۶۵۹- وعن أبي يَعْلى مَعْقِل بن يَسَارٍ رضي الله عنه قال: سَمِعتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم يَقُولُ: «مَا مِن عبدٍ يسترعِيهِ اللَّه رعيَّةً، يَمُوتُ يومَ يَموتُ وهُوَ غَاشٌ لِرَعِيَّتِه، إلاَّ حَرَّمَ اللَّه علَيهِ الجَنَّةَ». [متفقٌ عليه]([۱])
وفي روايةٍ: «فَلَم يَحُطهَا بِنُصْحهِ لم يجِدْ رَائحَةَ الجَنَّة».
وفي روايةٍ لمسلم: «ما مِن أَمِيرٍ يَلِي أُمورَ المُسلِمين، ثُمَّ لا يَجهَدُ لَهُم، ويَنْصحُ لهُم، إلاَّ لَم يَدخُل مَعَهُمُ الجَنَّةَ».
ترجمه: ابویعلی، معقل بن یسار رضي الله عنه میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «هر بندهای که الله، گروهی را تحت سرپرستی او قرار داده، اگر در حالی بمیرد که به زیردستانش خیانت کرده است، الله متعال بهشت را بر او حرام میگرداند».
و در روایتی دیگر آمده است: «و با خیرخواهی خود به آنها رسیدگی نکند، هرگز بوی بهشت را نمیشنود».
و در روایت مسلم آمده است: «هر امیر و فرمانروایی که امور مسلمانان را بهدست گیرد، ولی برای خیر و صلاح آنها نکوشد و برای آنها خیرخواهی نکند، به همراهِ آنان وارد بهشت نخواهد شد».
شرح
مؤلف رحمه الله در کتابش به موضوع بسیار مهمی پرداخته و بابی گشوده است که در آن وظایف حکام و مسؤولان را نسبت به زیردستانشان بیان میکند و از سوی دیگر به وظایف عموم مردم در قبال حکام و مسؤولان میپردازد. یعنی حکام و مردم نسبت به یکدیگر حقوق و وظایف متقابلی دارند که رعایتش بر هر دو طرف واجب است.
بر حکام واجب است که نسبت به شهروندان و زیردستان خود، نرمخو باشند، به آنها نیکی کنند، به مسایل مردم رسیدگی نمایند، نیازها و منافع آنها را پیگیری و تأمین کنند و کسانی را بر کارها بگمارند که دارای شایستگی و تعهد هستند، در برابر آسیبهای گوناگون از آنان حمایت نمایند و در انجام وظایف خویش نسبت به مردم کوتاهی نکنند؛ زیرا در برابر الله عزوجل دربارهی مردم بازخواست خواهند شد و باید پاسخگو باشند.
بر مردم نیز اطاعت و حرفشنوی از حکام در چارچوب شریعت، واجب است؛ مردم باید خیرخواه حاکمان خویش باشند، بر آنها نشورند، سایر مردم را بر ضد آنها نشورانند، از بدیهایشان بگذرند و خوبیهایشان را بیان کنند؛ زیرا میتوان برای رفع عیوب و بدیهای حکام، مخفیانه و بدون سر و صدا اقدام کرد؛ بیآنکه این مسایل به متن جامعه و عموم مردم کشانده شود. چون رسوا کردن حکام و ذکر بدیهایشان در محافل عمومی، نفعی ندارد؛ بلکه شرایط را بدتر میکند و مردم را نسبت به فرمانروایان و مسؤولانشان، بدبین میگرداند و این، زمینهساز کینه و دشمنی نسبت به حکام و در نتیجه سرکشی از آنها خواهد بود؛ یعنی باعث میشود که مردم یک فرآیند بد را نیک قلمداد کنند و در برابر بدیها و عیوب حکام و مسؤولان، ساکت ننشینند. در نتیجه بغض و دشمنی و شر و فساد، جامعه را در برمیگیرد و این، به پراکندگی و پارهپاره شدن امت میانجامد و فتنهها و آسیبهایی جدی، دامنگیر جامعهی اسلامی میگردد؛ مانند اتفاقات ناخوشایندی که در دوران عثمان بن عفان رضي الله عنه افتاد. خاستگاهش این بود که برخی از مردم، دربارهی عثمان رضي الله عنه سخن گفتند و این، سینهی برخی از جاهلان را نسبت به عثمان رضي الله عنه، مالامال از خشم کرد؛ در نتیجه بر او شوریدند و فتنههایی پدید آمد که هنوز هم در این امت ادامه دارد. لذا حکام و فرمانروایان، حقوق و وظایفی دارند که روشن است.
سپس مؤلف رحمه الله به آیاتی از کتابالله استدلال کرده و این فرمودهی الله عزوجل را ذکر نموده است که میفرماید:
﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢١٥﴾ [الشعراء : ٢١٥]
و بال (مهر و تواضع) خویش را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مىكنند، بگستران.
یعنی بر آنان برتری مجوی و خودت را در برابرشان بالا نگیر. حتی اگر میتوانی در آسمان پرواز کنی، باز هم در برابر مؤمنان اوج مگیر؛ بلکه بالِ مهر و تواضع خویش را برای مؤمنانی که از توی پیروی میکنند، فرود آوَر. البته اگر کسی با تو مخالفت کرد، مجازاتی را لایق اوست، بر او اجرا کن؛ زیرا الله متعال نفرمود که بالِ مهر و تواضع خود را برای هر کسی فرود بیاور؛ بلکه فرمود: ﴿وَٱخۡفِضۡ جَنَاحَكَ لِمَنِ ٱتَّبَعَكَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٢١٥﴾: «برای مؤمنانی فرود بیاور که از تو پیروی میکنند». چراکه الله متعال دربارهی افرادِ سرکش و نافرمان، میفرماید:
﴿إِنَّمَا جَزَٰٓؤُاْ ٱلَّذِينَ يُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَيَسۡعَوۡنَ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوٓاْ أَوۡ يُصَلَّبُوٓاْ أَوۡ تُقَطَّعَ أَيۡدِيهِمۡ وَأَرۡجُلُهُم مِّنۡ خِلَٰفٍ أَوۡ يُنفَوۡاْ مِنَ ٱلۡأَرۡضِۚ ذَٰلِكَ لَهُمۡ خِزۡيٞ فِي ٱلدُّنۡيَاۖ وَلَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ ٣٣ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبۡلِ أَن تَقۡدِرُواْ عَلَيۡهِمۡۖ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٣٤﴾ [المائدة: ٣٣، ٣٤]
سزای کسانی که با الله و رسولش میجنگند و در زمین برای فساد و تبهکاری میکوشند، تنها اینست که کشته شوند یا به دار کشیده شوند یا دستها و پاهایشان بر خلاف یکدیگر بریده گردد یا از سرزمینی (که در آن هستند) تبعیدشان کنند. این، خواری و رسوایی آنان در دنیاست و عذاب بزرگی در آخرت (پیش رو) دارند. مگر کسانی که پیش از آنکه بر آنان دست یابید، توبه نمایند. پس بدانید که الله آمرزندهی مهرورز است.
مؤلف رحمه الله همچنین این آیه را ذکر کرده است که الله عزوجل میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِۚ يَعِظُكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٩٠﴾ [النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان و ادای حقّ خویشاوند فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز باز میدارد. پندتان میدهد؛ باشد که پند بگیرید.
امور سهگانهای که الله متعال در این آیه به آنها دستور میدهد، عبارتند از:
عدل: رعایت عدل بر همه واجب است؛ یعنی بر انسان واجب است که عدل را دربارهی خود، خانوادهی خود و زیردستان خویش رعایت کند. عدالت دربارهی خویشتن بدین معناست که نفس خود را به کارهایی که الله متعال دستور نداده، وادار نسازد و آن را در انجامِ کارهای نیک، بهکار گیرد؛ نه اینکه بر نفس خود ستم کند یا آن را به کارهایی وادار نماید که طاقتش را ندارد یا فراتر از توانِ اوست. باری عبدالله بن عمرو بن عاص رضي الله عنهما تصمیم گرفت که همواره روزه بگیرد و شبها قیام کند و نخوابد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را احضار کرد و او را از این کار منع نمود و فرمود: «إِنَّ لرَبِّكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لنَفْسِكَ عَلَيْكَ حقًّا، ولأهلِك عَلَيْكَ حَقًّا، فَأَعْطِ كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ».([۲]) یعنی: «پروردگارت بر تو حقی دارد؛ نفس تو بر تو حقی دارد؛ همسرت بر تو حقی دارد؛ پس حقّ هر صاحبِ حقی را ادا کن».
عدالت دربارهی همسر و خانواده نیز واجب است؛ لذا اگر کسی دو همسر دارد، باید در میان آنها عدالت را رعایت کند. در حدیث آمده است: «مَنْ كَانَتْ لَهُ امْرَأَتَانِ فَمَالَ إلَى إحْدَاهُمَا جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَشِقُّهُ مَائِلٌ».([۳]) یعنی: «هرکس دو همسر داشته باشد و فقط به یکی از آنها روی بیاورد، روز قیامت در حالی – به میدانِ حشر- میآید که نیمی از بدنش خمیده است».
رعایت عدالت در میان فرزندان نیز واجب میباشد؛ لذا اگر به یکی از آنها هزار تومان میدهید، به دیگری هم همین مبلغ را بدهید. اگر به پسرِ خود، دو هزار تومان میدهید، هزار تومان نیز به دخترتان بدهید. حتی سلف صالح در بوسیدن فرزندانشان نیز عدالت میورزیدند؛ اگر فرزندِ کوچک را در حضور فرزند بزرگتر میبوسیدند، آن یکی را هم میبوسیدند تا در اظهار محبت نیز به هیچیک ستم نشود. در نحوهی سخن گفتن با فرزندان نیز باید عدالت ورزید؛ لذا اینگونه نباشد که با یکی از فرزندان بهنرمی سخن بگویید و با دیگری، تُند و خشن.
رعایت عدالت در میان زیردستان نیز واجب است؛ لذا اگر پُست و مسؤولیتی دارید، با همه یکسان برخورد کنید و برای هیچکس، نه قوم و خویش و نه آشنا و دوست خود، تبعیض قایل نشوید. حتی علما رحمهمالله گفتهاند: رعایت عدالت در میان دو طرفِ دعوا واجب است؛ لذا وقتی دو طرفِ دعوا نزد قاضی میروند، بر قاضی واجب است که در همه چیز، در سخن گفتن، نشاندن و نحوهی ورودشان یا استقبال از آنها، عدالت را در میانشان رعایت نماید؛ نه اینکه به یکی از آنها با مهر و محبت نگاه کند و به دیگری با خشم و غضب بنگرد! با یکی از آنها نرم و آرام سخن بگوید و با دیگری تند و شدید حرف بزند. و چنین نباشد که با یکی از آنها گرم بگیرد و حالِ خانواده و فرزندانش را بپرسد و با دیگری حرف نزند! بلکه بر قاضی واجب است که با هر دو طرف، یکسان رفتار نماید. قاضی نباید یکی از طرفین دعوا را به خود نزدیک کند یا او را کنار خویش بنشاند و دیگری را دور از خود؛ بلکه باید هر دو را در مقابل خویش و در یک حد قرار دهد.
اگر یکی از دو طرف دعوا مسلمان و دیگری، کافر است، بر قاضی واجب میباشد که در همهی موارد، با آنها به صورت یکسان و برابر برخورد کند؛ نه اینکه مسلمان را به خود نزدیک بگرداند و کافر را از خود دور نماید. خلاصه اینکه رعایت عدالت در همهی کارها واجب است.
و اما احسان: احسان، نیکی یا لطفی افزون بر عدالت میباشد. با این حال الله متعال به احسان و نیکی دستور داده است؛ البته با این تفاوت که رعایت عدالت، واجب است و احسان و لطفِ افزون بر عدل و انصاف، پسندیده و داوطلبانه میباشد.
﴿وَإِيتَآيِٕ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ﴾: «و به ادای حقّ خویشان فرمان میدهد». زیرا خویشاوند نیز حقّی دارد؛ یعنی حقِ ارتباط یا صلهی رحم. هرکس با خویشاوندانش ارتباط داشته باشد، الله متعال او را به رحمت خویش میرساند و هرکس با خویشانش قطع رابطه کند، الله عزوجل او را از رحمت خویش دور میگرداند.
﴿وَيَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ وَٱلۡبَغۡيِ﴾: «و از کارهای زشت و ناپسند و از تجاوز باز میدارد». «فحشاء» عبارت است از هر گناه یا عملی که زشت است؛ مانندِ نافرمانی از پدر و مادر، قطع ارتباط با خویشاوندان، زنا، ازدواج با محارم و دیگر کارهایی که در شرع و عُرف، ناپسند است. و «منکَر» پایینتر از فحشا قرار دارد و شامل عموم گناهان میشود. «بغی»، به معنای تجاوز از حد یا گذشتن از حد است؛ مثل ستم به مردم یا تعدی و تجاوز به حقوقِ آنها با تصاحب اموالشان یا کشتنِ آنان یا تعدی و تجاوز به آبرویشان.
الله متعال بیان فرموده که این امر و نهی، برای اصلاح وضعیتِ ماست؛ از اینرو میفرماید: ﴿لَعَلَّكُمۡ تَذَكَّرُونَ ٩٠﴾: «باشد که پند بگیرید».
پیشتر دربارهی حدیث ابنعمر رضي الله عنهما سخن گفتیم؛([۴]) ابنعمر رضي الله عنهما میگوید: از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که میفرمود: «همهی شما، مسؤولید و هر یک از شما دربارهی زیردستانش بازخواست میشود». و اما حدیث معقل بن یسار رضي الله عنه که مؤلف رحمه الله آن را ذکر کرده است؛ معقل رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«هر بندهای که الله، گروهی را تحت سرپرستی او قرار داده، اگر در حالی بمیرد که به زیردستانش خیانت کرده است، الله متعال بهشت را بر او حرام میگرداند». این حدیث هشداری جدی به حکام است که مبادا حقوق مردم را ضایع کنند؛ زیرا با چنین رویکردی نمیتوانند به همراه مردم به بهشت بروند.
لذا روشن میشود که حکام و فرمانروایان دربارهی مسایل کوچک و بزرگ، مسؤولند و باید خیرخواهِ زیردستان خود باشند و در رسیدگی به آنها کوتاهی نکنند؛ مهمترین مسأله در خیرخواهی نسبت به مردم، اینست که به مسایل دینیِ آنها توجه داشته باشند و به امر به معروف و نهی از منکر و فرا خواندن عموم مردم به سوی کارهای نیک و پسندیده اهمیت بدهند. از دیگر نمونههای خیرخواهی برای مردم، اینست که آنها را در مسیری قرار دهند که نفع دنیا و آخرتشان در آن است؛ لذا باید در برابر آسیبهای دینی، اجتماعی و دنیوی، مراقب مردم باشند و افکار و اندیشههای انحرافی و نادرست را از آنان دور کنند و از آنها در برابر انحرافهای اخلاقی محافظت نمایند و برای جلوگیری از نشر و گسترش بیبند و باری و هرزگی از طریق مجلهها و برنامههای مبتذل اقدامی عملی انجام دهند. لذا بر مرد که رییس خانواده است، واجب میباشد که از ورود چنین چیزهایی به خانهاش جلوگیری کند؛ یعنی از ورود مجلههای فاسدی که ریشهها و ارزشهای اخلاقی را هدف قرار داده است و نیز مانع از ورود افکار و اندیشههای باطل به خانهاش شود. همچنین بر حاکم یا فرمانروای مسلمانان واجب است که از نشر و گسترش هرزگی و انحراف فکری و اخلاقی مردم جلوگیری کند و بدین منظور اقداماتی عملی انجام دهد. زیرا اگر از اسباب و زمینههای انحراف، جلوگیری نشود، فساد، هرزگی و افکار باطل گسترش مییابد و در نتیجه، جامعه به جامعهای غیرانسانی و بلکه به جامعهای حیوانی تبدیل میگردد و چنین جامعهای تنها به شکم و امیال جنسی میاندیشد و چیزِ دیگری برایش مهم نیست؛ لذا هرج و مرج، بیبند و باری، ناامنی و شر و فساد گسترش مییابد و اگر حاکم و فرمانروای مسلمانان، از عوامل فساد اخلاقی جلوگیری نماید، نتایج نیک و ارزندهای نصیب جامعه میشود.
اگر هر یک از ما در خانهاش به مسایل تربیتی اهمیت دهد و از ورود مجلههای غیراخلاقی یا فیلمها و برنامههای مبتذل به خانه جلوگیری کند، جامعه نیز بهبود مییابد؛ زیرا جامعه از مجموعهای از خانوادهها تشکیل یافته است که اگر همه اصلاح شوند، جامعه نیز اصلاح میگردد.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۱۷۵۰؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۴۲۹؛ و اما روایت دوم: بخاری، ش: ۱۷۵۰؛ و روایت سوم: مسلم، ش: ۱۴۲.
([۳]) آلبانی رحمه الله این حدیث را در صحیح الجامع، ش: ۶۵۱۵ صحیح دانسته است.
([۴]) ر.ک: شرح حدیث شمارهی ۳۰۰.