۲۶۲- وعنه قال: قال رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «رُبَّ أَشْعثَ أغبرَ مدْفُوعٍ بالأَبْوَابِ لَوْ أَقْسمَ عَلَى اللَّهِ لأَبرَّهُ». [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «چهبسا شخصِ ژولیدهموی و غبارآلودی که از هر دری رانده شده است، به الله سوگند یاد میکند و الله، سوگندش را تحقق میبخشد».
شرح
مؤلف رحمه الله در حدیثی که از ابوهریره رضي الله عنه نقل کرده، یادآوری نموده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «چه بسا شخصِ ژولیدهموی و غبارآلودی که از هر دری رانده شده است، به الله سوگند یاد میکند و الله، سوگندش را تحقق میبخشد».
منظور از ژولیدهموی، اینست که چیزی ندارد تا به خود و ظاهرِ خویش برسد و از شدت فقر، رنگپریده است و لباسهای کهنهای دارد و از هر دری رانده شده است؛ یعنی کسی از او تحویل نمیگیرد و هر دری را که میزند، او را میرانند و به او اجازهی ورود نمیدهند و اگر کسی، درب خانهاش را به رویش بگشاید، همین که او را ببیند، درب را به رویش میبندد. زیرا ارزشی برای او قایل نیست. ولی این شخص، نزد الله عزوجل بسیار گرامی و ارجمند است؛ اگر به الله سوگند بخورد، الله، سوگندش را تحقق میبخشد و حرفش را نادیده نمیگیرد. یعنی اگر بگوید: به الله سوگند که چنین میشود، آنچه بر آن سوگند خورده است، اتفاق میافتد. ولی برخی از افرادِ ژولیدهموی و غبارآلود، با اینکه سوگند میخورند، سوگندشان تحقق نمییابد! پس چگونه میتوان به این مقام دست یافت؟ میزان، چیست؟ آری؛ میزان، تقواست. همانگونه که الله عزوجل میفرماید:
﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡۚ ﴾ [الحجرات: ١٣]
بیگمان گرامیترین شما نزد الله، باتقواترین شماست.
لذا هرکس، باتقواتر باشد، نزد الله، گرامیتر است و الله متعال، امورش را سر و سامان میبخشد، دعایش را میپذیرد، مشکلاتش را حل میکند و سوگندهایش را محقق میسازد. الله متعال، سوگند کسی را تحقق میبخشد که برای ظلم و ستم به کسی، سوگند نخورد یا از روی سرکشی و تکبر در برابر قدرت و فرمانروایی الله، سوگند یاد نکند؛ بلکه سوگندش مبتنی بر تقوا و خداترسی از روی اطمینان به الله عزوجل و در جهت کسب رضایت او باشد. یا حداقل از روی اطمینان به الله در موردِ امری مباح سوگند یاد کند.
پیشتر داستان رُبَیِّع دخت نضر و برادرش انس بن نضر رضي الله عنهم را یادآوری کردیم؛ چنانکه ربیع، دندان پیشین یکی از دختران انصار را شکست و چون رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم حکم قصاص صادر کرد، انس رضي الله عنه از روی اطمیانی که به الله عزوجل داشت، گفت: به الله سوگند که دندان ربیع نخواهد شکست. زیرا امیدوار بود که الله، گشایشی دهد و اولیای آن دختر با قبول دیه یا بدون آن، راضی شوند؛ لذا سوگندِ انس رضي الله عنه به هیچ عنوان در ردّ حکم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نبود. همینطور هم شد؛ یعنی خانوادهی آن دختر حاضر به قبول دیه شدند و از قصاص کردنِ ربیع، صرف نظر کردند. آنجا بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «در میان بندگان الله، کسانی هستند که اگر به الله سوگند بخورند، الله، سوگندشان را تحقق میبخشد».([۲]) ولی اگر کسی، از روی خودبزرگبینی یا از روی سرکشی و تکبر در برابرِ الله عزوجل و بندگانش، سوگند بخورد، ظالم و ستمکار محسوب میشود و سوگندش تحقق نمییابد. مانند آن عابدِ مغروری که دربارهی یک انسانِ گنهکار سوگند میخورد و میگوید: قسم میخورم که الله، فلانی را نمیبخشد. عجب! مگر آمرزش گناهان، به دست اوست؟ آیا رحمت در دست او قرار دارد؟ لذا الله عزوجل میفرماید: «مَن ذَا الَّذِي يَتَأَلَّى عَلَيَّ أَلاَّ أَغْفِر لِفُلانٍ، غَفَرْت لَهُ، وَأَحبْطت عَمَلك».([۳]) یعنی: «چه کسی به نام من سوگند یاد میکند که من فلانی را نمیبخشم؟ حال آنکه من او را بخشیدم و عمل تو را باطل و تباه گردانیدم». چه نتیجهی بدی! نه تنها الله متعال، سوگند این عابد مغرور را تحقق نبخشید، بلکه آن شخصِ گنهکار را آمرزید و اعمال این عابد را باطل و تباه گردانید. زیرا این عابد، به خود و عمل خویش فریفته شد و برادر مسلمانش را تحقیر کرد و او را از رحمت الهی دور دانست.
در حدیث اسامه بن زید رضي الله عنه آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بر دروازهی بهشت ایستادم؛ بیشترِ کسانی که واردِ بهشت میشدند، فقیران و مستمندان بودند و ثروتمندانِ بهشتی را نگه داشته و هنوز اجازهی ورود نداده بودند». یعنی فقرا قبل از ثروتمندان، وارد بهشت میشوند. زیرا معمولاً فقرا توجه بیشتری به اطاعت و بندگی الله عزوجل دارند؛ همانطور که الله متعال، میفرماید:
﴿كَلَّآ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَيَطۡغَىٰٓ ٦ أَن رَّءَاهُ ٱسۡتَغۡنَىٰٓ ٧﴾ [العلق: ٦، ٧]
حقا که انسان (عجیب است و) سر به طغیان مینهد، هنگامی که خود را بینیاز میبیند.
ثروتمند، خود را با مال و ثروتی که دارد، بینیاز میبیند و از اینرو کمتر از آدمِ فقیر و نیازمند، عبادت میکند؛ البته برخی از ثروتمندان، بیش از فقرا عبادت میکنند؛ ولی غالباً عبادتِ فقرا بیش از عبادت ثروتمندان است. از اینرو فقرا قبل از ثروتمندان وارد بهشت میشوند. «جز دوزخیانِ ثروتمندی که دستور رسیده بود آنها را به دوزخ ببرند». رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مردم را در این حدیث به سه دسته تقسیم کرده است: دوزخیان، فقیرانی که وارد بهشت میشوند، و مؤمنان ثروتمندی که منتظرِ ورود به بهشت هستند و آنها را نگه میدارند تا هر وقت که خدا بخواهد، وارد بهشت شوند.
ولی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم خبر داده که بیشترِ دوزخیان، زنان هستند؛ زیرا بیش از مردان، فتنهگرند و گرفتار فتنه میشوند. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در یکی از اعیاد به زنان فرمود: «يَا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ، وَلَوْ مِنْ حُلِيِّكُنَّ فَإِنَّكُنَّ أَكْثَرُ أَهْلِ النَّارِ». یعنی: «ای زنان! صدقه دهید؛ حتی از زیورآلات خود. زیرا بیشترِ دوزخیان، از شما زنان هستند». عرض کردند: چرا ای رسولخدا؟! فرمود: «تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ، وَتَكْفُرْنَ الْعَشِيرَ».([۴]) یعنی: «زیرا شما، بهکثرت نفرین و ناسزا میگویید و شوهرانتان را نافرمانی و ناسپاسی میکنید». آری؛ زن، معمولاً زباندراز، فتنهگر و ناسپاسِ شوهرش میباشد؛ اگر شوهرش، تمام عمر به او خوبی کند، فقط کافیست که یک بار از او یک بدی ببیند؛ میگوید: هیچگاه از تو خوبی ندیدهام! و بدینسان هرگز ممنونِ شوهرش نیست و خوبیهایش را قبول ندارد.
این حدیث، نشان میدهد که انسان، همواره باید نسبت به فتنهی مال و ثروت هوشیار باشد؛ زیرا مال و ثروت، انسان را به سرکشی وامیدارد و صاحبش را به رویگردانی از حق و تحصیر مردم، سوق میدهد. لذا باید نسبت به دو نعمت، هوشیار و آگاه باشیم: نعمتِ سلامتی، و نعمتِ ثروت یا بینیازی از دیگران. فراغت نیز زمینهساز مشکلات زیادیست. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «نِعْمتانِ مغبونٌ فيهما كثيرٌ مِنَ النَّاس: الصِّحَةُ وَالفَرَاغُ».([۵]) یعنی: «بسیاری از مردم، دربارهی دو نعمت، زیان میبینند (و آنگونه که باید از آنها استفاده نمیکنند): تندرستی و فراغت». و فراغت، معمولاً نتیجهی ثروت است؛ زیرا کسی که مال و ثروت دارد، کمتر مشغولِ کسب و کار میشود.
الله متعال، همهی ما را از فتنهی زندگی و مرگ و از فتنهی دجال، در پناهِ خویش قرار دهد.
([۲]) پیشتر، تخریج شد؛ چنانکه در صحیح بخاری آمده است.
([۳]) مسلم، ش: ۲۶۲۱ بهنقل از جندب رضي الله عنه.
([۴]) صحیح بخاری، ش: (۳۰۴، ۲۴۶۲) بهنقل از ابوسعید خدری؛ و مسلم، ش: ۸۰ بهنقل از عبدالله بن عمر رضي الله عنه و نیز روایت: مسلم، ش: ۸۸۵ بهنقل از جابر بن عبدالله رضي الله عنهما.
([۵]) صحیح بخاری، ش: ۶۴۱۲ بهنقل از ابنعباس رضي الله عنه. [ر.ک: حدیث شمارهی ۹۸ همین کتاب. (مترجم)]