۴۴۳- وعن أبي نجيحٍ عَمرو بن عَبْسَةَ- بفتح العين والباءِ- السُّلَمِي رضي الله عنه قال: كنتُ وَأَنَا في الجَاهِلِيَّةِ أَظُنُّ أَنَّ النَّاسَ عَلى ضَلالَةٍ، وَأَنَّهُمْ لَيْسُوا على شيءٍ، وَهُمْ يَعْبُدُونَ الأَوْثَان، فَسَمِعْتُ بِرَجُلٍ بِمكَّةَ يُخْبِرُ أَخْبَارًا، فَقَعَدْتُ عَلى رَاحِلَتي، فَقَدِمْتُ عَلَيْهِ، فَإِذَا رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم مُسْتَخْفِياً جُرَءَاءُ عليهِ قَوْمُه، فَتَلَطَّفْتُ حَتَّى دَخلْتُ عَلَيهِ بِمَكَّة، فَقُلْتُ له: ما أَنَت؟ قال: «أَنا نَبي». قلت: وما نبي؟ قال: «أَرْسَلِني اللَّه». قلت: وبِأَيِّ شَيْءٍ أَرْسلَك؟ قال: «أَرْسَلني بِصِلَةِ الأَرْحام، وكسرِ الأَوْثان، وَأَنْ يُوَحَّدَ اللَّه لايُشْرَكُ بِهِ شَيْء». قلت: فَمنْ مَعَكَ عَلى هَذا؟ قال: «حُر وَعَبْدٌ» ومعهُ يوْمَئِذٍ أَبو بكر وبلالٌ رضي الله عنهما. قلت: إِنِّي مُتَّبعُك، قال إِنَّكَ لَنْ تَستطِيعَ ذلكَ يَوْمَكَ هَذا. أَلا تَرى حَالي وحالَ النَّاس؟ وَلَكِنِ ارْجعْ إِلى أَهْلِكَ فَإِذا سمعْتَ بِي قد ظَهَرْتُ فَأْتِني». قال فَذهبْتُ إِلى أَهْلي، وَقَدِمَ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم المَدينَةَ وكنتُ في أَهْلي. فَجَعَلْتُ أَتَخَبَّرُ الأَخْبَار، وَأَسْأَلُ النَّاسَ حينَ قَدِمَ المدينة حَتَّى قَدِمَ نَفرٌ مِنْ أَهْلي المدينةَ، فقلت: ما فَعَلَ هذا الرَّجُلُ الَّذي قدِم المدينة؟ فقالوا: النَّاسُ إِليهِ سِراعٌ وَقَدْ أَرَادَ قَوْمُه قَتْلَه، فَلَمْ يَستْطَيِعُوا ذلِك، فَقَدِمتُ المدينَةَ فَدَخَلتُ عليه، فقلت: يَا رَسُولَ اللهِ أَتَعرِفُني؟ قال: «نَعم أَنتَ الَّذي لَقيتنَي بمكةَ». قال: فقلت: يا رسول اللَّه أَخْبرني عمَّا عَلَّمكَ اللَّه وَأَجْهَلُهُ، أَخبِرنْي عَنِ الصَّلاَةِ؟ قال: «صَلِّ صَلاَةَ الصُّبح، ثُمَّ اقْصُرْ عَنِ الصَّلاةِ حَتَّى تَرتفَعِ الشَّمْسُ قِيدَ رُمْح، فَإِنَّهَا تَطْلُعُ حين تطلع بَيْنَ قَرْنَي شَيْطَان، وَحِينئِذٍ يَسْجُدُ لَهَا الكفَّار، ثُمَّ صَلِّ، فَإِنَّ الصَّلاَةَ مشهودة محضورة حَتَّى يستقِلَّ الظِّلُّ بالرُّمح، ثُمَّ اقْصُر عن الصَّلاةِ، فإِنَّهُ حينئذٍ تُسجَرُ جَهَنَّمُ، فإِذا أَقبلَ الفَيءُ فصَلِّ، فإِنَّ الصَّلاةَ مَشهودةٌ محضورة حتى تُصَلِّيَ العصرَ ثم اقْصُر عَنِ الصلاةِ حَتَّى تَغْرُبَ الشَّمسُ، فإِنَّهَا تُغرُبُ بين قَرنيْ شيطان، وحينئذٍ يَسْجُدُ لها الكُفَّارُ».
قَال: فقلت: يا نَبِيَّ اللَّه، فالوضوءُ حدّثني عنه؟ فقال: «ما مِنْكُمْ رجُلٌ يُقَرِّبُ وَضُوءَه، فَيَتَمَضْمَضُ ويستنْشِقُ فَيَنْتَثِر، إِلاَّ خَرَّتْ خطايَا وَجهِهِ وفيهِ وخياشِيمِه. ثُمَّ إِذا غَسَلَ وجهَهُ كما أَمَرَهُ اللَّه إِلاَّ خرّت خطايا وجهِهِ مِنْ أَطرافِ لحْيَتِهِ مع الماء. ثم يغسِل يَدَيْهِ إِلى الْمِرفَقَينِ إِلاَّ خرّت خطايا يَدَيْهِ مِنْ أَنامِلِهِ مَعَ الْمَاءِ، ثُمَّ يَمْسحُ رَأْسَه، إِلاَّ خَرَّتْ خَطَايَا رَأْسِهِ من أَطرافِ شَعْرهِ مع الماء، ثم يَغْسِل قَدَمَيهِ إِلى الكَعْبَيْن، إلاَّ خَرّت خطايا رِجْلَيه من أَنَامِلِهِ مَع الماء، فإِنْ هو قامَ فصلَّى، فحمِدَ اللَّه تعالى وأَثْنَى عليهِ وَمجَّدَهُ بالَّذِي هُوَ لَهُ أَهل، وَفَرَّغَ قَلْبَهُ للَّه تعالى، إِلا انصَرَفَ من خطيئَتِهِ كَهَيْئَتِهِ يومَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».
فحدّثَ عَمرو بنُ عَبسةَ بهذا الحديثَ أَبَا أُمَامَة صاحِبِ رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، فقال له أبو أمامة: يا عَمْروُ بن عَبْسَةَ، انظر ما تقول. في مقامٍ واحِدٍ يُعطى هذا الرَّجُل؟ فقال عَمْرو:يا أَبَا أُمامةَ، فقد كِبرَتْ سِنِّي، ورَقَّ عَظمِي، وَاقْتَرَبَ أَجَلي، وما بِي حَاجة أَنْ أَكذِبَ على اللَّهِ تعالى ولا على رسول اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم لو لَمْ أَسْمَعْهُ من رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم إِلاَّ مَرَّةً أَوْ مَرْتَيْن أو ثَلاثاً، حَتَّى عَدَّ سبعَ مَرات، ما حَدَّثتُ أَبداً بِه، ولكنِّي سمِعتُهُ أَكثَرَ من ذلك. [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابونجیح، عمرو بن عَبَسهی سُلّمی رضي الله عنه میگوید: من در دوران جاهلیت، بر این باور بودم که مردم در گمراهی هستند و در مسیر هدایت قرار ندارند که بتها را عبادت میکنند تا آنکه باخبر شدم مردی در مکه، خبرهایی میدهد (و سخنانِ تازهای میگوید.) سوارِ شترم شدم تا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بروم. در آن زمان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مخفیانه دعوت میداد و قومش بر او گستاخ و مسلط بودند. مخفیانه وارد مکه شدم (و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را پیدا کردم). از او پرسیدم: تو کیستی؟ فرمود: «من، پیامبرم». گفتم: پیامبر، چیست؟ فرمود: «الله متعال، مرا فرستاده است». پرسیدم: تو را با چه مأموریتی فرستاده است؟ فرمود: «برای صلهی رحم، شکستن بتها، و اینکه الله، بهیگانگی پرستش شود و هیچ چیز و هیچکس را شریکش نسازند». گفتم: چه کسانی با تو هستند؟ فرمود: «مردی آزاد و یک برده». در آن زمان ابوبکر و بلال رضي الله عنهما با او بودند. گفتم: من نیز پیرو تو هستم. فرمود: «تو امروز نمیتوانی اسلام آوردن خود را آشکار کنی؛ مگر حال مرا با مردم نمیبینی؟ نزد خانوادهات بازگرد و وقتی خبر موفقیت و آشکار شدن دعوتم به تو رسید، نزدم بیا». عمرو رضي الله عنه میگوید: نزد خانوادهام بازگشتم تا اینکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه هجرت کرد و من، همچنان در منطقهی خود بودم؛ پس از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه، جویای اخبار بودم و از مردم، پرس و جو میکردم تا اینکه عدهای از اهالی محلّ ما به مدینه رفتند. (وقتی بازگشتند) از آنها پرسیدم: کار این مرد تازهوارد به مدینه، به کجا رسیده است و چه وضعیتی داشت؟ گفتند: مردم به سویش میشتابند؛ قومش تصمیم داشتهاند او را بهقتل برسانند، ولی موفق نشدهاند. (عمرو رضي الله عنه میگوید:) لذا به مدینه و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتم. گفتم: ای رسولخدا! آیا مرا میشناسید؟ فرمود: «بله، تو همان کسی هستی که در مکه به ملاقاتم آمدی». گفتم: ای رسولخدا! از دانشی که الله به تو داده است و من نمیدانم، به من بیاموز و نماز را به من آموزش بده. فرمود: «نماز صبح را بهجای آور؛ سپس تا زمانی که خورشید بهاندازهی یک نیزه بالا بیاید، از خواندن نماز خودداری کن؛ زیرا خورشید، هنگام طلوع، از میان دو شاخ شیطان، طلوع میکند([۲]) و این، زمانیست که کافران، برای خورشید، سجده مینمایند. سپس نماز بخوان؛ زیرا نماز خواندن، با حضور فرشتگان است و آنگاه که سایهی نیزه (یا هر چیز دیگری) به کمترین حدّ آن برسد، از خواندن نماز خودداری کن. چون در این زمان دوزخ، شعلهور و برافروخته میشود و وقتی سایه (به سمت مشرق) متمایل شد، نماز بخوان؛ زیرا خواندن نماز با حضور فرشتگان است تا آنکه نماز عصر را بهجای آوری. پس از نماز عصر، تا غروب خورشید نماز نخوان؛ زیرا خورشید در میان دو شاخ شیطان غروب میکند و کافران، در این هنگام برای خورشید، سجده مینمایند».
عمرو رضي الله عنه میگوید: گفتم: ای پیامبر خدا! وضو، دربارهی وضو برایم سخن بگو. فرمود: «هرکس از شما آب وضویش را تهیه کند و مضمضه و استنشاق نماید (آب را در دهان و بینیاش بگرداند)، گناهان صورت و دهان و بینیاش، با آب وضو فرو میچکد؛ و آنگاه که مطابق فرمان الله، صورتش را میشوید، گناهان صورتش، با آب وضو از اطراف ریش او، میریزد. و چون دستانش را تا آرنج میشوید، خطاهای دستانش با آب وضو فرو میچکد و وقتی سرش را مسح میکند، گناهان سرش با آب وضو از اطراف موهایش پایین میافتد و آنگاه که پاهایش را تا دو قوزک میشوید، گناهان پاهایش به همراه آب وضو از انگشتانش فرو میریزد و هنگامی که به نماز میایستد و الله متعال را حمد و ستایش میکند و ثنایش میگوید و او را آنگونه که شایستهی اوست، به بزرگی یاد مینماید و قلبش را برای الله متعال، خالی میگرداند، مانند روزی که از مادر، به دنیا آمد، از گناهانش پاک میشود».
عمرو بن عبسه رضي الله عنه این حدیث را برای ابوامامه رضي الله عنه، صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازگو کرد. ابوامامه رضي الله عنه به او گفت: ای عمرو بن عبسه! بنگر چه میگویی؛ یک نفر یکجا (در یک وضو و نماز) اینهمه پاداش مییابد؟! عمرو رضي الله عنه پاسخ داد: ای ابوامامه! پا به سن گذاشته و پیر شدهام؛ استخوانهایم سست و ضعیف گشته و مرگم نزدیک است و نیازی ندارم که بر الله متعال و پیامبرش دروغ ببندم و اگر این حدیث را یک یا دو یا سه بار – عمرو هفت بار برشمرد- از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نمیشنیدم، آن را بازگو نمیکردم؛ ولی این حدیث را بیش از این از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم.
([۲]) نووی رحمه الله میگوید: این، تمثیل و اشارهایست به اینکه هنگام طلوع آفتاب، زمانِ جنب و جوش و فعالیت شدید شیطان و همکاران و پیروان اوست تا مردم را بفریبند و بر آنها تسلط یابند.
شرح
احادیثی که مؤلف رحمه الله ذکر کرده، همگی دربارهی امیدواری به رحمت الهیست. در یکی از این احادیث آمده است: نمازهای پنجگانه، کفارهی گناهانِ پیش از آن است؛ مانند آن مرد که زنی را بوسید یا مثل آن شخص که مرتکب گناهی شد و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواست که او را مجازات کنند. در نتیجه نماز، برترین عبادتِ بدنیست و بدیها را از میان میبرد. الله متعال، میفرماید:
﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِ﴾
[هود: ١١٤]
در آغاز و پایان روز و پاسی از شب نماز را برپا دار. بیگمان نیکیها، بدیها را از میان میبرند.
البته شکی نیست که نماز باید به صورتی ادا شود که الله عزوجل میپسندد؛ همانگونه که در حدیث عمرو بن عبسه رضي الله عنه بدین نکته اشاره شده که هر نمازی، وقتِ مشخصی دارد و در پارهای از اوقات، از خواندن نماز منع شده است. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نحوهی وضو گرفتن را به عمرو بن عبسه رضي الله عنه آموزش داد؛ وقتی وضوی انسان، وضوی درستی باشد، گناهانش با آب وضو فرومیچکد و آنگاه که انسان با قلبی که آن را برای الله، فارغ کرده است، به نماز میایستد، الله متعال، گناهانش را میبخشد. لازم میدانم که اینجا این نکته را یادآوری کنم که برخی از مردم با اینکه نماز میخوانند، ولی تنها یکدهم پاداش نماز یا کمتر از آن به آنها میرسد؛ زیرا با قلبی غافل نماز میگزارند یا بهگونهای که انگار مشغول تجارت و خرید و فروش هستند یا تا پایان نمازشان، به کارهای دیگری مشغولند!
انسان همینکه الله اکبر میگوید و به نماز میایستد، شیطان، وسوسه اش را آغاز میکند و افکار و خیالهای زیادی در ذهنش میآورد و همینکه سلام میدهد و نمازش را به پایان میرساند، هر فکر و خیالی که در نماز داشته است، از سرش میرود. این، نشانگر اینست که شیطان میخواهد نماز انسان را خراب و ناقص نماید تا نمازگزار از این پاداش بزرگ، محروم شود.
نکات فراوانی از حدیث عمرو بن عبسه رضي الله عنه برداشت میشود؛ از این حدیث چنین برمیآید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دعوتش را مخفیانه و در شرایطی آغاز کرد که بهشدت تحت فشار و اذیت و آزار مشرکان بود. عمرو بن عبسه رضي الله عنه در دوران جاهلیت معتقد بود که مردم، گمراه شدهاند و در مسیر هدایت قرار ندارند؛ از اینرو در جستجوی حقیقت و یافتن آیین سازگار با فطرت بود تا اینکه نام و آوازهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دعوتش در مکه، به او رسید. لذا به مکه رفت تا با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ملاقات کند. وی، شرایط سخت مکه را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشاهده کرد و دریافت که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بهشدت زیر نظر و تحت فشار است و تنها یک مرد آزاد و یک برده، یعنی ابوبکر و بلال رضي الله عنهما از او پیروی کردهاند و با او هستند.
این، نشان میدهد که ابوبکر صدیق رضي الله عنه نخستین کسی بود که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد و پس از او علی بن ابیطالب رضي الله عنه دیگر مردِ آزادی بود که مسلمان شد.
این از حکمت و دوراندیشی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که به عمرو رضي الله عنه فرمود: تو اینک نمیتوانی اسلام خود را آشکار نمایی؛ نزد خانوادهات بازگرد و آنگاه که خبر موفقیت و ظهور من به تو رسید، نزدم بیا». عمرو رضي الله عنه نیز به منطقهی خودش بازگشت و حدود سیزده سالِ بعد، به مدینه و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و گفت: ای رسولخدا! آیا مرا میشناسی؟ با آنکه سالهای زیادی از ملاقات عمرو با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میگذشت، اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را از یاد نبرده بود و به عمرو رضي الله عنه خبر داد که او را میشناسد و آنگاه حقوق الهی را به او آموزش داد و برایش بیان فرمود که وقتی کسی، وضوی کامل و درستی میگیرد، گناهانش با آب وضو از اعضای بدنش فرومیریزد؛ و این نکته را هم بیان نمود که نماز درست و کامل، کفارهی گناهان نمازگزار است. این، نشان میدهد که لطف و رحمت پروردگار از خشم و غضب او، گستردهتر میباشد و رحمتش بر غضبش غالب است. از الله متعال درخواست میکنم که همهی ما را مشمول رحمتش بگرداند؛ بهیقین، او، بخشندهی بزرگوار است.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۵۲۶؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۷۶۳.
([۲]) هود:۱۱۴. یعنی: «در آغاز و پایان روز و پاسی از شب نماز را برپا دار. بیگمان نیکیها، بدیها را از میان میبرند».