۶۹۱- وعن عبد الله بن عمر رضي الله عنهما أنَّ عمرَ رضي الله عنه حِينَ تَأَيَّمتْ بِنْتُهُ حَفْصةُ قال: لقيتُ عُثْمَانَ بْنَ عَفَّانَ رضي الله عنه، فَعَرَضْتُ علَيْهِ حفصةَ فَقلت: إنْ شِئتَ أنكَحْتُكَ حَفْصَةَ بِنْتَ عُمر؟ قال: سَأَنْظُرُ في أمْرِي فَلبِثْتُ ليَالِي، ثُمَّ لَقِينِي، فقال: قد بَدَا لِي أنْ لا أَتَزَوَّجَ يوْمِي هذا، فَلَقِيتُ أبا بَكْرٍ الصِّديقَ رضي الله عنه، فقلتُ: إن شِئْتَ أَنكَحْتُكَ حَفْصةَ بنْتَ عُمَر، فَصَمتَ أبو بكْرٍ رضي الله عنه، فَلَمْ يرْجِعْ إلیَّ شَيْئًا، فَكُنْتُ عَلَيْهِ أَوجَدَ مِنِّي عَلَى عُثْمانَ، فَلَبثْتُ ليَالِيَ، ثُمَّ خَطَبهَا النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم فَأَنْكَحْتُهَا إيَّاهُ، فلَقِيَنِي أبُو بكْرٍ فقال: لَعَلَّكَ وجَدْتَ علَیَّ حِينَ عَرضْتَ علَیَّ حفْصةَ فَلَمْ أَرْجعْ إِلْيَكَ شَيْئًا؟ فقلتُ: نَعم. قال: فإنَّهُ لَمْ يَمْنَعْنِي أنْ أرْجِعَ إِلَيْكَ فيما عرضْتَ عليَّ الاَّ أَنِّي كُنْتُ عَلِمْتُ أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم ذَكرَها، فَلَمْ أَكُنْ لأُفْشِيَ سِرَّ رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم، ولوْ تَركَهَا النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم لَقَبِلْتُهَا. [روایت بخاري]([۱])
ترجمه: عبدالله بن عمر رضي الله عنهما میگوید: عمر رضي الله عنه هنگامی که دخترش حفصه رضي الله عنهما بیوه شد، گفت: عثمان بن عفان رضي الله عنه را دیدم و ازدواج با حفصه را به او پیشنهاد کردم و گفتم: اگر بخواهی، دخترم حفصه را به ازدواج تو در میآورم. پاسخ داد: در اینباره فکر میکنم. چند شب منتظر ماندم؛ آنگاه عثمان نزدم آمد و گفت: برایم روشن شد که بهتر است فعلاً ازدواج نکنم. – عمر رضي الله عنه میگوید:- سپس ابوبکر صدیق رضي الله عنه را دیدم و به او گفتم: اگر بخواهی، دخترم حفصه را به ازدواج تو درمیآورم. ابوبکر رضي الله عنه سکوت کرد و پاسخی به من نداد. لذا از ابوبکر بیشتر از چیزی ناراحت شدم که از عثمان ناراحت شده بودم. چند شب منتظر ماندم. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از حفصه خواستگاری کرد و حفصه را به ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درآوردم. آنگاه ابوبکر رضي الله عنه مرا دید و گفت: فکر میکنم هنگامی که ازدواج با حفصه را به من پیشنهاد کردی و من پاسخی به تو ندادم، از من ناراحت شدی؟ گفتم: بله. ابوبکر رضي الله عنه فرمود: تنها چیزی که مرا از پاسخ دادن به تو باز داشت، این بود که میدانستم رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از تصمیمش دربارهی ازدواج با حفصه سخن گفته است و نمیخواستم راز رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را فاش کنم. البته اگر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از تصمیمش منصرف میشد و با حفصه ازدواج نمیکرد، من او را میپذیرفتم.