۳۲۵- وَ عنهُ قال: كَانَ أَبُو طَلْحَةَ رضي الله عنه أَكْثَر الأَنْصَارِ بِالمدِينَةِ مَالاً مِنْ نَخْل، وَكَانَ أَحَبُّ أَمْوالِهِ إِلَيْهِ بَيْرَحاء، وَكانَتْ مُسْتَقْبِلَةَ المسْجِدِ وكانَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم يدْخُلُهَا وَيشْربُ مِنْ ماءٍ فِيهَا طَيِّبٍ قَالَ أَنَس: فلَمَّا نزَلَتْ هَذِهِ الآيةُ: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ قام أَبُوطَلْحَةَ إِلى رسولِ اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم فقال: يَا رَسُولَ اللهِ إِنَّ اللهَ تَعَالَى أَنْزَلَ عَلَيْك: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ﴾ وَإِنَّ أَحَبَّ مَالي إِلَيَّ بَيْرَحَاء، وإِنَّهَا صَدقَةٌ للَّهِ تَعَالَى أَرْجُو بِرَّهَا وذُخْرهَا عِنْد الله تعالى، فَضَعْها يا رسول الله حيْثُ أَرَاكَ اللَّهُ، فقَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «بَخ، ذلِكَ مَالٌ رَابح، ذلِكَ مَالٌ رَابِح، وَقَدْ سمِعْتُ مَا قُلْت، وَإِنِّي أَرَى أَنْ تَجْعَلَهَا في الأَقْرَبِينَ». فقال أَبُو طَلْحَةَ: أَفْعَلُ يَا رَسُولَ اللهِ، فَقَسَّمَهَا أَبُو طَلْحَةَ في أَقَاربِه، وَبَني عَمِّهِ. [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: انس رضي الله عنه میگوید: ابوطلحه رضي الله عنه در میان انصار مدینه، از لحاظ داشتن نخل، از همه ثروتمندتر بود؛ محبوبترین ثروتش نزد او نخلستانی به نام «بیرحاء» در مقابل مسجد بود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گاه به این نخلستان میرفت و از آبِ گوارایش مینوشید. انس رضي الله عنه میگوید: وقتی این آیه نازل شد: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ﴾، ابوطلحه رضي الله عنه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و گفت: ای رسولخدا! الله متعال، این آیه را بر شما نازل کرده و (فرموده) است:
﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَۚ﴾
هرگز به نیکی دست نمییابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید، انفاق کنید.
(ابوطلحه افزود:) باغ بیرحاء، محبوبترین ثروتِ من است و میخواهم آن را در راه الله صدقه دهم و به خیر و ثواب آن نزد الله، امیدوارم؛ پس هرطور که مناسب میدانید، دربارهاش تصمیم بگیرید. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بهبه! این، مال سودمندیست؛ این، مالِ سودمندیست و آنچه گفتی، شنیدم؛ نظرِ من، اینست که آن را میانِ خویشاوندانت تقسیم کنی». ابوطلحه رضي الله عنه گفت: ای رسولخدا! همین کار را میکنم. سپس آن را میان خویشان و پسرعموهایش تقسیم کرد.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۱۴۶۱؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۹۸. ر.ک: همین کتاب، حدیث شمارهی ۳۰۲.
شرح
این احادیث، دربارهی فضیلت و اهمیت صلهی رحم است و نشان میدهد: پیوند خویشاوندی، این نیست که انسان، در پاسخ پیوندی که خویشانش با او دارند، با آنها ارتباط داشته باشد؛ بلکه صلهی رحم، در حقیقت، اینست که انسان با خویشاوندانی که با او ارتباط ندارند، رابطه داشته باشد و بدینسان پیوند خویشاوندیاش بهخاطر خداست، نه بدینخاطر که مردم از او تعریف و تمجید کنند یا ارتباطش با بندگان خدا، صرفاً در پاسخ ارتباطی باشد که با او دارند. همانگونه که در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدین نکته تصریح شده است. در این احادیث، همچنین آمده است که رحم، به عرش آویزان است و میگوید: «هرکس، مرا وصل کند (یعنی پیوند خویشاوندی را رعایت کند) الله، او را به رحمت خویش برساند». این، جملهای دعاییست؛ و احتمال دارد که جملهای خبری باشد؛ لذا بدین مفهوم است که هرکس صلهی رحم کند، الله او را از رحمتش برخوردار میسازد. و هر دو احتمال، صحیح است و نشان میدهد که صلهی رحم، اهمیت فراوانی دارد؛ به گونهای که زیر عرش، چنین دعایی میکند یا چنین خبری میدهد.
سپس مؤلف رحمه الله، داستان مردی را ذکر کرده که با خویشاوندانش ارتباط داشت، ولی آنها با او ارتباط نداشتند؛ او، به آنها نیکی میکرد و پاسخی جز بدی نمیدید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «اگر همینگونه باشی که گفتی، گویا خاکستر داغ در دهانشان میگذاری». یعنی به سبب رفتارِ بدی که با تو دارند، سزاوار چنین مجازاتی هستند و «تا زمانی که چنین رویکردی داشته باشی، پشتیبانی از سوی الله در برابرِ آنان با تو خواهد بود» و بدینسان بهرغم اینکه با تو قطع رابطه میکنند، با آنان ارتباط خواهی داشت.
این احادیث و امثال آن، نشانگر اینست که صلهی رحم و رعایت پیوند خویشاوندی در حد توان انسان و بهاندازهای که عرف جامعهی اسلامی اقتضا میکند، واجب است و این، هشداری جدی دربارهی قطع رابطهی خویشاوندی بهشمار میرود.