دوشنبه 22 جمادی‌الثانی 1446
۲ دی ۱۴۰۳
23 دسامبر 2024

۵۹۴- وَعَنْ أَنسٍ رضي الله عنه أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم وَجَدَ تَمْرَةً في الطَّرِيق، فقالَ: «لَوْلاَ أَنِّي أَخافُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الصَّدَقَةِ لأَكَلْتُها». [متفقٌ عليه]

۵۹۴- وَعَنْ أَنسٍ رضي الله عنه أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم وَجَدَ تَمْرَةً في الطَّرِيق، فقالَ: «لَوْلاَ أَنِّي أَخافُ أَنْ تَكُونَ مِنَ الصَّدَقَةِ لأَكَلْتُها». [متفقٌ عليه]([۲])

ترجمه: انس رضي الله عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در راه، یک دانه خرما دید و فرمود: «اگر نمی‌ترسیدم که از صدقه (زکات) باشد، حتماً آن را می‌خوردم».

شرح

مؤلف رحمه الله حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که نعمان بن بشیر رضي الله عنهما می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حلال و حرام، هر دو واضح و مشخّص هستند و در میان حلال و حرام، امور مشتبه و مشکوکی وجود دارند که بسیاری از مردم، آن‌ها را نمی‌دانند». بدین‌سان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همه چیز را در سه دسته تقسیم‌بندی فرموده است: حلالِ آشکار، حرامِ آشکار، و امور مشتبه و مشکوک.

حلالِ واضح، مانند حلال بودن گوشت چهارپایان و حرام ِ واضح و آشکار، مانند حرام بودنِ مردار، خون و گوشت خوک. آن‌چه در قرآن، به حلال بودن آن تصریح شده، حلال است و آن‌چه قرآن به حرام بودن آن تصریح کرده، حرام می‌باشد. همان‌گونه که الله عزوجل می‌فرماید:

﴿وَأَحَلَّ ٱللَّهُ ٱلۡبَيۡعَ وَحَرَّمَ ٱلرِّبَوٰاْ﴾                                             [البقرة: ٢٧٥]

الله خرید و فروش را حلال، و ربا را حرام کرده است.

لذا خرید و فروش یا داد و ستد، حلالِ واضح و آشکاری‌ست؛ و ربا، حرامِ آشکاری می‌باشد.

البته در این میان، پاره‌ای از امور، روشن و واضح نیست؛ بلکه مشکوک است و این، عوامل فراوانی دارد؛ از جمله این‌که نص یا متن مربوط به آن، نزد انسان، به ثبوت نرسیده است و از این‌رو این تردید وجود دارد که آیا این نص، از رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم ثابت است یا خیر؟ آن‌گاه اگر صحت یک متن به‌ثبوت برسد، بحث برداشت از آن پیش می‌آید که آیا از این روایت، چنین مفهومی برداشت می‌شود یا خیر؟ هم‌چنین اگر مفهوم روشن و ثابتی از آن برداشت شود، این شبهه مطرح می‌گردد که آیا اگر مفهومش عام است، دلیلی بر تخصیص آن وجود دارد یا خیر یا اگر مطلق است، قیدی برای آن هست یا خیر؟ پس از همه‌ی این مراحل این نکته نیز درخورِ توجه می‌باشد که آیا حکمش باقی مانده یا منسوخ شده است؟

خلاصه این‌که اسباب فراوانی وجود دارد که خاستگاه ابهام یا شبهه می‌باشد؛ اما چه راه‌کاری برای رفع این شبهات وجود دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم راهش را بیان نموده و فرموده است: «هرکس از شبهات بپرهیزد، دین و آبرویش را حفاظت کرده است». یعنی هرکس از شبهات دوری نماید و به مسایل واضح و روشن روی بیاورد، دین و آبرویش محفوظ می‌ماند؛ به عبارت دیگر در حرام نمی‌افتد و مرتکب حرام نمی‌شود و خود را در معرض سخن مردم قرار نمی‌دهد. سپس رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم با ذکر مثالی، این موضوع را بیش‌تر شرح داد و فرمود: «کسی که در شبهات و کارهای مشکوک بیفتد، به حرام نیز آلوده خواهد شد؛ مانندِ چوپانی که گله‌اش را در اطراف چراگاهِ قُرُق‌شده‌ی سلطان می‌چراند و هر آن امکان دارد وارد منطقه‌ی ممنوعه شود». ناگفته پیداست که اگر کسی، گله‌ی گاو، شتر یا گوسفندش را در اطراف منطقه‌ی قُرُق بچراند، هر آن امکان دارد وارد منطقه‌ی ممنوعه شود؛ زیرا وقتی منطقه‌ای را قُرق می‌کنند، گیاهانش رشد می‌نمایند و بدین‌سان این منطقه‌ی به چراگاهی غنی تبدیل می‌شود و دام‌ها را به‌سوی خود می‌کشاند؛ از این‌رو برای این‌که دام‌ها وارد محدوده‌ی ممنوعه نشوند، به مراقبت و توجه‌ی بیش‌تری نیاز است و انسان هر چقدر مراقبت نماید، سرانجام غافل می‌شود و نمی‌تواند دام‌ها را آن‌گونه که باید، کنترل کند؛ در نتیجه انتظاری جز این نیست که دام‌ها وارد محدوده‌ی قُرُق شوند.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آگاه باشید که هر پادشاهی، حریمی دارد». شاید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این را از روی تأیید گفته باشد؛ یعنی تعیین منطقه‌ی قُرُق یا ممنوعه از سوی پادشاه را تأیید کرده و این اجازه را به حاکم و فرمان‎روای مسلمانان داده است تا منطقه‌ای را برای چارپایانِ بیت‌المال، هم‌چون شتران صدقه یا اسب‌های جهاد و امثال آن، تعیین کند و چراندان سایر دام‌ها را در این منطقه ممنوع نماید.

ناگفته نماند قُرُق کردن یک منطقه برای خود و منافع شخصی، حرام است و برای هیچ‌کس جایز نیست که بخشی از زمین خدا را به خود اختصاص دهد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الْمُسْلِمُونَ شُرَكَاءُ فِي ثَلاثٍ: فِي الْمَاءِ وَالْكَلأِ وَالنَّارِ».([۳]) یعنی: «مسلمانان، در سه چیز شریک‌اند: در آب، در مراتع طبیعی، و در آتش».

لذا برای هیچ کس جایز نیست که پیرامون مراتع طبیعی، حصارکشی نماید یا افرادی را بر آن بگمارد و مانع ورود مردم به آن شود. این، غصبِ اموال عمومی و خدادادی‌ست؛ زیرا مردم را از چیزی که به همه‌ی آن‌ها تعلق دارد، محروم کرده و این، حرام است. از این‌رو علما گفته‌اند: در صورتی حاکم یا فرمان‎روای مسلمانان، می‌تواند منطقه‌ای را برای دام‌ها و حیوانات مسلمانان، قُرُق کند که این کار زیانی به آن‎ها نرساند. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آگاه باشید که هر پادشاهی، حریمی دارد». لذا این احتمال وجود دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این کار را برای فرمان‎روای مسلمانان، جایز قرار داده و این حق را به او داده است که منطقه‌ای را برای حیوانات بیت‌المال و چارپایان مسلمانان، از جمله اسب‌های لشکر اسلام و نیز شتران صدقه و امثال آن، قُرُق کند.

هم‌چنین احتمال دارد رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فقط از یک واقعیت سخن گفته باشد و این، به معنای تأیید این کار نیست؛ چنان‌که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم گاه از یک موضوع خبر داده، اما آن را تأیید نکرده است. همان‌گونه که در حدیثی فرموده است: «لَتَركَبُنَّ سُنَنَ مَنْ كَان قَبْلَكُم حَذوَ القُذةِ بالقُذة حَتَّى لَو دخَلوا جُحْرَ ضَبٍّ لَدَخَلتُمُوهُ». یعنی: «مو به مو و به‌طور کامل، از روش پیشنیان خود، پیروی خواهید کرد؛ حتی اگر واردِ سوراخِ سوسماری شده باشند، شما نیز همین کار را خواهید کرد!». پرسیدند: ای رسول‌خدا! یعنی از یهود و نصارا؟ فرمود: «فَمَن؟»([۴]) یعنی: «پس چه کسی؟» این، به معنای تأیید چنین روی‌کردی نیست؛ بلکه یک هشدار است و رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به امتش یادآوری نموده که از روش یهود و نصارا پیروی نکنند. در هر حال هر پادشاهی، حریم یا منطقه‌ای ممنوعه دارد؛ چه به‌حق و چه به‌ناحق. وقتی مردم، حیوانات خود را اطراف این منطقه‌ی سرسبز و پر از گیاه و علف بیاورند، نمی‌توانند آن‌‌ها را کنترل کنند؛ در نتیجه حیوانات، وارد منطقه‌ی قُرُق می‌شوند. سپس رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و حریمِ الله، محرّماتِ اوست». الله عزوجل حصارِ محکمی پیرامون شریعتش کشیده است و هر چیزِ حرامی را که به زیانِ دنیا و آخرت انسان‌هاست، قُرُق کرده و در منطقه‌ی ممنوعه قرار داده است؛ لذا هرچه علاقه‌ و رغبت نفس انسان به این محرّمات، بیش‌تر باشد، حصارِ پیرامونش نیز محکم‌تر است. دقت کنید؛ گناهی مثل زنا، نتیجه‌ی میلِ جنسی و ضعف ایمان است و چون، نفس سرکش به آن علاقه دارد، الله عزوجل حصارِ استواری، پیرامونِ آن کشیده و فرموده است: ﴿وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلزِّنَىٰٓ﴾؛([۵]) یعنی: «به زنا نزدیک نشوید». نفرمود: زنا نکنید؛ بلکه از نزدیک شدن به زنا منع نمود و این، شامل هر رفتاری می‌شود که زمینه‌ساز انجامِ این عمل است؛ مانند: نگاه کردن، دست زدن، سخن گفتن و امثال آن.

الله عزوجل ربا را نیز حرام کرده است و از آن‌جا که نفس انسان، به‌خاطرِ سودِ ظاهریِ ربا به آن علاقه دارد، الله عزوجل همه‌ی زمینه‌های ربا و حیله‌های رباخواری را حرام و ممنوع گردانیده است و بدین‌سان برای همه‌ی کارهای حرام، محدوده‌ای قُرُق‌شده و ممنوع قرار داده تا این محدودیت‌ها، مردم را از آلوده شدن به حرام، باز دارد.

سپس فرمود: «هان! پاره‌گوشتی در بدن وجود دارد که صلاح و فساد همه‌ی بدن وابسته به آن است. بدانید که آن عضو، قلب است». قلب، پاره‌گوشتی کوچک و به‌اندازه‌ی تکه‌گوشتی‌ست که انسان، آن را می‌جَوَد، ولی دارای اهمیت فراوانی‌ست و مرکز تدبیر بدن می‌باشد و «صلاح و فساد همه‌ی بدن وابسته به آن است». این، پاره‌گوشت که صلاح و فساد همه‌ی بدن به آن وابسته می‌باشد، نه چشم است و نه بینی و زبان، و نه دست و پا و جگر یا سایر اعضای بدن؛ بلکه این عضو مهم، قلب است. از این‌رو رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم همواره این دعا را می‌گفت: «اللَّهُمَّ يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ اللَّهُمَّ مصرِّف القلوب، صرِّف قَلْبِي إلی طاعتك».([۶]) یعنی: «یا الله! ای دگرگون‌کننده‌ی دل‌ها! قلبم را بر دین خود استوار بگردان؛ یا الله! ای تغییردهنده‌ی دل‌ها! قلبم را به سوی اطاعت خویش متمایل بگردان».

لذا قلب، محورِ صلاح و فساد انسان است؛ پس ای برادر و خواهر مسلمان! چه خوب است به اصلاح قلب خویش اهمیت دهی. آری؛ خوب بودنِ ظاهر و اعمالِ ظاهری، بسیار پسندیده است، اما از همه مهم‌تر خوب بودنِ قلب می‌باشد. الله متعال درباره‌ی منافقان می‌فرماید:

﴿وَإِذَا رَأَيۡتَهُمۡ تُعۡجِبُكَ أَجۡسَامُهُمۡۖ وَإِن يَقُولُواْ تَسۡمَعۡ لِقَوۡلِهِمۡۖ كَأَنَّهُمۡ خُشُبٞ مُّسَنَّدَةٞ﴾   [المنافقون: ٤]

هنگامی که آنان را می‌بینی، جسم (و ظاهر) آنان، تو را به شگفت می‌آورد و اگر سخن بگویند، به سخنانشان گوش فرا می‌دهی؛ (ولی) گویا چوب‌های خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شده‌اند.

یعنی ظاهری نیک و اعمالی به‌ظاهر خوب و پسندیده دارند و خیلی خوب حرف می‌زنند، اما دل‌هایشان خراب است و هیچ خیری در دل‌هایشان وجود ندارد؛ مانند چوب‌های خشک و بی‌فایده‌ای هستند که به دیوار تکیه داده شده‌اند.

پس ای بنده‌ی خدا! به اصلاح قلب خویش اهمیت بده و دقت کن که مبادا ذره‌ای بدی یا بی‌رغبتی به آیات الهی در قلبت باشد؛ مبادا در آن کدورتی نسبت به بندگان شایسته‌ی الله، وجود داشته باشد؛ مبادا در آن، میل و رغبتی به کفار یافت شود؛ مباد در دل، به کفار علاقه و محبت داشته باشی؛ آن را از حسادت، کینه و دشمنی، پاک کن و بنگر که هیچ‌یک از چنین بیماری‌هایی در قلبت وجود نداشته باشد؛ زیرا قلب، محور و اساس تمام رفتارهاست. الله متعال می‌فرماید:

﴿أَفَلَا يَعۡلَمُ إِذَا بُعۡثِرَ مَا فِي ٱلۡقُبُورِ ٩ وَحُصِّلَ مَا فِي ٱلصُّدُورِ ١٠﴾ [العاديات: ٩،  ١٠]

آیا نمی‌داند آن‌گاه که آن‌چه در گورهاست، زیر و رو و برانگیخته شود و آن‌چه در سینه‌هاست، آشکار گردد؟

این اتفاق، روز قیامت روی خواهد داد؛ یعنی در آخرت، مطابق باطن انسان با او رفتار می‌شود و در دنیا، بر اساس ظاهر. به عبارت دیگر ما بر اساسِ ظاهر مردم، قضاوت می‌کنیم، اما روز قیامت، مبنای عمل و قضاوت ، باطن است. الله متعال دل‌های ما و شما را اصلاح بگرداند.

الله عزوجل می‌فرماید:

﴿يَوۡمَ تُبۡلَى ٱلسَّرَآئِرُ ٩﴾                                                           [الطارق: ٩]

روزی که رازها فاش می‌شود.

یعنی هرکس، به‌راستی جزو مؤمنان بوده است، ایمانش نمایان می‌گردد و هرکس جزو منافقان بوده، نفاقش آشکار می‌شود. پناه بر الله.

پس ای برادر و خواهر مسلمان! قلب خویش را اصلاح کن؛ شریعت الهی را ناگوار مپندار؛ از بندگان نیکِ الله، بد مَبَر؛ نسبت به هیچ‌یک از آیات الهی و آن‌چه نازل فرموده، بی‌رغبت مباش که این، کفرِ به الله متعال و نشان‌گرِ بی‌ایمانی‌ست و نشان می‌دهد که ایمان در قلبت جای نگرفته است.

([۱]) صحیح بخاری، ش: ۵۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۵۹۹.

([۲]) صحیح بخاری، ش: (۲۰۵۵، ۲۴۳۱)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۷۱.

([۳]) روایت: ابوداود، ش: ۳۴۷۷؛ ابن‌ماجه، شک ۲۴۷۲؛ آلبانی رحمه الله در إرواء الغلیل، ش:۱۵۵۲ و المشکاة، ش: ۳۰۰۱، این حدیث را صحیح دانسته است.

([۴]) صحیح بخاری، ش: (۳۴۵۶، ۷۳۲۰)؛ و مسلم، ش: ۲۶۶۹.

([۵]) سوره‌ی إسراء؛ آیه‌ی ۳۲.

([۶]) حسن است؛ روایت: ترمذی (۲۱۴۰، ۳۵۲۲)؛ ابن‌ماجه (۳۸۳۴)؛ آلبانی رحمه الله در ظلال الجنة (۲۲۳) و در تخریج الإیمان از ابن ابی‌شیبه (۵۵-۵۸) این روایت را صحیح دانسته است.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۶۰۱- وعن عطِيَّةَ بنِ عُرْوةَ السَّعْدِيِّ الصَّحَابِيِّ رضي الله عنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «لاَ يَبْلُغُ العَبْدُ أَنْ يَكونَ مِنَ الْمُتِّقِينَ حَتَّى يَدَعَ ما لا بَأْسَ بِهِ حَذرًا مِمَّا بِهِ بَأْسٌ». [ترمذي روایتش کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]

۶۰۱- وعن عطِيَّةَ بنِ عُرْوةَ السَّعْدِيِّ الصَّحَابِيِّ رضي الله عنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «لاَ يَبْلُغُ العَبْدُ أَنْ يَكونَ مِنَ الْمُتِّقِينَ حَتَّى يَدَعَ ما لا بَأْسَ بِهِ حَذرًا مِمَّا بِهِ بَأْسٌ». [ترمذي روایتش کرده و گفته است: حدیثی حسن می‌باشد.]([۱]) ترجمه: عطیه بن عروه‌ی سعدی رضي الله عنه […]

ادامه مطلب …

۶۰۰- وعن نافِعٍ أَنَّ عُمَرَ بنَ الخَطَّابِ رضي الله عنه كَانَ فَرَضَ لِلْمُهاجِرِينَ الأَوَّلِينَ أَربَعَةَ آلاف، وفَرَضَ لابْنِهِ ثلاثةَ آلافٍ وخَمْسَمائةٍ، فَقِيلَ لَه: هُوَ مِنَ المُهاجِرِينَ فَلِم نَقَصْتَهُ؟ فقال: إِنَّما هَاجَر بِهِ أَبُوه يَقُول: لَيْسَ هُوَ كَمَنْ هَاجَرَ بِنَفْسِه. [روایت بخاري]

۶۰۰- وعن نافِعٍ أَنَّ عُمَرَ بنَ الخَطَّابِ رضي الله عنه كَانَ فَرَضَ لِلْمُهاجِرِينَ الأَوَّلِينَ أَربَعَةَ آلاف، وفَرَضَ لابْنِهِ ثلاثةَ آلافٍ وخَمْسَمائةٍ، فَقِيلَ لَه: هُوَ مِنَ المُهاجِرِينَ فَلِم نَقَصْتَهُ؟ فقال: إِنَّما هَاجَر بِهِ أَبُوه يَقُول: لَيْسَ هُوَ كَمَنْ هَاجَرَ بِنَفْسِه. [روایت بخاري]([۱]) ترجمه: نافع می‌گوید: عمر بن خطاب رضي الله عنه برای مهاجرانِ پیش‌گام چهار هزار […]

ادامه مطلب …

۵۹۶- وعن وابصةَ بنِ مَعْبِدٍ رضي الله عنه قال: أَتَيْتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فقال: «جِئْتَ تسأَلُ عنِ البِر؟» قُلتُ: نعم، فقال: «اسْتَفْتِ قَلْبَكَ، البِرُّ: ما اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْس، واطْمَأَنَّ إِلَيْهِ القَلْب، والإِثمُ ما حاكَ فِي النَّفْسِ وتَرَدَّدَ في الصَّدْرِ، وإِنْ أَفْتَاكَ النَّاسُ وَأَفْتَوكَ». [حديثی حسن است که احمد ودارَمي در مسندهای خود روایت کرده‌اند.]

۵۹۶- وعن وابصةَ بنِ مَعْبِدٍ رضي الله عنه قال: أَتَيْتُ رسولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فقال: «جِئْتَ تسأَلُ عنِ البِر؟» قُلتُ: نعم، فقال: «اسْتَفْتِ قَلْبَكَ، البِرُّ: ما اطْمَأَنَّتْ إِلَيْهِ النَّفْس، واطْمَأَنَّ إِلَيْهِ القَلْب، والإِثمُ ما حاكَ فِي النَّفْسِ وتَرَدَّدَ في الصَّدْرِ، وإِنْ أَفْتَاكَ النَّاسُ وَأَفْتَوكَ». [حديثی حسن است که احمد ودارَمي […]

ادامه مطلب …

۵۹۷- وعن أبي سِرْوَعَةَ بكسر السين المهملة وفتحها عُقْبَةَ بنِ الحارِثِ رضي الله عنه أَنَّهُ تَزَوَّجَ ابْنَةً لأبِي إِهاب بنِ عَزِيز، فَأَتَتْهُ امْرَأَةٌ فقالت: إِنِّي قَد أَرْضَعْتُ عُقْبَةَ وَالَّتي قَدْ تَزَوَّجَ بِهَا، فقال لَها عُقبةُ: ما أَعْلَمُ أَنَّكِ أَرضَعْتِنِي وَلاَ أَخْبَرتِني، فَرَكَبَ إِلى رسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم بالمَدِينَةِ فَسَأَلَه، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «كَيْفَ، وَقَدْ قِيل؟» ففَارقَهَا عُقْبَةُ ونكَحَتْ زَوْجاً غيرَه. [روایت بخاري]

۵۹۷- وعن أبي سِرْوَعَةَ بكسر السين المهملة وفتحها عُقْبَةَ بنِ الحارِثِ رضي الله عنه أَنَّهُ تَزَوَّجَ ابْنَةً لأبِي إِهاب بنِ عَزِيز، فَأَتَتْهُ امْرَأَةٌ فقالت: إِنِّي قَد أَرْضَعْتُ عُقْبَةَ وَالَّتي قَدْ تَزَوَّجَ بِهَا، فقال لَها عُقبةُ: ما أَعْلَمُ أَنَّكِ أَرضَعْتِنِي وَلاَ أَخْبَرتِني، فَرَكَبَ إِلى رسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم بالمَدِينَةِ فَسَأَلَه، فقَالَ […]

ادامه مطلب …

۵۹۹- وعن عائشةَ رضي الله عنها قالت: كانَ لأبي بَكْرٍ الصَّدِّيق رضي الله عنه غُلامٌ يُخْرِجُ لَهُ الخَراجَ وكانَ أَبو بَكْرٍ يَأْكُلُ مِنْ خَرَاجِه، فَجَاءَ يَومًا بِشَيءٍ، فَأَكَلَ مِنْهُ أَبُو بَكْر، فَقَالَ لَهُ الغُلام: تَدْرِي مَا هَذا؟ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: ومَا هُو؟ قال: كُنْتُ تَكَهَّنْتُ لإِنْسَانٍ في الجاهِلِيَّةِ ومَا أُحْسِن الكَهَانَةَ إِلاَّ أَنِّي خَدَعْتُهُ، فَلَقِينِي، فَأَعْطَاني بِذلكَ هَذَا الَّذي أَكَلْتَ مِنْه، فَأَدْخَلَ أَبُو بَكْرٍ يَدَه فَقَاءَ كُلَّ شَيءٍ في بَطْنِهِ. [روایت بخاري]

۵۹۹- وعن عائشةَ رضي الله عنها قالت: كانَ لأبي بَكْرٍ الصَّدِّيق رضي الله عنه غُلامٌ يُخْرِجُ لَهُ الخَراجَ وكانَ أَبو بَكْرٍ يَأْكُلُ مِنْ خَرَاجِه، فَجَاءَ يَومًا بِشَيءٍ، فَأَكَلَ مِنْهُ أَبُو بَكْر، فَقَالَ لَهُ الغُلام: تَدْرِي مَا هَذا؟ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: ومَا هُو؟ قال: كُنْتُ تَكَهَّنْتُ لإِنْسَانٍ في الجاهِلِيَّةِ ومَا أُحْسِن الكَهَانَةَ إِلاَّ أَنِّي خَدَعْتُهُ، فَلَقِينِي، […]

ادامه مطلب …

۵۹۳- وعن النُّعمان بنِ بَشيرٍ رضي اللهُ عنهما قال: سمِعْتُ رسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم يَقُول: «إِنَّ الحَلاَلَ بَيِّنٌ، وإِنَّ الحَرامَ بَيِّنٌ، وَبَيْنَهما مُشْتَبِهاتٌ لاَ يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَن اتَّقَى الشُّبُهاتِ، اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وعِرْضِه، وَمَنْ وَقَعَ في الشبُهاتِ، وقَعَ في الحَرام، كالرَّاعي يَرْعى حَوْلَ الحِمى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيه، أَلاَ وإِنَّ لِكُلِّ مَلِكٍ حِمًى ، أَلاَ وَإِنَّ حِمَى اللَّهِ مَحَارِمُهُ، أَلاَ وإِنَّ في الجسَدِ مُضغَةً إذا صلَحَت صَلَحَ الجسَدُ كُلُّه، وَإِذا فَسَدَتْ فَسَدَ الجَسَدُ كُلُّه؛ أَلاَ وَهِي القَلْبُ». [متفقٌ عليه؛ بخاری و مسلم، این حدیث را از طُرُقی دیگر با لفظ‌های نزدیک به هم روایت کرده‌اند.]

۵۹۳- وعن النُّعمان بنِ بَشيرٍ رضي اللهُ عنهما قال: سمِعْتُ رسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم يَقُول: «إِنَّ الحَلاَلَ بَيِّنٌ، وإِنَّ الحَرامَ بَيِّنٌ، وَبَيْنَهما مُشْتَبِهاتٌ لاَ يَعْلَمُهُنَّ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ، فَمَن اتَّقَى الشُّبُهاتِ، اسْتَبْرَأَ لِدِينِهِ وعِرْضِه، وَمَنْ وَقَعَ في الشبُهاتِ، وقَعَ في الحَرام، كالرَّاعي يَرْعى حَوْلَ الحِمى يُوشِكُ أَنْ يَرْتَعَ فِيه، أَلاَ […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه