۶۷۶- وعن ابن عباسٍ رضي اللهُ عنهما أنَّ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: «مَن كَرِهَ مِنْ أَمِيرِهِ شيْئًا فَليَصبِرْ، فإنَّهُ مَن خَرَجَ مِنَ السُّلطَانِ شِبرًا مَاتَ مِيتَةً جاهِلِيَّةً». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: ابنعباس رضي الله عنهما میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس عمل یا رفتار ناخوشایندی از امیرش ببیند، صبر کند؛ زیرا کسی که بهاندازهی یک وجب از فرمانِ حاکم
خارج شود – و بر همین حالت بمیرد- به مرگ جاهلیت (بر گمراهی) مرده است».
شرح
احادیثی که مؤلف رحمه الله در باب وجوب اطاعت از ولی امر ذکر کرده، نشانگر چند نکته است:
یکم: در حدیث وائل بن حُجر رضي الله عنه آمده است: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی امیران و حاکمانی پرسیدند که حقّ خود را از مردم میخواهند، اما به وظایف خود نسبت به مردم عمل نمیکنند؛ از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سؤال شد: با چنین حاکمانی چه کار کنیم؟
منظور از امیران و حاکمان، همهی مسؤولان از پایینترین مقام تا والاترین مقام حکومتی هستند؛ زیرا هر مسؤولی، رییسی بالاتر از خود دارد تا اینکه حُکم به الله عزوجل میرسد و الله عزوجل حاکم مطلق است.
از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی حکام و زمامدارانی سؤال شد که از مردم انتظار فرمانبرداری دارند و از آنها میخواهند که در جنگ و جهاد و دیگر مطالبات و خواستههای مسؤولان و زمامداران خویش، با آنان همکاری نمایند؛ اما خود حقوق مردم را بهجا نمیآورند، به آنها ستم میکنند و حق و حقوقشان را ضایع میگردانند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از پرسشگر روی گرداند؛ گویا دوست نداشت چنین پرسشهایی مطرح شود یا واردِ چنین مباحثی گردد. اما سؤالکننده، دوباره سؤالش را پرسید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد به وظایف خود عمل کنیم و حقوق حکام را بهجا آوریم؛ زیرا آنها وظیفه و مسؤولیت خود را دارند و ما، وظیفه و مسؤولیت خود را. ما وظیفه داریم از آنها اطاعت کنیم و آنها وظیفه دارند در میان ما به عدالت حکم برانند، به هیچکس ستم نکنند، مجری قوانین الهی و شریعتش در زمین باشند و با دشمنانِ الله جهاد کنند. این، بخشی از وظایف آنهاست و چه خوب است به وظایف خود عمل کنند؛ اما اگر به وظایف خود عمل نکردند، ما نباید به آنها بگوییم که چون شما وظیفهشناس نیستید، ما هم به وظایف خود عمل نمیکنیم. این، حرام است. وظیفهی ما اینست که اطاعت کنیم، با آنان در جهاد شرکت نماییم، در جمعه و جماعات و در اعیاد، پشت سرشان نماز بخوانیم و حقّ خود را از الله عزوجل درخواست نماییم.
این، همان نکتهایست که در حدیث بهروشنی ذکر شده و مؤلف رحمه الله نیز آن را
تأیید کرده است؛ دیدگاه اهلسنت و جماعت و روش سلف صالح اینست که از حکام اطاعت کنیم، نه سرپیچی؛ بلکه از برانگیختن کینه و دشمنی بر ضدّ آنها بپرهیزیم. این، مذهب و روش اهلسنت و جماعت است. حتی امام احمد رحمه الله را به فرمان سلطان میزنند و او را با قاطر میکَشند و آنقدر او را تازیانه میزنند که جلوی چشم مردم، بیهوش میشود؛ اما او که امام و پیشوای اهل سنت است، برای سلطان دعا میکند و او را امیرالمؤمنین مینامد. حتی روزی او را از سخن گفتن با مردم و بیان حدیث، منع کردند و او، اطاعت کرد و آشکارا با مردم سخن نمیگفت یا حدیث، بیان نمیکرد؛ بلکه گوشهای میرفت و یارانش نزدش میآمدند و او، بدور از سر و صدا و هیاهو، برای یارانش حدیث میگفت. همهی اینها برای این بود که مبادا با سلطان، مخالفت کند؛ زیرا همانگونه که پیشتر گذشت، در حدیث آمده است: «بهترین زمامداران شما کسانی هستند که شما آنها را دوست دارید و آنها نیز شما را دوست دارند و شما برای آنان دعای خیر میکنید و ایشان نیز برای شما دعای خیر میکنند. و بدترین زمامداران شما، کسانی هستند که شما از ایشان متنفرید و آنها نیز از شما متنفرند و شما آنان را نفرین میکنید و ایشان هم شما را نفرین میکنند». پرسیدند: ای رسولخدا! آیا با چنین حاکمانی نجنگیم؟ فرمود: «خیر؛ تا زمانی که نماز را در میان شما برپا میکنند. خیر؛ تا زمانی که نماز را در میان شما اقامه مینمایند». لذا تا زمانی که حکام نماز میخوانند، با آنها نمیجنگیم؛ بلکه از آنها اطاعت نموده، به وظیفهی خود در قبالِ آنها عمل میکنیم و آنها مسؤول وظایف و اعمال خویش هستند.
در حدیث ابنعباس رضي الله عنهما آمده است: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس عمل یا رفتار ناخوشایندی از امیرش ببیند، صبر کند؛ زیرا کسی که بهاندازهی یک وجب از فرمانِ حاکم خارج شود – و بر همین حالت بمیرد- به مرگ جاهلیت (بر گمراهی) مرده است». یعنی مرگش، بر هدایت و اسلام نیست. پناه بر الله.
و این، دو احتمال دارد:
احتمال نخست: احتمال دارد مرگ جاهلی، بدین معنا باشد که قلبِ چنین کسی، دچار انحراف میشود و این معصیت، کارَش را به جایی میرساند که از اسلام برمیگردد و مرتد میشود! پناه بر الله.
احتمال دوم: شاید هم منظور از مرگ جاهلی، اینست که مانند مردم دوران جاهلیت میمیرد که حاکم و پیشوایی نداشتند و هرچند رؤسای قبایل بر آنان حکم میراندند، اما از ولایت یا نظم سیاسی و اجتماعی اسلام، محروم بودند. لذا مرگ چنین کسی، مرگ جاهلیست.
لذا اطاعت و فرمانبرداری از حکام در همه حال بر ما واجب است؛ مگر در مواردی که ما را به معصیت و نافرمانی از الله عزوجل دستور دهند. پس اگر به ما بگویند: «ریشِ خود را بتراشید»، میگوییم: از این حکم، اطاعت نمیکنیم. یا اگر دستور دهند لباس و شلور خود را پایینتر از قوزک پا قرار دهیم، از این دستور سرپیچی مینماییم. اگر بگویند: ماه مضان، روزه نگیرید، قبول نمیکنیم؛ یعنی در هیچ معصیتی، دستورشان را نمیپذیریم. اما اگر به ما دستوری بدهند که معصیت نباشد، بر ما واجب است که اطاعت کنیم.
دوم: جنگیدن با حاکمان یا شورش بر ضدّ آنها جایز نیست.
سوم: برای هیچکس جایز نیست که در میان مردم سخنان تحریکآمیزی بگوید یا بر ضدِ حکام، دشمنی و کینه برانگیزد؛ نباید از پیامدهای وخیم چنین رویکردی غافل شویم. شاید کسی، چنین رفتاری را غیرت، شجاعت و دفاع از حق بداند؛ حال آنکه دفاع از حق، در خفا یا پُشتِ سرِ حاکم نیست. بلکه دفاع از حق یا بیان حقیقت، اینست که ولی امر، در برابرت باشد و به خودش بگویی: تو، این و آن عملِ نادرست را انجام دادهای یا فلان عمل واجب را ترک کردهای. ولی اگر پُشت سرش حرف بزنی و اشتباههای او را فاش کنی، نه تنها از حق دفاع نکرده ای، بلکه با تحریک مردم، باعث فتنه و فساد شدهای و مردم را به سرپیچی از حاکم برانگیختهای و چهبسا این امر، پیامدی وخیم مانند آشوب و شورش بر ضد حاکم را در پی داشته باشد.
لذا باید نسبت به چنین مسایلی هوشیار باشیم و به روش اهلسنت و جماعت عمل کنیم که البته کتابهای مفید و سودمندی در اینباره بهنگارش درآمده است.
امام ابوالعباس حراني رحمه الله در «العقيدة الواسطية» که کتابی کمحج و مختصر، اما مفید و پُرمعناست، یادآور شده که روش اهلسنت و جماعت، اینست که با خیرخواهی از حکام اطاعت میکنند و به اقامهی جهاد، حج، اعیاد و جمعهها به همراهِ حکام- چه نیک باشند و چه بد- معتقدند؛ یعنی بهاعتقاد اهلسنت، حتی اگر ولی امر، فاجر و بدکار باشد، باز هم باید به همراه او، در جهاد، حج، جمعهها و اعیاد، شرکت کرد؛ مگر زمانی که کفرِ آشکاری از آنها مشاهده کنیم که دلیلی قاطع بر کفرِ آن از سوی الله عزوجل داشته باشیم. در چنین مواردی بر ما واجب است که در حدّ امکان حاکم را از قدرتش برکنار کرده، حاکمی بهتر جایگزینش کنیم؛ اما بهاعتقاد اهلسنت صرفاً گناه و معصیت، تبعیض، ستم، حقکُشی و امثال آن، باعث سلب ولایت از حاکم یا ولی امر نمیگردد و باید از حکام اطاعت کرد و جنگیدن با او یا تحریک دیگران بر ضد او و هر عملی که پیامدهای وخیمتری دارد، جایز نیست. بدی را با بدی دفع نمیکنند؛ لذا بدی را با نیکی دفع کنید. اگر روش دفعِ بدی و نتایج آن، مانند خودش باشد، چه فایده و اگر آنگونه که تجربه نشان داده است، روش و نتایج آن، بدتر باشد، روشن است که خود مفسده یا پیامدی بدتر بهشمار میآید.