۵۵- فَالأَوَّل: عَن ابْنِ مَسْعُودٍ رضي الله عنه عن النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِنَّ الصَّدْقَ يَهْدِي إِلَى الْبِرِّ وَإِنَّ الْبِرَّ يَهْدِي إِلَى الجَنَّةِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ ليصْدُقُ حَتَّى يُكتَبَ عِنْدَ اللَّهِ صِدِّيقا، وإِنَّ الْكَذِبَ يَهْدِي إِلَى الفجُورِ وَإِنَّ الفجُورَ يَهْدِي إِلَى النَّار، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَكْذِبُ حَتَّى يُكتَبَ عِنْدَ اللَّهِ كَذَّاباً». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: ابنمسعود رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا صدق و راستي، انسان را بهسوي نيكي رهنمون ميشود. و نيكي، انسان را به بهشت ميرساند. و شخص، پیوسته راست ميگويد تا اینکه نزد الله به عنوان صدیق و راستگو نوشته میشود. و بیگمان کذب و دروغ، انسان را به فسق و فجور میکشاند و فسق و فجور، انسان را به جهنم ميرساند. و شخص همواره دروغ ميگويد تا اینکه نزد الله به عنوان کذاب و دروغگو نوشته ميشود».
شرح
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «عَلَيْكُمْ بِالصِّدْقِ»؛ یعنی: همواره راست بگویید. صدق، یعنی خبری که مطابق واقعیت باشد. داستان کعب و دوستانش، بیانگر اهمیت راستگویی و فرجام نیک آن است و نشان میدهد که آدم صادق و راستگو، ختم بهخیر میشود و آدم دروغگو، هیچ دستآوردی ندارد. یکی از عوام به دوستش گفت: دروغ، انسان را از مخمصه نجات میدهد؛ اما دوستش این را رد کرد و گفت: صدق و راستی، مایهی نجات انسان است؛ فقط راستگویی. دروغ، میتواند به صورتِ زبانی یا در عمل باشد. دروغِ زبانی، این است که انسان دروغ بگوید. و دروغ عملی، این است که انسان، عملی انجام دهد که بر خلاف باطنش میباشد؛ از اینرو منافق، دروغگو بهشمار میرود؛ زیرا پیش مردم چنین وانمود میکند که مؤمن است؛ با مردم نماز میخواند، روزه میگیرد، و حتی صدقه میدهد؛ اما در حقیقت، بخیل است؛ و گاه حج میگزارد و اگر کسی اعمالش را ببیند، به درستکاری او گواهی میدهد؛ اما این اعمال، باطنش را برملا نمیکند؛ چون در باطن، دروغگوست.
از اینرو میگوییم: دروغ، هم در زبان است و هم در عمل. اگر خبری مطابق واقعیت باشد، راست است؛ و این، در زبان میباشد. هرگاه اعمال انسان، مطابق باطن و نیت قلبیاش باشد، صدق و راستی بهشمار میرود؛ یعنی صدق در اعمال.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم عاقبت صدق و راستی را بیان کرد و فرمود: «صدق و راستی به سوی نیکی؛ و نیکی، به سوی بهشت رهنمون میشود». در متن حدیث واژهی «بِر» آمده که به معنای نیکیست؛ یکی از نامهای الله عزوجل، «بَرّ» میباشد که از همین ریشه گرفته شده و به معنای «بسیار نیکوکار» است.
نیکی، یکی از نتایج صدق و راستیست؛ فرمود: «نیکی، به سوی بهشت رهنمون میشود». پس عملِ آدمِ نیکوکار، او را به بهشت میرساند و بهشت، هدف نهایی و آرزوی همه است. الله متعال، همهی ما را بهشتی بگرداند؛ از اینرو انسان باید از خداوند عزوجل بهشت را درخواست کند و از دوزخ به او پناه ببرد:
﴿فَمَن زُحۡزِحَ عَنِ ٱلنَّارِ وَأُدۡخِلَ ٱلۡجَنَّةَ فَقَدۡ فَازَۗ ﴾ [آل عمران: ١٨٥]
پس هرکس از آتش جهنم دور گردد و وارد بهشت شود، رستگار است.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «شخص همواره راست میگوید تا آنکه نزد الله به عنوان راستگو و صدیق نوشته میشود». صدیق، دومین جایگاه را در میان بندگان برگزیدهای دارد که الله عزوجل به آنان نعمت بخشیده و آنها را گرامی داشته است:
﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا ٦٩﴾ [النساء : ٦٩]
آنان که از الله و رسول اطاعت میکنند، همنشین پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان خواهند بود که الله به آنان نعمت داده است؛ و چه رفیقان نیکی هستند!
شخصی که صدق و راستی پیشه میسازد و همواره راست میگوید، نزد الله عزوجل به عنوان صدیق نوشته میشود. روشن است که تنها افراد اندکی، به چنین جایگاه والایی دست مییابند؛ البته فرقی نمیکند که زن باشند یا مرد؛ چنانکه الله عزوجل میفرماید:
﴿مَّا ٱلۡمَسِيحُ ٱبۡنُ مَرۡيَمَ إِلَّا رَسُولٞ قَدۡ خَلَتۡ مِن قَبۡلِهِ ٱلرُّسُلُ وَأُمُّهُۥ صِدِّيقَةٞۖ ﴾
[المائدة: ٧٥]
مسیح پسر مریم، فقط فرستادهایست که پیش از او نیز فرستادگانی آمده و رفتهاند؛ و
مادرش، صدیقه و بانویی راستگو بود.
بهطور قطع برترین و راستگوترین صدیقان، ابوبکر صدیق رضي الله عنه بوده است. یعنی عبدالله بن عثمان بن ابیقحافه رضي الله عنه که بدون هیچ تردید و درنگی، دعوت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را پذیرفت و بلافاصله پس از آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را به اسلام فراخواند، مسلمان شد و زمانی که قوم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، تکذیبش کردند، او فرستادهی خدا را تصدیق نمود؛ همچنین زمانی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از معراجش سخن گفت، مردم او را تکذیب کردند؛ اما ابوبکر صدیق رضي الله عنه تصدیقش نمود. مردم میگفتند: ای محمد! چگونه در یک شب، از مکه به بیتالمقدس رفتهای و بازگشتهای؟ حتی ادعا میکنی که به آسمان نیز رفتهای! امکان ندارد.
سپس نزد ابوبکر صدیق رضي الله عنه رفتند و گفتند: آیا شنیدهای که رفیقت چه میگوید؟ ابوبکر صدیق رضي الله عنه پرسید: چه میگوید؟ گفتند: او، چنین و چنان میگوید. گفت: «اگر او چنین فرموده، پس بهیقین راست گفته است». از آن پس، ابوبکر رضي الله عنه، «صدیق» نامیده شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از کذب و دروغ برحذر داشت و فرمود: «وإیاکم والکذب». یعنی: «از دروغگویی بپرهیزید». دروغ، به معنای خبریست که واقعیت ندارد؛ فرقی نمیکند که بهزبان باشد یا در عمل. اگر کسی بپرسد: امروز چند شنبه است؟ و جواب دهند که پنجشنبه یا سهشنبه میباشد؛ حال آنکه چهارشنبه است؛ در اینصورت، دروغ گفتهاند؛ چراکه واقعیت ندارد. منافق، دروغگو بهشمار میرود؛ زیرا از ظاهرش چنین برمیآید که مسلمان است؛ حال آنکه چنین نیست و در حقیقت کافر میباشد؛ یعنی منافق، در عمل، دروغگوست.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و بیگمان، کذب و دروغ، انسان را به فسق و فجور میکشاند». فجور، یعنی خروج از اطاعت الله عزوجل و روی آوردن به معصیت و نافرمانی از او؛ کفر، بزرگترین نوع فجور میباشد. به تعبیر قرآن کافران، فاجر و نابکارند:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَفَرَةُ ٱلۡفَجَرَةُ ٤٢﴾ [عبس : ٤٢]
آنها همان کافران بدکارند.
همچنین میفرماید:
﴿كَلَّآ إِنَّ كِتَٰبَ ٱلۡفُجَّارِ لَفِي سِجِّينٖ ٧ وَمَآ أَدۡرَىٰكَ مَا سِجِّينٞ ٨ كِتَٰبٞ مَّرۡقُومٞ ٩ وَيۡلٞ يَوۡمَئِذٖ لِّلۡمُكَذِّبِينَ ١٠ ٱلَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوۡمِ ٱلدِّينِ ١١﴾ [المطففين: ٧،١١]
چنین نیست (که میپندارند)؛ بهراستی نامهی اعمال بدکاران در «سجین» است. و تو چه میدانی که «سجین» چیست؟ کتابی که (در «سجین» است، کتابی) ممهور و نوشتهشده (در مورد سرنوشت بدکاران) میباشد. در آن روز وای به حال تکذیبکنندگان! آنان که روز جزا را انکار میکنند.
و نیز میفرماید:
﴿وَإِنَّ ٱلۡفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٖ ١٤﴾ [الانفطار: ١٤]
و بهیقین بدکاران، در دوزخاند.
بنابراین کذب و دروغ، انسان را به سوی فسق و فجور سوق میدهد و فسق و فجور، او را به دوزخ میکشاند.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «شخص همواره دروغ ميگويد تا اینکه نزد الله، به عنوان کذاب و دروغگو نوشته ميشود». دروغگفتن حرام است؛ بلکه علما آن را جزو گناهان کبیره دانستهاند؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بیان فرموده که هرکس به دروغ گفتن عادت کند، نزد الله عزوجل به عنوان دروغگو و کذاب نوشته میشود. یکی از بزرگترین انواع دروغ، این است که امروزه برخی از مردم مرتکب میشوند؛ یعنی دروغ میگویند تا دیگران را بخندانند. در حدیثی، وعید و هشدار شدید در اینباره آمده که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ، وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ»؛([۲]) یعنی: «وای به حال کسی که برای خنداندن مردم، سخن دروغ سرِ هم کند؛ وای بر او! باز هم وای بر او». این، هشدار شدیدیست که برخی از مردم، آن را ساده میگیرند.
کذب و دروغ، بهکلی حرام است و انسان را به فسق و فجور میکشاند و جز سه مورد، هیچ استثنایی ندارد؛ یعنی در سه مورد، جایز میباشد؛ چنانکه در حدیث آمده است: در جنگ؛ برای آشتی دادن مردم با یکدیگر، و نیز سخنی که زن و مرد برای تقویت زندگی زناشویی به هم میگویند. البته برخی از علما، کذب و دروغ را در این حدیث، به «توریه» معنا کردهاند و آن را دروغ آشکار نمیدانند. گاه توریه، دروغ نامیده میشود؛ همانگونه که در حدیث ابوهریره رضي الله عنه آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لَمْ يَكْذِبْ إِبْرَاهِيمُ عليه السلام إِلاّ ثَلاثَ كَذَبَاتٍ: ثِنْتَيْنِ مِنْهُنَّ فِي ذَاتِ اللَّهِ عزوجل: قَوْلُهُ ]إِنِّي سَقِيمٌ[ وَقَوْلُهُ ]بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا[ وواحدة في شَأْنِ سَارَة…»([۳]) یعنی: «ابراهيم عليه السلام فقط سه بار دروغ گفت؛ دو بار بهخاطر خدا. آنجا كه فرمود: ]إِنِّي سَقِيمٌ[ يعني من بیمارم. و ديگری آنجا كه گفت: ]بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا[ يعني بت بزرگ، اين كار را كرده است. و سومین دروغش بهخاطر (نجات) ساره از پادشاه ستمگر بود». البته ابراهیم عليه السلام دروغ نگفت؛ بلکه توریه کرد. در هر حال چه توریه کرده و چه دروغ گفته باشد، باید بدانیم که مطابق دیدگاه بیشترِ علما، دروغ گفتن فقط در سه موردی که ذکر شد، جایز است. بدترین و شدیدترین نوع دروغ، این است که انسان بهدروغ، مدعی اموال دیگران شود و برای اثبات دروغش، قسم بخورد؛ مثل اینکه کسی، حق خودش را مطالبه نماید و انسان با آنکه میداند که مطالبهکننده راست میگوید، سوگند یاد کند و بگوید که بهخدا، هیچ حقی نزد من نداری! یا برعکس، بهدروغ مدعی چیزی شود که هیچ حقی در آن ندارد و سوگند یاد کند و بگوید که فلان چیز و فلان کالا که نزد توست، مالِ من است! اگر بر ادعای دروغینش سوگند بخورد، به چنین سوگندی، سوگند «غموس» میگویند؛ غموس، یعنی غوطهدهنده؛ چون صاحبش را در گناه و در نتیجه، در دوزخ غوطهور میکند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنْ حَلَفَ عَلَى يَمِينٍ يَقْتَطِعُ بِهَا مَالَ امْرِئٍ مُسْلِمٍ هُوَ عَلَيْهَا فَاجِرٌ لَقِيَ اللَّهَ وَهُوَ عَلَيْهِ غَضْبَانُ»؛([۴]) یعنی: «هركس با سوگند دروغ، مال مسلمانی را تصاحب نماید، در حالي الله را ملاقات ميكند كه الله بر او خشمگين است». نتیجه اینکه دروغ، حرام است و بهطور مطلق برای انسان جایز نیست که دروغ بگوید؛ مگر در سه موردی که ذکر شد. آنهم با اختلافی که دربارهاش وجود دارد؛ یعنی برخی توریه را در این سه مورد جایز دانستهاند و برخی، دروغ را.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۶۰۹۴؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۰۷.
([۲]) حسن است؛ روایت: ترمذی، ش: ۲۳۱۵؛ و ابوداود، ش: ۴۹۹۰؛ و احمد در مسندش (۵/۲، ۵، ۷)؛ و رویانی در مسندش (۹۱۰) و هناد در الزهد (۱۱۵۰) و ابنقانع در معجم الصحابة (۳/۷۱) و دیگران از طریق بهز بن حکیم از پدرش از جدش به صورت مرفوع.