۲۹- وعنْ أَنسٍ رضي الله عنه قال: لمَّا ثقُلَ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم جَعَلَ يتغشَّاهُ الكرْبُ فقَالتْ فاطِمَةُ رضي الله عنها : واكَرْبَ أبَتَاه، فَقال: «ليْسَ عَلَى أبيك كرْبٌ بعْدَ اليَوْمِ». فلمَّا مَاتَ قالَت: يَا أبتَاهُ أَجَابَ ربّاً دعَاه، يا أبتَاهُ جنَّةُ الفِرْدَوْسِ مأوَاه، يَا أَبَتَاهُ إِلَى جبْريلَ نْنعَاه، فلَمَّا دُفنَ قالتْ فاطِمَةُ رَضِيَاللهعَنهَا: أطَابتْ أنفسُكُمْ أَنْ تَحْثُوا عَلَى رسُولالله صلی الله علیه و آله و سلم التُّراب؟ [روایت بخاري]([۱])
ترجمه: انس رضي الله عنه میگوید: هنگامی که بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شدید شد، شدت و رنج بیماری تا حد بیهوشی بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمایان میگشت. فاطمه رضي الله عنها گفت: «آه! پدرم چهقدر درد میکشد!» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «از امروز به بعد، هیچ درد و رنجی بر پدرت نخواهد بود». و چون رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم درگذشت، فاطمه رضي الله عنها گفت: «ای وای پدرم! پدرم، دعوت پروردگار را لبیک گفت. آه، پدر جان! بهشت فردوس، جایگاه پدرِ من است. آه، پدرم! خبر وفاتش را به جبرئیل میگوییم». وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بهخاک سپردند، فاطمه رضي الله عنها گفت: «آیا دلتان راضی شد که روی رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم خاک بریزید (و دفنش کنید؟)».
شرح
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از شدت بیماری بیهوش میشد؛ شدت بیماری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دو برابر شدت بيماريِ سایر مردم بود. حکمتش، این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به بالاترین درجات صبر و شکیبایی برسد؛ چراکه صبر، رتبهی والاییست که تنها در بوتهی آزمایش و آزمون الهی، میتوان به آن دست یافت و صبر و شکیبایی، در سختیها معنا و مفهوم مییابد.
تا زمانی که انسان گرفتار رنج و سختی نشود، شکیبایی و صبرش مشخص نمیشود؛ از اینرو الله جل جلاله فرموده است:
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّكُمۡ حَتَّىٰ نَعۡلَمَ ٱلۡمُجَٰهِدِينَ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰبِرِينَ﴾ [محمد : ٣١]
و بهطور قطع شما را میآزماییم تا مجاهدان و صابران را از میان شما مشخص کنیم.
شدت بیماری رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بهاندازهی بیماری دو نفر بود. فاطمه رضي الله عنها زمانی که آنهمه درد و رنج پدرش را دید، رنجور شد و گفت: «آه! پدرم، چقدر درد میکشد!» رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پدرت از امروز به بعد، هیچ درد و رنجی نخواهد داشت»؛ زیرا از دنیا به ملکوت اعلی و فرشتگان عالَم بالا میپیوندد. همانطور که در واپسین لحظههای حیاتش در حالی
که به سقف خانه نگاه میکرد، میگفت: «اللّهمّ الرفیق الأعلی، اللّهمَّ الرفیقَ الأعلی».
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم درگذشت و فاطمه رضي الله عنها بهآرامی و بیهیچ سر و صدایی بر وفات پدرش گریست و این، دلیل آن نیست که در برابر قضا و قدر الهی، بیصبری کرده است. میگفت: آه، پدرم! خبر وفاتش را با جبرئیل که هر صبح و شب، برایش وحی میآورد، درمیان میگذاریم. با وفات رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نزول وحی، منقطع شد. میگفت: «پدرم، دعوت پروردگار را اجابت کرد». زیرا فرمانروایی هر چیزی به دست الله متعال است؛ اجلِ آفریدههایش، به دست اوست؛ تدبیر امور آفریدههایش، به دست اوست. همه چیز به دست خداست و همهی امور به او برمیگردد. آری! رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم دعوت فرشتهی مرگ را پذیرفت و در این زمینه تفاوتی با سایر مؤمنان ندارد که روحش را بالای هفت آسمان میبرند تا اینکه در پیشگاه الله عزوجل میایستد. فاطمه رضي الله عنها گفت: «بهشت فردوس، جایگاه اوست»؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم والاترین بنده و مخلوق پروردگار است و باید والاترین مقام بهشت را داشته باشد؛ چنانکه فرموده است: «ثُمَّ سَلُوا اللهَ لِيَ الْوَسِيلَةَ، فَإِنَّهَا أَعْلَى مَنْزِلَة فِي الْجَنَّةِ، وَلا تَكون إِلَّا لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللهِ، وَأَرْجُو أَنْ أَكُونَ أَنَا هُوَ»؛ یعنی: «برای من “وسیله” را که والاترین درجه در بهشت است، درخواست کنید؛ این درجه فقط از آنِ یکی از بندگان خداوند خواهد بود و من امیدوارم که آن شخص، من باشم». بدون شک جایگاه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در بهشت فردوس است. بهشت فردوس، والاترین درجهی بهشت میباشد که سقفش، عرش پروردگار متعال است.
پس از اينكه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به خاک سپردند، فاطمه رضي الله عنها چنین گفت: «آیا دلتان آمد که روی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خاک بریزید؟» در واقع از شدت غم و اندوه و از آن جهت، این سخن را گفت که میدانست دلهای صحابه# آکنده از محبت پیامبر عليه السلام است. البته جوابش روشن است. آری، دلشان آمد؛ چون خداوند عزوجل همین را میخواهد و فرمان شریعت است که باید مردگان را دفن نمود؛ هرچند رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم باشد که صحابه رضي الله عنهم حاضر بودند همهی زمین را فدایش کنند. بازگشت همهی امور به سوی الله متعال است و اوست که حکم میراند؛ چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّكَ مَيِّتٞ وَإِنَّهُم مَّيِّتُونَ ٣٠ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ عِندَ رَبِّكُمۡ تَخۡتَصِمُونَ ٣١﴾
[الزمر: ٣٠، ٣١]
بیگمان تو خواهی مُرد و بیشک آنان نیز خواهند مُرد و آنگاه روز قیامت نزد پروردگارتان به مجادله و کشمکش میپردازید.
از این حدیث درمییابیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مانند همهی انسانها، بیمار و گرسنه و تشنه میشد و احساس سرما و گرما میکرد؛ در حقیقت مثل همهی آدمها، ویژگیهای بشری داشت. چنانکه فرموده است: «إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ، أَنْسَى كَمَا تَنْسَوْنَ»؛([۲]) یعنی: «من، بشری همچون شما هستم؛ همانگونه که شما دچار فراموشی میشوید، من نیز دچار فراموشی میشوم». و این، رديست بر کسانی که رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم را میخوانند و از او کمک میخواهند؛ حال آنکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم وفات نموده و در قبر خویش است. بلکه برخی، از الله نمیخواهند و فقط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را صدا میزنند! پناه بر خدا! گویا این، رسولخداست که دعایشان را اجابت میکند! آنها در دینشان دچار انحراف و گمراهیشدهاند و عقلشان را از دست دادهاند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی خودش، مالک هیچ نفع و ضرری نبود؛ پس چگونه میتواند به دیگران نفع یا ضرر برساند؟! الله جل جلاله به پیامبرش فرمان داده است:
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ﴾ [الأنعام: ٥٠]
بگو: نمیگویم گنجها و خزانههای الله نزد من است. و من، غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام.
بلکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بندهای از بندگان الله بود؛ از اینرو فرمود:
﴿إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۚ﴾ بلکه تنها از چیزی پیروی میکنم که به من وحی میشود.
همچنین به او فرموده است:
﴿قُلۡ إِنِّي لَآ أَمۡلِكُ لَكُمۡ ضَرّٗا وَلَا رَشَدٗا ٢١ قُلۡ إِنِّي لَن يُجِيرَنِي مِنَ ٱللَّهِ أَحَدٞ وَلَنۡ أَجِدَ مِن دُونِهِۦ مُلۡتَحَدًا ٢٢ إِلَّا بَلَٰغٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِسَٰلَٰتِهِۦۚ﴾ [الجن: ٢١، ٢٣]
بگو: من، مالک هیچ زیان و یا هدایتی برای شما نیستم. بگو: هیچکس نمیتواند مرا از عذاب الله پناه دهد و هرگز پناهگاهی جز او نمییابم. وظیفهام تنها ابلاغ (پیام) از سوی الله و رساندن پیامهای اوست.
وقتی الله عزوجل به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمان داد که خویشاوندان نزدیکش را بیم دهد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نزدیکانش را صدا زد تا اینکه خطاب به دخترش فاطمه رضي الله عنها فرمود: «يَا فَاطِمَةُ بِنْت مُحَمَّدٍ سَلِينِي مَا شِئْتِ مِنْ مَالِي لا أُغْنِي عَنْكِ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا»؛([۳]) یعنی: «اي فاطمه دختر محمد! از ثروتم هر چه ميخواهي، طلب كن؛ ولي من نميتوانم براي تو نزد الله كاري انجام دهم». تا این حد! دخترش که پارهی تن اوست؛ به دخترش میگوید: نمیتوانم در برابر الله برایت کاری بکنم.
وقتی برای دخترش نمیتواند کاری انجام دهد، پس دیگران چه توقعی دارند؟ این، بیانگر گمراهی کسانیست که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را صدا میزنند. آنان را در کنار مسجدالنبی میبینیم که هنگام دعا کردن، رو به قبر میکنند و روبهروی قبر به گونهای میایستند که گویا در برابر الله به نماز ایستادهاند؛ بلکه خشوع بیشتری هم دارند!
از حدیث انس رضي الله عنه بدین نکته پی میبریم که گریستن بر مرده، اگر آرام و بدون بیصبری باشد، اشکالی ندارد؛ زیرا فاطمه رضي الله عنها بر پدرش گریست؛ البته بدون سر و صدا و بیآنکه در آن، نشانی از اعتراض به خداوند عزوجل وجود داشته باشد. فاطمه رضي الله عنها تنها فرزند رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم بود که پس از ایشان، زنده ماند؛ همهی دختران و پسران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حیاتش از دنیا رفتند. فقط فاطمه رضي الله عنها ماند و همچون سایر خانوادهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، مانند همسران آن بزرگوار و عمویش عباس رضي الله عنه و دیگر نزدیکان وی، از ایشان ارث نبرد؛ زیرا هیچکس از پیامبران ارث نمیبرد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِنَّا مَعْشَرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ، مَا تَرَكْنَا صَدَقَةٌ»؛ یعنی: «هیچکس از ما پیامبران، ارث نمیبرد؛ آنچه از خود میگذاریم، صدقه است». این، از حکمت الهیست؛ زیرا شاید عدهای، پیامبران را در ادای رسالتشان متهم میکردند که آمدهاند تا حکومت را در خاندان خویش، میراثی کنند. آری! هیچکس از پیامبران ارث نمیبرد و آنچه از آنان میماند، به عنوان صدقه برای کسانی که مستحقاند، هزینه میشود.