۲۶۱- وعنه أَنَّ امْرأَةً سوْداءَ كَانَتَ تَقُمُّ المسْجِد، أَوْ شَابّا، فَفقَدَهَا، أو فقده رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم، فَسَأَلَ عَنْهَا أَوْ عنْه، فقالوا: مات. قال: «أَفَلا كُنْتُمْ آذَنْتُمُونِي؟» فَكَأَنَّهُمْ صغَّرُوا أَمْرَهَا، أَوْ أَمْره، فقال: «دُلُّونِي عَلَى قَبْرِهِ». فدلُّوهُ فَصلَّى عَلَيه، ثُمَّ قال : «إِنَّ هَذِهِ الْقُبُور مملُوءَةٌ ظُلْمةً عَلَى أَهْلِهَا، وإِنَّ الله تعالى يُنَوِّرهَا لَهُمْ بصَلاتِي عَلَيْهِمْ». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: زنی سیاه یا مردی جوان، مسجد را جارو میزد؛ (روزی) رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم او را نیافت و جویای حال او شد. گفتند: مرده است. فرمود: «پس چرا مرا خبر نکردید؟» گویا به این مسأله اهمیت نداده بودند. آنگاه فرمود: «قبرش را من نشان دهید». قبرش را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشان دادند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بر او نماز خواند و فرمود: «این قبرها، بر کسانی که درون آنها هستند، پُر از تاریکی و ظلمت است و الله متعال، بهوسیلهی نماز من، قبرهایشان را نورانی میگرداند».
شرح
مؤلف رحمه الله روایتی ذکر کرده است که ابوهریره رضي الله عنه میگوید: زن یا مردی سیاه، مسجد را نظافت میکرد. بیشتر روایتها، بیانگر اینست که زنی سیاه، مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را جارو میزده است. این بانو، شبی فوت کرد و صحابه رضي الله عنهم به مرگش اهمیت ندادند و گفتند: شب است و نیازی نیست به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اطلاع دهیم. لذا خود، او را به خاک سپردند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را ندید، سراغش را گرفت. گفتند: مرده است. فرمود: «پس چرا مرا خبر نکردید؟ قبرش را به من نشان دهید». قبرش را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشان دادند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر او نماز خواند و فرمود: «این قبرها، بر کسانی که درون آنها هستند، پُر از تاریکی و ظلمت است و الله متعال، بهوسیلهی نماز من، قبرهایشان را نورانی میگرداند».
این حدیث، بیانگر اینست که اهمیت و جایگاه هرکسی به اعمالش بستگی دارد و هرچه طاعت و عبادتِ انسان، بیشتر باشد، نزد الله گرامیتر است.
همچنین درمییابیم که زن، میتواند مسؤولیت نظافت مسجد را بر عهده بگیرد و این کار، مخصوص مردان نیست. یعنی هرکس، با امید اجر و ثواب، مسجد را نظافت کند، پاداش مییابد؛ فرقی نمیکند که زن، خود مسجد را نظافت کند یا به حساب خود، برای نظافت مسجد، کارگری استخدام نماید.
یکی دیگر از نکاتی که از این حدیث برداشت میشود، مشروعیت نظافت مساجد میباشد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «عُرِضَتْ عَلَيَّ أُجُورُ أُمَّتِي حَتَّى الْقَذَاةُ يُخْرِجُهَا الرَّجُلُ مِنْ الْمَسْجِدِ».([۲]) یعنی: «پاداشِ اعمال امتم را به من نشان دادند؛ حتی پاداش کوچکترین چیزی (مانند مو و پَر) که شخصی برای نظافت مسجد، بیرون میبرد».
در حدیث عایشه رضي الله عنها آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ساختن مسجد در محلههای مختلف و نظافت و تمیز کردن مساجد دستور داد. مسجد، خانهی خداست و باید به نظافت آن، اهمیت داد. البته نقشنگاری و آراستن مساجد با الگوبرداری از روش یهود و نصارا در آراستن معبدهایشان، درست نیست؛ یعنی نباید مساجد را بهگونهای تزیین کنیم که حواس نمازگزاران، پَرت شود. زیرا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده است: «لَتُزَخْرِفُنَّهَا كَمَا زَخْرَفَت الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى».([۳]) «مساجد را با نقش و نگار، خواهید آراست؛ مانند یهود و نصارا که معبدهای خود را آراستند».
از حدیث ابوهریره رضي الله عنه چنین برداشت میشود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم غیب نمیدانست؛ از اینرو فرمود: «قبرش را به من نشان دهید». وقتی یک چیزِ محسوس را نمیدانست، یعنی از محل قبر آن شخص، بیاطلاع بود، پس از باب اولی، غیب نیز نمیدانست. الله متعال به او فرموده است:
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ﴾ [الأنعام: ٥٠]
بگو: نمیگویم گنجها و خزانههای الله نزد من است. و من، غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام.
همچنین فرموده است:
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ١٨٨﴾ [الأعراف: ١٨٨]
بگو: من برای خودم مالکِ هیچ نفع و ضرری نیستم، مگر آنچه الله بخواهد. و اگر غیب میدانستم، سود بسیاری برای خودم فراهم میساختم و هیچ زیانی به من نمیرسید. من برای مؤمنان تنها هشداردهنده و مژدهرسانم.
از این حدیث چنین برداشت میشود که اگر کسی، نتوانست پیش از دفن جنازهای بر آن نماز بخواند، برایش جایز است که بر قبر وی، نماز بخواند. زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر جنازهی این مرد یا زنِ سیاه، نماز نخوانده بود و زمانی از وفات وی، اطلاع یافت که او را به خاک سپرده بودند؛ لذا سرِ قبرش رفت و بر قبرِ او نماز خواند. ناگفته نماند که نماز خواندن بر قبر کسی، جایز است که همدوران یا همعصرِ ما بوده است و به هر دلیلی از نماز خواندن بر جنازهی او بازمانده باشیم؛ ولی نماز خواندن بر قبرِ پیشینیان یا کسانی که قبل از ما به دنیا آمده و از دنیا رفتهاند، جایز نیست. از اینرو نماز خواندن بر قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و نیز بر قبر ابوبکر یا عمر یا عثمان و دیگر صحابه رضي الله عنهم و امامان و پیشوایان دینی جایز نمیباشد. یعنی اگر سی ساله هستید و شخصی، سی سالِ قبل فوت کرده است، جایز نیست که بر قبر او نماز بخوانید. زیرا او، پیش از اینکه شما به دنیا بیایید و اهل نماز باشید، از دنیا رفته است. ولی اگر بهفرض اینکه شخصی، یک یا دو سال قبل مرده است و شما بر جنازهاش نماز نخواندهاید و حال دوست دارید بر قبرش نماز بخوانید، ایرادی ندارد.
این حدیث، بیانگر توجه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به امتش میباشد و نشان میدهد که آن بزرگوار همواره جویای حال آنها بود و به کوچک و بزرگِ مسلمانان اهمیت میداد؛ و اهمیت دادن به افراد نامدار یا مسایل بزرگ، باعث نمیشد که از دیگران یا سایر کارها، غافل شود.
از این حدیث چنین برداشت میشود که سؤال بیمنت، ایرادی ندارد؛ چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از اصحابش خواست که قبر این مرد یا زن سیاه را به او نشان دهند. ولی درخواست مال، جز به ضرورت، جایز نیست؛ زیرا با منت همراه است. یعنی جایز نیست که کسی جز به ضرورت، از دیگران بخواهد که به او هزار یا دو هزار تومانی کمک کنند. به عبارت دیگر، سؤال به معنای گدایی، جایز نیست.
این حدیث، همچنین بیانگر اینست که اعادهی نماز جنازه، جایز میباشد؛ یعنی اگر کسی، پیشتر بر جنازهای نماز خوانده باشد و دوباره گروهی دیگر، بر این جنازه نماز بخوانند، برای این شخص جایز است که با آنها در این نماز شریک شود. زیرا چنین بهنظر میرسد که آن دسته از صحابه رضي الله عنهم که با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سرِ قبر آن شخص رفتند، با ایشان نماز جنازه خواندند و این، بیانگر جایز بودن اعادهی نماز جنازه در زمانیست که گروهی دیگر بر آن جنازه نماز میخوانند.
کسی که نماز فرض خود را بخواند و سپس جماعت دیگری برای ادای نماز برپا شود، میتواند در این جماعت شرکت کند و دوباره نماز بخواند؛ علما، نماز جنازه را نیز همینگونه قلمداد کردهاند. بنابراین، اگر کسی، در مسجد بر جنازهای نماز بخواند و سپس آن جنازه را به قبرستان منتقل کنند و آنجا نیز عدهای بخواهند بر او نماز بخوانند، نه مکروه است و نه ایرادی دارد که این شخص، دوباره به همراه این گروه بر جنازهی مذکور نماز بخواند. زیرا اعادهی نماز در چنین مواردی، مبتنی بر سببی مانند وجودی جماعتِ دیگریست و این، ایرادی ندارد. حال این پرسش مطرح میشود که اگر کسی، خواسته باشد با رعایت شرایط یادشده بر قبری نماز بخواند، کجا باید بایستد؟ پاسخ: باید بهگونهای بایستد که قبرش را در میان خود و قبله قرار دهد؛ درست به همان شکلی که بر جنازه نماز میخوانند.
([۱]) صحیح بخاری، ش: (۴۵۸، ۱۳۳۷)؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۵۶.
([۲]) ضعیف است؛ روایت: ترمذی (۲۹۱۶)، ابوداود (۴۶۱)، ابویعلی در مسندش (۴۲۶۵)، و فاکهی در أخبار مکۀ (۱۲۸۹) از طریق عبدالمجید بن ابیراود از ابن جریج از مطلب بن حنطب از انس بن مالک بهصورت مرفوع. آنگونه که در العلل المتناهیۀ (۱ رحمه الله۱۱۷) از ابنالجوزی آمده، دارقطنی گفته است: «ابنجریج، چیزی از مطلب نشنیده است. گفته میشود: از ابنمیسره و دیگر راویان ضعیف، تدلیس میکرد». بخاری نیز سماع مطلب از صحابه را رد کرده و گفته است: مطلب از هیچیک از صحابه چیزی نشنیده است. ابوزرعه میگوید: مطلب، ثقه میباشد و امیدوارم از عایشه شنیده باشد؛ چنانکه در الترغیب منذری (۱ رحمه الله۱۲۲، ۱۲۳) آمده است. عبدالمجید نیز ضعیف است و در ثقه بودنش، اختلاف نظر وجود دارد. ر.ک: ضعیف الجامع (۳۷۰۰).
([۳]) روایت: ابوداود (۴۴۸)، عبدالرزاق (۳ رحمه الله۱۵۲)، و ابن ابیشیبه (۱ رحمه الله۲۷۴) از طریق سفیان ثوری از ابیفزاره از یزید بن اصم از ابنعباس رضي الله عنه؛ البته دربارهی این روایت اختلاف است که موقوف میباشد یا مرفوع. ابنعیینه و وکیع و دیگران، این روایت را از ثوری نقل کرده و آن را به ابن عباس موقوف دانستهاند. عبدالرزاق آن را از طریق ثوری به صورت مرفوع، نقل کرده است. حافظ در تغلیق التعلیق (۲ رحمه الله۲۳۹، ۲۴۰) این روایت را هم به صورت مرفوع و هم به صورت موقوف آورده و گفته است: «ابن معین و دارقطنی، ابوفزاره را ثقه دانستهاند و ابوحاتم از او بهشایستگی یاد کرده و گفته است: مسلم، از طریق یزید از او روایت نموده است؛ پس، این روایت بنا بر شرط مسلم میباشد، ولی معلول است». بخاری نیز آن را با صیغهی جزم، در صحیح خود (کتاب الصلاۀ، باب: بنیان المسجد) بهصورت معلّق ذکر کرده است.