۶۷۰- وعنهُ قال: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم يَقُولُ: «مَنْ خلَعَ يَدًا منْ طَاعَةٍ لَقِى اللَّه يوْمَ القيامَةِ ولاَ حُجَّةَ لَه، وَمَنْ ماتَ وَلَيْس في عُنُقِهِ بيْعَةٌ مَاتَ مِيتةً جَاهِلِيَّةً». [روایت مسلم]([۱])
وفي روايةٍ له: « ومَنْ ماتَ وَهُوَ مُفَارِقٌ للْجَماعةِ ، فَإنَّهُ يمُوت مِيتَةً جَاهِليَّةً» .
ترجمه: ابنعمر رضي الله عنهما میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «هرکس دست از اطاعت و فرمانبرداری -از پیشوای مسلمانان- بکشد، روز قیامت بدون دلیل و حجت با الله روبهرو میشود و هرکس در حالی بمیرد که در گردنش پیمانی – نسبت به پیشوای مسلمانان- نیست، به مرگ جاهلی- و بر گمراهی- مرده است».
در روایتی دیگر از مسلم، آمده است: «هرکس در حالی بمیرد که جماعتِ مسلمانان را ترک گفته است، بهیقین به مرگ جاهلی – یعنی بر گمراهی- میمیرد».
شرح
مؤلف رحمه الله میگوید: «وجوب فرمانبرداری از پیشوایان و زمامداران در چارچوب شریعت و حرام بودن اطاعت از آنها در برابر معصیت و نافرمانی از خداوند عزوجل». و سپس به این آیه استدلال کرده است که الله متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾ [النساء: ٥٩]
ای مومنان! از الله اطاعت کنید و از پیامبر فرمان ببرید و نیز از صاحبان امرتان (فرمانبرداری نمایید).
علما گفتهاند: پیشوایان، دو دستهاند: علما، و حکام (مسؤولان حکومتی).
علما، اولیای امور دینی یا پیشوایان دینی هستند که شریعت و آموزههای دینی را برای مردم بیان میکنند و مردم را به سوی حق و حقیقت رهنمون میشوند. و حکام، پیشوایان یا مسؤولان اجرایی دستورهای شرعی هستند و وظیفه دارند امنیت را برقرار کنند و مردم را به پایبندی بر شریعت ملزَم سازند. لذا شرحِ وظایفِ هر دسته از پیشوایان، روشن است.
البته ناگفته نماند که پیشوایانِ اصلی، علما میباشند؛ زیرا این علما هستند که شریعت را بیان میکنند و به حکام میگویند: این، شریعت الهیست؛ پس به آن عمل کنید. و حکام راهی به سوی علوم دینی ندارند، مگر از طریق علما و زمانی میتوانند مجری احکام شرعی باشند که شریعت را از طریق علما بیاموزند.
همچنین علما بر کسی اثر میگذارند که در قلبش دین و ایمان باشد؛ زیرا کسی از علما حرفشنوی دارد و به رهنمودهایشان عمل میکند که دین و ایمان در قلبش جای دارد. ولی کسی از حاکم اطاعت میکند که از قدرت و موقعیت حاکم میترسد؛ حتی اگر سستایمان باشد؛ لذا گاه از حکام بیش از علما میترسد؛ و چهبسا در پارهای از موارد ترسِ برخی از مردم از حکام، بیش از ترس از خداست! پناه بر الله.
البته امت اسلامی به علما و حکام، نیازمندند؛ از اینرو بر امت اسلامی واجب است که از علما و حکام، اطاعت کنند. روشن است که پیروی از علما و حرفشنوی از حکام، باید تابعِ اطاعت از الله متعال باشد؛ زیرا الله جل جلاله میفرماید:
﴿أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾ [النساء : ٥٩]
از الله اطاعت کنید و از پیامبر فرمان ببرید و نیز از صاحبان امرتان.
و نفرمود: «وأطیعوا أولی الأمر منكم»؛ یعنی اطاعت از صاحبان امر را بهطور مستقل ذکر نکرد؛ زیرا اطاعت از حکام و علما، تابعِ اطاعت از الله و پیامبرِ اوست. لذا اگر صاحبان امر، به معصیت و نافرمانی از الله عزوجل دستور دهند، نباید از آنها اطاعت کرد؛ زیرا ولی امرِ اعظم و برتر، الله متعال است که فراتر از اینها قرار دارد و اطاعت از دیگران در برابر نافرمانی از او درست نیست.
یکی از احادیثی که مؤلف رحمه الله در این باب ذکر کرده، روایتیست بدین مضمون که عبدالله بن عمر رضي الله عنهما میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حرفشنوی و فرمانبرداری از فرمانروایان بر هر مسلمانی واجب است؛ چه این فرمانها برایش خوشایند باشد و چه ناگوار؛ مگر اینکه به گناه و معصیتی امر شود که در این صورت حرفشنوی و اطاعت، درست نیست». ساختار جمله، در این حدیث بهگونهایست که در آن بهروشنی به وجوب اطاعت از فرمانروایان اشاره شده است؛ یعنی بر هر مسلمانی به مقتضای مسلمان بودنش، واجب است که بخواهد یا نخواهد، از ولی امر اطاعت کند؛ حتی اگر او را به چیزی فرمان دهد که برایش ناگوار است. لذا اجرای فرمان ولی امر بر او واجب میباشد؛ مگر اینکه فرمانروا به معصیت و نافرمانی از الله عزوجل دستور دهد؛ زیرا اطاعت و فرمانبرداری از الله، فراتر از هر اطاعتیست و اطاعت از مخلوق در جهتِ نافرمانی از خالق، جایز نیست.
برخی گمان میبرند که اطاعت از حکام و صاحبان امر، فقط زمانی واجب است که بهطور کامل و در تمام جنبهها، درستکار باشند. این، پندار نادرستیست و تنها «خوارج» بر این باور بودهاند که اطاعت از حکام، منوط به اینست که در همهی مسایل ریز و درشت، مطابق حکم الله، عمل کنند. ولی دیدگاه درست، اینست که حاکمان، باید مجری احکام الهی باشند، اما در مورد یا مواردی که مطابق شریعت، عمل نمیکنند، باید از آنها نافرمانی کرد و در سایر موارد، اطاعت از آنها واجب است. لذا این، ردی بر دیدگاه کسانیست که میگویند: از حکام و فرمانروایان، فقط در مواردی اطاعت میکنیم که الله متعال به ما دستور داده است. یعنی اگر به ما دستور دهند که نماز بخوانید، نماز میخوانیم و اگر به ما امر کنند که زکات دهید، زکات میدهیم؛ اما اگر ما را به کاری فرمان دهند که دلیلی شرعی ندارد یا در شریعت نیامده است، بر ما واجب نیست که از آنها اطاعت نماییم؛ زیرا اگر در چنین مواردی از آنها اطاعت کنیم، آنان را در جایگاه قانونگذار و شارع قرار دادهایم.
این، دیدگاهِ نادرستیست که با آموزههای کتاب و سنت تعارض دارد؛ زیرا پذیرش چنین دیدگاهی بدین معناست که ما فرقی در میان حکام و دیگران نگذاشتهایم؛ هر مسلمانی امر به معروف و نهی ازمنکر میکند و از او اطاعت میشود. لذا ما وظیفه داریم که در آنچه الله عزوجل به ما امر نکرده است، از حکام و فرمانروایان اطاعت کنیم؛ یعنی اگر حکام به ما دستوری میدهند که در شریعت از آن نهی نشده است یا ما را به کاری امر میکنند که حرام نیست، اطاعت از آنها و اجرای فرمانشان بر ما واجب میباشد. پس اجرای آن دسته از دستورالعملهای حکومتی که مغایر شرع نیست، بر ما واجب است؛ زیرا اطاعت از حکام، اجرای فرمان الله عزوجل و نیز رهنمود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مبنی بر اطاعت و حرفشنوی از فرمانروایان است که به حفظ امنیت و دوری از آشوب و شورش بر حکام میانجامد. لذا اگر بگوییم: ما فقط در کارهایی از آنها پیروی میکنیم که الله متعال دستور داده است، این بدین معناست که از آنها اطاعت نمیکنیم.
پارهای از دستورالعملهای حکومتی با شرع، مغایرت ندارند؛ اما در شریعت بهطور مشخّص ذکر نشدهاند. [مانند آییننامهها و مقررات راهنمایی ورانندگی]. برخی از مردم میگویند: ما از این دستورالعملها اطاعت نمیکنیم. به اینها باید گفت که اجرای این مقررات بر شما واجب است و اگر اطاعت نکنید، گنهکار و سزاوار عقوبت الهی شده، از سوی حکام نیز مجازات میشوید.
حکام وظیفه دارند چنین کسانی را توبیخ نمایند؛ زیرا الله متعال به فرمانبرداری از حکام دستور داده است و اینها با چنین رویکردی از فرمانِ الله سرپیچی میکنند و این، معصیت و نافرمانی از الله متعال است و هر انسانی که از الله نافرمانی کند، متناسب با نظرِ حاکم یا قاضی، توبیخ و مجازات میگردد.
به عنوان مثال مقررات رانندگی جزو آن دسته از دستورالعملهای حکومتیست که با شریعت، مغایرت ندارد؛ لذا بیتوجهی به مقررات رانندگی، جایز نیست و تخلف از آن، گناه و معصیت بهشمار میآید؛ مانند عبور از چراغ قرمز، حرکت در جهتِ مخالف، حرکتهای مارپیچی و نمایشی و امثال آن. اجرای این دستورالعملها که از آن به عنوان مقررات راهنمایی و رانندگی یاد میشود، واجب است. یعنی وقتی چراغ قرمز است، بر شما واجب است که توقف کنید و بدانید که عبور از چراغ قرمز، معصیت است؛ نگویید: خداوند چنین دستوری نداده است. اینها قوانین بشریست که نهادهای حکومتی سرِ هم کردهاند و ما را به اجرای آن، ملزَم ساختهاند. لذا اگر از چراغ قرمز عبور کنید، با زبان حال، به پروردگارتان گفتهاید: از والیان و صاحبان امر، اطاعت نمیکنم. پناه بر الله! در صورتی که الله عزوجل میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡ﴾ [النساء : ٥٩]
ای مؤمنان! از الله اطاعت کنید و از پیامبر فرمان ببرید و نیز از صاحبان امرتان (فرمانبرداری نمایید).
معروف است که در تقاطعها، حق تقدم با کسیست که در مسیرِ اصلی حرکت میکند؛ لذا مطابق این قانون باید هنگام ورود از مسیر فرعی به اصلی، حق تقدم را رعایت کنید. همهی دستورالعملهای حکومتی که مخالف شریعت نیست، اینگونه هستند و پایبندی به آنها واجب است؛ و اگر از دستورهای حکومتی که مخالف شریعت نیست، اطاعت نکنیم، نابسامانی و هرج و مرج پدید میآید و هرکس به میلِ خود رفتار میکند و پیشوایان مسلمانان، از چشم مردم میافتند و بدینسان حکام، فرمانروایانی بدون امر و فرماندهی میشوند و قاضیان، در موقعیتی قرار میگیرند که قضاوتشان بیاعتبار میگردد؛ یعنی حکامِ بدون حکم و قاضیانِ بدون قضاوت!
لذا اطاعت و فرمانبرداری از زمامداران، واجب است؛ مگر اینکه به نافرمانی از الله عزوجل دستور دهند. مثلاً اگر بگویند: برای نماز جمعه یا جماعت به مسجد نروید، نباید از آنها اطاعت کرد. همچنین اگر خواهان ظلم و ستم به کسی باشند، اطاعت از آنها در این زمینه درست نیست. لذا اگر به تراشیدن ریش دستور دهند، حکمشان بیاعتبار است و اطاعت از آنها جایز نمیباشد؛ بهویژه اگر به سربازان تحت فرماندهی خود حکم کنند، به آنها میگوییم: اطاعت از این دستور درست نیست و کسانی که به سربازان تحت فرماندهی خود دستور میدهند که ریش خود را بتراشند، گنهکارند؛ زیرا با حکم الله و پیامبرش مخالفت کردهاند.
همچنین اگر دستور دهند که لباس خود را بلند و پایینتر از قوزک پا قرار دهند؛ میگوییم: نباید از این دستور اطاعت کرد؛ زیرا بلند بودن لباس تا زیر قوزکِ پا حرام است و اگر ما را به عملِ حرامی دستور دهید، از شما اطاعت نمیکنیم؛ زیرا حکم پروردگار ما و شما، از حکمِ ما و شما فراتر است.
پس دستورهای صاحبان امر و فرمانروایان، سه گونه است:
نخست: همان دستوری را میدهند که الله متعال داده است؛ در چنین مواردی اطاعت از حکام و فرمانروایان، واجب است؛ زیرا:
- دستورشان جزو فرمانهای الهیست.
- هر کسی هم چنین دستوری بدهد، باید از او اطاعت کرد؛ زیرا وقتی کسی، شما را به انجام عمل نیکی فرمان دهد که واجب است، باید آن را اجرا کنید.
دوم: به معصیت و نافرمانی از الله عزوجل دستور میدهند. اینجا نباید از آنها اطاعت کرد و اگر بهخاطر سرپیچی از چنین فرمانی، شما را شکنجه کنند، روز قیامت مجازات خواهند شد؛ به دو دلیل:
- بهخاطر پایمال کردن حقّ الله؛ زیرا به معصیت و نافرمانی از الله عزوجل دستور دادهاند.
- بهخاطر حقّ شما؛ زیرا به شما ستم کردهاند و باید پاسخگوی این ستم باشند. آنها، خود مانند شما بندهی پروردگار هستند و نافرمانی از الله، نه برای شما درست است و نه برای آنها.
سوم: اگر به چیزی دستور دهند که شریعت نه به آن دستور داده و نه از آن نهی کرده است، اطاعت از آنها در چنین مواردی واجب است و اگر از آنها اطاعت نکنید، گنهکار میشوید و این حق را دارند که شما را بهخاطر سرپیچی، توبیخ کنند؛ زیرا از فرمان الهی دربارهی اطاعت از آنها سرپیچی کردهاید. از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حرفشنوی و فرمانبرداری از فرمانروایان بر هر مسلمانی واجب است؛ چه این فرمانها برایش خوشایند باشد و چه ناگوار؛ مگر اینکه به گناه و معصیتی امر شود که در این صورت حرفشنوی و اطاعت، درست نیست».
بدتر از این پندار کسیست که به پیمان بستن با حاکم، اعتقاد ندارد و میگوید: من با حاکم بیعت نکردهام و هیچ تعهدی نسبت به او ندارم؛ چنین پندار یا چنین سخنی بدین معناست که از حاکم اطاعت و حرفشنوی نخواهم داشت و او بر من حق ولایت ندارد. این، رویکردِ بسیار زشتیست. زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده است: هرکس بدون بیعت با پیشوای مسلمانان بمیرد، یا در حالی بمیرد که پیشوایی ندارد، به مرگ جاهلی مرده است؛ یعنی به مرگ اسلام نمرده و مرگش، مرگ جاهلان است و سزایش را نزد الله عزوجل خواهد دید.
لذا بر هر انسانی واجب است که پیشوا یا امیری داشته باشد که در چارچوب شریعت، از او اطاعت کند؛ اگر کسی بگوید: «من، خودم با حاکم پیمان نبستهام»، میگوییم: بیعت بستن بر آحاد مردم و یکایک شهروندان واجب نیست؛ بلکه بیعت از سوی بزرگان و سرآمدان جامعه منعقد میگردد. از اینرو میگوییم: مگر عموم مردم با ابوبکر، عمر، عثمان و علی رضي الله عنهم بیعت کردند؟ خیر؛ بچهها، زنها و سالخوردگانِ ناتوان، با اینها بیعت نکردند؛ اهالی مکه یا طائف برای بیعت با اینها رهسپار مدینه نشدند و بلکه خبرگان مردم در مدینه با خلفا بیعت کردند و بدینسان بیعت با توافق و تعهد سرآمدان جامعه به انجام رسید.
بیعت بر آحاد جامعه، نه واجب است و نه ممکن. عموم مردم، تابعِ سرآمدان و خبرگان خود هستند و هرکس سرآمدان جامعه با او بیعت کنند، ولی امر مسلمانان بهشمار میآید و اطاعت از او در حدود دین و شریعت، واجب است. لذا اگر کسی در حالی بمیرد که معتقد باشد پیشوایی ندارد، به مرگ جاهلی مرده است. یعنی مانند مردم دوران جاهلیت، گمراه بوده است.