۳۸۷- وعن أبي إِدريس الخَولانيِّ رَحِمَهُ الله قال: دَخَلْتُ مَسْجِدَ دِمَشْق، فَإِذَا فَتًى بَرَّاقُ الثَّنَايَا وَإِذَا النَّاسُ مَعه، فَإِذَا اخْتَلَفُوا في شَيء، أَسْنَدُوهُ إِلَيْه، وَصَدَرُوا عَنْ رَأْيه، فَسَأَلْتُ عَنْه، فَقِيل: هَذَا مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ رضي الله عنه، فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَد، هَجَّرْتُ، فَوَجَدْتُهُ قَدْ سَبَقَنِي بِالتَّهْجِير، ووَجَدْتُهُ يُصَلِّي، فَانْتَظَرْتُهُ حَتَّى قَضَى صلاتَه، ثُمَّ جِئْتُهُ مِنْ قِبَلِ وجْهِه، فَسَلَّمْتُ عَلَيْه، ثُمَّ قُلْت: وَاللَّهِ إِنِّي لأَحِبُّكَ للَّه، فَقال: آللَّه؟ فَقُلْت: أَللَّه، فقال: آللَّه؟ فَقُلْت: أَللَّه، فَأَخَذَني بِحَبْوَةِ رِدَائي، فَجَبذَني إِلَيْه، فَقال: أَبْشِر، فَإِنِّي سَمِعْتُ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم يقول: «قالَ اللهُ تعالى: وَجَبَتْ مَحبَّتِي لِلْمُتَحَابِّينَ فِيَّ، والمُتَجالِسِينَ فِيَّ، وَالمُتَزَاوِرِينَ فِيَّ، وَالمُتَباذِلِينَ فِيَّ». [حديثی صحيح است که مالک با سند صحیح خود در «الموطأ» روایت کرده است.]([۱])
ترجمه: ابوادریس خولانی رحمه الله میگوید: وارد مسجد دمشق شدم و جوانی خوشسیما دیدم که مردم، پیرامونش بودند و اگر در مسألهای اختلاف داشتند، آن را به او ارجاع میدادند و دیدگاه او را میپذیرفتند. پرسیدم: کیست؟ گفتند: معاذ بن جبل است. فردای آن روز، صبح زود برخاستم و (به مسجد رفتم و) دیدم که پیش از من آمده و به نماز ایستاده است. منتظر ماندم تا نمازش را تمام کند؛ آنگاه از روبهرو نزدش رفتم و سلام کردم و سپس گفتم: به الله سوگند، من تو را بهخاطرِ الله دوست دارم. گفت: آیا برای الله؟ گفتم: فقط بهخاطر الله؛ فرمود: آیا برای الله؟ گفتم: فقط بهخاطر الله. آنگاه گوشهی لباسم را گرفت و مرا به سوی خود کشید و گفت: مژده که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: «الله متعال، میفرماید: محبت من برای کسانی که بهخاطر من با یکدیگر دوستی و همنشینی میکنند و بهخاطر من، به ملاقات هم میروند و بهخاطر من، به یکدیگر بذل و بخشش مینمایند، لازم و ثابت شده است». (یعنی حتماً چنین کسانی را دوست میدارم.)
([۱]) صحیح الجامع، ش: ۴۳۳۱؛ و مشکاة المصابیح، ش:۵۰۱۱ بهتصحیح آلبانی رحمه الله.
شرح
همهی این احادیث، دربارهی محبت و دوستیست و نشان میدهد که انسان باید دوستی و محبتش بهخاطر الله و برای کسب رضایتش باشد. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «سوگند به ذاتی که جانم در دستِ اوست، وارد بهشت نمیشوید تا اینکه ایمان داشته باشید و ایمان ندارید مگر زمانی که یکدیگر را دوست بدارید؛ آیا شما را به کاری راهنمایی نمایم که اگر انجامش دهید یکدیگر را دوست خواهید داشت؟ سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهید».
این حدیث، نشانگر اینست که محبت و دوستی، جزو کمالِ ایمان است و ایمان انسان، زمانی کامل میشود که برادرِ مسلمانش را دوست بدارد؛ همچنین یکی از اسباب و زمینههای پیدایش و گسترش این محبت، اینست که مسلمانان، سلام گفتن به یکدیگر را در میان خود رواج دهند؛ یعنی آشکارا به یکدیگر سلام بگویند، چه همدیگر را بشناسند و چه نشناسند. به همینخاطر دو مسلمانی که به هم سلام میکنند، به همدیگر احساس نزدیکی و محبت مینمایند و وقتی دو نفر از کنار هم میگذرند و به هم سلام نمیکنند، نه تنها احساس خوبی نسبت به هم ندارند، بلکه چه بسا از یکدیگر متنفرند، گرچه با هم نسبت خويشاوندی داشته باشند.
لذا هر مسلمانی باید بکوشد که زمینههای دوستی و محبت مسلمانان با یکدیگر را فراهم کند تا این صفت پسندیده در میان مسلمانان، افزایش یابد؛ زیرا نه معقول است و نه عادی و طبیعی که انسان، با کسی همکاری کند که دوستش ندارد؛ به عبارت دیگر این محبت و دوستیست که مسلمانان را بر آن میدارد که در زمینهی تقوا و پرهیزگاری به کمک یکدیگر بشتابند. از اینرو محبت و دوستی بهخاطر الله، یکی از نشانههای کمالِ ایمان است.
در حدیث معاذ رضي الله عنه آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او خبر داد که دوستش دارد. چنانکه به روایت انس رضي الله عنه مردی نزدِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود؛ شخصی دیگر، از آنجا گذشت. آن مرد، گفت: ای رسولخدا! من، این شخص را دوست دارم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا او را از این محبت، آگاه کردهای» و به خودش گفتهای که دوستش داری؟ گفت: خیر. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آگاهش کن». لذا سنت است که وقتی کسی را دوست دارید، به خودش بگویید و به او اظهار محبت کنید. زیرا وقتی به کسی میگویی: «دوستت دارم»، این سخن بر اعماق دلَش مینشیند و دوستی و محبت، سراسرِ وجودش را میگیرد و بدینسان محبتش به تو افزایش مییابد. البته دل به دل راه دارد، گرچه بر زبان نیاید؛ همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الأَرْوَاحُ جُنُودٌ مُجنَّدَةٌ، فَمَا تَعَارَفَ مِنْهَا ائْتَلَفَ، وَمَا تَنَاكَرَ مِنْهَا، اخْتَلَفَ».([۳]) یعنی: «ارواح، مانند سپاهیان و دستههای گوناگون یک سپاه هستند؛ آنها که یکدیگر را بشناسند (و ویژگیهای یکسانی داشته باشند)، با هم الفت میگیرند و آنها که یکدیگر را نشناسند، از هم دور میشوند و با هم اُنس نمیگیرند». ولی اگر انسان، محبتش را بر زبان بیاورد و به دوستش اظهار محبت کند، این امر بر محبت آنها میافزاید. لذا وقتی میخواهید به کسی اظهار محبت کنید، بگویید: «من، تو را بهخاطر الله دوست دارم».
در این حدیث معاذ رضي الله عنه همچنین آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «و به تو سفارش میکنم که در پایان هر نماز، این دعا را بخوانی و آن را ترک نکنی: اللَّهُم أَعِنِّي على ذِكْرِكَ وَشُكْرِكَ، وحُسنِ عِبَادتِك».([۴]) الفاظ این حدیث واضح است و نشان میدهد که این دعا، در پایان نماز و پیش از سلام، گفته میشود.
([۲]) مفهوم سایهی الاهی در شرح حدیث پیشین، بیان شده است. [مترجم]
([۳]) صحیح مسلم، ش: ۲۶۳۸. و روایت بخاری به صورت «معلّق» از امالمؤمنین عایشه رضي الله عنها.
([۴]) یعنی: یا الله! یاریام کن تا تو را ذکر کنم، سپاس بگزارم و عبادت تو را بهصورتی نیکو بهجای آورم.