آستانه‌ی درب خانه‌اش را محکم نگه دارد. و چون اسماعیل علیه السلام به خانه آمد، همسرش به او گفت: پیرمردی با این ویژگی‌ها به این‌جا آمد؛ تو را سلام رساند و گفت: آستانه‌ی درب خانه‌ات را محکم نگه دار. اسماعیل علیه السلام فرمود: او، پدرم بوده است و منظور از چارچوب یا آستانه‌ی درب، تو هستی. به من دستور داده که تو را نگه دارم.

خلاصه این‌که آب زمزم، آبی بابرکت و خجسته است: «طَعَامُ طُعْمٍ وَشِفَاءُ سَقَمٍ».([۲]) یعنی: آب زمزم، خاصیت غذا را دارد و گرسنگی را برطرف می‌سازد و مایه‌ی شفا و بهبودیِ بیماری‌هاست. هم‌چنین در حدیثی آمده است: «مَاء زَمْزَم لِمَا شُرِبَ لَهُ».([۳]) یعنی: آب زمزم با هر هدفی که نوشیده شود، همان خاصیت را دارد. اگر آن را برای رفع تشنگی بنوشید، سیراب می‌شوید و اگر برای رفع گرسنگی بنوشید، سیر می‌گردید. حتی برخی از علما از این حدیث چنین برداشت کرده‌اند که اگر کسی، بیمار باشد و به‌قصد شفا از آب زمزم بنوشد، بهبود می‌یابد؛ هم‌چنین اگر کسی کم‌حافظه باشد و به‌قصد تقویت حافظ از آب زمزم بنوشد، حافظه‌اش تقویت می‌گردد. یعنی با هر هدفی که نوشیده شود، سودمند است؛ خلاصه این‌که آبِ زمزم، آبی خجسته و بابرکت می‌باشد.

چکیده‌ی بحث این‌که بهتر است انسان، نشسته آب بنوشد؛ گرچه نوشیدن در حالت ایستاده نیز جایز است. چنان‌که علی بن ابی‌طالب رضي الله عنه ایستاده آب نوشید و فرمود: «رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که ایستاده آب نوشید؛ همان‌گونه که شما مرا دیدید که ایستاده آب نوشیدم». این، نشان می‌دهد که آشامیدن آب و سایر نوشیدنی‌ها در حالت ایستاده، جایز است؛ گرچه بهتر است که انسان، نشسته آب بنوشد.

حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر در مسجد، آب‌سردکن وجود داشته باشد و شخصی وارد مسجد شود و بخواهد آب بنوشد، بهتر است نشسته آب بنوشد یا ایستاده؟ زیرا اگر بنشیند، با این سخنِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت کرده که فرموده است: «إِذَا دَخَلَ أَحَدكُمْ الْمَسْجِد فَلا يَجْلِس حَتَّى يُصَلِّي رَكْعَتَيْنِ».([۴]) یعنی: «هرگاه یکی از شما وارد مسجد می‌شود، تا دو رکعت نماز نخوانده است، ننیشند». و اگر ایستاده، آب بنوشد، افضل را ترک کرده است؛ حال چه کند؟ می‌گوییم: در این حالت، بهتر است ایستاده آب بنوشد؛ زیرا نشستن پیش از این دو رکعت، از دیدگاه برخی از علما حرام است؛ حال آن‌که نوشیدن آب در حالت ایستاده، جایز می‌باشد. لذا ایستاده آب بنوشد و سپس دو رکعت تحیت‌المسجد را بخواند.

([۱]) صحیح مسلم، ش: ۲۰۲۶؛ علامه آلبانی رحمه الله می‌گوید: با این لفظ، منكَر است. سپس می‌افزاید: در چند روایت از چند صحابه، از نوشیدن آب در حالتِ ایستاده منع شده است؛ از جمله در روایتی از ابوهریره رضي الله عنه، ولی با لفظی دیگر که در آن، به انگشت زدن و بالا آوردن امر شده است؛ اما ذکری از نسیان و فراموشی نیست. و وجه منکر بودنش، همین است؛ وگرنه، سایر حدیث، محفوظ می‌باشد. از این‌رو آن را در السلسلۀ الصحیحۀ، ش: ۱۷۷ آورده‌ام.

([۲]) صحیح است؛ صحیح الجامع، آلبانی رحمه الله، ش: ۲۴۳۵.

([۳]) صحیح لشواهده؛ صحیح الجامع، ش: ۵۵۰۲. حافظ، طرق و شواهد این روایت را به‌طور خاص ذکر کرده است.

([۴]) بخاری، ش: (۴۴۴، ۱۱۶۷) و مسلم، ش: ۷۱۴ به‌نقل از ابوقتاده رضي الله عنه.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۷۷۴- وعن عمرو بن شعيب عن أَبيهِ عن جدِّه رضي الله عنه قال: رَأَيْتُ رسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم يَشرَبُ قَائمًا وقَاعِدًا. [ترمذي، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحيح می‌باشد.]

۷۷۴- وعن عمرو بن شعيب عن أَبيهِ عن جدِّه رضي الله عنه قال: رَأَيْتُ رسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم يَشرَبُ قَائمًا وقَاعِدًا. [ترمذي، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحيح می‌باشد.]([۱]) ترجمه: از عمرو بن شعیب از پدرش از جدش رضي الله عنه روایت است: رسول‌الله صلی الله […]

ادامه مطلب …

۷۷۲- وَعَن النَزَّال بنِ سبْرَةَ رضي الله عنه قال: أَتَى عَلِيٌّ رضي الله عنه باب الرَّحْبَةِ فَشَرِب قَائمًا، وقال: إِنِّى رَأَيْتُ رَسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم فَعَلَ كَمَا رَأَيْتُمُونِي فَعَلْتُ. [روایت بخارى]

۷۷۲- وَعَن النَزَّال بنِ سبْرَةَ رضي الله عنه قال: أَتَى عَلِيٌّ رضي الله عنه باب الرَّحْبَةِ فَشَرِب قَائمًا، وقال: إِنِّى رَأَيْتُ رَسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم فَعَلَ كَمَا رَأَيْتُمُونِي فَعَلْتُ. [روایت بخارى]([۱]) ترجمه: نزّال بن سبره رضي الله عنه می‌گوید: علی رضي الله عنه به محوّطه‌ی – مسجدِ کوفه- آمد و […]

ادامه مطلب …

۷۷۱- وعن ابن عباس رضي الله عنهما قال: سَقَيْتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْ زَمْزَم، فَشَرِبَ وَهُوَ قَائمٌ. [متفقٌ عليه]

۷۷۱- وعن ابن عباس رضي الله عنهما قال: سَقَيْتُ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم مِنْ زَمْزَم، فَشَرِبَ وَهُوَ قَائمٌ. [متفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: ابن عباس رضي الله عنهما می‌گوید: از آب زمزم به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دادم و ایشان، ایستاده نوشید. ([۱]) صحیح بخاری، ش: ۱۶۳۷؛ و صحیح […]

ادامه مطلب …

۷۷۳- وعن ابن عمر رضيَ الله عنهما قال: كنَّا نَأْكُلُ عَلى عَهدِ رسُولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم ونَحْنُ نَمْشي، ونَشْرَبُ وَنحْنُ قيامٌ. [ترمذي، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحيح می‌باشد.]

۷۷۳- وعن ابن عمر رضيَ الله عنهما قال: كنَّا نَأْكُلُ عَلى عَهدِ رسُولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم ونَحْنُ نَمْشي، ونَشْرَبُ وَنحْنُ قيامٌ. [ترمذي، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحيح می‌باشد.]([۱]) ترجمه: ابن‌عمر رضي الله عنهما می‌گوید: ما، در دوران رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم […]

ادامه مطلب …

۷۷۵- وعن أَنسٍ رضي الله عنه عَنِ النَّبِىِّ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّهُ نَهَى أَنْ يَشْرَبَ الرّجُلُ قَائمًا. قال قتادة: فَقلْنَا لأنَس: فالأَكْل؟ قال: ذلكَ أَشَرُّ أَو أَخْبثُ. [روایت مسلم] وفي روايةٍ لَهُ أَنَّ النَّبِىَّ صلی الله علیه و آله و سلم زَجَرَ عَنِ الشُّرْبِ قَائمًا.

۷۷۵- وعن أَنسٍ رضي الله عنه عَنِ النَّبِىِّ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّهُ نَهَى أَنْ يَشْرَبَ الرّجُلُ قَائمًا. قال قتادة: فَقلْنَا لأنَس: فالأَكْل؟ قال: ذلكَ أَشَرُّ أَو أَخْبثُ. [روایت مسلم]([۱]) وفي روايةٍ لَهُ أَنَّ النَّبِىَّ صلی الله علیه و آله و سلم زَجَرَ عَنِ الشُّرْبِ قَائمًا. ترجمه: انس رضي الله عنه می‌گوید: […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه