۵۷۹- وعن ابن عمر رضي اللهُ عنهما قال: أَخَذ رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم بِمَنْكِبَيَّ، فقال: «كُنْ في الدُّنْيا كأَنَّكَ غريبٌ، أَوْ عَابِرُ سبيلٍ». وَكَانَ ابنُ عمر رضي اللهُ عنهما يقول: إِذَا أَمْسيْتَ، فَلا تَنْتظِرِ الصَّباحَ وإِذَا أَصْبحْتَ، فَلا تنْتَظِرِ الْمَساءَ، وخُذْ منْ صِحَّتِكَ لِمَرَضِكَ ومِنْ حياتِك لِموتكَ. [روایت بخاري]([۱])
ترجمه: ابنعمر رضي الله عنهما میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شانههایم را گرفت و فرمود: «در دنیا چنان باش که گویی مسافر یا رهگذری هستی».
ابنعمر رضي الله عنهما میگفت: «شبهنگام منتظر صبح نباش و هنگامی که صبح شد، در انتظار شب نباش؛ هنگام تندرستی برای دوران بیماریات بهرهبرداری نما و با استفاده از حیات خویش برای مرگ خود، آماده شو».
شرح
مؤلف رحمه الله در باب یاد مرگ و کوتاه کردن آرزو، این فرمودهی الهی را ذکر کرده که فرموده است:
﴿أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾ [الحديد: ١٦]
آیا برای مؤمنان، آن زمان نرسیده که دلهایشان برای یاد الله نرم شود؟
منظور از خشوع در اینجا، خضوع و نرم شدن دلهاست. ﴿لِذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾، یعنی برای یاد الله یا هنگام یادِ الله. الله متعال در وصف مؤمنان میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِيَتۡ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِيمَٰنٗا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ يَتَوَكَّلُونَ ٢﴾ [الأنفال: ٢]
مؤمنان، تنها کسانی هستند که چون الله یاد شود، دلهایشان ترسان میگردد و هنگامی که آیاتش بر آنان تلاوت شود، ایمانشان افزایش مییابد و بر پروردگارشان توکل میکنند.
لذا ﴿لِذِكۡرِ ٱللَّهِ﴾ ، بدین معناست که دلهایشان، الله و عظمتش را بهیاد بیاورند؛ ﴿وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ﴾ و برای آنچه از حق نازل شده است، نرم شوند؛ یعنی همان چیزهایی که در کتابالله آمده است. زیرا این کتاب، حق را آورده و حاویِ حقیقت میباشد و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم که این کتاب بر او نازل شده، حق و حقیقت را آورده است؛ از اینرو شایسته و سزاوار هر مؤمنیست که قلبش هنگام یاد الله و بهخاطر حقایقی که نازل شده، خاشع و نرم باشد.
الله متعال میفرماید: ﴿وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ﴾ [الحديد: ١٦]؛ یعنی: و مانند اهل کتاب – یهود و نصارا- نباشند که پیشتر به آنان کتاب داده شد و زمان بر آنان طولانی گذشت و دلهایشان سخت گشت. کتابی که به نصارا داده شد، انجیل بود و کتابِ یهودیان، تورات. یهودیان، به انجیل کفر ورزیدند و نصارا قرآن را انکار کردند؛ از اینرو همگی کافر شدند. یهودیان پیش از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مورد خشم پروردگار قرار گرفتند؛ زیرا حق و حقیقتی را که عیسی علیه السلام آورده بود، میدانستند، اما از آن سرپیچی و رویگردانی کردند. پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، یهود و نصارا، همه مورد خشم الهی قرار گرفتند؛ زیرا نصارا حق را میدانستند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را میشناختند؛ همانگونه که فرزندان خود را میشناختند. با این حال، از او سرپیچی و رویگردانی کردند و بدینسان همهی اهل کتاب مورد خشم پروردگار قرار گرفتند. زیرا اصل بر اینست که منظور از کسانی که مورد خشم قرار گرفتند، کسانی هستند که حقیقت را دریافتند، اما به آن عمل نکردند؛ مانند آن دسته از یهود و نصارا که پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حقیقت را انکار نمودند.
﴿فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ﴾؛ یعنی: «زمان، بر آنان طولانی گذشت»؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ششصد سال پس از عیسی علیه السلام برانگیخته شد. ﴿فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ﴾ از اینرو بسیاری از اهل کتاب در این مدت طولانی دچار انحراف شدند و دلهایشان سخت گشت. لذا الله متعال میفرماید: ﴿وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ١٦﴾: «و بسیاری از آنان فاسق بودند». نفرمود: بیشترشان یا همهی آنها فاسق و منحرف بودند؛ بلکه بسیاری از آنها از حق و حقیقت، دور و منحرف شدند. الله عزوجل ما را از اینکه مانند این دسته از اهل کتاب باشیم، برحذر داشته است. اگر به امت اسلامی نگاهی بیندازیم، میبینیم که مرتکب همان اعمالی میشوند که پیشتر اهل کتاب مرتکب شدهاند. اینک دورانی طولانی از زمان بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گذشته و دلهای بسیاری از افراد این امت، سخت شده و بسیاری از آنها منحرف شدهاند. لذا کسانی بر مسلمانان تسلط یافتهاند که شایستگی حکمرانی بر مسلمانان را ندارند؛ یا فاسقند و یا از دایرهی اسلام، خارج میباشند. زیرا کسانی که مطابق کتابالله و سنت پیامبرش حکم نمیرانند و معتقدند که قوانین خودساختهی بشر، از حکمِ الله و پیامبرش بهتر است، بدون شک کافرند و از دایرهی اسلام خارج میباشند. البته الله متعال مردم را بهوسیلهی یکدیگر میآزماید. لذا اگر مؤمن، صبر و شکیبایی پیشه کند و منتظر گشایشی از سوی الله عزوجل باشد و به اسبابی روی بیاورد که او را به مقصود میرساند، الله متعال مشکلات فرارویش را آسان میگرداند. خلاصه اینکه الله عزوجل ما را از اینکه مانند اهل کتاب باشیم که دلهایشان سخت شد، برحذر داشته است؛ اما متأسفانه بسیاری از ما در عصرِ حاضر، خود را به این سنگدلان همانند میسازیم و بسیاری از اینها از فرمان الهی و اطاعت از او منحرف و دور شدهاند.
سپس مؤلف رحمه الله میگوید: آیههای فراوان و روشنی در اینباره وجود دارد.
و اما احادیث؛ عبدالله بن عمر رضي الله عنهما میگوید: «رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شانههایم را گرفت». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن جهت شانههای ابنعمر رضي الله عنهما را گرفت که توجهش را به فرمودهاش بیشتر کند و این، روش آموزشی نیک و پسندیدهای بود که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم داشت؛ چنانکه هنگام سخن گفتن اسلوب و شیوهای بهکار میبرد که توجه شنونده را بیشتر میکرد؛ گاه با یک عمل، مانند اینجا و گاه با سخن. همانگونه که از اصحابش پرسید: «أَلا أُنَبِّئُكُمْ بِأَكْبَرِ الْكَبَائِرِ؟» یعنی: «آیا شما را از بزرگترین گناهان کبیره آگاه نسازم؟». گفتند: «بله، ای رسولخدا!»
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به ابنعمر رضي الله عنهما فرمود: «در دنیا چنان باش که گویی مسافر یا رهگذری هستی». سبحانالله! الله متعال به پیامبرش، سخنان جامع، کامل و شیوا عطا کرد. لذا این دو جمله، میتواند چراغی فراروی انسان در مسیر زندگیاش باشد. مسافر و رهگذر با هم تفاوت دارند؛ رهگذر از آبادی یا مسیری میگذرد و آنجا توقف نمیکند. اما مسافر، برای مدتی کوتاه، مثلاً دو یا سه یا ده روز و یا یک ماه در جایی اقامت مینماید و سپس از آنجا کوچ میکند. اما رهگذر و مسافر، محلّ گذر یا اقامتگاه موقّت خود را محل اقامت دایمی یا محل سکونت همیشگی قرار نمیدهند. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در دنیا چنان باش که گویی مسافر یا رهگذری هستی». هر مسافر و رهگذری میخواهد به وطن یا نزد خانوادهی خویش بازگردد. لذا اگر انسان در دنیا چنین رویکردی داشته باشد، یعنی خود را در جایگاه یک مسافر یا رهگذر بداند، چیزی جز آخرت نمیخواهد و همواره برای آخرت خود تلاش میکند و چیزی جز آخرت در برابر دیدگانش نیست؛ از اینرو بهگونهای به سوی آخرت حرکت میکند که به خواستههای ارزشمند اخروی و سعادت همیشگی آن میرسد.
ابنعمر رضي الله عنهما میگفت: «شبهنگام منتظر صبح نباش و هنگامی که صبح شد، در انتظار شب نباش». چه بسیار انسانهایی که سپیدهدم، سالم بودهاند، اما صبح را به شب نرسانده و مردهاند! چه بسیار مردمانی که شب را به صبح نرساندهاند! چه بسیار افرادی که لباس پوشیدند، اما مُردهشو لباسشان را درآورد! چه بسیار کسانی که از خانه بیرون رفتند و هرگز به خانه بازنگشتند و از نهار یا شامی که برای آنها تدارک دیده بودند، نخوردند! چه بسیار انسانهایی که خوابیدند و هیچگاه از رختخواب برنخاستند! لذا شایستهی هیچ انسانی نیست که آرزوهای طولانی در سر بپروراند؛ بلکه باید همواره هوشیار، آگاه و زیرک باشد. این معنای سخنِ ابنعمر رضي الله عنهما میباشد. ابنعمر رضي الله عنه همچنین میگفت: «هنگام تندرستی برای دوران بیماریات بهرهبرداری نما و با استفاده از حیات خویش برای مرگ خود، آماده شو». آدمِ سالم، آسودهخاطر و راحت و بیخیال است و فرصت و سلامتی دارد؛ اما کسانی که قدر سلامتی و فراغت را نمیدانند، بسیارند! زیرا گمان میکنند این سلامتی، ماندگار است و دنیا برایشان بقا دارد یا به کامشان خواهد بود؛ از اینرو قدر این نعمت را نمیدانند.
ابنعمر رضي الله عنهما میگفت: «هنگام تندرستی برای دوران بیماریات بهرهبرداری نما». آدمِ بیمار، جسمی رنجور و روانی خسته دارد و دنیا بر او تنگ میگردد و نمیتواند کارهایی را انجام دهد که در صحتش انجام میدهد؛ از اینرو باید هنگام تندرستی برای لحظات بیماریاش بهرهبرداری کند و از زندگی خود، کمال استفاده را برای مرگ خویش ببرد. خود مقایسه کنید و ببینید که آیا زندگی طولانیتر است یا مرگ؟ بدون شک زندگی با مرگ، قابل مقایسه نیست. لذا انسانِ عاقل تا زنده است، از زندگیاش برای مرگ خویش یا زمانی که فرصت و توان عمل ندارد، استفاده میکند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِذَا مَاتَ الإِنْسَانُ انْقَطَعَ عَنْهُ عَمَلُهُ إِلاَّ مِنْ ثَلاثَةٍ: إِلاَّ مِنْ صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَهُ».([۲]) یعنی: «هنگامی که انسان میمیرد، پاداش اعمالش قطع میگردد، مگر از سه عمل: صدقهی جاری، یا علم و دانش سودمندی که از آن استفاده میشود، یا فرزند شایستهای که برایش دعا میکند». پس از زندگی خویش برای آخرت خود، استفاده کنید.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۶۴۱۶. این حدیث پیشتر بهشمارهی ۴۷۵ ذکر شد.
([۲]) ترمذی، ش: ۱۳۷۶؛ و نسائی، ش: ۳۶۵۱ بهنقل از علامه بن عبدالرحمن از پدرش از ابوهریره رضي الله عنه.