۲۸۱- عن عَمْرو بنِ الأَحْوَصِ الجُشميِّ رضي الله عنه أَنَّهُ سمِعَ النَّبيَّ صلی الله علیه و آله و سلم في حَجِّةِ الْوَداع يقُولُ بعد أَنْ حَمِدَ الله تعالى وَأَثنَى علَيْهِ وذكَّر ووعظ، ثُمَّ قال: «أَلا واسْتَوْصوا بِالنِّساءِ خَيْرًا، فَإِنَّمَا هُنَّ عَوانٍ عَنْدَكُمْ لَيْس تمْلكُونَ مِنْهُنَّ شَيْئاً غيْرَ ذلِكَ إِلاَّ أَنْ يأْتِينَ بِفَاحشةٍ مُبيِّنةٍ، فإِنْ فَعلْنَ فَاهْجُروهُنَّ في المضَاجع، واضْربُوهنَّ ضَرْباً غيْر مُبرِّح، فإِنْ أَطعنَكُمْ فَلا تبْغُوا عَلَيْهِنَّ سبيلاً، أَلا إِنَّ لَكُمْ عَلَى نِسائِكُمْ حَقًّا، ولِنِسائِكُمْ عَلَيْكُمْ حقًّا، فَحَقُّكُمْ عَلَيْهنَّ أَن لا يُوطِئْنَ فُرُشَكمْ منْ تَكْرهون، وَلا يأْذَنَّ في بُيُوتكمْ لِمن تكْرهون، أَلا وحقُّهُنَّ عَلَيْكُمْ أَن تُحْسنُوا إِليْهنَّ في كِسْوتِهِنَّ وَطعامهنَّ». [ترمذى، این حدیث روایت کرده و گفته است: حسن صحيح است.]([۱])
ترجمه: از عمرو بن احوَص جُشمی رضي الله عنه روایت است که در حج وداع از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنید که پس از حمد و ثنای الله متعال، پند داد و موعظه نمود، آنگاه فرمود: «آگاه باشید و سفارش مرا دربارهی نیکی به زنان رعایت کنید؛ زیرا آنها بهسان اسیر در دست شما هستند و شما جز در چارچوب پیوند زناشویی مالک چیزی از آنها نیستید (و حق ندارید کتکشان بزنید) مگر اینکه آشکارا کار ناشایستی انجام دهند (و از شما نافرمانی کنند). اگر مرتکب کار ناشایستی شدند، از همخوابی با آنها دوری نمایید و بهآرامی، نه سخت، آنان را بزنید و چنانچه مطیع شدند، برای ستم به آنها، در پیِ بهانه نباشید. بدانید که شما بر همسران خود حقی دارید و آنها نیز بر شما حقی دارند؛ حق شما بر آنها، اینست که کسی را که شما دوست ندارید، روی فرش شما جای ندهند و به کسی که شما نمیخواهید اجازهی ورود به خانهی شما را ندهند؛ و حق آنان بر شما، اینست که لباس و غذایشان را بهنیکی فراهم کنید».
شرح
مؤلف رحمه الله، روایتی بدین مضمون نقل کرده است که عمرو بن احوص جُشمی رضي الله عنه در سخنرانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حج وداع حضور داشت. این سخنرانی در روز «عرفه» بود؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حج وداع، روز یکشنبه، چهارم ذیحجه وارد مکه شد و تا روز پنجشنبه، هشتم ذیحجه در مکه ماند و روز پنجشنبه، هنگام چاشت، به «منا» رفت و نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشاء و نیز نماز صبح را در منا خواند و پس از طلوع خورشید، به سوی عرفه حرکت کرد و در مکانی به نام «نمره» اتراق کرد؛ نمره، مکانی معروف قبل از عرفه میباشد و جزو عرفه نیست. آنگاه وقت نماز ظهر فرا رسید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد شترش را آماده کنند و سپس سوار شد و بهراه افتاد تا اینکه به «بطن الوادی» یا به «عُرَنه» رسید. عرنه، درهی پهناور و بزرگیست که محدودهی عرفه از ناحیهی غرب به شمال را مشخص میکند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنجا از شترش پیاده شد و برای مردم سخنرانی شیوایی ایراد فرمود. یکی از نکاتی که در این سخنرانی بیان نمود، این بود که فرمود: «آگاه باشید و سفارش مرا دربارهی نیکی به زنان رعایت کنید؛ زیرا آنها بهسان اسیر در دست شما هستند». یعنی زن، اسیرِ شوهرش میباشد. آنگاه بیان نمود که حق زدنِ همسرانمان را نداریم؛ مگر اینکه آشکارا مرتکب کار ناشایستی شوند. منظور از کار ناشایست در اینجا، نافرمانی از شوهر است؛ زیرا در ادامه فرمود: «اگر از شما اطاعت کردند، برای ستم به آنها در پیِ بهانه نباشید». به عبارتی دیگر اگر زنی از شوهرش نافرمانی کرد، ابتدا مرد باید او را نصیحت کند، و آنگاه از همخوابی با او اجتناب نماید و با او نخوابد؛ و اگر همچنان مطیع نشد و نافرمانی میکرد، او را بهآرامی یا بهگونهای بزند که آسیبی به او نرسد. اینها، مراحل تنبیهِ زن در زمانیست که مطیعِ شوهرش نباشد؛ یعنی آنجا که باید و بر او واجب است، از شوهرش اطاعت نمیکند. ﴿فَإِنۡ أَطَعۡنَكُمۡ فَلَا تَبۡغُواْ عَلَيۡهِنَّ سَبِيلًا﴾ [النساء : ٣٤] یعنی اگر از شما اطاعت کردند، دیگر برای ستم کردن به آنها یا زدنشان، در پیِ بهانه نباشید و نسبت به حقوقشان کوتاهی نکنید. زیرا با اطاعت و فرمانبرداری از شما، به وظیفهی خویش عمل کردهاند. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حقوق و وظایف زن و مرد را نسبت به یکدیگر بیان فرمود: «حق شما بر آنها، اینست که کسی را که شما دوست ندارید، روی فرش شما جای ندهند». الله بهتر میداند؛ ولی گویا این، کنایه از اینست که زن نباید کسی را که شوهرش، از او بیزار است، گرامی بدارد یا از او پذیرایی کند. در ادامه فرمود: «و به کسی که شما نمیخواهید اجازهی ورود به خانهی شما را ندهند». اگرچه آن شخص، پدر و مادر زن باشند. لذا اگر مردی (بنا بر دلیلی محکم و شرعی) دوست نداشته باشد که پدر و مادر همسرش یا خواهرزن و برادرزنش و نیز عمو، دایی یا خالهی وی، وارد خانهاش شوند، زن نباید آنها را به خانهی شوهرش راه بدهد. این نکته را از آن جهت میگویم که برخی از زنها، حتی نسبت به دختران خود حسادت دارند و نمیتوانند شاهدِ زندگی آرام و خوشبختی دخترشان باشند و برای دوبههمزنی، سعی میکنند رابطهی دختر و داماد خود را خراب کنند! در چنین مواردی، مرد میتواند مادرزن خود را به خانهاش راه ندهد یا به همسر خود بگوید: مادرت اجازه ندارد قدم به خانهام بگذارد. همچنین در چنین مواردی مرد میتواند همسرش را از رفتن به خانهی مادرش منع کند. زیرا مادرزنش، زنی سخنچین است که با سخنان و دخالتهای خود، زندگی این زن و مرد را بههم میزند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لاَ يَدْخُلُ الْجَنَّةَ قَتَّاتٌ».([۲]) یعنی: «سخنچین، وارد بهشت نمیشود».
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادامهی این حدیث فرمود: «و حق زنان بر شما، اینست که لباس و غذایشان را بهنیکی فراهم کنید». این مرد است که خرج همسرش را میدهد؛ اگرچه همسرش ثروتمند یا کارمند باشد. مرد، هیچ حقی در شغل و درآمدِ مستقل همسرش ندارد و یک ریال از حقوق زن به شوهرش تعلق نمیگیرد و مرد، وظیفه دارد و بر او واجب است که مخارج همسرش را تأمین کند و نباید به او بگوید: تو، بهاندازهی من حقوق میگیری و با درآمدی که داری، بینیازی. به چنین مردانی باید گفت: تأمین هزینههای روزمره و نیازهای اساسی زن، بر شما واجب است؛ اگرچه همسرتان، کارمند یا ثروتمند باشد. و اگر مردی از دادن نفقه و تأمین مخارج و هزینههای همسرش سر باز بزند، قاضی شرع میتواند عقد ازدواج آنها را فسخ کند و این حق را از مرد بگیرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حج وداع، سخنرانی بزرگی ایراد فرمود و در آن بسیاری از اصول دین و حقوق و مسایل شرعی را بیان نمود؛ از جمله این که فرمود: «آگاه باشید که ربای جاهلیت، زیرِ پاهای من است». یعنی اعتبار ندارد و باطل و بیاساس میباشد. در دوران جاهلیت، در سررسیدِ بازپرداخت وامی که به فقیر داده بودند، به او میگفتند: وامِ خود را پرداخت کن، وگرنه، مقداری دیگر روی آن میکشیم و برای بازپرداختش به تو فرصت میدهیم. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان حاکم و مبلغ شریعت، ربای دوران جاهلیت را لغو کرد و فرمود: «نخستین ربایی که باطل اعلام میکنم، ربای عباس بن عبدالمطلب است». یعنی بدهی همهی کسانی که از بابت دریافت وام ربوی، بدهکار بودند، بخشیده شد؛ اما این نیروی بزرگ ایمانی را بنگرید که چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم احکام الاهی را اجرا مینماید و نخستین ربایی که لغو میکند، ربای عمویش عباس است و تنها به اجرای دستورهای الله متعال میاندیشد و در این راستا به قرابت و خویشاوندی هیچکس یا جایگاه و موقعیت او اهمیت نمیدهد. آری! اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اهل دنیا بود، رعایت حالِ عمویش را مینمود و ربای او را باطل و بیاعتبار، اعلام نمیکرد؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عادلترین فردِ بشر بود؛ فرمود: «نخستین ربایی که لغو میکنم، ربای عباس بن عبدالمطلب است». یعنی همهی بدهیهای ناشی از وامهای ربوی را بخشید و سرمایه یا اصل وام پرداختی از سوی عمویش و دیگران را معتبر دانست.
به نمونهای دیگر از عدالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توجه کنید؛ زنی از بنیمخزوم، کالاهایی مانند دیگ و مشک را بهعاریت میگرفت و سپس انکارش میکرد؛ یعنی مرتکب سرقت میشد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که دستش را قطع کنند. قریش از بابت آبروی خود، نگران شدند؛ زیرا بنیمخزوم، یکی از بزرگترین طوایف قریش بود. لذا از اسامه بن زید رضي الله عنه درخواست کردند که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سفارش کند تا این حکم را لغو نماید. اسامه رضي الله عنه فرزندِ زید رضي الله عنه بود و زید رضي الله عنه غلامی بود که خدیجه رضي الله عنها به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بخشید و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آزادش نمود. اسامه و پدرش زید رضي الله عنهما محبوبیت زیادی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشتند؛ از اینرو قریش از اسامه رضي الله عنه درخواست کردند که نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای لغو این حکم دربارهی زنِ مخزومی، سفارش کند. اسامه رضي الله عنه نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفت و سفارش کرد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به اسامه رضي الله عنه فرمود: «آیا دربارهی حکم و قانون خدا، سفارش میکنی؟» آنگاه برخاست و برای مردم سخنرانی نمود و فرمود: «امتهای پیش از شما (بنیاسرائیل)، از آن جهت به هلاکت رسیدند که وقتی فردِ مشهور و نامداری در میان آنها دزدی میکرد، او را رها میکردند و هرگاه، فردِ ضعیفی، مرتکب سرقت میشد، دستش را قطع مینمودند». اگر قرار باشد رعایت حالِ کسی را بکنند، آدمِ ضعیف مستحقتر است؛ ولی در اجرای احکام شرعی، هیچ تبعیضی وجود ندارد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سوگند یاد کرد و فرمود: «لَوْ أنَّ فَاطِمَة بنت محمد سَرَقَت لَقَطَعْتُ يَدَهَا».([۳]) یعنی: «اگر دخترم فاطمه دزدی کند، دستش را حتماً قطع میکنم». مگر این زن مخزومی، از فاطمه دختر محمد، بهتر است که بهخاطر او، حکم الاهی را اجرا نکنم؟ بهیقین، نسب، جایگاه و دین و ایمان فاطمه رضي الله عنها بهمراتب بالاتر از آن زنِ مخزومی بود؛ زیرا فاطمه رضي الله عنها سرورِ زنانِ بهشتیست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سوگند یاد کرد تا همگان اهمیت این موضوع را دریابند و بدانند که شفاعت یا سفارش دربارهی احکام و مجازاتهای شرعی، بیاعتبار است؛ زیرا بهروشنی بیان فرمود که «اگر دخترم، فاطمه دزدی کند، دستش را حتماً قطع میکنم». و این، نشانگر کمالِ عدل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخنرانی مهم و بزرگی در حج وداع ایراد فرمود و بسیاری از احکام و آموزههای اسلامی را بیان نمود. علامه عبدالله بن محمد بن حمید رحمه الله، شرحی مختصر بر این خطبه نگاشته که هرچند کوتاه و خلاصه است، ولی در نوع خود، بسیار مفید و ارزشمند میباشد؛ هرکس مایل است به این شرح، مراجعه کند.
([۱]) صحیح ابنماجه، از آلبانی رحمه الله، ش: ۱۵۰۲.
([۲]) بخاری، ش: ۶۰۵۶؛ و مسلم، ش: ۱۰۵ بهنقل از حذیفه بن یمان رضي الله عنه.
([۳]) صحیح بخاری، ش: (۳۴۵۳، ۳۹۶۵، ۶۲۹۰)؛ و مسلم، ش: (۳۱۹۶، ۳۱۹۷).