۲۶- وعن أبي مَالِكٍ الْحَارِثِ بْنِ عَاصِم الأشْعريِّ رضي الله عنه قال: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم : «الطُّهُورُ شَطْرُ الإِيمَان، وَالْحَمْدُ للَّه تَمْلأَ الْميزانَ وسُبْحَانَ الله والحَمْدُ للَّه تَمْلآنِ أَوْ تَمْلأ مَا بَيْنَ السَّموَات وَالأَرْضِ وَالصَّلاَةُ نور، والصَّدَقَةُ بُرْهَانٌ، وَالصَّبْرُ ضِيَاءٌ، والْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَكَ أَوْ عَلَيْك. كُلُّ النَّاس يَغْدُو، فَبائِعٌ نَفْسَهُ فمُعْتِقُها، أَوْ مُوبِقُهَا». [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابومالک، حارث بن عاصم اشعری رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پاكيزگي، نصف ايمان است. و “الحمدلله” ترازوي(نیکیها) را پُر ميكند و “سبحانالله و الحمدلله” فاصلهی ميان آسمانها و زمين را پُر ميكنند. نماز، نور است و صدقه، برهان؛ و صبر، روشناييست. و قرآن، حجتی به نفع تو يا حجتی بر ضد توست. و همهی مردم شب را در حالی به صبح میرسانند که دربارهی خویشتن داد و ستد میکنند؛ پس برخی، خود (را با انجام نیکی، از عذاب) رها مینمایند و عدهای، خود را (با انجام بدی) به هلاکت میرسانند».
شرح
پیشتر پیرامون آیاتی که مؤلف دربارهی صبر و شکیبایی آورده است، سخن گفتیم. مؤلف پس از ذکر پارهای از آیههای قرآن، تعدادی حدیث در اینباره آورده است. از جمله، حدیث ابومالک اشعری رضي الله عنه که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در فرازی از آن فرموده است: «وَالصَّبْرُ ضِيَاءٌ»؛ یعنی: «صبر، روشناییست». بدینسان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان فرموده که صبر، روشنیبخش راه انسان در زماني ست که تاریکیها، سخت سیاه میگردد و سختیها، شدت مییابد. صبر در چنین شرایطی، روشنیبخش راه انسان است و او را به سوی حق، رهنمون میشود. به همین خاطر است که الله عزوجل، صبر را در شمار کارهای ارزشمندی قرار داده که باید در هنگام سختیها، از آن، کمک گرفت. چون صبر روشنيبخش قلب، و روشناييِ راه و روش و کردارِ انسان است؛ زیرا هربار که انسان بر طریق صبر گام مینهد و به سوی الله حرکت میکند، الله عزوجل بر هدایت و روشنایی قلبش میافزاید و به او بصیرت میبخشد.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «پاکیزگی، نصف ایمان است»؛ زیرا ایمان، دو بخش دارد؛ یک بخش، تهی شدن یا پاک شدن از زشتیها و پلیدیهاست و بخش دیگر، آراسته شدن به نیکیها.
رهایی از شرک و فسق و بیزاری از مشرکان و بدکاران، نخستین بخش ایمان است؛ و این، یعنی پاکیزگی. مفهوم پاکیزگی، این است که انسان از تمام آلودگیهای حسی و معنوی پاک شود؛ این، همان پاکیزگی و طهارتیست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن، به عنوان نصف ایمان، یاد کرد.
همچنین فرمود: «الحمدلله، ترازوی نیکیها را پُر میکند». ابنعلان میگوید: «الحمدلله» را از آن جهت، جدا و بهطور خاص، ذکر کرد که برترین ساختار برای حمد و ستایش بهشمار میرود؛ لذا قرآن کریم، با چنین عبارتی آغاز شده است. «الحمدلله»، یعنی بهترین، کاملترین و زیباترین ثنا و ستایش برای الله عزوجل، و در حقیقت، رضایت به تقدیریست که رقم میزند. میزان یا ترازو که در حدیث آمده، به مفهوم واقعی آن میباشد؛ یعنی سنجه و ترازویی که با آن، اعمال را میسنجند؛ چه اعمال، مجسّم و سپس وزن شوند و چه کارنامهها را در ترازوی اعمال بسنجند و وزن نمایند؛ در هر صورت گفتن «الحمدلله»، کفهی بدیها را سبک و کفهی نیکیها را سنگین میکند. پاداش این کلمه بهقدری زیاد است که کفهی ترازو را با همهی گنجایشی که دارد، پُر مینماید؛ زیرا نیکیهای ماندگار، در ضمن مفاهیمش میگنجد. ثنا و ستایش، گاه با اثبات کمال است و گاهی با نفی نقص؛ گاه با اعتراف به عجز بنده میباشد و گاه با اذعان به وحدانیت و یگانگی الله در داشتن والاترین درجات. الف و لام در واژهی «الحمد»، برای استغراق است؛ یعنی: همهی حمد و انواع ثنا و ستایش، اعم از ستایشی که میشناسیم و نمیشناسیم. ذاتی که به چنین حمد و ستایشی توصیف شود، سزاوار الوهیت است.
فرمود: «وسُبْحَانَ الله والحَمْدُ للَّه تَمْلآنِ أَوْ تَمْلأ مَا بَيْنَ السَّموَات وَالأَرْضِ». راوی، شک کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «تَمْلآنِ» یا «تَمْلأ». البته فرقی نمیکند و معنا، یکیست؛ یعنی: «سبحان الله و الحمدلله» فاصلهی ميان آسمانها و زمين را پُر ميكنند؛ زیرا «سبحانالله»، تنزیه و پاکی الله عزوجل از هر عیب و نقصی را میرساند و «الحمدلله»، توصیف الله متعال، به هر کمالیست. درواقع، «سبحان الله و الحمدلله»، هر دو بخش ایمان را در خود دارند.
تسبیح، یعنی تنزیه و پاک دانستن اسماء، صفات، افعال و احکام الله عزوجل از آنچه که شایستهی او نیست. به عبارت دیگر: الله متعال در اسماء، صفات، افعال و احکام خویش از هر عیب و نقصی پاک و منزّه است و هیچ اسمی در میان نامهایش نمیبینید که عیب و نقصی در آن وجود داشته باشد. چنانکه میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ﴾ [الأعراف: ١٨٠]
و بهترین نامها از آنِ الله است.
کاملترین و والاترین توصیف از هر جهت، ویژهی الله عزوجل میباشد و او از هر عیبی در افعالش بهطور مطلق و کامل، پاک و منزّه است. همانگونه که میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا لَٰعِبِينَ ١٦﴾ [الأنبياء: ١٦]
و آسمانها و زمین و آنچه را که در میان آنهاست، بهبازی و بیهوده نیافریدهایم.
آری! در آفرینش الهی، بیهودگی نیست؛ بلکه آفرینش او، بر حکمت، استوار است. در احکامش نیز هیچ عیب و نقصی وجود ندارد. میفرماید:
﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡكَمِ ٱلۡحَٰكِمِينَ ٨﴾ [التين: ٨]
آیا الله، بهترین حکمکنندگان نیست؟
و نیز میفرماید:
﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ ٥٠﴾
[المائدة: ٥٠]
آیا خواهان حُکم جاهلیتند؟ و برای کسانی که یقین دارند، چه حکمی بهتر از حکم الله است؟
الله عزوجل در هر حال، سزاوار و شایستهی حمد و ثناست؛ همانگونه که اگر مسألهی خوشحالکنندهای برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پیش میآمد، میگفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي بِنِعْمَتِهِ تَتِمُّ الصَّالِحَاتِ»؛ یعنی: «حمد و ستایش، از آن الله است که به لطفش نیکیها به انجام میرسد». و اگر مسألهی دیگری، برایش پیش میآمد، میگفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ».([۲])
متأسفانه به جای عبارت مذکور، عبارت دیگری در میان مردم رایج شده که میگویند: «الحمد لله الذی لا یُحمد علی مکروه سواه». یعنی: «حمد و ستایش از آن خداست که کسی جز او در برابر ناخوشیها ستایش نمیشود». این، حمد و ستایش ناقصیست. زیرا بیانگر کمصبریِ ستایشگر است یا حداقل نشان میدهد که چنین ستایشگری، از کمال صبر برخوردار نیست. بنابراین هرگاه مسألهی ناگواری پیش آمد، با همان الفاظی، الله عزوجل را حمد و ستایش کنید که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ستایش کرده است: «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ»؛ یا بگویید: «الحمد لله الّذي لایُحمد علی کلِّ حالٍ سواه». یعنی: «حمد و ستایش از آنِ الله است که تنها او، در همه حال ستایش میشود».
دقت کنید؛ سخنم، این نیست که انسان نباید بلایی را که بر سرش میآید، ناگوار بداند. خیر؛ این، طبیعت انسان است که بلا و مصیبت را ناگوار میداند؛ بلکه نباید در مقام حمد و ثنای الهی، از ناگوار بودن مصیبت، سخن بگوید. درست، این است که در چنین حالتی، همان عبارت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر زبان بیاورد.
فرمود: «وَالصَّلاَةُ نورٌ»؛ یعنی: «نماز، نور است». نماز، نورِ بنده است؛ نورِ قلب، نور چهره، نور قبر و نور حشر او. از اینرو میبینیم کسانی که بیشتر نماز میخوانند و نمازشان خاشعانه است، نورانیترند. نماز، نورِ قلبِ مؤمن است و دروازهی معرفت الله عزوجل را برایش میگشاید. دروازهی معرفت در احکام، افعال، اسماء و صفات الله عزوجل میباشد. نماز همچنین نوری برای مؤمن در قبر اوست؛ زیرا نماز، ستون اسلام است که بود و نبودِ ساختمان، به این ستون بستگی دارد.
نماز، نوری برای مؤمن در روز قیامت است. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنْ حَافَظَ عَلَيْهَا كَانَتْ لَهُ نُورًا وَبُرْهَانًا وَنَجَاةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَمَنْ لَمْ يُحَافِظْ عَلَيْهَا لَمْ تَكُنْ لَهُ نُورًا وَلاَ بُرْهَانًا وَلا نَجَاةً وَحُشِرَ مَعَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَ قَارُونَ وأُبَيّ بْنِ خَلَفٍ»؛ یعنی: «هرکس بر نماز پایبندی کند، برایش در روز قیامت نور، برهان و مایهی نجات خواهد بود و هرکس بر آن پایبندی نکند، برایش نور، برهان و مایهی نجات نخواهد بود و با فرعون، هامان، قارون و ابی بن خلَف برانگیخته خواهد شد».
پس نماز، نوری برای انسان، در همهی اوضاع و احوالش میباشد و این، چنین اقتضا میکند که انسان بر آن پایبندی کند و بهشدت مشتاقش باشد و زیاد، نماز بخواند تا نور و علم و ایمانش، افزایش یابد.
فرمود: «وَالصَّبْرُ ضِيَاءٌ»؛ یعنی: «صبر، روشناییست». ضیاء، به نوری گفته میشود که حرارت و گرما دارد. همانطور که الله عزوجل میفرماید:
﴿هُوَ ٱلَّذِي جَعَلَ ٱلشَّمۡسَ ضِيَآءٗ وَٱلۡقَمَرَ نُورٗا﴾ [يونس : ٥]
او، ذاتیست که خورشید را درخشان و ماه را تابان گردانید.
ضیاء، حرارت و گرما دارد و همینطور، صبر؛ زیرا صبر، با رنج و مشقت، همراه است و از اینرو پاداش صبر، بیشمار است. بنابراین تفاوت نور نماز و نور صبر، در این است که صبر به سبب اندوه درونی و گاه رنج جسمی، با حرارت همراه میباشد و به همین سبب از نورِ صبر به «ضیاء» تعبیر فرمود.
همچنین فرموده است: «والصَّدَقَةُ بُرْهَانٌ».
صدقه یعنی بذل و بخشش مال بهقصد تقرب و نزدیکی به الله؛ برای خانواده، فقیران یا برای انجام کارهای عامالمنفعه مثل ساختن مسجد. صدقه، برهان است؛ یعنی دلیلی بر درستی و صداقت ایمان بنده میباشد؛ زیرا هرکسی، مال و ثروت را دوست دارد و زمانی که انسان، بهخاطر الله صدقه میدهد، در واقع آنچه را که دوست دارد، در راه کسی بذل و بخشش میکند که برایش محبوبتر است. بنابراین کسانی که ایمان قویتری دارند، در زمینهی صدقه، دست و دلبازترند و بیش از دیگران، صدقه میدهند.
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «والْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَكَ أَوْ عَلَيْك»؛ یعنی: «قرآن، حجتی به نفع تو یا به زیان توست»؛ زیرا قرآن، ریسمان محکم و ناگسستنی الله عزوجل و حجتش بر بندگان اوست. قرآن حجتی به نفع تو خواهد بود، زمانی که از طریق قرآن با پروردگارت در ارتباط باشی و وظایفت را در قبال این قرآن انجام دهی: اخبار غیبی قرآن را تصدیق کنی، فرمانهایش را اجرا نمایی، و از آنچه که نهی کرده، بازآیی و در بزرگداشت قرآن، کوتاهی نکنی. در این صورت، حجتی به نفع تو خواهد بود؛ ولی اگر بر عکس، به قرآن بیاحترامی کنی، و الفاظ، معانی و عمل به رهنمودهایش را ترکش نمایی و به وظایف خویش در قبال قرآن نپردازی، در روز قیامت گواهی بر ضد تو خواهد بود.
از دو حال، خارج نیست؛ یا گواهی به نفع تو خواهد بود و یا شاهدی بر ضد تو. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم حالتی در میان این دو حالت، ذکر نکرد؛ یعنی نفرمود که ممکن است قرآن، نه به نفع تو گواهی دهد و نه به زیان تو. از الله درخواست میکنیم که قرآن را حجت و گواهی به نفع ما قرار دهد تا بهوسیلهی آن در دنیا و آخرت، راهمان را بیابیم و به سرمنزل مقصود برسیم.
فرمود: «كُلُّ النَّاس يَغْدُو، فَبائِعٌ نَفْسَهُ فمُعْتِقُها، أَوْ مُوبِقُهَا»؛ یعنی: «همهی مردم شب را در حالی به صبح میرسانند که دربارهی خویشتن معامله میکنند؛ پس برخی، خود (را با انجام نیکی، از عذاب) رها میسازند و عدهای، خود را (با انجام بدی) به هلاکت میرسانند».
صبح، سرآغاز فعالیتهای روزانهی انسانهاست. الله عزوجل شب را زمان استراحت قرار داده است؛ چنانکه میفرماید:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَتَوَفَّىٰكُم بِٱلَّيۡلِ وَيَعۡلَمُ مَا جَرَحۡتُم بِٱلنَّهَارِ ثُمَّ يَبۡعَثُكُمۡ فِيهِ﴾
[الأنعام: ٦٠]
و او ذاتی است که شب هنگام شما را در مرگِ خواب فرو میبرد و از اعمالی که در روز انجام میدهید، آگاه است و سپس شما را در روز بلند میکند.
خواب شب، بهسان مرگ کوچکیست که اعصاب و روان انسان، در آن آرامش مییابد و بدن، استراحت میکند تا از خستگی کار و فعالیت گذشته، درآید و برای کار و فعالیتی که در پیش دارد، تجدید نیرو کند.
هنگامی که صبح میشود، مردم به سراغ کارهای روزانهی خود میروند؛ برخی از آنها یعنی مسلمانان، به انجام کارهای نیک میپردازند و عدهای دیگر، یعنی کافران، به سوی بدیها میشتابند. بدینسان که مسلمان صبح که میشود، وضو میگیرد که به فرمودهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم: «پاکیزگی، نصف ایمان است». مسلمان، سپس نماز میگزارد و روزش را با عبادتِ الله عزوجل آغاز میکند؛ بلکه سرآغاز فعالیتهای روزانهی مسلمان، توحید است؛ چراکه این، یک کار و رهنمود شرعیست که انسان هنگام برخاستن از خواب، الله را ذکر کند و ده آیهی پایانیِ سورهی آلعمران را بخواند. صبح مسلمان، اینگونه است که با انجام کار نیک، خودش را (از بدیها و در نتیجه از عذاب الهی) میرهاند.
اما کافر، صبحش را با کارهایی آغاز میکند که مایهی هلاکت و نابودی اوست؛ زیرا سرآغاز فعالیتهای روزانهی کافر، با معصیت است؛ حتی اگر خورد و نوش باشد. زیرا روز قیامت دربارهی خورد و نوش خویش، مجازات خواهد شد. هر لقمهای که کافر در دهانش میگذارد، و هر جرعهی آبی که فرو میبرد و هر لباسی که میپوشد، روز قیامت، بهخاطر آن مجازات میشود؛ زیرا الله جل جلاله فرموده است:
﴿قُلۡ مَنۡ حَرَّمَ زِينَةَ ٱللَّهِ ٱلَّتِيٓ أَخۡرَجَ لِعِبَادِهِۦ وَٱلطَّيِّبَٰتِ مِنَ ٱلرِّزۡقِۚ قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ﴾ [الأعراف: ٣٢]
بگو: چه کسی زینت الهی و پوشیدنیهایی را که برای بندگانش پدید آورده و خوراکیهای حلال و پاک را حرام نموده است؟ بگو: اینها در زندگی دنیا از آنِ مؤمنان است و روز قیامت ویژهی آنان میباشد.
آری؛ ویژهی مؤمنان است، نه دیگران. به عبارت دیگر، روز قیامت هیچ شائبهای برای مؤمنان در این نعمتها، نخواهد بود و در حقیقت، این نعمتها بر غیرمؤمنان حرام است و بدینخاطر مجازات خواهند شد. این آیه، در سورهی اعراف آمده که سورهاي مکیست. همچنین در سورهی مائده که از آخرین سورههای نازلشده بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میباشد، آمده است:
﴿لَيۡسَ عَلَى ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ جُنَاحٞ فِيمَا طَعِمُوٓاْ﴾ [المائدة: ٩٣]
بر کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک و شایسته انجام دادهاند، گناهی در مورد آنچه که خوردهاند، نیست.
مفهوم این آیه، این است که غیرمؤمنان در مورد آنچه که میخورند، مجازات خواهند شد. آری! کافر از زمانی که صبحش را آغاز میکند، در جهت هلاکت خویش گام برمیدارد؛ اما مؤمن زمینهی نجات و رهایی خویش از دوزخ را فراهم مینماید. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در پایان این حدیث، بیان فرمود که مردم، به دو گروه تقسیم میشوند:
یک گروه، کسانی هستند که قرآن، به نفع آنان گواهی میدهد؛ چنانکه فرمود: «قرآن، حجتی به نفع توست…».
و گروه دیگر، کسانی هستند که قرآن، به زیانشان شهادت میدهد: «قرآن، حجتی بر ضد توست».
گروهی خویشتن را با انجام کارهای نیک و شایسته، نجات میدهند.
و عدهای با انجام کارهای زشت، خودشان را به هلاکت میرسانند.
([۲]) صحیح است؛ نگا: صحیح الجامع از آلبانی رحمه الله، ش: ۴۶۴۰.