۴۵۱- وعَن ابن مَسعود رضي الله عنه قال: قال لِي النَّبيُّ صلی الله علیه و آله و سلم: «اقْرَأْ عَلَیَّ القُرآنَ». قلت: يَا رَسُولَ اللهِ، أَقْرَأُ عَلَيْك، وَعَلَيْكَ أُنْزِل؟ قال: «إِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْ غَيْرِي». فقرَأْتُ عليه سورَةَ النِّساء، حتى جِئْتُ إلى هذِهِ الآية: ﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ وَجِئۡنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِيدٗا ٤١ [النساء:۴۱] قال: «حَسْبُكَ الآنَ» فَالْتَفَتُّ إِليْهِ فَإِذَا عِيْناهُ تَذْرِفانِ. [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: ابنمسعود رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمود: «برای من قرآن بخوان». گفتم: ای رسول خدا! من برای شما قرآن بخوانم، در صورتی که قرآن بر شما نازل شده است؟ فرمود: «دوست دارم آن را از کسی جز خود بشنوم». و من، سورهی «نساء» را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تلاوت کردم تا اینکه به این آیه رسیدم: ﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ وَجِئۡنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِيدٗا ٤١﴾.([۲]) [«پس چگونه خواهد بود آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را به عنوان گواهی بر ایشان حاضر نماییم؟»] پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کافیست». و چون به ایشان نگاه کردم، دیدم اشک از چشمانش سرازیر است.
شرح
مؤلف رحمه الله بابی دربارهی «فضیلت گریستن از ترس الله و شوق او» گشوده است. گریستن، دلایل و زمینههای گوناگونی دارد؛ گاه به سبب ترس است و گاه بهخاطر درد و گاه از روی شوق و اشتیاق و دیگر علتهایی که مردم میدانند.
گریستن بهخاطر خشیت الهی، یا از ترس الله است یا از شوق او؛ وقتی گریستن به سبب ندامت و پشیمانی از معصیتی باشد که انسان مرتکب شده، در این صورت، انگیزهی گریستن، ترس است و آنگاه که انسان در نتیجه اطاعت و عبادت میگرید، گریهاش از شوق به الله متعال است.
مؤلف رحمه الله دو آیه ذکر کرده است. در یکی از این آیهها، کسانی که از ترس خشیت الهی میگریند، ستوده شدهاند؛ همانگونه که الله متعال، میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ إِذَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ يَخِرُّونَۤ لِلۡأَذۡقَانِۤ سُجَّدٗاۤ ١٠٧ وَيَقُولُونَ سُبۡحَٰنَ رَبِّنَآ إِن كَانَ وَعۡدُ رَبِّنَا لَمَفۡعُولٗا ١٠٨ وَيَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ يَبۡكُونَ وَيَزِيدُهُمۡ خُشُوعٗا۩ ١٠٩﴾ [الإسراء: ١٠٧، ١٠٩]
بیگمان کسانی که پیش از این دانش یافتهاند، هنگامی که برایشان قرآن تلاوت میشود، سجدهکنان و با فروتنی به زمین میافتند. و میگویند: پروردگارمان پاک و منزه است؛ بیگمان وعدهی پروردگارمان انجامشدنی و قطعیست. و گریهکنان به سجده میافتند و (قرآن) بر فروتنی و خشوعشان میافزاید.
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ مِن قَبۡلِهِۦٓ﴾ یعنی اهل کتاب که پیش از قرآن، از آموزههای تورات و انجیل برخوردار شدند. ﴿وَيَخِرُّونَ لِلۡأَذۡقَانِ﴾ بهگونهای به سجده میافتند که نزدیک است چانههایشان با زمین برخورد کند؛ و این، به معنای شدت مبالغه در سجده است. ﴿وَيَزِيدُهُمۡ خُشُوعٗا١٠٩﴾ و قرآن بر خشوع دلهایشان میافزاید؛ بهگونهای که آثار این خشوع در اعضا و جوارح آنان نمایان میشود.
و اما دومین آیهای که مؤلف رحمه الله ذکر کرده است؛ الله عزوجل میفرماید:
﴿أَفَمِنۡ هَٰذَا ٱلۡحَدِيثِ تَعۡجَبُونَ ٥٩ وَتَضۡحَكُونَ وَلَا تَبۡكُونَ ٦٠﴾ [النجم : ٥٩، ٦٠]
آیا از این سخن تعجب میکنید؟ و میخندید و نمیگریید؟
این، در نکوهش کسانیست که قرآن را مسخره میکنند یا از روی انکار و به قصد استهزا، دربارهی قرآن، حالتِ تعجب به خود میگیرند و نمیگریند. قرآن، بزرگترین پنددهنده است و الله متعال، بهوسیلهی قرآن بندگانش را پند میدهد؛ ولی دلهایی که سنگ و سختند، با شنیدن قرآن نرم نمیشوند؛ بلکه سختتر میگردند. پناه بر الله.
مؤلف رحمه الله همچنین حدیثی از ابنمسعود رضي الله عنه نقل کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از او خواستند برایشان قرآن بخواند. ابنمسعود رضي الله عنه عرض کرد: «ای رسولخدا! من، برای شما قرآن بخوانم، حال آنکه قرآن بر شما نازل شده است؟!» یعنی شما خود، بهتر میخوانید و از من داناترید. فرمود: «دوست دارم قرآن را از کسی جز خودم بشنوم». این نشان میدهد که اگر انسان گاه به قرائت دیگران گوش دهد، از اینکه خودش قرائت کند، خشوع بیشتری مییابد و بر قلبش بیشتر مینشیند. گاه همینکه به قرائت یک نفر گوش میدهید، به گریه میافتید؛ ولی اگر همان آیه را خودتان بخوانید، چنین حالی پیدا نمیکنید. ابنمسعود رضي الله عنه سورهی «نساء» را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواند تا اینکه به این آیهی بزرگ رسید:
﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ وَجِئۡنَا بِكَ عَلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ شَهِيدٗا ٤١﴾
[النساء : ٤١]
پس چگونه خواهد بود آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم و تو را به عنوان گواهی بر ایشان حاضر نماییم.
یعنی در آن هنگام، حالِ تو و حالِ آنان چگونه خواهد بود؟ «کیف» حرف استفهام (پرسش) است و طرح یک موضوع به صورت پرسشی، تأثیر بیشتری بر قلب و روان انسان دارد.
گواهان، دو دسته هستند: گروه اول، پیامبران و فرستادگان الهی علیهمالسلام هستند؛ همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿فَكَيۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن كُلِّ أُمَّةِۢ بِشَهِيدٖ﴾ [النساء : ٤١]
آنگاه که از هر امتی گواهی بیاوریم.
گروه دوم، علما هستند که به عنوان وارثان پیامبران، پس از وفات فرستادگان الهی، در جایگاه شهادت قرار میگیرند و دربارهی مردم گواهی میدهند که پیام انبیا علیهمالسلام به آنان رسیده است و پیامبران مأموریت خود را بهخوبی ادا کردهاند. این، امتیاز بزرگی برای علماست که شاهدان خداوند عزوجل در زمینش هستند.
الله متعال، در سورهی «جاثیه» میفرماید:
﴿وَتَرَىٰ كُلَّ أُمَّةٖ جَاثِيَةٗۚ كُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ كِتَٰبِهَا ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَوۡنَ مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ ٢٨﴾ [الجاثية : ٢٨]
و (آن روز) هر امتی را میبینی که به زانو درآمده است. هر امتی به سوی نامهی اعمالش فرا خوانده میشود؛ (در آن روز میگوییم:) امروز سزا و جزای اعمالی را که انجام میدادید، میبینید.
﴿كُلُّ أُمَّةٖ تُدۡعَىٰٓ إِلَىٰ كِتَٰبِهَا﴾ یعنی هر امتی به سوی نامهی اعمالش یا به سوی کتابی که بر آنها وحی شده است، فراخوانده میشوند.
در هر حال وقتی ابنمسعود رضي الله عنه به آیهی ۴۱ سورهی «نساء» رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «کافیست». ابنمسعود رضي الله عنه میگوید: به رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نگاه کردم و دیدم که اشک از چشمانش سرازیر شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ترس آن حالت وحشتناک گریست و این، نشانگر ارزش گریستن به هنگام شنیدن قرآن یا قرائت آن است.
مؤلف رحمه الله حدیث دیگری هم ذکر کرده است که پیشتر به شرح و توضیح آن پرداختیم؛ این حدیث که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «اگر آنچه را که من میدانم، شما میدانستید، کمتر میخندید و بیشتر میگریستید». یعنی اگر حقایقی را که من میدانم شما هم میدانستید، خندههایتان کمتر میشد و گریههایتان، بیشتر. البته الله متعال، این حقایق را فقط به پیامبر خود گفته و به او دستور ابلاغ یا رساندن این حقایق را نداده است تا بهخاطر رحمتی که بر بندگانش دارد، این حقایق را از آنها پنهان نگه دارد؛ (زیرا چهبسا به زندگی مادی خود بهطور کلی پشت کنند.)
وقتی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرمود، صحابه رضي الله عنهم چهرههایشان را پوشاندند و صدای هقهق (و گریهی) آنان بلند شد. زیرا عمق هشدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را درک کردند و این، نشانگر کمال ایمانشان است و نشان میدهد که پیامهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بهطور کامل تصدیق میکردند. سپس مؤلف رحمه الله حدیث مشهور ابوهریره رضي الله عنه را ذکر کرده است که پیشتر گذشت؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الله، در روزي كه هيچ سايهاي جز سايهی او وجود ندارد، هفت گروه را در زير سايهی خود، جاي ميدهد». یکی از اینها، «كسي است كه در تنهايي، الله را یاد کند و اشک، از چشمانش سرازیر شود». یعنی کسی که الله را با نامها، صفات، افعال، احکام و آیاتش در تنهایی یاد میکند و از شوق پروردگار یا از ترس او میگرید». چنین شخصی، جزو کسانی خواهد بود که الله متعال، آنان را در روزی که سایهای جز سایهی او وجود ندارد، زیر سایهی خود جای میدهد.
منظور از سایهی الهی در اینجا، سایهای که الله متعال، در آن روز میآفریند و هرکه از بندگانش را بخواهد، زیر آن جای میدهد و منظور سایهی خودِ پروردگار نیست؛ زیرا الله، نورِ آسمانها و زمین است و امکان ندارد که به سبب خورشید، سایهای داشته باشد. چراکه لازمهی قبول کردن چنین پنداری، اینست که معتقد باشیم خورشید، بالاتر از پروردگار است و خداوند در میان خورشید و مردم قرار دارد! کسی که چنین پنداری دارد، درک و فهمش از درازگوش نیز کمتر است. زیرا امکان ندارد که الله عزوجل پایینتر از مخلوقاتش باشد؛ او پروردگار بلندمرتبه و والامقامیست که نور آسمانها و زمین میباشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «حِجَابُهُ النُّورُ، لَوْ كَشَفَه لأَحْرَقَتْ سُبُحَاتُ وَجْهِهِ مَا انْتَهَى إِلَيْهِ بَصَرُهُ مِنْ خَلْقِهِ». یعنی: «آنچه مانع دیدن پروردگار میشود، نور است و اگر الله متعال، این مانع را بردارد، انوار جلالش همهی آفریدهها را میسوزاند». البته این نور یا این مانع، کمتر از نور الله عزوجل میباشد. پس چگونه میتوان ادعا کرد که منظور از سایهی الهی در این حدیث، سایهی خود اوست؟! لذا همانگونه که گفتم، برخیها کمتر از درازگوش میفهمند و نمیتوانند مفهوم سخن الله و پیامبرش را درست درک کنند. امکان ندارد که منظور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سایهی خود خداوند عزوجل باشد؛ حتی روایتی که در آن به سایهی عرش اشاره شده است، جای بحث و بررسی دارد.([۳]) زیرا معروف است که عرش، از آسمانها، زمین، ماه، خورشید و ستارگان، بزرگتر است و هفت آسمان و هفت زمین در مقایسه با «کرسی» بهاندازهی حلقهای هستند که در زمینی پهناور افتاده است؛ همچنین بزرگیِ عرش در برابر کرسی، مانند بزرگیِ این زمین پهناور نسبت به این حلقهی کوچک است؛ پس چگونه عرش زیر خورشید قرار دارد و بر مردم، سایه میاندازد؟ بهفرض اینکه حدیث «سایهی عرش» صحیح باشد، گویا منظور سایهی گوشهای از عرش است و الله متعال، بر هر کاری تواناست؛ ضمن اینکه صحت این روایت، جای بحث دارد. لذا باور درست، اینست که الله متعال روز قیامت سایهای از ابر یا امثال آن پدید میآورد و هرکه از بندگانش را بخواهد، زیر آن جای میدهد. و الله، داناتر است.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «روزی که سایهای جز سایهی او وجود ندارد»؛ زیرا در دنیا برای اینکه در معرض تابش آفتاب نباشیم، از سایهی ساختمانهایی که میسازیم، یا از سایهی درختانی که میکاریم، و از سایهی کوهها در کوهپایهها و سایهی دیوارها و امثال آن استفاده میکنیم؛ یعنی از سایهی چیزهایی که خود میسازیم یا از سایهی اشیای موجود در طبیعت که الله عزوجل آفریده است. اما در آخرت، هیچ سایه ای وجود ندارد. الله متعال، میفرماید:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلۡجِبَالِ فَقُلۡ يَنسِفُهَا رَبِّي نَسۡفٗا ١٠٥﴾ [طه: ١٠٥]
و از تو دربارهی کوهها میپرسند؛ بگو: پروردگارم، کوهها را بهطور کامل متلاشی میکند.
همهی کوهها هرچقدر بزرگ باشند، متلاشی میشوند؛ بزرگترین کوهها، به خاک تبدیل میگردند و به صورت گرد و خاکی پراکنده درمیآیند که در هوا حرکت میکنند:
﴿وَتَرَى ٱلۡجِبَالَ تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ ٱلسَّحَابِۚ صُنۡعَ ٱللَّهِ ٱلَّذِيٓ أَتۡقَنَ كُلَّ شَيۡءٍۚ إِنَّهُۥ خَبِيرُۢ بِمَا تَفۡعَلُونَ ٨٨﴾ [نمل:۸۸]
و کوهها را چنان میبینی که گویا ثابت و بیحرکتند؛ حال آنکه همانند ابر در حرکتند. پدیده و ساختِ الله است که هر چیزی را استوار ساخته است. بیگمان الله به کردارتان آگاه است.
اخیراً از یکی از مردم شنیدم که میگفت: منظور این آیه، حرکت کوهها در دنیاست و این، نشان میدهد که زمین میگردد و در حالِ گردش است؛ دلیلِ این آقا، این بود که روز قیامت، همه چیز را انسان با قطع و یقین، درک میکند و آنجا حدس و گمان، معنا ندارد. زیرا در این آیه آمده است: ﴿تَحۡسَبُهَا جَامِدَةٗ﴾ یعنی «گمان میکنی که ثابت و بیحرکتند». لذا چنین نتیجهگیری کرده است که این آیه به حرکت کوهها در دنیا و گردش زمین اشاره دارد.
این، از ناآگاهی و شناختِ ناقصِ این آقا از آیههای قرآن است که بدین شکل استدلال نموده است؛ زیرا ادعایش بیمورد است که روز قیامت، حدس و گمان وجود ندارد؛ همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمۡۚ إِنَّ زَلۡزَلَةَ ٱلسَّاعَةِ شَيۡءٌ عَظِيمٞ ١ يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدٞ ٢﴾ [الحج : ١، ٢]
ای مردم! از پروردگارتان بترسید؛ بهراستی زلزلهی رستاخیز، رویدادِ بس بزرگیست. روزی که شاهدش باشید، هر مادر شیردهی، کودک شیرخوارش را از یاد میبرد و هر زن بارداری، بارش را سقط میکند و مردم را مست و مدهوش میبینی؛ حال آنکه مست نیستند؛ بلکه عذاب الله، سخت و شدید است.
همانطور که مشاده میکنید در این آیه بدین نکته تصریح شده که انسان، روز قیامت، به سبب ترس و وحشتِ آن روز، واقعیت را درست نمیبیند؛ یعنی مردمانی را که از ترس قیامت، حالتِ عادی خود را از دست دادهاند، مست و مدهوش میپندارد؛ در حالی که مست و مدهوش نیستند، بلکه عذاب الهی، سخت و شدید است. به عبارت دیگر وقتی انسان، در حالتِ غیرعادی قرار میگیرد، با آنکه با یک رویداد بزرگ روبهرو میشود، ولی قدرت درک و حواس خود را از دست میدهد.
خلاصه اینکه منظور از سایهی الهی در قیامت، سایهایست که الله عزوجل میآفریند و برخی از بندگانش را زیرِ آن جای میدهد. یک دسته از این بندگان، کسانی هستند که در تنهایی، پروردگارشان را یاد میکنند و اشک از چشمانشان، سرازیر میشود. منظور از تنهایی، خلوت قلب نیز میباشد. پس تو ای برادر و خواهر مسلمان! با قلبی تهی از غیر خدا و بدون اینکه به چیزی غیر از یاد الله بیندیشی، الله را یاد کن؛ زیرا اگر در چیزی بیندیشی، از خوف و شوق الله، گریهات نمیگیرد و اشکت سرازیر نمیشود؛ زیرا امکان ندارد که قلبِ انسان به چیزی مشغول باشد و بتواند بهخاطر الله، اشک بریزد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که در خلوت و تنهایی…»؛ یعنی کسی در خلوت قلب خود الله را یاد کند و نیز در خلوت جسم خود، یعنی جایی که کسی نیست تا ریا و خودنمایی در کار نباشد؛ لذا این فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدین معناست که انسان، مخلصانه و با حضور قلب، الله را یاد کند؛ چنین شخصی جزو کسانی خواهد بود که الله عزوجل روز قیامت آنان را زیر سایهی خود جای میدهد؛ روزی که سایهای جز سایهی او وجود ندارد. الله متعال ما و همهی مسلمانان را زیرِ سایهای که آن روز میآفریند، جای دهد.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۴۵۸۲؛ و صحیح مسلم، ش: ۸۰۰.
([۳]) لفظ «ظل عرشه» یا سایهی عرش خود، در چهار حدیث آمده است؛ نگا: ضعیف الجامع (۲۵۴۸) بهنقل از جابر رضي الله عنه: (ثلاث من كن فيه أظله الله تحت ظل عرشه). دوم: روایتی نزدیک حدیث مذکور در متن، اما بهروایت بیهقی در الأسماء بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه با این لفظ: (سبْعَةٌ يُظِلُّهُم اللَّه في ظِلِّهِ يَوْمَ لا ظِلَّ إِلاَّ ظِلُّه) ضمن اینکه برخی از گروههای موجود در این روایت، غیر از گروههای موجود در حدیث متن است و آلبانی رحمه الله نیز این راویت را در ضعیف الجامع (۳۲۳۸) ضعیف دانسته است. و مورد سوم: روایت ترمذی (۱۳۰۶) با این لفظ است: (من أنظر معسرا أو وضع له أظله الله يوم القيامة تحت ظل عرشه) که آن را غریب دانسته است؛ البته آلبانی رحمه الله در صحیح الجامع (۶۱۰۷) این روایت را صحیح قلمداد کرده است. و مورد چهارم: روایت احمد (۵ رحمه الله۲۳۶،۳۲۸) بهنقل از معاذ و نیز روایت احمد (۴ رحمه الله۱۲۸) بهنقل از عرباض بن ساریه: (المتحابون في الله على منابر من نور في ظل العرش).