۳۳۸- وعن ابن عمر رضي الله عنهما قال: كَانَتْ تَحتي امْرأَةٌ وكُنْتُ أُحِبُّها، وَكَانَ عُمرُ يكْرهُهَا، فقال لي: طَلِّقْها فأبيْت، فَأَتَى عَمرُ رضي الله عنه النَّبيَّ صلی الله علیه و آله و سلم، فَذَكر ذلكَ لَه، فقال النَّبيُّ صلی الله علیه و آله و سلم: «طَلِّقْهَا». [ابوداود و ترمذي، این حدیث را روایت کردهاند و ترمذی آن را حسن صحيح دانسته است.]([۱])
ترجمه:ابنعمر رضي الله عنهما میگوید: زنی در نکاح من بود و او را دوست داشتم؛ ولی عمر (پدرم) او را نمیپسندید. لذا به من گفت: طلاقش بده؛ ولی من، قبول نکردم. پدرم نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و این مسأله را برای ایشان بازگو کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «طلاقش بده».
([۱]) السلسلة الصحيحة، ش:۹۱۹؛ صحیح ابنماجه، آلبانی رحمه الله، ش:۱۶۹۸.
شرح
این احادیث، دربارهی صلهی رحم و نیکی به پدر و مادر است؛ از جمله حدیث خالد بن زید انصاری رضي الله عنه که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواست عملی را به او معرفی کنند که او را وارد بهشت نماید و از آتش دوزخ دور بگرداند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «الله را عبادت کن و هیچ چیز و هیچ کس را شریکش مساز و نماز را برپا دار و زکات بده و حقّ خویشاوندی را ادا کن». شاهد موضوع در این حدیث، اینجاست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حقّ خویشاوندی را ادا کن» و بدینسان صلهی رحم را یکی از اسباب ورود به بهشت و دور شدن از آتش دوزخ برشمرد.
بدون شک، هر انسانی، خواهان دستیابی به این سعادت بزرگ است که از دوزخ نجات یابد و وارد بهشت شود. زیرا هرکس از دوزخ دور گردد و به بهشت برود، به رستگاری بزرگی دست یافته است و هر مسلمانی، در این جهت میکوشد؛ اما برای رسیدن به چنین سعادتی، چهار عملِ اساسی، ضروریست:
یکم: الله را بدور از هرگونه شرک کوچک و بزرگی عبادت و پرستش کنید.
دوم: نماز را برپا دارید و آن را سرِ وقت و با جماعت بخوانید؛ البته نماز جماعت، مخصوص مردان است و بر زنان، واجب نیست.
سوم: زکات اموالتان را ادا کنید و زکاتی را که الله متعال در اموال شما واجب کرده است، به مستحقان آن بدهید.
چهارم: صلهی رحم، یعنی حق خویشاوندی را مطابق عرف جامعهی اسلامی بهجا آورید. در جامعهی سالم، آنچه که مردم، آن را صلهی رحم بدانند، صلهی رحم محسوب میشود و آنچه که در عرف چنین جامعهای، صلهی رحم بهشمار نیاید، پیوند خویشاوندی محسوب نمیشود؛ مگر اینکه انسان در جامعهای زندگی کند که به ارتباطهای خانوادگی و خویشاوندی اهمیت ندهند؛ در این صورت، اصلِ صلهی رحم به عنوان یکی از آموزههای دینی به قوت خود باقیست و باید با استفاده از رهنمودهای دینی به این دستور بزرگ اسلامی، عمل کرد.
سپس مؤلف رحمه الله حدیث سلمان بن عامر ضبی را دربارهی افطار با خرما ذکر کرده است؛ بنا بر این روایت، اگر خرما نبود، با آب، افطار کنید. در این روایت، همچنین آمده است: «در صدقه دادن به مسکین، (پاداشِ) یک صدقه است و صدقه دادن به خویشاوند، دو پاداش دارد: پاداش صدقه، و پاداش صلهی رحم».
از اینرو علما گفتهاند: از میان دو فقیر که یکی، خویشاوند شماست و دیگری، خویشاوندِ شما نیست، فقیرِ خویشاوند، در اولویت است؛ زیرا از آن جهت که حقّ خویشاوندی دارد، مستحقتر است.
آنگاه مؤلف رحمه الله، حدیث عبدالله بن عمر رضي الله عنهما را ذکر کرده است که وی، همسری داشت و به او علاقهمند بود. پدرش، عمر رضي الله عنه به او دستور داد که این زن را طلاق دهد. ولی ابنعمر که زنش را دوست داشت، خواستهی پدرش را رد کرد. عمر رضي الله عنه این موضوع را با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان نهاد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابنعمر رضي الله عنه فرمود: «طلاقش بده».
و روایت بعدی، دربارهی زنیست که پسرش را به طلاق دادن همسرش امر میکرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث این نکته را بیان فرمود که صلهی رحم یا نیکی به پدر و مادر، یکی از اسباب و زمینههای ورود به بهشت محسوب میشود و این، اشارهایست به اينکه طلاق دادن همسر به فرمان پدر و مادر، سببِ رفتن به بهشت است؛ ولی این، بدین معنا نیست که طلاق دادن همسر در شرایطی که پدر و مادر فردی، چنین خواستهای دارند، واجب است. شخصی از امام احمد حنبل رحمه الله پرسید: من، همسرم را دوست دارم، ولی پدرم به من میگوید: طلاقش بده؛ چه کنم؟ فرمود: طلاقش نده. آن شخص پرسید: مگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ابنعمر دستور نداد که در اینباره به خواستهی پدرش عمل کند و همسرش را طلاق دهد؟ امام احمد رحمه الله به او فرمود: آیا مگر پدرت، همانند عمر است؟ زیرا دربارهی عمر رضي الله عنه یقین داریم که در اینباره دلیلی شرعی داشته است و چون فرزندش از این دلیل، بیاطلاع بود، در برابر خواستهی پدر، مقاومت میکرد؛ و گرنه، هیچ لزومی نداشت و بلکه ممکن نبود که عمر رضي الله عنه پسرش را به چنین کاری وادار کند و بدون دلیلی شرعی آنها را از هم جدا نماید.
لذا اگر پدر یا مادری، بدون دلیل و مصلحتی شرعی، از فرزند خود بخواهند که همسر مورد علاقهاش را طلاق دهد، حرفشان بیاعتبار است و نباید به چنین خواستهای تن داد؛ زیرا این مسأله، بهقدری حساس است که هیچکس حق دخالت در چنین مواردی را ندارد و چنین مسایلی، به خودِ زن و مرد مربوط میشود.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۱۳۹۶؛ و صحیح مسلم، ش:۱۳.