۶۴۱- وعن أبي هريرة رضي الله عنه قال: بَال أَعْرَابيٌّ في المسجِد، فَقَامَ النَّاسُ إِلَيْه لِيَقَعُوا فِيه، فقال النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم: دَعُوهُ وَأَرِيقُوا عَلى بَوْلِهِ سَجْلاً مِنْ مَاءٍ، أَوْ ذَنُوبًا مِن مَاءٍ، فَإِنَّما بُعِثتُم مُيَسِّرِينَ ولَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِينَ». [روایت بخاري]([۱])
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: صحرانشینی در مسجد ادرار کرد؛ مردم برخاستند تا با او برخورد کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «او را به حالِ خود رها کنید و یک سطل آب بر محل ادرارش بریزید؛ زیرا شما مأموریت یافتهاید که آسان بگیرید، نه سخت».
شرح
مؤلف رحمه الله در باب «بردباری، تأنّی و درنگ در کارها و نرمخویی» حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: «صحرانشینی در مسجد ادرار کرد».
بیشتر بادیهنشینها، از احکام و آموزههای دینی، بیاطلاع بودند؛ زیرا در صحرا زندگی میکردند و به شترها یا گوسفندان خود مشغول بودند. از اینرو بینش و شناختِ دقیقی از دین نداشتند؛ همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿ٱلۡأَعۡرَابُ أَشَدُّ كُفۡرٗا وَنِفَاقٗا وَأَجۡدَرُ أَلَّا يَعۡلَمُواْ حُدُودَ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ رَسُولِهِۦ﴾ [التوبة: ٩٧]
کفر و نفاق بادیهنشینان شدیدتر است و به عدم آگاهی از حدودی که الله بر پیامبرش نازل نموده، سزاوارترند.
یعنی از آنجا که در صحرا و دور از مردم و محیطهای علمی و دینی بهسر میبرند، فهم و شناخت کمتری نسبت به احکامِ الهی دارند.
این صحرانشین وارد مسجد شد؛ در این میان به گوشهای از مسجد رفت و ادرار کرد. مردم تصمیم گرفتند با او برخورد کنند؛ اما رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آنها را نهی کرد و فرمود: «او را به حالِ خود رها کنید»؛ یعنی بگذارید کارش را بکند. و افزود: «یک سطل آب بر محل ادرارش بریزید؛ زیرا شما مأموریت یافتهاید که آسان بگیرید، نه سخت».
وقتی صحرانشین کارش را تمام کرد، دلوی آب در محل ادرارش ریختند تا پاک شود. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم آن صحرانشین را صدا زد و به او فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الْمَسَاجِدَ لاتَصْلُحُ لِشَيْءٍ مِنْ هَذَا الْبَوْلِ وَلا الْقَذَرِ إِنَّمَا هِيَ لِذِكْرِ اللَّهِ عزوجل وَالصَّلاةِ وَقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ». یعنی: «چيزهايي مانند ادرار و نجاست شايستهی اين مساجد نيست؛ بلكه اين مساجد براي ذكر الله، نماز و تلاوت قرآن ساخته شدهاند».
و اما نکاتی که از این حدیث برداشت میشود:
عذر به جهل یکی از نکاتِ قابل برداشت از این حدیث است؛ یعنی برخوردی که با انسان جاهل یا ناآگاه میشود با نحوهی برخورد با عالم یا انسانِ آگاه، متفاوت است. زیرا کسی که از روی آگاهی مرتکب عملِ بدی میشود، بهمراتب بدتر است و چهبسا از روی مخالفت با حقیقت، چنین عملی انجام میدهد؛ اما کسی که نمیداند، از روی ناآگاهی عمل کرده، فکر میکند عملش ایرادی ندارد. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم عذرِ این صحرانشین را پذیرفت و با او بهنرمی برخورد کرد.
از این حدیث درمییابیم که وقتی ناگزیر باشیم از میان بد و بدتر، یکی را انتخاب کنیم، گزینهی نخست، یعنی بد را برمیگزینیم که مفاسد کمتری دارد. چنانکه در این مورد، دو مفسده وجود داشت:
نخست: اینکه این صحرانشین به کارَش ادامه دهد و در مسجد، ادرار کند.
دوم: اینکه این صحرانشنین را بلند میکردند و نمیگذاشتند کارش را تمام کند؛ مفاسدِ این کار یا پیامدهای بدش بیشتر و شدیدتر بود:
- برای سلامتِ وی ضرر داشت؛ زیرا خودداری از خروج ادراری که آمادهی خروج است، به مجاری ادرار آسیب میرساند و گاه باعث عفونت میشود.
- چهبسا اگر او را بلند میکردند، با دستپاچگی برمیخاست و لباسهایش آلوده میشد و فضای بیشتری را آلوده میکرد؛ همچنین امکان داشت بدنش در برابرِ مردم نمایان شود؛ لذا باید لباسش را جمع و جور میگرفت، در نتیجه هم بدنش آلوده میشد و هم لباسش.
از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن مرد را به حالِ خود رها کرد تا کارش را تمام کند و سپس دستور داد محل ادرارش را با یک سطل آب بشویند.
لذا به این قاعده پی میبریم که از میان دو مفسدهی گریزناپذیر که یکی بد و دیگری بدتر است، بد را انتخاب میکنیم. همچنین از میانِ دو مصلحت که یکی برتر است و فقط امکان انتخاب و انجامِ یکی از آنها وجود دارد، گزینهای را ترجیح میدهیم که برتر یا سودمندتر است. به عبارت دیگر، گزینهی مورد انتخاب از میانِ مفاسد گریزناپذیر، گزینهایست که مفسده یا بدیاش کمتر میباشد و گزینهی انتخابی از میان مصالح، گزینهایست که مصلحتش برتر یا بیشتر میباشد.
از دیگر نکاتی که از این حدیث برمیآید، اینست که پاک کردن مسجد، واجب کفاییست؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که محلّ نجاست را با یک سطل آب بشویند. لذا هرکس در مسجد نجاستی دید بر او واجب است که خود آنجا را پاک کند یا به خادم مسجد و کسی که مسؤول است اطلاع دهد تا آنجا را پاک نمایند.
این حدیث، نشانگر اینست که پاک بودن محل نماز، یکی از شرایط صحت نماز است؛ لذا بر نمازگزار واجب است که بدن، لباس و محل نمازش را پاک کند؛ فرقی نمیکند که محل نمازش فرش باشد یا زمین یا هر چز دیگری؛ مهم اینست که پاک باشد.
از این حدیث درمییابیم که برای پاک شدن زمین، فقط یک شستشو کافیست و همینکه روی آن آب بریزیم، پاک میشود. البته اگر نجاست، دارای جِرم باشد، مانند مدفوع یا سرگین و امثال آن، باید ابتدا نجاست را از میان ببریم و پس از زدودن نجاست آن مکان را با آب بشوییم.
از این حدیث چنین بهنظر میرسد که برای پاک کردنِ نجاست، آب ضروریست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «یک سطل آب بر محل ادرارش بریزید». لذا بیشتر علما بر این باورند که نجاست با چیزی غیر از آب، پاک نمیشود. البته دیدگاه صحیح، اینست که هر چیزی مانند بنزین و امثال آن که نجاست را از میان ببرد، پاککننده است و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن جهت دستور داد که روی آن مکان آب بریزند که آن مکان هرچه سریعتر پاک شود؛ وگرنه اگر در آن محل آب نمیریختند، با گذشت زمان و در اثر باد و تابش آفتاب، نجاست از میان میرفت و آن مکان، پاک میشد؛ لذا ریختن آب برای این بود که آنجا زودتر پاک گردد.
همچنین در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شویندهی شیمیای وجود نداشت؛ لذا برای شستشو و زدودن نجاست، چیزی جز آب در اختیار نداشتند. میدانید که اگر نجاست از میان برود، محل، پاک میشود؛ لذا فرقی نمیکند که نجاست با چه چیزی زدوده شود. از اینرو ادرار و مدفوع، با سنگ، پاک میگردد؛ یعنی با سه سنگی که انسان برای پاک کردن خود استفاده میکند.
اگر لباس زن که بلند است و روی زمین کشیده میشود، با نجاستی برخورد کند و سپس نجاست در اثر کشیده شدن بر روی زمینِ پاک، از میان برود، لباس نیز پاک میگردد. زیرا زنان، در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لباسهای بلندی میپوشیدند که یک یا دو وجب و حتی نیم متر روزی زمین کشیده میشد؛ البته نباید لباس زن، بيش از نیم متر روزی زمین کشیده شود؛ این، وضیعت پوشش زنان در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که پاکترین زنان دنیا بودند؛ اما اینک چه؟!
متأسفانه مسلمانان در دوران ما به گذشتگان نیک امت نگاه نمیکنند؛ بلکه از واپسین نسلهای این امت تقلید مینمایند که الله عزوجل دربارهی آنان فرموده است:
﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا ٥٩﴾ [مريم: ٥٩]
آنگاه نسلی جایگزینشان شد که نماز را رها کردند و از خواستههای نفسانی پیروی نمودند؛ پس سزای گمراهی (خویش) را خواهند دید.
این به جای خود! متأسفانه مسلمانان، در پوشش و دیگر مظاهر زندگی از دشمنان خویش، یعنی از یهود و نصارا، مجوسیان و بتپرستان تقلید میکنند و برخی از زنانِ مسلمان هر روز چشم به راهِ مُدهای جدیدی هستند که رهآورد غرب است. لذا مسؤولان، وظیفه دارند از نشر مجلههایی که مروّج فرهنگ مبتذل غرب هستند، جلوگیری کنند و تدابیری جدّی بیندیشند؛ زیرا زن، خیلی احساسی و عاطفیست و از این جهت، دین و عقلِ قوی و پختهای ندارد؛ بلکه زن، آنگونه است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مَا رَأَيْتُ مِنْ نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِينٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الْحَازِمِ مِنْ إِحْدَاكُنَّ».([۲]) یعنی: «سراغ ندارم که هیچ ناقصِ عقل و دینی مانند شما مردانِ عاقل و پخته را فریب دهد». لذا با توجه به این ویژگیها زن به مدها و جلوههای فریبندهی غربی، فریفته میشود. از سوی دیگر، بسیاری از مردان، فقط سیمای مردانه دارند و تنها در لباس مردان هستند؛ وگرنه، در حقیقت، زن هستند و تدبیر و ادارهی زندگی آنها به دستِ زنان است و زنها بر آنها حکم میرانند. در صورتی که الله متعال میفرماید:
﴿ٱلرِّجَالُ قَوَّٰمُونَ عَلَى ٱلنِّسَآءِ﴾ [النساء : ٣٤]
مردان، سرپرست زنانند.
اما متأسفانه بسیاری از مردانِ امروزی، زیرِ سلطهی زنان خود هستند؛ لذا زن ادارهی زندگی را در دست دارد؛ هرطور بخواهد، لباس میپوشد و هرچه بخواهد، انجام میدهد و هیچ پروایی از مرد و سرپرست خود ندارد!
خلاصه اینکه زنان در دورهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم لباسهای بلندی میپوشیدند تا پاهایشان نمایان نشود. و در خانه نیز پوشش مناسبی داشتند؛ ابوالعباس حراني رحمه الله میگوید: زن در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در خانهاش، یعنی در حضورِ زنان یا مردانی که محرمش بودند، لباسی میپوشید که از کف دست تا قوزک پا را میپوشاند. از اینرو به نادرست بودن این پندار پی میبریم که زن، میتواند به لباسی که از ناف تا زانو را میپوشاند، بسنده نماید. چنین پنداری، اشتباه و نتیجهی کجاندیشی و برداشت نادرست از حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشد که فرموده است: «لا تَنْظُر الْمَرْأَة إِلَى عَوْرَة الْمَرْأَة».([۳]) یعنی: «زن به عورتِ زن نگاه نکند». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث زنِ بیننده یا زنی را مخاطب قرار داده است که نگاه میکند، نه زنی که به او نگاه میشود و لباس پوشیده است؛ یعنی چهبسا زنی که لباس به تن دارد، برای قضای حاجت، لباسش را دربیاورد؛ و هیچ زنی حق ندارد به عورتِ همجنس خود نگاه کند. حدیث، این را میگوید؛ نه اینکه عورت زن از ناف تا زانوست. کسی که چنین پنداری دارد، فریب شیطان را خورده است؛ لذا باید ببینیم که نحوهی پوشش زنان در دورهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چگونه بوده است.
در این حدیث آمده است: «لا يَنْظُر الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ الرَّجُلِ». یعنی: «مرد نیز نباید به عورتِ مرد نگاه کند». با این حال مردها در دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ازار و ردا- پیراهن و شلوار- میپوشیدند و فقط به ازار یا شلوار بسنده نمیکردند. خوب است به حدیثی در اینباره اشاره کنم؛ سهل بن سعد رضي الله عنه ميگويد: زني، خودش را به نبي اكرم صلی الله علیه و آله و سلم عرضه كرد. مردي گفت: اي رسول خدا! او را به ازدواج من در بياور. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از آن مرد پرسید: «آیا چيزي برای مهرش داري»؟ گفت: «تنها چیزی که دارم، ازارِ من است». چگونه میتوانست ازارش را به عنوان مهریه به آن زن بدهد؟ اگر آن را به آن زن میداد، خود چیزی برای پوشیدن نداشت و اگر خود آن را میپوشید، آن زن بدون مهر میماند! لذا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «برو چيزي پيدا كن؛ اگر چه انگشتري آهني باشد».([۴]) اما آن مرد چیزی نیافت. بنابراین درمییابیم که آنها با اینکه مرد بودند، به وضعیت پوشش خود اهمیت میدادند و فقط به پوشاندن ناف تا زانو بسنده نمیکردند.
در هر حال، علم و دانش، به درک و فهم نیاز دارد؛ برای دستیابی به چنین بینشی باید به وضعیت صحابه رضي الله عنهم و فهم آنها نگاه کنیم و ببینیم که آنها دین را چگونه فهمیدند و چگونه اجرایش کردند. اینک بیشترِ کافران در کشورهای غربی سینهها و رانهای خود را میپوشانند. لذا هیچکس از این حدیث برداشت نمیکند که زن فقط باید از ناف تا زانو را بپوشاند و برهنه کردن سایر قسمتهای بدنش ایرادی ندارد!
به اصل موضوع باز میگردیم؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قسمتِ پایینیِ لباس زن را که روی زمین کشیده میشود و با نجاستی برخورد میکند وباز روی زمینِ پاک کشیده میگردد، پاک دانسته است؛ لذا در مییابیم که اگر آب یا هر چیزِ دیگری، نجاستِ را از چیزی زایل کند، آن چیز، پاک میشود.
نکتهی دیگری که داستان این صحرانشین از آن خبر میدهد، خوشخلقی و نرمخویی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که چه زیبا و با ملاطفت با صحرانشین سخن گفت؛ این، همان چیزیست که باید در دعوت به سوی الله و امر به معروف و نهی از منکر رعایت کنیم؛ یعنی رفتارِ نرم و نیکی با مخاطبان خود داشته باشیم. زیرا انسان در نتیجهی نرمی و ملاطفت به نتایجی میرسد که با خشونت و سرسختی به آن دست نمییابد. شاید اگر برخورد تند و شدیدی با مخاطبان خود داشته باشیم، دعوت یا سخنِ ما را نپذیرند و بلکه در برابر ما بایستند و واکنش منفی از خود نشان دهند و بهخاطر برخوردِ تند ما، شریعت را رد کنند. و بر عکس، اگر برخورد نیکی با آنها داشته باشیم، انتظار میرود حقیقت را بپذیرند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث از برانگیخته شدن یا مأموریت این امت خبر داد؛ لذا بر این امت واجب است که به مسؤولیتش در قبالِ دعوت به سوی دین عمل کند. یعنی هر یک از افراد امت باید خود را مأمور یا فرستادهای برای تبلیغ شریعت بداند؛ از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لِيُبلِّغِ الشَّاهِدُ مِنكم الْغَائِب».([۵]) یعنی: «هرکس حضور دارد، باید (این سخنان را) به کسی که غایب است، برساند». و ما، امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستیم و باید شریعت را به سایرِ مردم برسانیم. از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «فَإِنَّما بُعِثتُم مُيَسِّرِينَ ولَمْ تُبْعَثُوا مُعَسِّرِينَ». یعنی: «شما مأموریت یافتهاید که آسان بگیرید، نه سخت».
در حدیث آمده است: وقتی صحرانشین کارش را تمام کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صدایش زد و به نرمی و ملایمت به او فرمود: «إِنَّ هَذِهِ الْمَسَاجِدَ لاتَصْلُحُ لِشَيْءٍ مِنْ هَذَا الْبَوْلِ وَلا الْقَذَرِ إِنَّمَا هِيَ لِذِكْرِ اللَّهِ عزوجل وَالصَّلاةِ وَقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ».([۶]) یعنی: «چيزهايي مانند ادرار و نجاست شايستهی اين مساجد نيست؛ بلكه اين مساجد براي ذكر الله، نماز و تلاوت قرآن ساخته شدهاند». آن صحرانشین، گفت: «خدایا! من و محمد را مشمول رحمت خویش بگردان». ای کاش تا همینجا دعا میکرد و ساکت میشد؛ اما از آنجا که صحابه رضي الله عنهم او را سرزنش کرده بودند و گمان میکرد که رحمت، گنجایش همه را نخواهد داشت، در ادامهی دعایش چنین گفت: «و کسی دیگر را با ما مشمول این رحمت مگردان». لذا رحمتِ گستردهی الهی را تنگ و محدود دانست؛ زیرا جاهل بود و جاهل، حکمِ خودش را دارد.
نتیجه اینکه باید در دعوت و در امر به معروف و نهی از منکر، با نرمی و ملاطفت رفتار نماییم؛ امتحان و تجربه کنید تا ببینید چه روشی بهتر است. البته ما علمِ یقین داریم که نرمی و ملایمت بهتر میباشد؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم اینگونه فرموده است و ما از روش و رهنمودِ او پیروی میکنیم.
([۳]) ابنماجه، ش: ۶۶۱؛ آلبانی رحمه الله در غاية المرام، ش: ۱۸۵، ریاضالصالحین، ش: ۱۶۳۵، و إرواء الغلیل، ش: ۱۸۰۸ این حدیث را صحیح دانسته است.
([۴]) صحیح بخاری، ش: (۵۰۲۹، ۵۰۳۰، ۵۰۸۷ و…)؛ و مسلم، ش: ۱۴۲۵.
([۵]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (۶۷، ۱۰۵، ۴۴۰۶) و صحیح مسلم، ش: ۱۶۷۹.