۵۱۳- وعن ابن عمر رضي اللهُ عنهما قال: كُنَّا جُلُوسًا مَعَ رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم إِذْ جاءَ رَجُلٌ مِن الأَنْصار، فسلَّم علَيه، ثُمَّ أَدبرَ الأَنْصَارِي فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «يَا أَخَا الأَنْصَار، كَيْفَ أَخِي سعْدُ بنُ عُبادة؟» فقال: صَالح، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «مَنْ يعُودُهُ مِنْكُم؟» فَقام وقُمْنا مَعَه، ونَحْنُ بضْعَةَ عشَر ما علَينَا نِعالٌ وَلا خِفَاف، وَلا قَلانِسُ، ولا قُمُصٌ نمشي في تلكَ السِّبَاخ، حَتَّى جِئْنَاه، فاسْتَأْخَرَ قَوْمُهُ مِنْ حوله حتَّى دنَا رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَأَصْحابُهُ الَّذِين مَعه. [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابنعمر رضي الله عنهما میگوید: نزد رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم که مردی از انصار رضي الله عنهم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و سلام کرد، و پس از مدتی برگشت تا برود. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای برادرِ انصاری! بردارم سعد بن عباده چطور است؟» گفت: خوب است. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چه کسی از شما به عیادتش میرود؟» و آنگاه برخاست و ما که بیش از ده نفر بودیم با او برخاستیم و بدون اینکه کفش، جوراب، کلاه و پیراهنی داشته باشیم، در آن زمین شورهزار راه میرفتیم تا اینکه نزد سعد رضي الله عنه رسیدیم؛ خویشاوندانش از اطراف او کنار رفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با یارانی که همراهش بودند، به سعد نزدیک شدند و عیادتش کردند.
شرح
مؤلف رحمه الله این باب را پس از بابِ زهد و پارسایی در دنیا ذکر کرده و به بیان این نکته پرداخته است که انسان نباید بیش از حد به امیال و خواست های دنیوی خود اهمیت دهد؛ بلکه باید به اندازهی نیاز خود، بسنده کند. همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین رویکردی داشت. مؤلف رحمه الله در اینباره، آیاتی ذکر کرده که نشانگر فرجامِ کسانیست که از امیال نفسانی خود پیروی میکنند و نماز را تباه میگردانند. مانندِ این فرمودهی الله متعال که میفرماید:
﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِۖ فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا ٥٩ إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ شَيۡٔٗا ٦٠﴾ [مريم: ٥٩، ٦٠]
آنگاه نسلی جایگزینشان شد که نماز را تباه کردند و از خواستههای نفسانی پیروی نمودند؛ پس سزای گمراهی (خویش) را خواهند دید، مگر کسانی که توبه کردند و ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند؛ پس چنین کسانی وارد بهشت میشوند و هیچ ستمی نمیبینند.
﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٌ﴾ یعنی پس از پیامبرانی که در آیات پیشین، ذکر شدهاند، نسلی آمدند که راه و روش پیامبران را ادامه ندادند؛ بلکه: ﴿أَضَاعُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِ﴾: «نماز را تباه کردند و از خواستههای نفسانی خویش پیروی نمودند».
تباه کردن نماز، به معنای کوتاهی در این عبادت یا در انجام شرایط آن، مانند طهارت، پوشاندن عورت و روی آوردن به قبله میباشد.
یا کوتاهی در ارکان نماز مانند آرامش در رکوع و سجده و نیز آرامش در قیام و قعود.
یا کوتاهی در واجبات نماز مانند درخواست مغفرت در میان دو سجده، یا تسبیح رکوع و سجده، و تشهد اول و امثال آن.
شدیدترین کوتاهی در نماز، اینست که در وقتش ادا نشود؛ یعنی خارج از وقت، نماز بخوانند. کسانی که نماز را خارج از وقتش میخوانند، در صورتی که عذری مانند خواب ماندن یا فراموشی داشته باشند، نمازشان پذیرفته میشود؛ ولی اگر عذری نداشته باشند و خارج از وقت، نماز بخوانند، نمازشان قبول نمیگردد؛ گرچه هزار بار نماز بخوانند.
﴿وَٱتَّبَعُواْ ٱلشَّهَوَٰتِ﴾: «و از خواستههای نفسانی خود پیروی نمودند». یعنی: همهی فکر و خیالشان یا همهی هم و ارادهای آنان، خواستههای نفسانی و امیال شکم میشود. از اینرو به تنپروری و لذتجویی روی میآورند و نسبت به نماز، کوتاهی میکنند. پناه بر الله.
سپس الله متعال کیفرشان را بیان نموده و فرمودهاست: ﴿فَسَوۡفَ يَلۡقَوۡنَ غَيًّا ٥٩﴾؛ یعنی: «پس سزای گمراهی خویش را دیدند». این، هشداری جدی برای چنین کسانیست؛ زیرا نتیجهی هر عملی، از جنسِ آن عمل است.
﴿إِلَّا مَن تَابَ وَءَامَنَ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا فَأُوْلَٰٓئِكَ يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ وَلَا يُظۡلَمُونَ شَيۡٔٗا ٦٠﴾ [مريم: ٦٠]
مگر کسانی که توبه کردند و ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند؛ پس چنین کسانی وارد بهشت میشوند و هیچ ستمی نمیبینند.
سپس مؤلف رحمه الله حدیث عایشه رضي الله عنهما را دربارهی وضعیت زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده که آن بزرگوار دو شبِ پیاپی از نان جو، سیر نخورد؛ زیرا تنگدست بود و چهبسا سه هلال ماهِ نو در دو ماه میگذشت و در هیچیک از خانههایش آتشی برای پختن غذا روشن نمیشد. بلکه غذای مورد استفادهی آنها، خرما و آب بود. حال آنکه اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میخواست، کوهها برایش به طلا تبدیل میشد، ولی به کمترین حد و سطح زندگی، بسنده کرد و بهرهاش را برای زندگی آخرت، ذخیره نمود.