۵۵۸- وعن أَنسٍ رضي الله عنه قال: ما سُئِلَ رسُولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم عَلَى الإِسْلامِ شَيئاً إِلا أَعْطاه، وَلَقَدَ جَاءَه رَجُلٌ فَأَعطَاه غَنَماً بَينَ جَبَلَين، فَرَجَعَ إِلى قَومِهِ فَقال: يَا قَوْمِ أَسْلِمُوا فَإِنَّ مُحَمدًا يُعْطِي عَطَاءَ مَنْ لا يَخْشَى الفَقْر، وَإِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيُسْلِمُ مَا يُرِيدُ إِلاَّ الدُّنْيَا، فَمَا يَلْبَثُ إِلاَّ يَسِيرًا حَتَّى يَكُونَ الإِسْلامُ أَحَبَّ إِلَيه منَ الدُّنْيَا وَمَا عَلَيْهَا. [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: انس رضي الله عنه میگوید: هرگاه از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چیزی برای پذیرش اسلام میخواستند، عطا میکرد؛ باری مردی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد – و اسلام آورد.- پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گوسفندانی که در میان دو کوه بودند- یعنی یک گله گوسفند- به او داد. آن شخص نزد قومش بازگشت و گفت: ای قومِ من! مسلمان شوید؛ زیرا محمد صلی الله علیه و آله و سلم بهسان کسی بذل و بخشش میکند که از فقر نمیترسد. چهبسا شخصی مسلمان میشد و هدفی جز دنیا نداشت، اما مدت اندکی نمیگذشت مگر اینکه اسلام نزد او از دنیا و هرچه در آن است، محبوبتر میشد.