۶۱۴- وعنْ أبي هُريرة رضي الله عنه عَنِ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «مَا بَعَثَ اللَّه نَبِيًّا إِلاَّ رَعَى الْغَنَمَ»؛ فَقَال أَصْحابُه: وَأَنْت؟ قال: «نَعَم، كُنْتُ أَرْعَاهَا عَلى قَرارِيطَ لأَهْلِ مَكَّةَ». [روایت بخاري]([۱])
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله، هیچ پیامبری مبعوث نکرد مگر اینکه چوپانی کرده بود». اصحابش پرسیدند: آیا شما هم چوپانی کردهاید؟ فرمود: «بله، من نیز گوسفندان اهالی مکه را در برابر چند قیراط – مُزدی ناچیز- میچراندم».
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۲۲۶۲؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی ۶۰۵ ذکر شد.
شرح
حافظ نووی رحمه الله این احادیث را در باب تواضع ذکر کرده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که انس بن مالک رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از صرفِ غذا، سه انگشتش را میلیسید. از برخی از پزشکان نقل میشود که لیسیدن انگشتان پس از صرف غذا، مفید است و به هضم غذا کمک میکند. لذا دو فایدهی بزرگ در این عمل وجود دارد:
فایدهی شرعی: که همان پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
و فایدهی جسمی (بهداشتی): یعنی لیسیدن انگشتان پس از صرفِ غذا مفید است و به هضمِ غذا کمک میکند.
البته مؤمن، از انجامِ این کار همهی فکر و خیالش را معطوف به سلامتیِ خویش نمیکند؛ یعنی با هدف فایدهی بهداشتی این عمل، به انجامِ آن نمیپردازد، بلکه مهمترین چیز نزد مؤمن، پیروی از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است؛ زیرا پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مایهی سلامت قلب است و هرچه انسان، توجه بیشتری به پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشته باشد، ایمانش قویتر است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همچنین فرمود: «هرگاه لقمهی یکی از شما افتاد»؛ یعنی روی زمین یا روی سفره، «باید آن را بردارد و از خاک و خاشاک، پاکش نماید و سپس بخورد و آن را برای شیطان، نگذارد». لذا هرگاه لقمهی غذا یا خرما و هر چیزی که میخوردید، روی سفره افتاد، ابتدا اگر خاک و خاشاکی به آن چسبیده، پاکش کنید و سپس آن را از رویِ تواضع در برابر الله عزوجل و پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، بخورید تا شیطان را از آن محروم نمایید. زیرا اگر شما، آن را نخورید، نصیبِ شیطان میشود و شیطان آن را میخورَد.
شیطان در چنین مواردی، همسفرهی انسان میشود؛ همچنین زمانی که انسان، بدون گفتن «بسمالله» شروع به خوردن میکند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علاوه بر این، به پاک کردنِ ظرف غذا با انگشتان دستور داد این هم یکی دیگر از سنتهاییست که متأسفانه بسیاری از مردم، حتی برخی از طلاب علم از آن غافل شدهاند و وقتی از سرِ سفره کنار میروند، ظرفِ غذایشان، آغشته به غذاست و آن را با انگشتان خود پاک نمیکنند. این، بر خلاف دستورِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حکمتِ این کار را بیان نمود و فرمود: «شما نمیدانید که برکت در کدامین قسمت از غذای شماست». شاید برکت در همان قسمتی باشد که شما با انگشتان خود میلیسید.
این حدیث نشان میدهد که شیوهی آموزشیِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شیوهی بسیار خوبی بوده است؛ چنانکه هم حکم را بیان کرد و هم حکمتش را و این، عادتِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که هرگاه حُکمی ذکر مینمود، حکمتش را نیز بیان میفرمود. چنین روشی دو فایدهی بزرگ دارد:
فایدهی نخست: عظمت و بزرگِي دین نمایان میگردد و روشن میشود که شریعت، مبتنی بر حکمتها و مصالح است و هیچیک از فرمانهای الهی و رهنمودهای نبوی، بیحکمت نیست. همچنین در پرهیز از هر چیزی که الله و پیامبرش از آن نهی کردهاند، حکمتی نهفته است.
فایدهی دوم: اینست که انسان، اطمینان بیشتری مییابد؛ زیرا اگرچه مسلمان بدون دانستن حکمت نیز تابعِ فرمانِ الله و پیامبر اوست، اما اگر حکمت، بیان گردد، برایمان و یقینِ مسلمان افزوده میشود و با توان و نشاطِ بیشتری به انجامِ دستور الهی میپردازد یا از آنچه که نهی شده، میپرهیزد.
سپس مؤلف رحمه الله حدیث انس بن مالک رضي الله عنه را دربارهی صحرانشینی ذکر کرده که سوار بر شترش به مدینه آمد و با شتر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به نام عضباء مسابقه داد؛ عضباء، غیر از قصواء میباشد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سوارِ بر آن به حج رفت. قصواء، شتری دیگر بود. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم رویِ وسایلِ شخصیِ خود، مانند اسلحه و چارپایانش اسم میگذاشت.
عضباء شتری بود که هیچ شتری نمیتوانست از آن سبقت بگیرد تا اینکه صحرانشینی سوار بر شترش آمد و از عضباء سبقت گرفت و این بر مسلمانان دشوار تمام شد؛ حتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز متوجه شد، لذا فرمود: «سنتِ الله اینست که هیچ چیزی از دنیا اوج نمیگیرد، مگر اینکه الله آن را پایین میآورد».
لذا هر چیزی در دنیا اوج بگیرد، رو به سقوط مینهد و وقتی این اوج گرفتن با غرور و تکبر همراه باشد، سرعتِ سقوط بیشتر خواهد بود؛ زیرا سقوط، پیامدی روشن برای چنین رویکردیست. البته اگر اوج گرفتن با غرور و تکبر همراه نباشد، باز هم سنت الله عزوجل اینست که هرچه به اوج برسد، باید برگردد و پایین بیاید. همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿إِنَّمَا مَثَلُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا كَمَآءٍ أَنزَلۡنَٰهُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَٱخۡتَلَطَ بِهِۦ نَبَاتُ ٱلۡأَرۡضِ مِمَّا يَأۡكُلُ ٱلنَّاسُ وَٱلۡأَنۡعَٰمُ حَتَّىٰٓ إِذَآ أَخَذَتِ ٱلۡأَرۡضُ زُخۡرُفَهَا وَٱزَّيَّنَتۡ وَظَنَّ أَهۡلُهَآ أَنَّهُمۡ قَٰدِرُونَ عَلَيۡهَآ أَتَىٰهَآ أَمۡرُنَا لَيۡلًا أَوۡ نَهَارٗا فَجَعَلۡنَٰهَا حَصِيدٗا كَأَن لَّمۡ تَغۡنَ بِٱلۡأَمۡسِ﴾ [يونس : ٢٤]
زندگی دنیا همانند آبیست که از آسمان نازل كردهايم و انواع گیاهان زمین ـ که مردم و چارپایان میخورند ـ با آن درآمیخت (و رویید) تا آنکه زمین آراسته شد و کشاورزان گمان بردند بر استفاده از گیاهان توانا هستند؛ ولی فرمان ما در شب یا روز به آن رسید و بدین ترتیب گیاهان را به صورت گیاهان خشک و دروشدهای درآوردیم؛ چنانکه گویا دیروز هیچ گیاهی وجود نداشته است.
دنیا نیز بهسانِ اینهمه گیاهِ زیبا و گوناگون که بهیکباره از میان میروند، نابود میشود و اثری از آن نمیمانَد. به خودِ انسان توجه کنید که ابتدا ضعیف و کوچک است، اما رشد میکند و بزرگ و قوی میشود و وقتی قوتش به اوج میرسد، ضعف و پیری آغاز میگردد تا آنجا که انسان، از میان میرود و میمیرد. این، سنتِ الهیست که هر چیزی از دنیا به اوج برسد و بلند شود، الله عزوجل آن را پایین میآورد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم اوج گرفتن یا بلند شدنِ هر چیزِ دنیوی را سرآغاز پایین آمدن دانست؛ لذا روشن میشود که امور اخروی هرچه اوج بگیرند، الله عزوجل آنها را پایین نمیآورد؛ همانگونه که میفرماید:
﴿يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖ﴾ [المجادلة: ١١]
الله (جایگاه) مؤمنانتان و کسانی را که علم و دانش یافتهاند، به درجات بزرگی بالا ببرد.
الله عزوجل اهل علم و ایمان را تا زمانی که به این دو صفت بزرگ آراسته باشند، خوار و زبون نمیکند؛ بلکه نام و جایگاه آنها را در آخرت، بلند و بالا میگرداند.