۲۶۵- عن سعد بن أَبي وَقَّاص رضي الله عنه قال: كُنَّا مَعَ النَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم سِتَّةَ نفَر، فقال المُشْرِكُونَ للنَّبِيِّ صلی الله علیه و آله و سلم: اطْرُدْ هُؤُلاءِ لا يَجْتَرِئُون عليْنا، وكُنْتُ أَنا وابْنُ مسْعُودٍ ورجُل مِنْ هُذَيْلِ وبِلال ورجلانِ لَستُ أُسمِّيهِما، فَوقَعَ في نَفْسِ رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم أَن يقعَ فَحَدَّثَ نفْسَهُ، فأَنْزَلَ اللَّهُ تعالى: ﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥ﴾ [الأنعام: ٥٢] رواه مسلم.([۱])
ترجمه: سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه میگوید: ما، شش نفر، با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودیم؛ مشرکان، به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: اینها را از خود دور کن تا نسبت به ما گستاخ نشوند. من، بودم و ابنمسعود و مردی از هذیل و بلال و دو مرد دیگر نیز بودند که آنها را نام نمیبرم. به خواست الله، در دلِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین افتاد که (برای جذب مشرکان، حرفشان را قبول کند) و در اینباره با خود اندیشید. اما الله متعال، این آیه را نازل فرمود:
﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥ﴾ [الأنعام: ٥٢]
و کسانی را که صبح و شام پروردگارشان را میخوانند و خشنودی او را میخواهند، از خود دور مکن.
شرح
مؤلف رحمه الله روایتی بدین مضمون ذکر کرده است که سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه میگوید: «ما، شش نفر، با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودیم». وی به ابتدای ظهور اسلام در مکه اشاره دارد. زیرا سعد بن ابیوقاص رضي الله عنه یکی از پیشگامان اسلام بود که در همان ابتدای ظهور اسلام، مسلمان شد و تعدادی دیگر نیز با او اسلام را پذیرفتند.
روشن است که ابوبکر صدیق رضي الله عنه نخستین کسی بود که پس از خدیجه و ورقه بن نوفل رضي الله عنهما مسلمان شد. به گفتهی سعد رضي الله عنه، شش نفر با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بودند؛ از جمله: ابنمسعود رضي الله عنه که از لحاظ موقعیت اجتماعی، چوپانی بیش نبود و نیز بلال بن ابیرباح رضي الله عنه که یک برده بود. اینها با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مینشستند و به سخنانش گوش میدادند و از او بهره میبردند. مشرکان که خود را بزرگ میپنداشتند به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: اینها را از خود دور کن. زیرا به همنشینان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دیدهی تحقیر نگاه میکردند و آنها را کوچک میشمردند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم (برای جذب آنها) در این باره با خود اندیشید؛ ولی الله عزوجل این آیه را نازل فرمود:
﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥ﴾ [الأنعام: ٥٢]
و کسانی را که صبح و شام پروردگارشان را میخوانند و خشنودی او را میخواهند، از خود دور مکن.
بدینسان الله عزوجل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از اینکه آنها را از خود براند، منع نمود؛ گرچه این ها فقیر بودند و جایگاه و موقعیتی در جامعه نداشتند ولی بهراستی نزد الله عزوجل گرامی و ارجمند بودند. زیرا الله را صبح و شام بهشت و رضایتِ الله را از او درخواست میکردند و از آتش دوزخ پناه میجستند و همواره به عبادت و پرستش او مشغول بودند. یعنی هم دعایشان، هم دعای عبادت بود و هم دعای مسألت؛ البته عبادت، شامل دعای مسألت یا درخواست نیز میشود؛ به عنوان مثال: انسان در نماز میگوید: ﴿قَالَ رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِي﴾، ﴿رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ﴾، «السَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلَی عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ» و دیگر دعاهایی که نمازگزار در نمازش میگوید. علاوه بر این، هر عابدی، الله عزوجل را عبادت میکند تا رضایت او را کسب کند. ﴿يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥ﴾ یعنی: «رضایت الله را میجویند» و این، اشارهی روشنی به اهمیت اخلاص در پذیرش اعمال نیک و رفع درجات عملکنندگان در نزد الله عزوجل میباشد. یعنی هرچه اخلاص انسان بیشتر باشد، بیشتر مورد قبول و رضایت الله قرار میگیرد و انسان به اجر و پاداش بیشتری دست مییابد. چهبسا دو انسان در کنارِ هم نماز میخوانند و تفاوت آن دو در نزد پروردگار بهاندازهی فاصلهی میان زمین و آسمان است؛ و این، به اخلاص آنها بستگی دارد. لذا بر ما واجب است که نیت خود را در هر عبادتی، برای الله عزوجل خالص بگردانیم و با عبادت خویش در پی کسب دنیا نباشیم و فقط رضایت و خشنودی الله و اجر و پاداش او را در نظر بگیریم تا در دنیا و آخرت، به مقامی والا در نزد پروردگارمان دست یابیم. الله متعال، در پایان این آیه میفرماید:
﴿مَا عَلَيۡكَ مِنۡ حِسَابِهِم مِّن شَيۡءٖ وَمَا مِنۡ حِسَابِكَ عَلَيۡهِم مِّن شَيۡءٖ﴾ [الأنعام: ٥٢]
نه از حساب آنان، چیزی بر عهدهی توست و نه از حساب تو چیزی بر عهدهی آنان.
یعنی حسابِ همه با خداست و او، هرکس را مطابق عملش سزا و پاداش میدهد.
﴿فَتَطۡرُدَهُمۡ فَتَكُونَ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٥٢﴾ [الأنعام: ٥٢]
اگر آنها را از خود برانی، جزو ستمکاران خواهی بود.
حرف «فاء» در ﴿فَتَكُونَ﴾ به ﴿فَتَطۡرُدَهُمۡ﴾ برمیگردد؛ یعنی اگر آنها را از خود برانی، جزو ستمکاران خواهی بود. لذا حرفِ «فاء» به جملهی پیشین برنمیگردد. اینجا حرف «فاء» به عنوان حرف ترتیب دو بار آمده است: یک بار در ﴿فَتَطۡرُدَهُمۡ﴾ که به ﴿مَا عَلَيۡكَ مِنۡ حِسَابِهِم﴾ برمیگردد و یک بار در ﴿فَتَطۡرُدَهُمۡ﴾ که به ابتدای آیه برمیگردد: ﴿وَلَا تَطۡرُدِ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ رَبَّهُم بِٱلۡغَدَوٰةِ وَٱلۡعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجۡهَهُۥ﴾. یعنی اگر اینها را از خود برانی، جزو ستمکاران خواهی بود.
از این حدیث، این نکته برداشت میشود که انسان باید همنشینانی برای خود برگزیند که نیکوکار باشند و صبح و شام به عبادت و راز و نیاز بپردازند و همواره در جهت کسب رضایت پروردگار بکوشند. لذا انسان نباید به فکر نشست و برخاست با بزرگان و اشراف و حکام یا کسانی باشد که در جامعه جاه و مقامی دارند، مگر اینکه مصلحت شرعی ایجاب کند که با چنین کسانی نشست و برخاست داشته باشیم؛ مصلحتی مانند اینکه خواسته باشیم آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنیم یا اوضاع و احوال مردم را به اطلاع آنها برسانیم تا به آن رسیدگی نمایند. ولی همنشینی با رؤسا و وزرا و دیگر بزرگان و سران حکومتی بهمنظور جاهطلبی و کسب موقعیت، کار پسندیدهای نیست؛ بلکه همنشینی با کسانی پسندیده است که پرهیزگار و خداترساند؛ فرقی نمیکند که فقیر باشند یا ثروتمند. مهم اینست که رضایت و خشنودی الله و محبت و دوستی با او، اصل و محورِ همهی کارها و ارتباطات قرار بگیرد.
کسی، طعم ایمان را میچشد که دوستان خدا را به دوستی برگزیند و با دشمنان خدا، دشمنی نماید؛ یعنی حب و بغض او یا دوستی و دشمنیاش بهخاطر الله باشد. از الله متعال درخواست میکنم که ما را اینچنین بگرداند و رحمتی از سوی خویش به ما عنایت کند؛ بهیقین او، بسیار بخشنده است. وصلی الله علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.