۳۰۷- وعن أبي ثُريَّةَ سَبْرَةَ بنِ مَعْبدٍ الجهَنِيِّ رضي الله عنه قال: قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم: «عَلِّمُوا الصَّبِيَّ الصَّلاةَ لِسَبْعِ سِنِين، وَاضْرِبُوهُ علَيْهَا ابْنَ عشْرِ سِنِينَ». [حديثی حسن است که ابوداود و ترمذی روایت کردهاند و ترمذی، آن را حسن دانسته است.]([۱])
ولَفْظُ أبي داوُد: «مرُوا الصَّبِيَّ بِالصَّلاَةِ إِذَا بَلَغَ سَبْعَ سِنِينَ».
ترجمه: ابوثریه، سبره بن معبد جهنی رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به فرزند خود در هفت سالگی، نماز را آموزش دهید و آنگاه که ده ساله شد، او را بهخاطر (کوتاهی در) نماز بزنید».
در روایت ابوداود آمده است: «بچه را زمانی که به هفت سالگی رسید ، به نماز امر کنید».
([۱]) صحیح الجامع، ش: ۴۰۲۶ و همانندِ آن بهشمارهی: ۵۸۶۷؛ صحیح ابیداود، از آلبانی رحمه الله، ش: ۵۰۸؛ آلبانی رحمه الله در مشکاة المصابیح، ش: ۵۷۳، این حدیث را حسن دانسته است.
شرح
مؤلف رحمه الله، روایتی از عمرو بن شعیب، از پدرش از جدش نقل کرده که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «فرزندانتان را در هفت سالگی به نماز امر کنید و چون ده ساله شدند، بهخاطر کوتاهی در نماز، تنبیشهان کنید و رختخوابشان را از هم جدا نمایید». این، حدیثی «حَسَن» است که روایت سبره بن معبد جهنی رضي الله عنه نیز تأییدش میکند. آنچه در این حدیث آمده است، یکی از حقوق فرزندان بر پدرانشان بهشمار میرود؛ یعنی این، حق فرزند است که وقتی هفت ساله شد، پدرش او را به نماز دستور دهد و اگر پس از ده سالگی نسبت به نماز کوتاهی میکرد، پدرش او را تنبیه کند؛ البته بهشرطی که عاقل باشد؛ یعنی دیوانه نباشد. لذا کتک زدن به بچههای ده ساله و دیوانهای که نماز نمیخوانند، درست نیست؛ زیرا هیچ دیوانهای، مکلف نمیباشد؛ البته باید دقت کرد که خرابکاری نکنند؛ چه در خانه و چه بیرون از خانه.
منظور از زدن، تنبیه کردن است؛ یعنی زدن، باید بهگونهای باشد که آسیبی به بچه نرسد و تأثیر مثبتی بر او بگذارد؛ لذا برای هیچ پدری جایز نیست که فرزندش را بهسختی کتک بزند یا با زدنش، آسیبی به او برساند؛ کتکهای پیاپی و بدون ضرورت نیز درست نیست. ولی اگر پدر میتواند فرزند ده سالهاش را که نماز نمیخواند، بزند؛ بهشرطی که آسیبی به او نرساند. زیرا هدف از زدن، تنبیه یا ادب کردن فرزند است، نه کودکآزاری یا آسیب رساندن به او.
این حدیث، ردی بر برخی از مربیان و دانشآموختگان علوم تربیتیست که در هر حال، تنبیه بچهها را نادرست میپندارند؛ لذا این حدیث نشانگر نادرستی پندار کسانیست که تنبیه درست و اصولی را به عنوان یکی از روشهای تربیتی قبول ندارند؛ زیرا گاه تنبیه بچه، اثری دارد که هیچ حرف و سخنی، آنهمه اثر ندارد. گاه مشاهده میشود که برخی از دانشآموزان خردسال، در صورتی که تنبیه نشوند، تکالیف درسی خود را بهخوبی انجام نمیدهند و نسبت به نظام آموزشی و درس و مدرسه، بیتفاوت و بیعلاقه باقی میمانند و این امر، ناهنجاریهای درسی و رفتاری دیگری در پی خواهد داشت. لذا تنبیه اصولی و درستِ کودکان و دانشآموزان، یکی از مسایل مهم آموزشیست که البته باید آسیبشناسی شود. ولی همانطور که گفتم، تنبیه، بهخاطرِ ادب کردن بچه است، نه بهخاطر اذیت و آزار او؛ لذا تأکید میشود که تنبیه، متناسب با وضعیت بچه و بهگونهای باشد که آسیبی به او نرسد. یعنی نه مانندِ برخی از معلمان و مربیان گذشته، کودکان و دانشآموزان را بهسختی کتک بزنیم و نه همانند برخی از مربیان و مدعیان امروزیِ علوم تربیتی، مسألهی تنبیه را از اساس حذف کنیم؛ زیرا بچهها معمولاً یکدنده و لجبازند و تا تنبیه نشوند، حرف گوش نمیکنند.