سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۷۵- فَالأوَّل: عَن ابْن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال: قال رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم : «عُرضَتْ عليَّ الأمَم، فَرَأيْتُ النَّبِيَّ وَمعَه الرُّهيْطُ والنَّبِيَّ ومَعهُ الرَّجُل وَالرَّجُلان، وَالنَّبِيَّ وليْسَ مَعهُ أحدٌ إذ رُفِعَ لِى سوادٌ عظيمٌ فظننتُ أَنَّهُمْ أُمَّتِي، فَقِيلَ لِى: هذا موسى وقومه ولكن انظر إلى الأفق فإذا سواد عظيم فقيل لى انظر إلى الأفق الآخر فإذا سواد عظيم فقيل لي: هَذه أُمَّتُك، ومعَهُمْ سبْعُونَ أَلْفاً يَدْخُلُونَ الْجَنَّة بِغَيْرِ حِسَابٍ ولا عَذَابٍ». ثُمَّ نَهَض فَدَخَلَ منْزِلَه، فَخَاض النَّاسُ في أُولَئِكَ الَّذينَ يدْخُلُون الْجنَّةَ بِغَيْرِ حسابٍ وَلا عذاب، فَقَالَ بعْضهُم: فَلَعَلَّهُمْ الَّذينَ صَحِبُوا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم وقَال بعْضهُم: فَلعَلَّهُمْ الَّذينَ وُلِدُوا في الإسْلام، فَلَمْ يُشْرِكُوا باللَّه شيئاً وذَكَروا أشْياء فَخرجَ عَلَيْهمْ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فَقال: «مَا الَّذي تَخُوضونَ فِيه؟» فَأخْبَرُوهُ فَقال: «هُمْ الَّذِينَ لا يرقُونَ، وَلا يَسْتَرْقُون، وَلاَ يَتَطيَّرُون، وَعَلَى ربِّهمْ يتَوكَّلُونَ». فقَامَ عُكَّاشةُ بنُ مُحْصِن فَقال: ادْعُ اللَّه أنْ يجْعَلَني مِنْهُم، فَقال: «أنْت مِنْهُمْ». ثُمَّ قَام رَجُلٌ آخَرُ فَقال: ادْعُ اللَّه أنْ يَجْعَلَنِي مِنْهُمْ فقال: «سَبَقَكَ بِهَا عُكَّاشَةُ». [متفق عليه]

۷۵- فَالأوَّل: عَن ابْن عَبَّاسٍ رضي الله عنهما قال: قال رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم : «عُرضَتْ عليَّ الأمَم، فَرَأيْتُ النَّبِيَّ وَمعَه الرُّهيْطُ والنَّبِيَّ ومَعهُ الرَّجُل وَالرَّجُلان، وَالنَّبِيَّ وليْسَ مَعهُ أحدٌ إذ رُفِعَ لِى سوادٌ عظيمٌ فظننتُ أَنَّهُمْ أُمَّتِي، فَقِيلَ لِى: هذا موسى وقومه ولكن انظر إلى الأفق فإذا سواد عظيم فقيل لى انظر إلى الأفق الآخر فإذا سواد عظيم فقيل لي: هَذه أُمَّتُك، ومعَهُمْ سبْعُونَ أَلْفاً يَدْخُلُونَ الْجَنَّة بِغَيْرِ حِسَابٍ ولا عَذَابٍ». ثُمَّ نَهَض فَدَخَلَ منْزِلَه، فَخَاض النَّاسُ في أُولَئِكَ الَّذينَ يدْخُلُون الْجنَّةَ بِغَيْرِ حسابٍ وَلا عذاب، فَقَالَ بعْضهُم: فَلَعَلَّهُمْ الَّذينَ صَحِبُوا رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم وقَال بعْضهُم: فَلعَلَّهُمْ الَّذينَ وُلِدُوا في الإسْلام، فَلَمْ يُشْرِكُوا باللَّه شيئاً وذَكَروا أشْياء فَخرجَ عَلَيْهمْ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فَقال: «مَا الَّذي تَخُوضونَ فِيه؟» فَأخْبَرُوهُ فَقال: «هُمْ الَّذِينَ لا يرقُونَ، وَلا يَسْتَرْقُون، وَلاَ يَتَطيَّرُون، وَعَلَى ربِّهمْ يتَوكَّلُونَ». فقَامَ عُكَّاشةُ بنُ مُحْصِن فَقال: ادْعُ اللَّه أنْ يجْعَلَني مِنْهُم، فَقال: «أنْت مِنْهُمْ». ثُمَّ قَام رَجُلٌ آخَرُ فَقال: ادْعُ اللَّه أنْ يَجْعَلَنِي مِنْهُمْ فقال: «سَبَقَكَ بِهَا عُكَّاشَةُ». [متفق عليه]([۱])

ترجمه: ابن‌عباس رضي الله عنهما می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «امت‌ها به من نشان داده شدند؛ پیامبری دیدم که کم‌تر از ده نفر با او بودند و پیامبری مشاهده کردم که یک یا دو نفر همراهش بودند و پیامبری دیدم که هیچ‌کس با او نبود تا اين‌كه گروه بزرگي به من عرضه گرديد. گمان کردم که امت من هستند. به من گفته شد: اين‌ها، موسي و قومش هستند؛ به افق نگاه كن. نگاه کردم و جمعیت انبوهی دیدم. به من گفته شد: افق دیگر را بنگر. آن سوی افق نیز جمعیت انبوهی مشاهده کردم؛ به من گفتند: اين، امت توست كه هفتاد هزار نفر از آن‌ها بدون حساب و عذاب، وارد بهشت مي‌شوند». سپس رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و به خانه‌اش رفت. آن‌گاه مردم درباره‌ی کسانی که بدون حساب و عذاب وارد بهشت می‌شوند، به بحث و گفتگو پرداختند. برخی می‌گفتند: شاید آن‌ها، اصحاب رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم باشند. و برخی دیگر می‌گفتند: شاید آن‌ها، کسانی باشند که در دوران اسلام متولد شده‌اند و هیچ‌گاه به الله شرک نورزیده‌اند. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم از خانه‌اش بیرون آمد و پرسید: «درباره‌ی چه موضوعی، بگو مگو دارید؟» لذا موضوع بگومگوی خود را با رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم در میان گذاشتند. فرمود: «آن‌ها، كساني هستند كه «دَم» نمی‌کنند و درخواست تعويذ (دم) نمي‌نمایند، فال نمي‌گيرند و بر پروردگارشان توكل می‌کنند». عكاشه بن محصن رضي الله عنه برخاست و گفت: از الله بخواهید که من، جزو آن‌ها باشم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «تو، جزو آن‌ها هستی». مردي ديگر برخاست وگفت : «از خدا بخواهید که من نیز جزو آن‌ها باشم». فرمود: «عكاشه در این زمینه بر تو پیشی گرفت».

شرح

مؤلف رحمه الله پس از ذکر چند آیه درباره‌ی یقین و توکل، این حدیث بزرگ را آورده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر می‌دهد: امت‌های گذشته و پیامبرانشان، به او نشان داده شده‌اند. می‌فرماید: «پیامبری دیدم که کم‌تر از ده نفر با او بودند». در متن حدیث، واژه‌ی «رُهَیط» آمده و به گروهی گفته می‌شود که بین سه تا ده نفر باشند. در ادامه می‌فرماید: «و پیامبری مشاهده کردم که یک یا دو نفر همراهش بودند و پیامبری دیدم که هیچ‌کس با او نبود».

چنین به‌نظر می‌رسد که همه‌ی امت‌های گذشته، از پیامبرانشان پیروی نکرده‌اند؛ بلکه پیامبرانی بوده‌اند که هیچ‌کس، دعوتشان را نپذیرفته است و پیامبرانی بوده‌اند که کم‌تر از ده نفر به آن‌ها ایمان آورده بودند. هم‌چنین برخی از پیامبران، فقط یک یا دو نفر، پیرو داشته‌اند. نوح عليه السلام نُهصد و پنجاه سال امتش را به سوی الله فراخواند؛ اما عده‌ی اندکی به او ایمان آوردند؛ الله جل جلاله می‌فرماید:

﴿وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِيلٞ﴾                                                                    [هود: ٤٠]

و جز اندکی همراهش ایمان نیاوردند.

خدای متعال، از زبان نوح عليه السلام می‌فرماید:

﴿وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوۡتُهُمۡ لِتَغۡفِرَ لَهُمۡ جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَٱسۡتَغۡشَوۡاْ ثِيَابَهُمۡ وَأَصَرُّواْ وَٱسۡتَكۡبَرُواْ ٱسۡتِكۡبَارٗا ٧﴾                                                                                               [نوح: ٧]

و هرگاه که دعوتشان دادم تا آنان را بیامرزی، انگشتانشان را در گوش‌هایشان قرار دادند و لباس‌هایشان را بر خود پیچیدند و (بر کفرشان) پافشاری نمودند و به‌شدت سرکشی کردند.

هر بار که از کنار نوح عليه السلام می‌گذشتند، او را مسخره می‌نمودند.

رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم افزود: «تا این‌که گروه بزرگی به من عرضه گردید. گمان کردم که امت من هستند. به من گفته شد: اين‌ها، موسي و قومش هستند»؛ زیرا شمار پیروان موسی عليه السلام در میان پیامبران بنی‌اسرائیل، از همه بیش‌تر است و «تورات» که الله عزوجل آن را بر موسی عليه السلام نازل کرده، اصلی‌ترین کتاب آسمانی بنی‌اسرئیل به‌شمار می‌رود.

رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم افزود: «سپس به من گفته شد: به افق نگاه كن. نگاه کردم و جمعیت انبوهی دیدم. به من گفته شد: افق دیگر را بنگر. آن سوی افق نیز جمعیت انبوهی مشاهده کردم…». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیش‌ترین پیروان را در میان همه‌ی پیامبران دارد؛ زیرا از زمانی که مبعوث شده تا قیامت، مردم از او پیروی می‌کنند و از این‌رو امتش، دو سوی افق را گرفته بودند. فرمود: «هفتاد هزار نفر از آن‌ها بدون حساب و عذاب، وارد بهشت مي‌شوند». خداوند عزوجل ما را در جرگه‌ی این دسته از امت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار دهد. در روایتی آمده که با هر یک از این‌ها، یک نفر دیگر نیز خواهد بود. ببینید که چه جمعیت زیادی از امت رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم، بدون حساب و عذاب وارد بهشت می‌شوند!

«سپس رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم برخاست و به خانه‌اش رفت. آن‌گاه مردم درباره‌ی کسانی که بدون حساب و عذاب وارد بهشت می‌شوند، به بحث و گفتگو پرداختند. برخی می‌گفتند: شاید آن‌ها، اصحاب رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم باشند. و برخی دیگر می‌گفتند: شاید آن‌ها، کسانی باشند که در دوران اسلام متولد شده‌اند و هیچ‌گاه به الله شرک نورزیده‌اند. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم از خانه‌اش بیرون آمد و پرسید: درباره‌ی چه موضوعی، بگومگو دارید؟ لذا موضوع بگومگوی خود را با رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم در میان گذاشتند». فرمود: «هُمْ الَّذِينَ لا يرقُونَ، وَلا يَسْتَرْقُون، وَلاَ يَتَطيَّرُون، وَعَلَى ربِّهمْ يتَوكَّلُونَ». این، لفظ امام مسلم رحمه الله می‌باشد که در آن آمده است: «لا يرقُونَ»؛ یعنی: «دم نمی‌کنند».

مؤلف رحمه الله در پایان این روایت می‌گوید: «متفق علیه»؛ یعنی این حدیث را هم امام بخاری و هم، امام مسلم روایت کرده‌اند؛ حال آن‌که این، لفظ امام مسلم می‌باشد و شایسته بود که مؤلف رحمه الله این نکته را بیان می‌کرد؛ زیرا عبارت  «لايرقُونَ»، صحیح نیست. مفهومش این است که بر بیماران دعا نمی‌خوانند و دم نمی‌کنند؛ این، درست نیست؛ زیرا رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بر بیماران، «دم» می‌کرد و خواندن دعا و دم کردن بر بیماران، کار پسندیده‌ای‌ست و چگونه امکان دارد که ترک چنین کاری، یکی از زمینه های ورود به بهشت، آن‌هم بدون حساب و عذاب باشد؟

به‌هر حال، این لفظ، لفظ شاذ([۲]) و نادرستی‌ست و اعتبار ندارد و صحیح، همان است که: «هُمُ الَّذِينَ لا يَسْتَرْقُونَ، وَلا يَتَطَيَّرُونَ، وَلا يَكْتَوُونَ، وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»؛ یعنی: «آن‌ها، كساني هستند كه درخواست تعويذ (دم) نمي‌کنند، فال نمي‌گيرند، (و هنگامی که بیمار می‌شوند، از کسی) نمی‌خواهند که آن‌ها را داغ کند و بر پروردگارشان توكل مي‌نمايند». لذا چهار ویژگی دارند که ذکر شد. شاهد موضوع، این‌جاست که فرمود: «و بر پروردگارشان توکل می‌کنند». لذا از کسی نمی‌خواهند که بر آن‌ها دم کند؛ چون بر الله عزوجل توکل می‌کنند و کمک خواستن از دیگران، نوعی خفت و خواری‌ست؛ چون به نحوی، التماس از غیر خداست و امکان دارد که خود شخص نخواهد دم کند، اما با اصرار تقاضاکننده، رودربایستی پیدا کند و حتی ممکن است بخواند و دم کند؛ اما بیمار بهبود نیابد و بدین ‌سان انگشت اتهام به سوی دَم‌کننده، دراز شود.

از دیگر ویژگی‌های کسانی که بدون حساب وارد بهشت می‌شوند، این است که وقتی بیمار می‌شوند، از کسی نمی‌خواهند که آن‌ها را داغ ‌کند؛ زیرا داغ کردن، نوعی شکنجه به وسیله‌ی آتش به‌‌شمار می‌رود و نباید جز به ضرورت شدید، چنین کاری انجام داد.

هم‌چنین به هیچ چیزی فال نمی‌گیرند. عرب‌ها در دوران جاهلیت به‌وسیله‌ی پرنده فال می‌گرفتند. اگر پرنده به سمت چپ پرواز می‌کرد، فال بد می‌زدند و آن کار را شوم یا بدشگون می‌دانستند و همین‌طور اگر پرنده پرواز می‌کرد و برمی‌گشت؛ اما اگر به جلو یا سمت راست پرواز می‌کرد، آن را به فال نیک می‌گرفتند. فال گرفتن، حرام است و برای هیچ‌کس جایز نیست‌ که با چیزی مثل روزها، ماه‌ها، قرآن و تسبیح و امثال آن، فال بگیرد. مثلاً عرب‌های پیش از اسلام، ازدواج کردن در ماه «شوال» را بدشگون می‌دانستند. سبحان الله! این، در حالی‌ست که به فرموده‌ی عایشه رضي الله عنها، رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در ماه شوال با او ازدواج کرد و عایشه رضي الله عنها محبو‌ب‌ترین همسر رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود. پس چگونه کسی که در ماه شوال ازدواج می‌کند، ازدواجش سرانجام خوبی ندارد!

هم‌چنین روز چهارشنبه را بدشگون می‌دانستند؛ حال آن‌که روز چهارشنبه، مانند سایر ایام هفته است. عده‌ای هم، برخی از چهره‌ها یا سیمای افرادی را که نمی‌پسندیدند، بدشگون می‌پنداشتند. حتی گاه پیش می‌آمد که شخصی مغازه‌اش را باز می‌کرد، اما اگر نخستین خریدارش کور یا لوچ بود، می‌گفت: امروز از درآمد، خبری نیست!

فال بد زدن یا بدشگونی، گذشته از این‌که شرک اصغر یا کوچک به‌شمار می‌رود، افسوس و پشیمانی هم به دنبال دارد و باعث می‌شود که انسان با دیدن هر چیزی که آن را بدشگون می‌داند، ناراحت شود؛ اما اگر اعتماد و توکل انسان بر خدا باشد و این خرافه‌ها را رها کند، راحت می‌شود و زندگی آرام و سعادتمندی خواهد داشت.

فرمود: «و بر پروردگارشان توکل می‌کنند»؛ یعنی در همه حال و در همه چیز، به الله اعتماد می‌نمایند و به غیر او، تکیه و اعتماد نمی‌کنند؛ زیرا در کتابش فرموده است:

﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ﴾                                                     [الطلاق : ٣]

و هر کس بر الله توکل کند، الله برایش کافی‌ست.

کسی که الله برای او کافی باشد، از همه چیز بی‌نیاز می‌شود.

این حدیث، بیان‌گر ویژگی‌های کسانی‌ست که بدون حساب و عذاب، وارد بهشت می‌شوند.

عکاشه بن محصن رضي الله عنه برخاست و گفت: ای رسول‌خدا! دعا کن که خداوند، مرا جزو آن‌ها بگرداند.

آفرین بر او که چگونه به سوی خیر و نیکی شتافت؛ رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «تو، جزو آن‌ها هستی». از این‌رو ما اینک گواهی می‌دهیم که عکاشه بن محصن رضي الله عنه  بدون حساب و عذاب، وارد بهشت می‌شود؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این نوید را به او داد و فرمود: «تو، جزو آن‌ها هستی».

شخصِ دیگری برخاست و گفت: از خداوند بخواه که مرا جزو آن‌ها بگرداند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پاسخش فرمود: «عکاشه در این زمینه بر تو پیشی گرفت». و بدین‌سان به‌زیبایی، خواسته‌اش را رد کرد. نفرمود: تو، جزو آن‌ها نیستی؛ بلکه فرمود: «عکاشه بر تو پیشی گرفت». علما درباره‌ی چرایی یا علت چنین پاسخی اختلاف نظر دارند؛ برخی گفته‌اند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌دانست که این شخص، منافق است و منافق، وارد بهشت نمی‌شود؛ چه رسد به این‌که هیچ حساب و عذابی نداشته باشد.

برخی از علما گفته‌اند: رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آن جهت، چنین پاسخی داد که دروازه‌ی چنین خواسته‌ها یا ادعاهایی باز نشود و هرکس، خود را سزاوار چنین فضیلت یا امتیازی نداند که بدون حساب و عذاب وارد بهشت خواهد شد.

به‌هر حال، ما می‌دانیم که به‌طور قطع، دلیلی وجود داشته که رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای آن شخص دعا نکرده است؛ اما از نحوه‌ی پاسخ رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به ارزش و اهمیت پاسخ یا ردّ زیبا پی می‌بریم؛ زیرا رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «عکاشه در این زمینه بر تو پیشی گرفت» و آن شخص را ناراحت و جریحه‌دار نکرد.

حتی این پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان عرب‌ها، زبان‌زد شده و به صورت ضرب‌المثل درآمده که وقتی کسی، چیزی تقاضا می‌کند که پیش از او تقاضا کرده‌اند، به او می‌گویند: «سَبَقَكَ بِهَا عُكَّاشَةُ»؛ یعنی: «عکاشه در این زمینه بر تو پیشی گرفت».

برخی پرسشی مطرح می‌کنند و می‌پرسند: شخصی را چشم زده‌اند یا سحر (جادو) کرده‌اند و یا او را جن گرفته است و به‌شدت نیاز دارد که از کسی بخواهد تا دعاهای شرعی را بر او بخواند یا بر او دم کند؛ آیا اگر نزد کسی برود و از او بخواهد که بر او دَم نماید، دیگر، مستحق آن نخواهد بود که بدون حساب و عذاب وارد بهشت شود؟

برخی از علما می‌گویند: آری؛ از ظاهر حدیث چنین برمی‌آید و باید توکلش بر خدا باشد و صبر پیشه کند و از خداوند عزوجل، عافیت بخواهد.

عده‌ی دیگری از علما گفته‌اند: این، درباره‌ی کسی‌ست که پیش از آن که دچار چنین مشکلاتی شود، درخواست دم (تعویذ) می‌کند و می‌گوید: دعایی بر من بخوان که هیچ چشمی بر من کار نکند یا دچار سحر و جادو نشوم یا جن، مرا نگیرد.

یا موضوع داغ کردن؛ سؤال، این است که آیا کسانی که داغ می‌کنند، از این فضیلت محروم می‌شوند؟

پاسخ: خیر؛ زیرا رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ولا یَکتَوون»؛ یعنی: «از کسی نمی‌خواهند که آن‌ها را داغ کند». نگفت: داغ نمی‌کنند؛ بلکه رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم رگِ دست سعد بن معاذ رضي الله عنه را داغ کرد. سعد بن معاذ رضي الله عنه در غزوه‌ی احزاب از ناحیه‌ی رگِ دستش آسیب دید؛ همان رگی که اگر پاره شود، انسان خیلی زود از پای درمی‌آید. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم این رگ را داغ کرد و خون‌ریزی قطع شد؛ حال آن‌که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نخستین کسی‌ست که بدون حساب و عذاب، وارد بهشت می‌شود. لذا کسانی که داغ می‌کنند، نیکوکارند و همین‌طور کسانی که بر مردم دعاهای شرعی را می‌خوانند؛ در این حدیث، سخن درباره‌ی کسانی‌ست که درخواست دم (تعویذ) نمی‌کنند و هم‌چنین از کسی نمی‌خواهند که آن‌ها را داغ کند.

([۱]) صحیح بخاری، ش: ۵۷۰۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۲۰. شیخ آلبانی رحمه الله می‌گوید: سزاوار بود که مؤلف رحمه الله یادآوری می‌کرد که این، لفظ مسلم رحمه الله می‌باشد؛ چون در روایتی که بخاری رحمه الله نقل کرده، «لایرقون» نیامده و به جای آن، «لایکتوون» آمده است؛ یعنی: «از کسی نمی‌خواهند که آن‌ها را داغ کند». لفظ مسلم، از لحاظ سند و متن، شاذ است.

([۲]) شافعی رحمه الله می‌گوید: شاذ، این است که راوی معتبر، حدیثی را نقل کند که بر خلاف حدیث سایر راویان معتبر (ثقه) باشد. حافظ ابویعلی قزوینی نیز همین تعریف را از تعدادی از حجازی‌ها، نقل کرده است. حفاظ حدیث، بر این باورند که شاذ، حدیثی‌ست که فقط یک سند دارد؛ چه راوی ثقه، روایتش کند و چه راوی غیرثقه که در این صورت، روایتش قابل احتجاج نیست و روایت شاذِ راوی غیر ثقه رد می‌شود. حاکم نیشابوری رحمه الله، حدیثی را که یک راوی ثقه، روایت کند و حدیث دیگری، برای تقویت آن نباشد، شاذ دانسته است. ابن‌صلاح، اشکال‌های این تعریف را بررسی کرده است. لذا صحیح‌ترین تعریف درباره‌ی حدیث شاذ، همان است که امام شافعی رحمه الله گفته است. [مترجم]

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۷۸- الرَّابع: عَن أبي هُرَيْرةَ رضي الله عنه عن النَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم : «يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أقْوَامٌ أفْئِدتُهُمْ مِثْلُ أفئدة الطَّيْرِ». [روایت مسلم]

۷۸- الرَّابع: عَن أبي هُرَيْرةَ رضي الله عنه عن النَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم : «يَدْخُلُ الْجَنَّةَ أقْوَامٌ أفْئِدتُهُمْ مِثْلُ أفئدة الطَّيْرِ». [روایت مسلم]( ) ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مردمانی وارد بهشت می‌شوند که دل‌هایشان مانند دل‌های پرندگان است». [نووی رحمه […]

ادامه مطلب …

۷۷- الثَّالِث: عن ابْنِ عَبَّاس رضي الله عنهما أيضاً قال: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾ قَالَهَا إبْراهِيمُ صلی الله علیه و آله و سلم حينَ أُلْقِى في النَّار، وَقالهَا مُحمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم حيِنَ قَالُوا: ﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾ [روایت بخارى]

۷۷- الثَّالِث: عن ابْنِ عَبَّاس رضي الله عنهما أيضاً قال: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾ قَالَهَا إبْراهِيمُ صلی الله علیه و آله و سلم حينَ أُلْقِى في النَّار، وَقالهَا مُحمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم حيِنَ قَالُوا: ﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾  [روایت بخارى]([۱]) وفي رواية […]

ادامه مطلب …

۷۶- الثَّانِي: عَنْ ابْن عبَّاس رضي الله عنهما أيْضاً أَنَّ رسولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم كانَ يقُول: «اللَّهُم لَكَ أسْلَمْتُ وبِكَ آمنْت، وعليكَ توَكَّلْت، وإلَيكَ أنَبْت، وبِكَ خاصَمْت. اللَّهمَّ أعُوذُ بِعِزَّتِك، لا إلَه إلاَّ أنْتَ أنْ تُضِلَّنِي أنْت الْحيُّ الَّذي لا تمُوت، وَالْجِنُّ وَالإِنْسُ يمُوتُونَ».

۷۶- الثَّانِي: عَنْ ابْن عبَّاس رضي الله عنهما أيْضاً أَنَّ رسولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم كانَ يقُول: «اللَّهُم لَكَ أسْلَمْتُ وبِكَ آمنْت، وعليكَ توَكَّلْت، وإلَيكَ أنَبْت، وبِكَ خاصَمْت. اللَّهمَّ أعُوذُ بِعِزَّتِك، لا إلَه إلاَّ أنْتَ أنْ تُضِلَّنِي أنْت الْحيُّ الَّذي لا تمُوت، وَالْجِنُّ وَالإِنْسُ يمُوتُونَ». [متفق عليه؛ این، لفظ مسلم می‌باشد […]

ادامه مطلب …

۸۰- السادِس: عنْ عمرَ رضي الله عنه قال: سمعْتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم يقُولُ: «لَوْ أنَّكم تتوكَّلونَ على اللَّهِ حقَّ تَوكُّلِهِ لرزَقكُم كَما يرزُقُ الطَّيْر، تَغْدُو خِماصاً وترُوحُ بِطَانًا».

۸۰- السادِس: عنْ عمرَ رضي الله عنه قال: سمعْتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم يقُولُ: «لَوْ أنَّكم تتوكَّلونَ على اللَّهِ حقَّ تَوكُّلِهِ لرزَقكُم كَما يرزُقُ الطَّيْر، تَغْدُو خِماصاً وترُوحُ بِطَانًا». [ترمذي، روایتش کرده و آن را حسن دانسته است.]([۱]) ترجمه: عمر رضي الله عنه می‌گوید: از رسول‌خدا صلی الله علیه و […]

ادامه مطلب …

۸۲- الثَّامِن: عنْ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيق، عبدِ اللَّه بنِ عثمانَ بنِ عامِرِ بنِ عُمَرَ بن كعب بن سعد بْنِ تَيْمِ بْن مُرَّةَ بْنِ كَعْبِ بْن لُؤيِّ بْنِ غَالِب الْقُرَشِيِّ التَّيْمِيِّ رضي الله عنه وهُو وأبُوهُ وَأُمَّهُ صحابَةٌ رضي الله عنهم قال: نظرتُ إلى أقْدَامِ المُشْرِكِينَ ونَحنُ في الْغَارِ وهُمْ علَى رؤوسنا فقلتُ: يا رسولَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أحَدَهمْ نَظرَ تَحتَ قَدميْهِ لأبصرَنا فقال: «مَا ظَنُّك يا أبا بكرٍ باثْنْينِ اللَّهُ ثالثُِهْما». [متفق عليه]

۸۲- الثَّامِن: عنْ أبي بَكْرٍ الصِّدِّيق، عبدِ اللَّه بنِ عثمانَ بنِ عامِرِ بنِ عُمَرَ بن كعب بن سعد بْنِ تَيْمِ بْن مُرَّةَ بْنِ كَعْبِ بْن لُؤيِّ بْنِ غَالِب الْقُرَشِيِّ التَّيْمِيِّ رضي الله عنه وهُو وأبُوهُ وَأُمَّهُ صحابَةٌ رضي الله عنهم قال: نظرتُ إلى أقْدَامِ المُشْرِكِينَ ونَحنُ في الْغَارِ وهُمْ علَى رؤوسنا فقلتُ: يا رسولَ اللَّهِ […]

ادامه مطلب …

۸۳- التَّاسِع: عَنْ أُمِّ المُؤمِنِينَ أُمِّ سلَمَةَ، واسمُهَا هِنْدُ بنْتُ أبي أُمَيَّةَ حُذَيْفةَ المخزومية رضي الله عنها أنّ النبيَّ صلی الله علیه و آله و سلم كانَ إذَا خَرجَ مِنْ بيْتِهِ قال: «بسم اللَّهِ، توكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ، اللَّهُمَّ إِنِّي أعوذُ بِكَ أنْ أَضِلَّ أو أُضَل، أَوْ أَزِلَّ أوْ أُزل، أوْ أظلِمَ أوْ أُظلَم، أوْ أَجْهَلَ أو يُجهَلَ عَلَيَّ». [حديث صحيحی‌ست که ابو داود و ترمذي و دیگران، با سندهای صحیح روایتش کرده‌اند. این لفظ ابوداود است و ترمذی گوید: حسن صحیح می‌باشد.]

۸۳- التَّاسِع: عَنْ أُمِّ المُؤمِنِينَ أُمِّ سلَمَةَ، واسمُهَا هِنْدُ بنْتُ أبي أُمَيَّةَ حُذَيْفةَ المخزومية رضي الله عنها أنّ النبيَّ صلی الله علیه و آله و سلم كانَ إذَا خَرجَ مِنْ بيْتِهِ قال: «بسم اللَّهِ، توكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ، اللَّهُمَّ إِنِّي أعوذُ بِكَ أنْ أَضِلَّ أو أُضَل، أَوْ أَزِلَّ أوْ أُزل، أوْ أظلِمَ أوْ أُظلَم، أوْ أَجْهَلَ […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه