۴۰۱- عَنِ ابنِ مسعود رضي الله عنه قال: حدثنا رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم، وهو الصَّادِقُ المصدوق: «إِنَّ أَحَدَكُمْ يُجْمَعُ خَلْقُهُ في بَطْن أُمِّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً نُطْفَةً، ثُمَّ يَكُونُ عَلَقَةً مِثْلَ ذلِك، ثُمَّ يَكُونُ مُضْغَةً مثْلَ ذلِك، ثُمَّ يُرْسَلُ المَلَك، فَيَنْفُخُ فِيهِ الرَّوح، وَيُؤْمَرُ بِأَرْبَعِ كَلِمات: بِكَتْبِ رِزقِةِ، وَأَجلِه، وَعمَلِه، وَشَقيٌّ أَوْ سعِيد. فَوَ الَّذِي لا إِله غَيْرُهُ إِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَعْمَلُ عَمَلَ أَهْلِ الجَنَّةِ حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهُ وبَيْنَهَا إِلاَّ ذِراع، فَيَسْبقُ عَلَيْهِ الْكِتاب، فَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْل النَّار، فَيَدْخُلُهَا، وَإِنَّ أَحَدَكُمْ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ حَتَّى مَا يَكُونُ بَيْنَهُ وَبَيْنَهَا إِلاَّ ذِرَاع، فَيَسْبِقُ عَلَيْهِ الْكِتَابُ فَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الجَنَّةِ فَيََدْخُلُهَا». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: عبدالله بن مسعود رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم که خود راستگو بود و خبرهایی که بر او وحی شده است، دروغ نیست، فرمود: «آفرینش هر یک از شما بدینصورت است که تا چهل روز بهصورت نطفه در شکمِ مادرش میماند و سپس در چهل روزِ بعد، به صورت خونی بسته درمیآید و آنگاه در چهل روز دیگر، به پارهگوشتی تبدیل میشود؛ سپس فرشتهای فرستاده میشود که در او، روح را میدَمَد و فرمان مییابد که چهار مورد: رزق، اجل، عمل و سعادت یا شقاوتِ او را بنویسد. سوگند به ذاتی که معبود برحقی جز او وجود ندارد، شخصی از شما، اعمال بهشتیان را انجام ميدهد تا اینکه فقط یک «ذراع» تا بهشت فاصله دارد؛ ولي تقدير، بر او پيشي ميگيرد و اعمال دوزخيان را انجام ميدهد؛ در نتيجه، به دوزخ ميرود. و شخص ديگري از شما، اعمال دوزخیان را انجام ميدهد تا اینكه میان او و دوزخ، فقط يك ذراع، باقي ميماند؛ ولي تقدير بر او پيشي ميگيرد و اعمال بهشتيان را انجام ميدهد. در نتيجه، به بهشت ميرود».
شرح
مؤلف رحمه الله، در بابِ خوف و خشیت الهی و ترس از مجازات پروردگار، حدیثی بدین مضمون از عبدالله بن مسعود رضي الله عنه نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «آفرینش هر یک از شما بدینصورت است که تا چهل روز در شکمِ مادرش بهصورت نطفه است و سپس در چهل روزِ بعد، به صورت خونی بسته درمیآید و آنگاه در چهل روز دیگر، به پارهگوشتی تبدیل میشود؛ سپس فرشتهای فرستاده میشود که در او، روح (جان) میدَمَد و فرمان مییابد که چهار مورد: رزق، اجل، عمل و سعادت یا شقاوتِ او را بنویسد. سوگند به ذاتی که معبود برحقی جز او وجود ندارد، شخصی از شما، اعمال بهشتیان را انجام ميدهد تا اینکه فقط یک «ذراع» تا بهشت فاصله دارد؛ ولي تقدير، بر او پيشي ميگيرد و اعمال دوزخيان را انجام ميدهد؛ در نتيجه، به دوزخ ميرود. و شخص ديگري از شما، اعمال دوزخیان را انجام ميدهد تا اینكه میان او و دوزخ، فقط يك ذراع، باقي ميماند؛ ولي تقدير بر او پيشي ميگيرد و اعمال بهشتيان را انجام ميدهد. در نتيجه، به بهشت ميرود».
عبدالله بن مسعود رضي الله عنه از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان صادقِ مصدوق، یاد کرد؛ صادق یعنی خود، راستگوست و خبرهایی که آورده، راست و درست است؛ و مصدوق، یعنی خبرهایی که بر او وحی شده، دروغ نیست. لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صادق است و هیچ دروغی در خبرهایش نیست؛ و مصدوق است و آنچه به او وحی شده، راست است؛ درود و سلامِ الله بر او باد.
ابنمسعود رضي الله عنه این مقدمه را از آن جهت گفت که پس از آن، از زبانِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی یک امر غیبی خبر میدهد که در سه تاریکی اتفاق میافتد؛ یعنی آفرینش مرحله به مرحلهی انسان در تاریکیهای سهگانه(ی شکم، رحم و مشیمه): «آفرینش هر یک از شما بدینصورت است که تا چهل روز در شکمِ مادرش بهصورت نطفه است». وقتی مرد با همسرش، همبستر میشود، نطفهاش به مدت چهل روز در رحم، میماند و تغییر اندکی در آن بهوجود میآید؛ یعنی اندکاندک قرمز رنگ میشود تا اینکه چهل روز میگذرد. آنگاه بهطور کامل، قرمز میگردد و به صورت لختهای خون درمیآید. این لخته، به فاصلهی چهل روز، غلیظتر و سفتتر میگردد و پس از اینکه هشتاد روز از بسته شدن این نطفه، میگذرد، به پارهگوشتی تبدیل میشود. این، همان پارهگوشتیست که الله متعال، دربارهاش فرموده است:
﴿مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَيۡرِ مُخَلَّقَةٖ﴾ [الحج : ٥]
…پارهگوشتی با آفرینش کامل یا ناتمام…
چهل روز به همین صورت میگذرد؛ یعنی از هشتادمین روز تا روز یکصد و بیستم؛ معمولاً تا نَوَد روز، چیزی از آفرینش جنین، نمایان نمیشود و پس از گذشتِ چهل روز از زمانِ پیدایش پارهگوشت، الله متعال، فرشتهای را که کارگزار رحمهاست، میفرستد؛ زیرا الله عزوجل میفرماید:
﴿وَمَا يَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ﴾ [المدثر: ٣١]
و کسی جز الله، شمار سپاهیان پروردگارت را نمیداند.
پس، فرشتگان، سپاهیان الله عزوجل هستند و هر یک از آنها به کاری گماشته شده است؛ چنانکه فرشتهای، کارگزار رحمهاست؛ و فرشتهای کارگزار مرگ است و فرشته ای هم مأمور نوشتن اعمال؛ برخی از فرشتگان نیز به حفظ و نگهداری از انسانها گماشته شدهاند. خلاصه اینکه فرشتگان، وظایف بزرگی دارند که الله متعال، به آنان داده است.
کارگزارِ رحمها، به سراغِ هر رحمی میرود و به فرمان پروردگار، روح را در آن میدَمَد. آگاهی از روح، ویژهی پروردگار است؛ همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥﴾ [الإسراء: ٨٥]
و از تو دربارهی روح میپرسند؛ بگو: (آگاهی از روح) ویژهی پروردگار من است و تنها از دانش اندکی برخوردار شدهاید.
فرشته، روح را در پارهگوشتی میدَمَد که در رحم است و روح در این پارهگوشت بهسان پارهی آتش در زغال، یا همانندِ رطوبت در ماسهی خشک، بهآرامی حرکت میکند و در این پارهگوشت سرایت مینماید و آنگاه این پارهی گوشت، جان میگیرد و به صورت یک انسان درمیآید و حرکت میکند؛ بهگونهای که مادر، پس از صد و بیست روز، حرکت جنینش را احساس مینماید. از اینرو اگر جنین، قبل از چهار ماهگی، سقط شود، بر او نماز نمیخوانند؛ بلکه او را در گودالی در زمین، دفن میکنند. اما اگر پس از صد و بیست روز یا پس از چهار ماهگی سقط شود، او را غسل میدهند، کفن میکنند و بر او نماز میخواند؛ اگرچه بهاندازهی یک دست باشد و اگر مسلمان باشد، یعنی پدر و مادرش، مسلمان باشند، او را در قبرستان مسلمانان، به خاک میسپارند و اگر پدر و مادرش، نصرانی باشد، او را در قبرستان مسلمانان، دفن نمیکنند؛ و ضمناً او را نه غسل میدهند و نه کفن میکنند؛ زیرا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی فرزندان مشرکان، سؤال کردند؛ فرمود: «هُم مِنْهُم». یعنی: «جزوِ آنها هستند».
خلاصه اینکه اگر جنینِ مسلمان، پس از چهارماهگی سقط شود، او را غسل میدهند، کفن میکنند، و بر او نماز میخوانند و در قبرستان مسلمانان، به خاک میسپارند؛ و بنا بر قول راجح، برایش عقیقه میکنند؛ زیرا روز قیامت، برانگیخته میشود و برای پدر و مادرش شفاعت میکند.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و فرشته فرمان مییابد که چهار مورد: رزق، اجل، عمل و سعادت یا شقاوتِ او را بنویسد».
نوشتن رزق و روزی، بدین معناست که آیا روزیاش، زیاد است یا اندک؟ و چه زمانی به او میرسد؛ به عبارت دیگر، روزیاش بهطور کامل، ثبت و ضبط میگردد. و اَجَل او نیز نوشته میشود؛ یعنی چه روزی، چه ساعتی، چه لحظهای و کجاست؟ سببش، چیست و دور است یا نزدیک؟ یعنی اجلش، بهطور کامل، نوشته میشود.
و عملش نیز ثبت و ضبط میگردد؛ یعنی نوشته میشود که عملش، نیک یا بد، مفید است یا خیر، و آیا نفعش فقط به خودِ او میرسد؟ بههر حال، اعمالش بهطور کامل، ثبت و مکتوب میشود.
فرجام او نیز ثبت میگردد؛ یعنی نوشته میشود که رستگار است یا تیرهبخت:
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ ١٠٦ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ ١٠٧ وَأَمَّا ٱلَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۖ عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ ١٠٨﴾ [هود: ١٠٦، ١٠٨]
افراد تیرهبخت در دوزخ خواهند بود و در آن ناله و فریاد سر میدهند. تا آسمانها و زمین باقیست، جاودانه در دوزخ میمانند؛ مگر مدتی که پروردگارت بخواهد. همانا پروردگارت هر چه بخواهد، انجام میدهد. ولی افراد خوشبخت و سعادتمند، تا آسمانها و زمین باقیست، جاودانه در بهشت میمانند؛ مگر مدتی که پروردگارت بخواهد. و این، عطا و بخششی ناگسستنیست.
همهی اینها، نوشته میشود، اما کجا؟ در برخی از آثار امده است: بر پیشانی انسان، نوشته میشود. شاید کسی بپرسد: مگر پیشانی انسان، گنجایش اینهمه نوشته را دارد؟ میگوییم: پرسیدن دربارهی مسایل غیبی، خطاست؛ به خود یاد دهیم که دربارهی مسایل غیبی نپرسیم؛ بلکه همواره بگوییم: به الله و پیامبرش ایمان آوردهایم و الله وپیامبرش را تصدیق میکنیم. لذا دربارهی چند و چون مسایل غیبی سؤال نکنیم. امروزه، بشر دستگاهی به نام کامپیوتر ساخته که بهاندازهی یک دست است و چه همه حافظه دارد! بهگونهای که هزاران کلمه و پرونده در آن میگنجد؛ وقتی ساختهی دستِ بشر، اینگونه است، پس دربارهی آنچه که الله ساخته است، چه گمانی باید داشت؟
بههر حال، وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی مسایل غیبی، چیزی گفته که از درکِ ما خارج است، بر ما واجب میباشد که آن را بپذیریم و تصدیقش نماییم؛ زیرا اگر فقط مسایلی را بپذیریم که توانِ درکش را داریم؛ در این صورت نمیتوانیم ادعای ایمان کنیم؛ و این، بدین معناست که به امور غیب ایمان نداریم. کسی که به غیب ایمان دارد، همهی اخباری را که از الله و پیامبرش به او میرسد، قبول میکند و میگوید: به الله و پیامبرش ایمان آوردم و تصدیق نمودم.
فرمود: «سوگند به ذاتی که معبود راستینی جز او وجود ندارد، شخصی از شما، اعمال بهشتیان را انجام ميدهد تا اینکه فقط یک «ذراع» تا بهشت فاصله دارد؛ ولي تقدير، بر او پيشي ميگيرد و اعمال دوزخيان را انجام ميدهد؛ در نتيجه، به دوزخ ميرود».
البته به شما مژده می دهم که این حدیث، یک قید هم دارد؛ یعنی مقیّد به اینست که آن شخص، در ظاهر و آنگونه که مردم میبینند، اعمالِ بهشتیان را انجام میدهد؛ در صورتی که او، جزو دوزخیان است. لذا کسی که از صمیمِ قلب و با اخلاص، اعمال بهتشان را انجام میدهد، الله عزوجل او را خوار و رسوا نمیگرداند؛ بهیقین، الله، از هر بندهای بخشندهتر و بزرگوارتر است و اگر مخلصانه، اعمالِ بهشتیان را انجام دهید، شکی نیست که الله متعال، شما را خوار و زبون نخواهد کرد.
دلیلِ این قید، روایتیست که در «صحیح بخاری» آمده است: مردی شجاع و پیشرو با رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در غزوهای شرکت کرده بود و هر مشرکی را که یکه و تنها میدید، دنبال میکرد و با شمشیر میزد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهاش فرمود:«او، دوزخیست»! صحابه رضي الله عنهم تعجب کردند و گفتند: او با اینهمه شجاعت و جنگاوری، دوزخیست! شخصی، گفت: من، همواره در کنارِ او خواهم بود تا به رازِ فرمودهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پی ببرم. لذا در تمام صحنههای نبرد، در کنار آن مرد شجاع بود تا اینکه تیری از سوی دشمن به این مرد دلاور، اصابت نمود و چون درد را تحمل نکرد، دستهی شمشیرش را بر زمین نهاد و لبهی تیزش را وسط سینهاش قرار داد و به آن فشار آورد و بدینسان خودکشی کرد. آن شخص، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و گفت: ای رسولخدا! گواهی میدهم که بهراستی فرستادهی الله هستی. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟ و آن مرد، داستان را برای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بازگو کرد و گفت: مردی که گفته بودید، دوزخیست، خودکشی نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَعْمَلُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، فِيمَا يَبْدُو لِلنَّاسِ، وَإِنَّهُ لَمِنْ أَهْلِ النَّارِ».([۲]) یعنی: «گاه برای مردم چنین بهنظر میرسد که فلانشخص، عمل اهل بهشت را انجام میدهد؛ ولی در حقیقت، دوزخیست». میبینیم که این روایت، مقیّد به اینست که: «برای مردم، چنین بهنظر میرسد…»؛ یعنی مردم، گمان میکنند که آدمِ نیکوکاریست، ولی قلبِ فاسدی دارد که او را به دوزخ میکشاند.
در حدیث ابنمسعود رضي الله عنه آمده است: «و شخص ديگري از شما، اعمال دوزخیان را انجام ميدهد تا اینكه میان او و دوزخ، فقط يك ذراع، باقي ميماند؛ ولي تقدير بر او پيشي ميگيرد و اعمال بهشتيان را انجام ميدهد. در نتيجه، به بهشت ميرود». این، بر عکسِ اوّلیست. نمونهای برای شخصِ اول، ذکر کرد و اینک نمونهای واقعی برای این شخص، ذکر میکنم:
این ماجرا نیز به زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برمیگردد؛ شخصی به نام «اُصَیرم» از قبیلهی «بنیعبدالاشهل» که دعوت اسلام را قبول نکرده بود، همواره در برابر مسلمانان قرار میگرفت و با اسلام و مسلمانان، دشمنی میکرد. هنگامی که مسلمانان برای غزوهی «احد» از مدینه بیرون رفتند، الله متعال، رغبت و گرایش به اسلام را در دلِ این مرد انداخت؛ لذا مسلمان شد و رهسپار جهاد گردید. در جنگ احد تعدادی از مسلمانان کشته شدند؛ وقتی مردم، برای یافتن کشتههای خود جستجو میکردند، اصیرم رضي الله عنهرا دیدند که زخمی شده بود و رمقی نداشت. قومش از او پرسیدند: ما، همواره تو را در برابر این دعوت میدیدیم؛ چه چیزی تو را به اینجا آورده است؟ آیا بهخاطر تعصب قومی به اینجا آمدهای یا رغبت به اسلام و دفاع از آن، تو را به اینجا آورده است؟ پاسخ داد: رغبت به اسلام؛ از طرف من به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سلام برسانید و به او خبر دهید که من گواهی میدهم معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستادهی اوست. و سپس جان باخت؛ ماجرا را برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازگو کردند و گمان میکنم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «إنَّهُ مِنْ أهلِ الجَنّة».([۳]) یعنی: «او، بهشتیست». این مرد، تمام عمرش را در کفر و بر ضدّ اسلام و مسلمانان سپری کرده بود؛ ولی فرجام نیکی داشت. او، اعمال دوزخیان را انجام میداد و فاصلهی زیادی با دوزخ نداشت، اما تقدیرش بر او پیشی گرفت و به اعمال بهشتیان روی آورد؛ در نتیجه بهشتی شد.
مؤلف رحمه الله این حدیث را از آن جهت ذکر کرده است که ما، به بیم و امید بیشتر توجه کنیم؛ یعنی هم بترسیم و هم امیدوار باشیم و در کنارِ امیدواری، نگران این باشیم که مبادا عاقبت به خیر نشویم. از اینرو شایسته است که انسان، همواره از الله عزوجل درخواست پایداری نماید و بگوید: پروردگارا! مرا بر کلمهی توحید و ایمان، ثابتقدم و استوار بگردان. همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم همواره این دعا را میگفت: «اللَّهُمَّ يَا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِي عَلَى دِينِكَ اللَّهُمَّ مصرِّف القلوب، صرِّف قَلْبِي إلی طاعتِكَ».([۴]) یعنی: «یا الله! ای دگرگونکنندهی دلها! قلبم را بر دین خود استوار بگردان؛ یا الله! ای تغییردهندهی دلها! قلبم را به سوی اطاعت خویش متمایل بگردان». این دعا را کسی چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میگفت که همواره بر دین الله عزوجل استوار بود و هیچ میلی به باطل نداشت.
نکتهی دیگری که از حدیث ابنمسعود رضي الله عنه برداشت میکنیم، اینست که نباید به خود ناامیدی راه دهیم یا اگر کسی را میبینیم که بر کفر و معصیت، پافشاری میکند، ناامید نشویم؛ چهبسا الله متعال، او را در واپسین لحظه هدایت کند و آن شخص، اسلام بیاورد و بر دین اسلام از دنیا برود. از الله متعال درخواست میکنم که ما را در دنیا و آخرت، با سخن استوار، ثابت و پایدار بگرداند و با لُطف و بزرگواری خود، ما را با ایمان از دنیا ببرد.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۳۲۰۸؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۴۳.
([۲]) صحیح بخاری، ش: (۲۸۹۸، ۴۲۰۲، ۴۲۰۷).
([۳]) حسن است؛ روایت احمد در مسندش (۵ رحمه الله۴۲۸) بهنقل از ابناسحاق که به این سخن، تصریح نموده است.
([۴]) حسن است؛ روایت: ترمذی (۲۱۴۰، ۳۵۲۲)؛ ابنماجه (۳۸۳۴)؛ آلبانی رحمه الله در ظلال الجنة (۲۲۳) و در تخریج الإیمان از ابن ابیشیبه (۵۵-۵۸) این روایت را صحیح دانسته است.