۷۲- الثالث: عَنْ ابْنِ مَسْعُودٍ رضي الله عنه أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم كَانَ يَقُول: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْهُدَى وَالتُّقَى وَالْعفافَ والْغِنَى». [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابنمسعود رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همواره دعا میکرد: «یا الله! من، هدایت و تقوا، عفت و پاکی از حرام و بینیازی را از تو درخواست میکنم».
شرح
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دعا میکرد و از الله عزوجل درخواستِ هدایت، تقوا، عفت و پاکی ازحرام و بینیازی مینمود.
هدایت در اینجا به معنای علم و آگاهیست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز مانند سایر مردم، نیازمند رهنمود الهی بود؛ زیرا الله عزوجل به او فرموده است:
﴿وَلَا تَعۡجَلۡ بِٱلۡقُرۡءَانِ مِن قَبۡلِ أَن يُقۡضَىٰٓ إِلَيۡكَ وَحۡيُهُۥۖ وَقُل رَّبِّ زِدۡنِي عِلۡمٗا ١١٤﴾
[طه: ١١٤]
پیش از آنکه وحی قرآن بر تو پایان یابد، در تلاوتش شتاب مکن و بگو: ای پروردگارم! بر دانشم بیفزا.
همچنین فرموده است:
﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمۡ تَكُن تَعۡلَمُۚ وَكَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَيۡكَ عَظِيمٗا ١١٣﴾ [النساء : ١١٣]
وآنچه را نمیدانستی، به تو آموخت. و فضل پروردگار بر تو، بزرگ است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علم و دانش نیاز داشت؛ از اینرو از الله متعال، درخواست هدایت و راهنمایی مینمود.
هرگاه، هدایت بهتنهایی ذکر شود، هم به معنای علم و دانش و هم به معنای رهنمون شدن به سوی حق و حقیقت است و هرگاه دلیلی وجود داشته باشد که مفهوم رهنمون شدن به سوی حق را برساند، به علم و دانش نیز معنا میگردد؛ زیرا اصل، در زبان عربی بر این است که عبارتها یا واژههایی که به هم ربط داده میشوند، مفاهیم مستقل و جداگانهای دارند. لذا واژهی «هدایت» در این حدیث، معنای خاص خودش را دارد و آنچه که پس از آن، آمده و توفیق و رهیابی به سوی هر یک از این موارد را میرساند، معنای دیگری دارد.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم پس از درخواست، علم و رهنمون شدن به سوی حق، تقوا و پرهیزکاری را مسألت نمود؛ یعنی از خداوند عزوجل خواست که به او توفیق تقوا و پرهیزکاری عنایت کند و او را به سوی تقوا، رهنمون شود؛ زیرا کلید همه چیز به دست خداست و اگر بندهای به خودش واگذار شود، نابود میگردد و به چیزی دست نمییابد؛ اما اگر خداوند عزوجل توفیقش دهد و به او تقوا و پرهیزکاری عطا نماید، در مسیر مستقیم تقوا قرار میگیرد.
آنگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم درخواستِ عفت نمود؛ منظور از عفت، پاک ماندن از هر نوع حرامیست. پس اگر عفت را پاکی از یک چیز مشخص بدانیم، ربط عفت به تقوا، از نوع ربط خاص به عام است؛ و گرنه، از نوع ربط واژههای مترادف یا هممعنا میباشد.
عفت، بدین معناست که انسان از هر چیزی که الله عزوجل بر او حرام کرده است، دوری نماید.
و اما منظور از «غنا»، بینیازی از خلق خداست تا انسان نزد هیچکس جز پروردگارش اظهار نیاز نکند.
اگر انسان به توفیق الله متعال، از نعمت بینیازی از خلق برخوردار شود، عزت نفس مییابد و به ذلت و خواری در برابر مخلوق تن نمیدهد؛ زیرا بردن حاجت به نزد مخلوق و التماس از خلق خدا، چیزی جز خفت و خواری نیست و التماس از خدا، عزت و سرافرازی و عبادت بزرگیست؛ همانطور که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در دعایش، بینیازی از خَلق خدا را درخواست نمود.
لذا باید به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اقتدا کنیم و از خداوند عزوجل، علم و رهیابی به سوی حق و نیز تقوا و عفت و پاکی از همهی حرامها و همچنین بینیازی از خلق را درخواست نماییم. این حدیث نشان میدهد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مالک هیچ نفع و ضرری برای خویش نبوده و نفع و ضرر، فقط به دست خداست.
این، خود دلیلی بر باطل بودن پندارِ کسانیست که برای جلب منافع و دفع ضررها، به اولیا و بندگان نیک خدا امید و دلبستگی دارند؛ مانند برخی از افراد جاهل که کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، ایشان را بهفریاد میخوانند یا کسانی را صدا میزنند که آنها را اولیای خدا میپندارند. اینها در دینشان دچار انحراف و گمراهی شده و عقلشان را از دست دادهاند؛ زیرا کسانی که اینها، آنان را بهفریاد میخوانند، مالک هیچ نفع و ضرری برای خود نیز نیستند. الله جل جلاله به پیامبرش فرموده است:
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ﴾ [الأنعام: ٥٠]
بگو: نمیگویم گنجها و خزانههای الله نزد من است. و من، غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام.
و فرموده است:
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ﴾ [الأعراف: ١٨٨]
بگو: من برای خودم مالکِ هیچ نفع و ضرری نیستم، مگر آنچه الله بخواهد.
همچنین فرموده است:
﴿قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا ٢٢﴾ [الجن: ٢١، ٢٢]
بگو: من، مالک هیچ زیان و یا هدایتی بری شما نیستم. بگو: هیچکس نمیتواند مرا از عذاب الله پناه دهد و هرگز پناهگاهی جز او نمییابم.
باید دانست که انسان هرچهقدر که نزد الله عزوجل آبرو و منزلت داشته باشد، باز هم سزاوار و شایستهی این نیست که او را جز الله، بهفریاد بخوانند؛ بلکه بندگان نیک خدا، خود از کسانی که آنها را به جای الله بهفریاد میخوانند، اظهار بیزاری میکنند؛ مانند عیسی عليه السلام که خدواند عزوجل او را بازخواست میکند که آیا تو به مردم گفتهای که تو و مادرت را جز الله، معبود قرار دهند؟ الله جل جلاله میفرماید:
﴿وَإِذۡ قَالَ ٱللَّهُ يَٰعِيسَى ٱبۡنَ مَرۡيَمَ ءَأَنتَ قُلۡتَ لِلنَّاسِ ٱتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَٰهَيۡنِ مِن دُونِ ٱللَّهِۖ قَالَ سُبۡحَٰنَكَ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أَقُولَ مَا لَيۡسَ لِي بِحَقٍّۚ﴾ [المائدة: ١١٦]
و هنگامی که الله میفرماید: «ای عیسی پسر مریم! آیا تو به مردم گفتی که جز الله، من و مادرم را معبود قرار دهید؟» گوید: «تو پاک و منزهی؛ من حق ندارم چیزی بگویم که شایستهام نیست.
نه عیسی عليه السلام چنین حقی ندارد و نه هیچکس دیگر. لذا عیسی عليه السلام پاسخ میدهد:
﴿إِن كُنتُ قُلۡتُهُۥ فَقَدۡ عَلِمۡتَهُۥۚ تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ إِنَّكَ أَنتَ عَلَّٰمُ ٱلۡغُيُوبِ ١١٦ مَا قُلۡتُ لَهُمۡ إِلَّا مَآ أَمَرۡتَنِي بِهِۦٓ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمۡۚ﴾ [المائدة: ١١٦، ١١٧]
اگر چنین سخنی گفته باشم، تو خود از آن آگاهی. تو از آنچه در درون من است، آگاهی و من از اسراری که نزد توست، آگاهی ندارم. بهراستی تو، تمام اسرار و امور غیب را میدانی. چیزی جز دستوری که به من دادی، به آنان نگفتم؛ اینکه الله را که پروردگار من و شماست، پرستش نمایید.
نتیجه اینکه عملِ برخی از افراد جاهل در مناطق مختلف جهان اسلام که سرِ قبر کسانی میروند که به گمانشان، اولیای خدا هستند و آنها را بهفریاد میخوانند و آنجا دعا میکنند، نوعی بیخردی و انحراف دینیاست؛ حال آنکه کسانی که در این قبرها خفتهاند، مردگان بیجانی هستند که هیچ کاری از آنان ساخته نیست.