۴۳- وعن ابن مَسعُودٍ رضي الله عنه قال: لمَّا كَانَ يَوْمُ حُنَيْنٍ آثر رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم نَاساً في الْقِسْمَةِ فأَعْطَى الأَقْرعَ بْنَ حابِسٍ مائةً مِنَ الإِبِلِ وأَعْطَى عُييْنَةَ بْنَ حِصْنٍ مِثْلَ ذلِك، وأَعطى نَاساً منْ أشرافِ الْعربِ وآثَرهُمْ يوْمئِذٍ في الْقِسْمَةِ. فَقَالَ رجُلٌ: واللَّهِ إنَّ هَذِهِ قِسْمةٌ ما عُدِلَ فِيها، وما أُريد فِيهَا وَجهُ اللَّه، فَقُلْتُ: واللَّه لأُخْبِرَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم، فأتيتُهُ فَأخبرته بِما قال، فتغَيَّر وَجْهُهُ حتَّى كَانَ كَالصِّرْف. ثُمَّ قال: «فَمنْ يَعْدِلُ إِذَا لَمْ يعدِلِ اللَّهُ ورسُولُه؟» ثم قال: «يرحَمُ اللَّهُ موسى قَدْ أُوْذِيَ بِأَكْثَرَ مِنْ هَذَا فَصبرَ». فَقُلْتُ: لا جرمَ لا أَرْفعُ إلَيه بعْدها حدِيثاً. [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: ابنمسعود رضي الله عنه ميگويد: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در تقسیم غنایم «حنین» سهم بیشتری به
برخی از مردم داد: به اقرع بن حابس، صد شتر بخشید و به عيينه بن حِصن نیز همین مقدار
بخشید و به تعدادي از اشراف عرب هم عطا نمود و سهمی بیش از دیگران به آنها داد. يكي گفت: بهخدا سوگند که در اين تقسيم، عدالت رعايت نشده و خشنودي خدا مورد توجه قرار نگرفته است. گفتم: بهخدا سوگند که به رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خبر میدهم. سپس نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتم و گفتهی آن شخص را به ايشان خبر دادم. چهرهاش تغییر کرد و بهشدت قرمز شد؛ آنگاه فرمود: «اگر الله و رسولش عدالت را رعايت نكنند، پس چه كسي عدالت را رعايت ميكند؟ رحمت خدا بر موسي كه بيش از اين مورد اذيت و آزار قرار گرفت، ولي صبر كرد». با خود گفتم: از این پس، هیچ سخنی را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمیرسانم.
شرح
منظور از جنگ حنین، غزوهی طائف است که پس از فتح مکه روی داد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در این غزوه، به غنایم فراوانی دست یافت؛ شتر، گوسفند، و درهم و دینار. آنگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در مکانی به نام «جعرانه» که پایان حرم از سمت طائف میباشد، اردو زد و به تقسم غنایم پرداخت. غنایم را در میان سران قبایل تقسیم کرد تا رغبت و گرایش بیشتری به اسلام بیابند و سهم زیادی به آنان بخشید؛ بهگونهای که به هریک از آنها صد شتر داد. در این میان شخصی، به نحوهی تقسیم غنایم توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعتراض کرد و گفت: «بهخدا سوگند که در اين تقسيم، عدالت رعايت نشده و خشنودي خدا مورد توجه قرار نگرفته است». بدینسان شیطان و محبت دنیا، انسان را به نابوی میکشانند. چنین سخنی، کفر است؛ به عبارت دیگر، ایراد اتهام به الله و پیامبرش یا گفتن این سخن که آنها عدالت را رعایت نکردهاند و پیامبر، رضای خدا را مد نظر قرار نداده، کفر است. بدون شک رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خشنودی الله عزوجل را مد نظر قرار داده و قصدش، این بود که سران قبایل و طوایف را جذب اسلام کند تا بر قوت و توان اسلام افزوده شود؛ زیرا وقتی سران قبایل، به اسلام گرایش بیشتر و قویتری پیدا کنند و ایمانشان تقویت گردد، قبایل و طوایف زیردستشان نیز از آنها پیروی میکنند و این، نفع زیادی دربردارد و باعث قدرت اسلام میشود؛ ولی جهالت و نادانی، انسان را در ورطهی نابودی میاندازد. عبدالله بن مسعود رضي الله عنه که این سخن را دربارهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شنید، آن را به ایشان رساند و به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خبر داد که این مرد، چنین گفته است. چهرهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم تغییر کرد و قرمز شد. آنگاه فرمود: «اگر الله و رسولش، عدالت را رعايت نكنند، پس چه كسي عدالت را رعايت ميكند؟» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کاملاً درست فرمود؛ بهراستی اگر تقسیم الله و رسولش عادلانه نباشد، پس چه کسی عدالت را رعایت میکند؟ سپس فرمود: «رحمت خدا بر موسي كه بيش از اين مورد اذيت و آزار قرار گرفت، ولي صبر كرد». شاهد و دلیل مورد بحث، اینجاست که پیامبران مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند و صبر میکردند. هشت سال از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میگذرد و چنین سخن زشتی دربارهاش میگویند؛ یعنی زمانی که مدت زیادی از آغاز دعوتش گذشته و توان و قدرتی یافته و صداقتش برای همه، روشن شده و الله عزوجل نشانههای رسالتش را آشکار نموده است؛ با این حال گفته میشود که پیامبر، غنایم را عادلانه تقسیم نکرده و رضای خدا را مد نظر قرار نداده است! وقتی کسی، در میان اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و در حضور آنها چنین سخنی میگوید، دیگر نباید تعجب کرد که مردم دربارهی علما، سخنان ناشایستی بگویند و خرده بگیرند که فلانعالم، چنین و چنان است و بر او عیبجویی کنند؛ زیرا شیطان، مردم را به عیبجویی و خردهگیری بر علما، وادار میکند. خردهگیری از علما یا غیبت از آنان، باعث میشود که از چشم مردم بیفتند و دیگر، مردم، توجهی به سخنانشان نداشته باشند و در نتیجه کسی برای مردم باقی نمیماند که آنها را با کتاب خدا و آموزههای دینی، راهنمایی و پیشوایی کند؛ بلکه شیطان و پیروانش، زمامدار مردم میشوند و آنها را به سوی هلاکت سوق میدهند. لذا غیبت کردن از علما بهمراتب بدتر و شدیدتر از غبیت کردن از سایر مسلمانهاست؛ زیرا غیبتِ غیرعلما، یک غیبت شخصیست و نه عمومی؛ و زیانش فقط به کسی میرسد که غیبت میکند یا از او غیبت میشود؛ ولی غیبت علما، به همهی مسلمانها زیان میرساند؛ زیرا علما پرچمداران اسلام هستند و وقتی از سخنانشان سلب اعتماد گردد، پرچم اسلام به زمین میافتد و زیان بزرگ و جبرانناپذیری به امت اسلامی میرسد. وقتی غیبت مردم، حکم خوردن گوشت مرده را دارد، غبیت علما مانند خوردن گوشت مردهایست که مسموم نیز میباشد؛ زیرا ضرر و زیانش، خیلی بیشتر است. لذا وقتی میشنویم که فلانی، غیبت علما را کرده است، نباید تعجب کنیم؛ زیرا پشت سرِ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم حرف میزدند؛ ولی آن بزرگوار صبر میکرد و به اجر و پاداش الهی امیدوار بود. بههر حال، عاقبت نیک، از آن پرهیزکاران است. مردمی پیدا میشوند که با دیدن یک اشتباه از دوست یا نزدیکشان، به عیبجویی و بدگویی از او میپردازند و هر دشنامی که بخواهند، نثارش میکنند! فقط به خاطر یک اشتباه یا لغزش! ولی انسان باید در برابر این خردهگیریها و عیبجوییها، صبر و حوصله داشته باشد و بداند که پیامبران را دشنام دادهاند، آنها را اذیت کردهاند و تکذیبشان نمودهاند و حتی آنان را به جنون متهم کردهاند و یا گفتهاند که شاعر یا کاهن و یا جادوگرند! ولی پیامبران، چه واکنشی داشتند؟ ببینیم الله عزوجل چه میفرماید:
﴿فَصَبَرُواْ عَلَىٰ مَا كُذِّبُواْ وَأُوذُواْ حَتَّىٰٓ أَتَىٰهُمۡ نَصۡرُنَاۚ ﴾ [الأنعام: ٣٤]
در برابر تکذیب دیگران شکیبایی نمودند و اذیت و آزار دیدند تا آنکه یاری ما به آنان رسید.
حدیث ابن مسعود رضي الله عنه بیانگر این نکته است که حاکم یا پیشوای مسلمانان میتواند در صورتی که مصلحت بداند، عطا و بخشش کند و حتی به عدهای بیش از دیگران بدهد؛ البته این کار باید به مصلحت اسلام باشد و منافع یا مصالح شخصی، دخلی در این قضیه نداشته باشد؛ بهگونهای كه به هرکس که دلش بخواهد، بدهد و یا برعکس، بهخاطر منافع شخصی، از بذل و بخشش به عدهای دیگر، دریغ کند.
اما اگر حاکم یا پیشوای مسلمانان، به مصلحت اسلام چنین کاری بکند، به خودش مربوط میشود و در پیشگاه الله، مسؤل خواهد بود و برای کسی درست نیست که بر او اعتراض نماید و اگر اعتراض کند، به خودش بد کرده است.
از این حدیث درمییابیم که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از سرگذشت پیامبران گذشته درس میگرفت؛ چنانکه فرمود: «موسی بیش از این آزار دید، ولی صبر کرد». الله متعال، میفرماید:
﴿لَقَدۡ كَانَ فِي قَصَصِهِمۡ عِبۡرَةٞ لِّأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِۗ ﴾ [يوسف: ١١٠]
بهراستی در داستانها و سرگذشتشان، عبرتی برای خردمندان وجود دارد.
همچنین به پیامبرش میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۖ فَبِهُدَىٰهُمُ ٱقۡتَدِهۡۗ ﴾ [الأنعام: ٩٠]
ایشان- يعني پیامبران-، کسانی هستند که الله هدایتشان نموده است؛ پس، از شیوهی آنان پیروی کن.
بدین ترتیب الله عزوجل به پیامبرش فرمان داد که از شیوهی پیامبران پیش از خود، پیروی کند. ما هم باید بهپیروی از پیامبران، در برابر اذیت و آزار دیگران، به امید اجر و ثواب صبور باشیم و بدانیم که این امر، کفارهی گناهان ما و مایهی رفع درجاتمان خواهد بود.