۶۴۷- وعن ابن مسعود رضي الله عنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «أَلا أُخْبرُكُمْ بِمَنْ يَحْرُمُ عَلى النَّارِ أَوْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَيْهِ النَّار؟ تَحْرُمُ على كُلِّ قَرِيبٍ هَيِّنٍ ليِّنٍ سَهْلٍ». [ترمذي روایتش کرده و گفته است: حديثی حسن میباشد.]([۱])
ترجمه: اینمسعود رضي الله عنه میگوید: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا به شما از کسی خبر بدهم که بر آتش دوزخ حرام است یا از کسی که آتش دوزخ بر او حرام میباشد؟ آتش دوزخ بر هر مسلمانِ خوشبرخورد، باوقار، نرمخو و آسانگیر حرام است».
شرح
مؤلف رحمه الله در ادامهی احادیثِ این باب، حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که: ابویعلی، شدّاد بن اوس رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله، نیکی و احسان را در هر کاری، لازم قرار داده است؛ لذا وقتی – کافری ستیزهگر یا مجرمی را بهقصاص یا حیوانی موذی را- میکُشید، خوب بکُشید و هنگامی که حیوانی را ذبح میکنید، خوب ذبح نمایید».
ذبح و نحر، در رابطه با حیوانات حلالگوشت یا موجودات زندهایست که گوشتِ آنها حلال میباشد؛ شتر را نَحر میکنند و سایر حیوانات حلالگوشت را سر میبُرند. نحر در پایینِ گردن که متصل به سینه است، صورت میگیرد و ذبح در قسمتِ بالای گردن که به سر متصل میباشد. در ذبح و نحر، بریدن دو شاهرگِ اصلی ضروریست؛ یعنی همان دو رگی که خون را به تمام بدن میرسانند. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَا أَنْهَرَ الدَّمَ وَذُكِرَ اسْمُ اللهِ عَلَيْهِ فَكُلُوا».([۲]) یعنی: «هر چیزی که با آلتِ بُرندهای ذبح گردد که خون را جاری میکند و نامِ الله بر آن گرفته شود، حلال است؛ پس از آن بخورید». خون، فقط با بريدن دو شاهرگ جاری میگردد. لذا شرط حلال بودنِ حیوان ذبحشده یا حیوان نحرشده، بریدنِ دو شاهرگ است؛ اما بریدنِ حلقوم، یعنی مجرای تنفس و بریدن مِری، یعنی مجرای غذا، شرط نیست؛ البته بهتر است که هر دو بریده شوند.
اما قتل در رابطه با موجوداتیست که به کشتنِ آنها امر شده یا کشتن آنها جایز است، اما خوردن آنها جایز نیست. از جانورانی که به کشتنِ آنها امر شده، میتوانیم به موش، عقرب، مار و سگِ گازگیر اشاره کنیم؛ چنانکه کشتن جانوران موذی، جایز است.
علما قاعدهای دارند که میگوید: شریعت به کشتن هر موجودی که طبعاً موذیست، دستور داده است؛ و هر جانوری که طبیعتاً موذی نیست، اما اسباب زحمت و اذیت میشود، میتوان او را کُشت. البته مورد دوم مشروط به اینست که باعث زحمت و اذیت شود؛ یعنی اگر موجودی مثل مورچه که در اصل آزاردهنده نیست، در خانه لانه کند و خانه را خراب نماید، کشتنش درست است؛ اگرچه در اصل، از کشتن مورچه و امثال آن نهی شده است؛ ولی اگر برای رفع این مشکل، راهی جز کشتنش نباشد، میتوان آن را کُشت. و همینطور هر حشره یا موجود دیگری چون مورچه که در اصل، آزاردهنده نیست.
کشتنِ موش مستحب است. لذا اگر میخواهید موشی را بکشید، خوب بکشید؛ یعنی او را با چیزی بکشید که زود بمیرد و اذیت نشود. برخی از مردم، برای کشتن موشهای خانگی از چسبِ مخصوص استفاده میکنند؛ بدینسان که موش به این چسب، میچسبد و در اثر تشنگی و گرسنگی میمیرد؛ این، یکی از نمونههای نادرست در کشتن موش و دیگر جانوران موذیست و جایز نمیباشد؛ مگر اینکه مرتّب سر بزنید تا موش یا هر جانوری را که به دامِ این چسب افتاده است، بگيريد و آن را بکشید. اما اگر جانور بیچاره را دو یا سه روز در این چسب رها کنید تا از تشنگی و گرسنگی بمیرد، بیم آن میرود که به سبب این کارِ ناجایز، با آتش دوزخ مجازات شوید؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «دخَلَت النَّارَ امْرَأَةٌ فِي هِرَّةٍ حَبَسَتْهَا حتَّی مَاتَتْ فَلاَ هِيَ أطَعَمَتْهَا، وَلاَ هِيَ أرْسَلَتْهَا تأكُل مِنْ خَشَاشِ الأرْضِ».([۳]) یعنی: «زنی بهخاطر یک گربه به دوزخ رفت؛ زیرا گربه را زندانی نمود و به او غذا نداد و آزادش نکرد که از جانوران زمین شکار کند و بخورد؛ در نتیجه مُرد».
لذا اگر کشتنِ چیزی جایز یا پسندیده بود، آن را با چیزی بکشید که زود بمیرد و اذیت نشود؛ از جمله مارمولک که به آن چلپاسه نیز میگویند. چلپاسه را بکشید، اما سعی کنید بهگونهای بکشید که زود بمیرد.
همچنین وقتی میخواهید کسی را به قصاص بکشید، به همین شکل عمل کنید؛ البته ناگفته نماند که قاتل، به همان شکلی قصاص میشود که مقتول را بهقتل رسانده است. زیرا یک یهودی برای دستبرد زدن به زیورآلات یک زن، او را گرفت، سرش را روی یک سنگ گذاشت و با سنگی دیگر سرش را کوبید و او را کُشت. وقتی به سراغ زن رفتند، هنوز جان داشت؛ از او پرسیدند: چه کسی تو را به این وضع انداخته است؟ و چون آن یهودی را نام بردند، با سرش اشاره کرد؛ یعنی تأیید نمود که فلانیهودی مرا بهقتل رسانده است. یهودی را دستگیر کردند؛ او نیز به قتل، اعتراف کرد. به دستورِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این یهودی را به همین شکل قصاص کردند؛ زیرا الله عزوجل میفرماید:
﴿فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ فَٱعۡتَدُواْ عَلَيۡهِ بِمِثۡلِ مَا ٱعۡتَدَىٰ عَلَيۡكُمۡ﴾
[البقرة: ١٩٤]([۴])
بنابراین کسی که به شما تجاوز و تعدی کند، شما نیز همانطور که به شما تعدی کرده، به او تعدی (یعنی قصاص) نمایید.
اما برای اعدامِ راهزنی که مرتکب قتل شده است، از شمشیر استفاده میکنند؛ مگر اینکه مقتولان خود را مُثله کرده باشد که به همان شکل، قصاص میگردد.
شاید این پرسش مطرح شود که دربارهی زناکارِ متأهلی که سنگسار میشود، چه میگویید؟ زیرا این عمل، رنجآور و سخت نیست؟ لذا آیا سنگسار کردن، با حدیث مذکور مغایرت ندارد؟
پاسخ: خیر؛ هیچ مغایرتی ندارد؛ زیرا:
اول: اینکه منظور از احسان و نیکی در قتل، اینست که مطابقِ شریعت باشد؛ لذا سنگسار کردن، خود نوعی احسان و نیکی در نحوهی کشتن است. چون مطابقِ شریعت میباشد.
دوم: اینکه سنگسار کردن، حکمی مستثناست که مبتنی بر سنت صحیح است و بلکه از آیهای که الفاظ آن منسوخ شد و حکمش باقی ماند، ثابت شده و بهروشنی در سنت آمده است.
لذا زناکارِ متأهل، یعنی کسی که زن دارد و با زنش نزدیکی کرده است، در صورتی که مرتکب زنا شود، سنگسار میگردد؛ بدینسان که سنگهایی به اندازهی تخممرغ یا خرما و کمی بزرگتر از خرما او را میزنند تا بمیرد؛ البته قسمتهایی از بدنش را هدف میگیرند که زود نمیرد؛ مثلاً بر پشت و شکمش میزنند. ناگفته نماند که رعایت این نکته، واجب است؛ زیرا همهی بدنش از این عملِ زشت لذت برده و باید این مجازات، به همهی بدنش برسد و این، از حکمت الله عزوجل میباشد.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و هر یک از شما باید چاقویش را تیز کند و حیوانی را که میخواهد ذبح نماید، زود راحت کند».
لذا رعایت دو نکته در ذبح، ضروریست: تیز کردن چاقو و راحت کردن حیوان با ذبحِ سریع. یعنی باید چاقو را با قوت بر روی گردن بگذاریم و با قوت بکشیم تا حیوان، زودتر راحت شود. برخی از مردم، یک بار چاقو را روی گردنِ حیوان میکشند و شاهرگها، مری و حلقوم حیوان را در یک مرحله میبُرند؛ زیرا چاقو را با قوت میگیرند و چاقو نیز تیز و برنده است. در نتیجه حیوان اذیت نمیشود.
همچنین برای این منظور، پای خود را روی گردن حیوان بگذارید و سَرَش را با دست چپ خود بگیرید و با دست راست، ذبحش کنید؛ در این حالت، حیوان به سمتِ چپ خوابیده است؛ دستها و پاهایش را آزاد بگذارید تا بهآسانی حرکت کنند. زیرا اگر دست و پایش را بگیرید، فشارِ زیادی بر او وارد میشود و اگر دستها و پاهایش را آزاد بگذارید، برایش بهتر و آسانتر است و خونِ بیشتری از او در نتیجهی حرکت دست و پا خارج میشود و هرچه خون بیشتری خارج گردد، بهتر است.
برخی از مردم دست چپِ حیوان را میگیرند و آن را به گردنش میپیچند و دست دیگر و دو پایش را گرفته، پای خود را روی آن میگذارند تا حرکت نکند. این، بر خلافِ سنت است. سنت، اینست که پای خود را روی گردنش قرار دهید و دستها و پاهایش را آزاد بگذارید تا حرکت کند. زیرا هم برای حیوان، بهتر و آسانتر است و هم خونِ بیشتری از او خارج میشود.
شاهدِ موضوع از این حدیث، اینست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله، نیکی و احسان را در هر کاری، لازم قرار داده است؛ لذا وقتی- کافری ستیزهگر یا مجرمی را بهقصاص یا جانوری موذی را- میکُشید، خوب بکُشید و هنگامی که حیوانی را ذبح میکنید، خوب ذبح نمایید». و این، از نرمی و ملاطفت است.
ناگفته نماند بر کسی که در نتیجهی مجازات شرعی، مانند حدّ زنا یا بهقصاص کشته میشود، نماز میخوانند و مانندِ سایر مسلمانان برایش دعای رحمت و آمرزش میکنند؛ امید است که الله او را ببخشد و مشمول رحمتش بگرداند.
اما برای کسی که کافر و مرتد میشود، نه دعای رحمت میکنند، نه او را غسل میدهند و نه با سایر مسلمانان به خاک میسپارند؛ مثلاً آدمِ بینماز را که کافر و مرتد است، میکشند و غسلش نمیدهند، او را کفن نمیکنند، بر او نماز نمیخوانند و در قبرستان مسلمانان نیز دفنش نمیكنند؛ و هرکس برای بینماز دعای رحمت کند، گنهکار میباشد و به روشِ مؤمنان عمل نکرده است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ ١١٣﴾ [التوبة: ١١٣]
برای پیامبر و مؤمنان روا نیست که برای مشرکان، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان دوزخیاند، آمرزش بخواهند؛ هرچند خویشاوند باشند.
([۱]) صحیح الجامع، ش: ۲۶۰۹؛ السلسلة الصحيحة، ش: ۹۳۸؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی رحمه الله، ش: ۲۰۲۲.
([۲]) بخاری، در چندین مورد، از جمله: (۲۴۸۸، ۲۵۰۷، ۳۰۷۵)؛ و مسلم، ش: ۱۹۶۸.
([۳]) بخاری، ش: (۲۳۶۵، ۳۳۱۸، ۳۴۸۲)؛ و مسلم، ش: (۹۰۴، ۲۲۴۲، ۲۲۴۳، ۲۶۱۹).