۶۸۸- عن أبي هُريرةَ رضي الله عنه أنَّ رسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «الإيمَانُ بِضْعٌ وسبْعُونَ، أوْ بِضْعٌ وَسِتُّونَ شُعْبةً، فَأَفْضَلُها قوْلُ لا إله إلاَّ الله، وَأدْنَاها إمَاطةُ الأَذَى عنَ الطَّرِيقِ، والحياءُ شُعْبَةٌ مِنَ الإيمَانِ». [متفق عليه]([۱])
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ایمان، هفتاد و اندی یا شصت و اندی بخش دارد که برترینش، گفتن «لاإلهإلاالله» میباشد و پایینترین بخشِ ایمان، برداشتن خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) از سرِ راه است و شرم و حیا، بخشی از ایمان بهشمار میرود».
شرح
مؤلف رحمه الله حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که ابوهریره رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ایمان، هفتاد و اندی یا شصت و اندی بخش دارد». راوی شک کرده است که آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هفتاد و اندی فرمود یا شصت و اندی؟ فرمود: «برترین بخش ایمان، گفتن «لاإلهإلاالله» میباشد و پایینترین بخشِ آن، برداشتن خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) از سرِ راه است و شرم و حیا، بخشی از ایمان بهشمار میرود». آخرین بخش حدیث، شاهد موضوع است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث بیان فرموده که ایمان، بخشهای فراوانی دارد؛ هفتاد و چند بخش یا شصت و چند بخش. البته رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم همهی این بخشها را بیان نفرمود تا انسان، خود برای شناخت آنها تلاش کند و نصوص و متون کتاب و سنت را برای شناسایی بخشهای گوناگون ایمان، مورد مطالعه و بررسی قرار دهد و به آموختههایش از کتاب و سنت عمل نماید. مواردِ زیادی در قرآن و سنت وجود دارد که الله و پیامبرش به صورت مبهم ذکر کردهاند؛ حکمتش اینست که انسانهای مشتاق و علاقهمند از افرادِ بیعلاقه، جدا شوند.
به عنوان مثال: شب قدر در دههی اخیر رمضان یا در هفت شبِ پایانی این ماه مبارک است؛ اما بهطور دقیق مشخص نیست که کدام شب میباشد تا مردم با اشتیاق بیشتری به امید این شب، همهی شبها را در عمل و عبادت سپری کنند. زیرا اگر شب قدر مشخص بود، مردم همان شب را عبادت میکردند و از سایر شبها غافل میشدند. ساعت پذیرش دعا در روز جمعه نیز همینگونه است: «فِيهَا سَاعَةٌ لا يُوافِقُهَا عَبْدٌ مُسْلِمٌ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي يَسْألُ اللهَ شَيْئًا، إِلا أعْطَاهُ إيّاهُ».([۲]) یعنی: «در روز جمعه ساعتی وجود دارد که اگر بندهی مسلمان در آن لحظه نماز بخواند و دعا کند، الله متعال دعایش را میپذیرد و خواستهاش را برآورده میسازد». البته این ساعت یا این لحظه نیز مبهم و نامشخص است تا مردم برای یافتن آن، تلاش نمایند و لحظات و بخش زیادی از این روز را در نماز و دعا سپری نمایند. چنانکه در هر شب نیز چنین لحظهای برای اجابت دعا وجود دارد و هرکس در آن لحظه دعا کند، دعایش پذیرفته میشود.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همچنین فرموده است: «إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَتِسْعِينَ اسْمًا مِائَةً إِلاَّ وَاحِدًا، مَنْ أَحْصَاهَا دَخَلَ الْجَنَّةَ».([۳]) یعنی: «الله نود و نه اسم دارد؛ يعني يكي كمتر از صد. هر كس آنها را برشمارد، وارد بهشت میشود». و این نود و نه اسم را ذکر نکرد تا برای شناخت آنها در متون کتاب و سنت تلاش کنیم و از این فضیلت بزرگ برخوردار شویم. البته روایتی که در آن، نود و نه اسم، ذکر شده، ضعیف است؛ لذا حجت نیست.
اینکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ایمان، هفتاد و اندی یا شصت و اندی بخش دارد»، و بخشهای مختلف آن را ذکر نکرد، برای اینست که ما برای شناخت این بخشها در کتاب و سنت به بررسی بپردازیم و سپس به آنها عمل کنیم. این، از فرزانگی و حکمتیست که الله عزوجل به پیامبرش عنایت فرمود.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی بخشهای ایمان فرموده است: «برترینش، گفتن “لاإلهإلاالله” میباشد». اگر هفت آسمان و هفت زمین و همهی مخلوقات را بسنجند، باز هم این کلمهی بزرگ بر همهی آنها برتری مییابد؛ زیرا بزرگترین کلمه، یعنی کلمهی توحید است که انسان با گفتن آن، مسلمان میشود و اگر از گفتن آن امتناع ورزد، کافر میگردد. پس “لاإلهإلاالله” حدّ فاصل میان کفر و ایمان است. از اینرو والاترین و برترین بخش ایمان بهشمار میآید. “لاإلهإلاالله” یعنی معبود برحق و راستینی جز الله وجود ندارد و همهی معبودانی که جز الله یکتا و بیهمتا پرستش میشوند، باطلند و الله، یگانه معبود بر حق است. لذا الله عزوجل حق است؛ همانگونه که میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ هُوَ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٦٢﴾ [الحج : ٦٢]
زیرا الله، (پروردگار) برحق و راستین است و بیگمان آنچه جز او میخوانند، باطل میباشد و بهراستی الله، والای بزرگ است.
ایمان به این توحیدِ بزرگ، یعنی ایمان به اینکه معبود راستینی جز الله وجود ندارد، شاملِ این اعتقاد نیز میشود که: خالقی جز الله، رازقی جز الله، و مدبّری جز الله وجود ندارد و هیچکس جز الله، مالک نفع و ضرر نیست.
ایمان به توحید بزرگ، ایمان به اسماء و صفات الاهی را نیز در برمیگیرد؛ لذا تنها کسی پرستش میشود که شایستهی عبادت و پرستش است و کسی جز خالق عزوجل شایستهی عبادت و پرستش نیست. ازاینرو “لاإلهإلاالله” برترین بخش ایمان است و کسی که فرجامش، با گفتن این کلمهی بزرگ باشد، در جرگهی بهشتیان قرار میگیرد. زیرا در حدیث آمده است: «مَن کان آخِرُ كَلامِهِ مِن الدُّنيا لا إله إلا الله دَخَلَ الجَنَّةَ».([۴]) یعنی: «هرکس، آخرین سخنش در دنیا “لاإلهإلاالله” باشد، وارد بهشت میشود». از الله متعال میخواهیم که خاتمهی ما را با گفتن این کلمهی بزرگ قرار دهد؛ بهیقین او، بر هر کاری توانست.
«و پایینترین بخشِ ایمان، برداشتن خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) از سرِ راه است». لذا به گستردگی دامنهی ایمان پی میبریم و درمییابیم که دامنهی ایمان، همهی کارهای نیک و شایسته را در برمیگیرد.
«و شرم و حیا، بخشی از ایمان بهشمار میرود». شرم و حیا، نوعی سر به زیر بودنِ درونیست که انسان را از انجامِ کارهایی که مردم نمیپسندند، شرمنده میکند و بر دو گونه است: شرم از خدا، و شرم از خلق خدا؛ شرم از خدا، بنده را بر آن میدارد که از الله عزوجل اطاعت کند و از معصیت و نافرمانیِ او دوری نماید. نتیجهی شرم از خلق خدا، بزرگمنشی و مردانگیست؛ یعنی کسی که از خلق خدا شرم کند، کارهایی انجام میدهد که از نظرِ مردم، نیک و پسندیده است و از انجامِ کارهایی که مردم، بد میدانند، دوری مینماید. هر دو نوع شرم و حیا، جزو ایمان است. از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی ایمان سؤال شد که چیست؟ فرمود: «أَنْ تُؤْمِن بِالله وملائِكَتِه وكُتُبِهِ ورُسُلِه والْيومِ الآخِر، وتُؤمِنَ بالْقَدَرِ خَيْرِهِ وشَرِّه».([۵]) فرمود: «ایمان، اینست که به الله، و فرشتگانش، و کتابهایش، و پیامبرانش و روز قیامت (آخرت) و نیز به تقدیر خیر و شر از سوی الله، ایمان و باور داشته باشی». از جمعبندی این دو حدیث، بدین نتیجه میرسیم که همانگونه که اهلسنت و جماعت، معتقدند، ایمان شامل عقیده، گفتار و کردار میشود؛ به عبارت دیگر، ایمان یعنی عمل قلبی – عقیده و کردار قلبی- و نیز اقرار به زبان و عمل با اندام و جوارح. گفتنِ “لاإلهإلاالله”، اقرار به زبان است؛ و برداشتن خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) از سرِ راه، عمل با اندام و جوارح میباشد و شرم و حیا، عملی قلبیست و ایمان به فرشتگان و کتابهای الاهی، اعتقادِ قلبیست». پس همانگونه که اهل سنت و جماعت معتقدند ایمان شاملِ چهار بخش میشود: اعتقاد قلب، عمل قلب، اقرار به زبان و عمل با اندام و جوارح. چنانکه دلایل فراوانی از کتاب و سنت در اینباره وجود دارد.
در این حدیث به فضیلت برداشتن خار و خاشاک و هر چیزِ آزاردهندهای از سرِ راه تصریح شده است؛ زیرا چنین عملی، بخشی از ایمان است. پس به انجامِ چنین عملی اهمیت دهید تا بر ایمانتان افزوده شود و به کمالِ ایمان دست یابید. هرگاه در مسیر میروید و سنگ، شیشه، چوب، میخ و خاری میبینید، آن را بردارید؛ زیرا چنین عملی جزو ایمان است. اما اگر ماشین را وسط خیابان متوقف کنید یا به هر طریقی سدّ معبر نمایید، در حقیقت چیزِ آزاردهندهای سرِ مردم گذاشتهاید و این، در ایمانِ انسان، خلل ایجاد میکند. زیرا همانطور که برداشتن اشیای آزاردهنده از سرِ راه، عبادت و بخشی از ایمان است، گذاشتنِ هر چیزِ آزاردهندهی در مسیر مردم، معصیت و مخالفِ ارزشهای ایمانیست که مایهی نقص ایمان میباشد. پس بر همهی ما واجب است که زندهدل باشیم و چنین مسایلی را درک کنیم و به آن اهمیت دهیم.
برخی از مردم بدون توجه ماشینِ خود را هر جا که شد، پارک میکنند؛ اما هیچ اهمیت نمیدهند که این کار، رفت و آمد مردم یا سایر خودروها را مختل میکند. این، ویژگی مؤمن نیست؛ بلکه مؤمن، زندهدل است و چنین مسایلی را درک میکند و به آن اهمیت میدهد؛ لذا برای مردم همان چیزی را میپسندد که برای خود میپسندد. پس چرا و چگونه برخی از مردم، ماشین خود را هر طور یا هرجا که شد، پارک میکنند و مسیرِ رفت و آمد دیگران را میبندند؟! حتی ماشین خود را در خیابانِ کمعرض جلوی درب مسجد میگذارند؛ آنهم روز جمعه! لذا وقتی مردم از مسجد بیرون میآیند، راه، بسته یا تنگ است.
لذا به برداشتنِ چیزهای آزاردهنده از مسیر رفت و آمد مردم، اهمیت دهید و اگر امکان برداشتن آن برای شما وجود داشت، مثلاً سنگِ بزرگی بود یا امثال آن، با ارگانهای ذیربط مثلِ شهرداری تماس بگیرید و موضوع را پیگیری کنید. این، یعنی همکاری با یکدیگر در مسیر تقوا و پرهیزگاری. شرم و حیا، بخشی از ایمان است و کسی که حیا دارد، نزدِ مردم سخنان بیشرمانه نمیگوید یا کارهای بیشرمانه انجام نمیدهد؛ بلکه سنگین، متین و باوقار است.
([۱]) صحیح مسلم، ش: ۳۵؛ و صحیح بخاری، ش: ۹. [این حدیث پیشتر بهشمارهی ۱۲۷ ذکر شد. (مترجم)]
([۲]) بخاری، ش: (۹۳۵، ۵۲۹۵)؛ و مسلم، ش: (۷۵۷، ۸۵۲).
([۳]) بخاری، ش: (۲۷۳۶، ۷۳۹۲)؛ و مسلم، ش: ۲۶۷۷.
([۴]) صحیح است؛ روایت: ابوداود (۳۱۱۶)؛ احمد در مسندش (۵ رحمه الله۲۳۳، ۲۴۷) بهنقل از معاذ رضي الله عنه.