جمعه 18 ربیع‌الثانی 1447
۱۸ مهر ۱۴۰۴
10 اکتبر 2025

۳۳۵- وعن أبي عبد الله عمرو بن العاص رضي الله عنهما قال: سمعتُ رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم جِهارًا غيْرَ سِرٍّ يَقُول: «إِنَّ آلَ بَني فُلانٍ لَيُسُوا بأَوْلِيائي إِنَّما وَلِيِّي اللهُ وصالحُ المؤْمِنِين، ولَكِنْ لَهُمْ رحِمٌ أَبُلُّها بِبِلالِها». [متفق عليه؛ این، لفظ بخاری‌ست.]

۳۳۵- وعن أبي عبد الله عمرو بن العاص رضي الله عنهما قال: سمعتُ رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم جِهارًا غيْرَ سِرٍّ يَقُول: «إِنَّ آلَ بَني فُلانٍ لَيُسُوا بأَوْلِيائي إِنَّما وَلِيِّي اللهُ وصالحُ المؤْمِنِين، ولَكِنْ لَهُمْ رحِمٌ أَبُلُّها بِبِلالِها». [متفق عليه؛ این، لفظ بخاری‌ست.]([۱])

ابوعبدالله، عبدالله بن عمرو رضي الله عنهما می‌گوید: شنیدم که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم آشکارا، نه مخفیانه (با صراحت تمام) می‌فرمود: «طایفه‌ی بنی‌فلان، دوستان من نیستند؛ بلکه دوستان من، الله و مؤمنان نیکوکارند. البته حق خویشاوندی آن‌ها محفوظ است که من، آن را به‌طرز شایسته‌ای ادا می‌کنم».

([۱]) صحیح بخاری، ش:۵۹۹۰؛ و صحیح مسلم، ش:۲۱۵.

شرح

احادیثی که مؤلف رحمه الله ذکر کرده، همه، نشان‌‌گر اهمیت صله‌ی رحم (ارتباط با خویشاوندان) است. در رأس این احادیث، حدیث ابوسفیان، صخر بن حرب رضي الله عنه قرار دارد؛ حکایتش به زمانی برمی‌گردد که ابوسفیان با گروهی از قریشیان نزد «هرقل»، پادشاه روم رفت. این ماجرا پیش از مسلمان شدن ابوسفیان رضي الله عنه بود؛ زیرا ابوسفیان در سال فتح مکه مسلمان شد.

این ملاقات، پس از صلح حدیبیه اتفاق افتاده است. هرقل که مردی زیرک بود، اطلاعاتی از تورات و نشانه‌های محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و محل بعثت ایشان داشت؛ زیرا وصف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دعوت ایشان در تورات و انجیل آمده است؛ همان‌گونه که الله عزوجل می‌فرماید:

﴿ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ﴾    [الأعراف: ١٥٧]

…پیامبر درس نخوانده­ای که وصف او و نامش را نزد خویش در تورات و انجیل می­بینند.

از این‌رو همان‌گونه که فرزندان خود را به‌خوبی می‌شناسند و شکی درباره‌ی آن‌ها ندارند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را نیز می‌شناسند و هیچ شکی درباره‌‌ی صداقتش ندارند.

هرقل، زمانی که از حضور تعدادی از عرب‌های حجاز در سرزمین خویش، اطلاع یافت، آنان را به حضور خواست تا درباره‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دعوت ایشان سؤال کند و بداند که دعوت پیامبر نوظهور چیست و از چه چیزی بازمی‌دارد و یارانش چگونه‌اند یا چه وضعیتی دارند. از این‌رو هرقل پرسش‌هایی در این‌باره مطرح کرد که بخاری رحمه الله در «صحیح» خود در روایتی طولانی ذکر نموده است. یکی از پرسش‌های هرقل، این بود که این پیامبر به چه فرمان می‌دهد؟ پاسخ ابوسفیان، این بود که او، ما را به صله‌ی رحم، صدق و راستی، و عفت و پاک‌دامنی فرامی‌خواند.

صله‌ی رحم، مراعات حقوق خویشاوندی یا ارتباط با خویشان است، و صدق و راستی، به معنای گفتاری‌ست که واقعیت دارد یا مطابق واقعیت است؛ و عفت، یعنی پاک‌دامنی و دوری از زنا و نیز دور نگه داشتن چشم و دست و زبان از مال و آبروی دیگران.

در پایان این گفتگو، هرقل به ابوسفیان گفت: اگر آن‌چه گفتی، حقیقت داشته باشد، به‌زودی جای پای مرا تصرف خواهد کرد. این را کسی چون هرقل می‌گوید که فرمان‎روای یکی از دو امپراتوری بزرگ آن روز، یعنی روم و ایران است و بر بخش عظیمی از دنیا حکم می‌رانَد؛ ولی می‌داند که دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حق است و با سرشت و نهاد بشریت مطابقت دارد و با رهنمودهای حیات‌بخش الهی، هم‌سو می‌باشد؛ زیرا به صدق و راستی، عفت و پاک‌دامنی، و صله‌ی رحم، فرامی‌خواند.

سپس مؤلف رحمه الله تعدادی حدیث درباره‌ی صله‌ی رحم و ارتباط با خویشاوندان روایت کرده است؛ از جمله این روایت که: الله متعال به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد:

﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾                                                     [الشعراء : ٢١٤]

و به خويشاوندان نزدیکت هشدار بده.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیرو این فرمان، قریش را جمع کرد و طوایف مختلف قریش را به‌طور عام و برخی از افراد آن را به‌طور خاص خطاب قرار داد تا این‌که به دخترش فاطمه رضي الله عنها فرمود: «يا فاطِمَة! أَنْقِذي نفْسَكِ منَ النَّار». یعنی: «ای فاطمه! خود را از آتش دوزخ نجات بده». و پیامش به همه‌ی آن‌ها، این بود که من، نمی‌توانم نزد الله برای شما کاری بکنم. البته این را هم بیان فرمود که حق خویشاوندی آن‌ها، هم‌چنان محفوظ است و با آب صله‌ی رحم، آتش قطع رابطه با خویشاوندان را فرو می‌نشاند؛ زیرا قطع رابطه با خویشاوندان، آتشی‌ست که با آبِ صله‌ی رحم خاموش می‌شود. پیوند خویشاوندی، با قطع رابطه می‌میرد و ارتباط با خویشان، مانند آب است که به آن، حیات می‌بخشد. همان‌طور که الله متعال، فرموده است:

﴿وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ كُلَّ شَيۡءٍ حَيٍّۚ﴾                                                       [الأنبياء: ٣٠]

و هر چیز زنده‌ای را از آب قرار دادیم.

یعنی آب، مایه‌ی حیات است؛ از این‌رو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم صله‌ی رحم را به آبِ تشبیه کرد که پیوند خویشاوندی را خرم و باطراوت نگه می‌دارد.

مؤلف رحمه الله، هم‌چنین این حدیث را ذکر کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «طایفه‌ی بنی‌فلان، دوستان من نیستند». زیرا کافر بودند. بر هر مسلمانی واجب است که از دوستی با کافران، بیزاری بجوید؛ همان‌گونه که الله عزوجل می‌فرماید:

﴿قَدۡ كَانَتۡ لَكُمۡ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ فِيٓ إِبۡرَٰهِيمَ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ إِذۡ قَالُواْ لِقَوۡمِهِمۡ إِنَّا بُرَءَٰٓؤُاْ مِنكُمۡ وَمِمَّا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ كَفَرۡنَا بِكُمۡ وَبَدَا بَيۡنَنَا وَبَيۡنَكُمُ ٱلۡعَدَٰوَةُ وَٱلۡبَغۡضَآءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤۡمِنُواْ بِٱللَّهِ وَحۡدَهُۥٓ﴾                                                                                         [الممتحنة : ٤]

به‌راستی برای شما، در ابراهیم و همراهانش، الگوی نیکی‌ست؛ آن‌گاه که به قوم خویش گفتند: ما، از شما و آن‌چه جز الله می‌پرستید، بیزاریم. ما، به شما باور نداریم و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است تا آن‌که به الله یکتا ایمان بیاورید.

و بدین‌سان ابراهیم علیه السلام از قوم خود که مشرک بودند، بیزاری جست.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ولَكِنْ لَهُمْ رحِمٌ أَبُلُّها بِبِلالِها». یعنی با این‌که کافرند، حق خویشاوندی آن‌ها را ادا می‌کنم. و این، نشان می‌دهد که حق ارتباط برای خویشاوند، محفوظ است؛ اگرچه کافر باشد و این، غیر از دوستی با خویشاوندِ کافر است؛ یعنی خویشاوندِ کافرِ انسان، اگرچه حقّ خویشاوندی دارد، اما حقّ ولایت و دوستی ندارد و نباید با او دوستی کرد؛ زیرا بر باطل است.

سپس مؤلف، احادیثی ذکر کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نوید فتح مصر را به یارانش داده و به نیک‌رفتاری با اهل مصر سفارش نموده و فرموده است: «آن‌ها، حرمت و حق خویشاوندی دارند». زیرا هاجر، مادرِ اسماعیل علیه السلام و همسر ابراهیم خلیل علیه السلام اهل مصر بوده است و بدین‌سان مصری‌ها، دایی‌های اسماعیل علیه السلام محسوب می‌شوند و اسماعیل علیه السلام پدرِ عرب‌های مستعربه، به‌شمار می‌رود؛ یعنی عرب‌های مستعربه، نوادگان اسماعیل علیه السلام هستند.

به‌هر حال، این نشان می‌دهد که قرابت و خویشاوندیِ دور نیز درخورِ صله‌ی رحم است و وقتی دریابیم که فلان‌شخص از طایفه‌ی ماست، باید حق خویشاوندی او را ادا کنیم؛ هرچند خویشاوندِ دور ما باشد.

هم‌چنین درمی‌یابیم که ارتباط با خویشاوندان مادری، مانند صله‌ی رحم با خویشاوندان پدری‌ست.

([۱]) صحیح بخاری، ش: ۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۷۷۳.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۳۳۴- وعن أبي هريرة رضي الله عنه قال: لما نزلَتْ هذِهِ الآيَةُ: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾ [الشعراء : ٢١٤] دعا رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قُرَيْشًا فاجْتَمعُوا فَعَم، وخَصَّ وقال: «يا بَني عبدِ شَمس، يا بني كَعْب بنِ لُؤَي، أَنقِذُوا أَنْفُسَكُمْ مِنَ النَّار، يَا بني مُرَّةَ بنِ كْعب، أَنْقِذُوا أَنفُسَكُمْ مِن النَّار، يا بني عبْدِ مَنَاف، أَنْقِذُوا أَنْفُسَكُمْ مِنَ النَّار، يا بَني هاشِمٍ أَنقِذُوا أَنْفُسكُمْ مِنَ النَّار، يا بني عبْدِ المطَّلِبِ أَنْقِذُوا أَنْفُسكُمْ مِن النَّار، يا فاطِمَة أَنْقِذي نفْسَكِ منَ النَّار، فَإِني لا أَمْلِكُ لَكُمْ منَ الله شيْئا، غَيْر أَنَّ لَكُمْ رحِماً سأَبلُّهَا بِبِلالِها». [روایت مسلم]

۳۳۴- وعن أبي هريرة رضي الله عنه قال: لما نزلَتْ هذِهِ الآيَةُ: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤﴾ [الشعراء : ٢١٤] دعا رسولُ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم قُرَيْشًا فاجْتَمعُوا فَعَم، وخَصَّ وقال: «يا بَني عبدِ شَمس، يا بني كَعْب بنِ لُؤَي، أَنقِذُوا أَنْفُسَكُمْ مِنَ النَّار، يَا بني مُرَّةَ بنِ كْعب، أَنْقِذُوا أَنفُسَكُمْ مِن […]

ادامه مطلب …

۳۲۴- وعن أَنسٍ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «مَنْ أَحبَّ أَنْ يُبْسَطَ له في رِزقِه، ويُنْسأَ لَهُ في أَثرِه، فَلْيصِلْ رحِمهُ». [متفقٌ عليه]

۳۲۴- وعن أَنسٍ رضي الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «مَنْ أَحبَّ أَنْ يُبْسَطَ له في رِزقِه، ويُنْسأَ لَهُ في أَثرِه، فَلْيصِلْ رحِمهُ». [متفقٌ عليه]([۱]) انس رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس دوست دارد روزی‌اش، زیاد شود و عمرش طولانی، […]

ادامه مطلب …

۳۲۹- وعن أُمِّ المُؤْمِنِينَ ميمُونَةَ بنْتِ الحارِثِ رضي الله عنها أَنَّهَا أَعتَقَتْ وليدةً وَلَم تَستَأْذِنِ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم فلَمَّا كانَ يومَها الَّذي يدورُ عَلَيْهَا فِيه، قالت: أشَعَرْتَ يَا رَسُول الله إِنِّي أَعْتَقْتُ ولِيدتي؟ قال: «أَوَ فَعلْت؟». قالت: نَعمْ. قال: «أَما إِنَّكِ لو أَعْطَيتِهَا أَخوالَكِ كان أَعظَمَ لأجرِكِ». [متفقٌ عليه]

۳۲۹- وعن أُمِّ المُؤْمِنِينَ ميمُونَةَ بنْتِ الحارِثِ رضي الله عنها أَنَّهَا أَعتَقَتْ وليدةً وَلَم تَستَأْذِنِ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم فلَمَّا كانَ يومَها الَّذي يدورُ عَلَيْهَا فِيه، قالت: أشَعَرْتَ يَا رَسُول الله إِنِّي أَعْتَقْتُ ولِيدتي؟ قال: «أَوَ فَعلْت؟». قالت: نَعمْ. قال: «أَما إِنَّكِ لو أَعْطَيتِهَا أَخوالَكِ كان أَعظَمَ لأجرِكِ». [متفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: […]

ادامه مطلب …

۳۳۶- وعن أبي أَيُّوب خالدِ بن زيدٍ الأنصاري رضي الله عنه أَنَّ رجلاً قال: يَا رَسُولَ اللهِ أَخْبِرْني بِعملٍ يُدْخِلُني الجنَّةَ، وَيُبَاعِدني مِنَ النَّار. فقال النَّبيُّ صلی الله علیه و آله و سلم: «تعبُدُ اللَّه، ولا تُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا، وَتُقِيمُ الصَّلاَةَ، وتُؤتي الزَّكاةَ، وتَصِلُ الرَّحِم». [متفقٌ عليه]

۳۳۶- وعن أبي أَيُّوب خالدِ بن زيدٍ الأنصاري رضي الله عنه أَنَّ رجلاً قال: يَا رَسُولَ اللهِ أَخْبِرْني بِعملٍ يُدْخِلُني الجنَّةَ، وَيُبَاعِدني مِنَ النَّار. فقال النَّبيُّ صلی الله علیه و آله و سلم: «تعبُدُ اللَّه، ولا تُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا، وَتُقِيمُ الصَّلاَةَ، وتُؤتي الزَّكاةَ، وتَصِلُ الرَّحِم». [متفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: ابوایوب، خالد بن زید انصاری رضي الله […]

ادامه مطلب …

۳۳۱- وعن زينب الثقفيةِ امرأةِ عبدِ الله بن مسعود رضي الله عنه وعنها قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «تَصَدَّقْنَ يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ وَلَوْ مِنْ حُلِيِّكُنَّ»، قَالَتْ: فَرَجَعْتُ إِلَى عبد الله بنِ مسعود فقلتُ لَهُ: إنَّكَ رَجُلٌ خَفِيفُ ذَاتِ اليَدِ وَإنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَدْ أمَرَنَا بِالصَّدَقَةِ فَأْتِهِ فَاسْألْهُ، فإنْ كَانَ ذلِكَ يُجزِئُ عَنِّي وَإلا صَرَفْتُهَا إِلَى غَيْرِكُمْ. فَقَالَ عبدُ اللهِ: بَلِ ائْتِيهِ أنتِ، فانْطَلَقتُ، فَإذا امْرأةٌ مِنَ الأنْصارِ بِبَابِ رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم حَاجَتي حَاجَتُها، وَكَانَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم قَدْ أُلْقِيَتْ عَلَيهِ المَهَابَةُ. فَخَرجَ عَلَيْنَا بِلاَلٌ، فَقُلْنَا لَهُ: ائْتِ رَسُولَ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فَأخْبرْهُ أنَّ امْرَأتَيْنِ بالبَابِ تَسألانِكَ: أُتُجْزِئُ الصَّدَقَةُ عَنْهُمَا عَلَى أزْواجِهمَا وَعَلَى أيْتَامٍ في حُجُورِهِما؟ وَلا تُخْبِرْهُ مَنْ نَحْنُ، فَدَخلَ بِلاَلٌ عَلَى رَسُولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فسأله، فَقَالَ لَهُ رَسُول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم: «مَنْ هُمَا؟» قَالَ: امْرَأةٌ مِنَ الأنْصَارِ وَزَيْنَبُ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «أيُّ الزَّيَانِبِ هِيَ؟» قَالَ: امْرَأةُ عبدِ اللهِ، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «لَهُمَا أجْرَانِ: أجْرُ القَرَابَةِ وَأجْرُ الصَّدَقَةِ». [متفقٌ عليه]

۳۳۱- وعن زينب الثقفيةِ امرأةِ عبدِ الله بن مسعود رضي الله عنه وعنها قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «تَصَدَّقْنَ يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ وَلَوْ مِنْ حُلِيِّكُنَّ»، قَالَتْ: فَرَجَعْتُ إِلَى عبد الله بنِ مسعود فقلتُ لَهُ: إنَّكَ رَجُلٌ خَفِيفُ ذَاتِ اليَدِ وَإنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم […]

ادامه مطلب …

۳۳۲- وعن أبي سُفْيان صخْر بنِ حربٍ رضي الله عنه في حدِيثِهِ الطَّويل في قصَّةِ هِرقل أَنَّ هِرَقْلَ قال لأَبي سفْيان: فَماذَا يأْمُرُكُمْ بِه؟ يَعْني النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: قلت: يقولُ: «اعْبُدُوا اللهَ وَحدَه، ولا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا، واتْرُكُوا ما يقُولُ آباؤُكم، ويأْمُرُنَا بالصَّلاةِ ، والصِّدْق، والعفَاف، والصِّلَةِ». [متفقٌ عليه]

۳۳۲- وعن أبي سُفْيان صخْر بنِ حربٍ رضي الله عنه في حدِيثِهِ الطَّويل في قصَّةِ هِرقل أَنَّ هِرَقْلَ قال لأَبي سفْيان: فَماذَا يأْمُرُكُمْ بِه؟ يَعْني النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: قلت: يقولُ: «اعْبُدُوا اللهَ وَحدَه، ولا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا، واتْرُكُوا ما يقُولُ آباؤُكم، ويأْمُرُنَا بالصَّلاةِ ، والصِّدْق، والعفَاف، والصِّلَةِ». [متفقٌ عليه]([۱]) […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه