۲۵۳- عن أَبِي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسُولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «كُلُّ سُلاَمَى مِنَ النَّاسِ علَيْهِ صدَقةٌ كُلَّ يَوْمٍ تَطْلُعُ فيه الشَّمْس: تعدِلُ بيْن الاثْنَيْنِ صدَقَةٌ، وتُعِينُ الرَّجُلَ في دابَّتِه، فَتحْمِلُهُ عَلَيْهَا، أوْ ترْفَعُ لَهُ علَيْهَا متَاعَهُ صدقةٌ، والكلمةُ الطَّيِّبةُ صدَقةٌ، وبِكُلِّ خَطْوَةٍ تمْشِيها إلى الصَّلاَةِ صدقَةٌ، وَتُميطُ الأذَى عَن الطرِيق صَدَقةٌ». [متفق عليه]([۱])
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر روز که خورشید طلوع میکند، در ازای هر یک از مفاصل انسان، صدقهای لازم است؛ همینکه میان دو نفر، بهعدالت، صلح و آشتی برقرار کنی، صدقهایست؛ یا اگر به کسی کمک نمایی تا سوار مرکبش شود یا بارش را برای او روی مرکبش بگذاری، صدقهایست؛ سخن نیکو، صدقه است؛ هر گامی که به سوی نماز برمیداری، صدقه است؛ و اینکه خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) را از سر راه برداری، صدقهای بهشمار میرود».
شرح
پیشتر به شرح و توضیح آیهای پرداختیم که مؤلف رحمه الله دربارهی فضیلت برقراری صلح و آشتی در میان مردم ذکر کرده است. وی، سپس حدیثی بدین مضمون نقل کرده که ابوهریره رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هر روز که خورشید طلوع میکند، در ازای هر یک از مفاصل انسان، صدقهای لازم است».
علما، چه فقها و چه محدثان، گفتهاند: در بدن هر انسانی، سیصد و شصت مفصل وجود دارد؛ لذا بر هر انسانی واجب است که هر روز سیصد و شصت صدقه بدهد. منظور از صدقه در اینجا، صدقهی مالی یا بذل و بخشش مال نیست؛ بلکه مفهومی عام دارد و شامل هر عمل نیکی میشود که بیانگر صدق و راستی انسان در کسب رضایت الله متعال است. از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مفهوم صدقه را چنین بیان فرموده است: «همینکه میان دو نفر، بهعدالت، صلح و آشتی برقرار کنی، صدقهایست». یعنی دو نفر با هم درگیرند یا نزاع و مشکلی در میان آنها وجود دارد؛ اگر در میانشان به عدالت، قضاوت کنید و آنها را با هم آشتی دهید، گویا صدقه دادهاید. عدل و عدالت، به هر عمل و رفتاری گفته میشود که مطابق شریعت باشد. و هر عمل و قضاوتی که مخالف شریعت است، ظلم و ستم میباشد.
از اینرو میگوییم: قوانین خودساختهی بشر که مخالف شریعت است، هیچ رنگی از عدالت ندارد. بلکه سراسر ظلم و ستم، و باطل و مردود میباشد و هرکس، با اعتقاد به اینکه چنین قوانینی، همانندِ شریعت الهی و یا بهتر از آن است، حکم براند، کافر و مرتد بهشمار میرود و از دایرهی اسلام خارج است. زیرا در حقیقت، این فرمودهی الله عزوجل را انکار نموده که میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ ٥٠﴾ [المائدة: ٥٠]
و برای کسانی که یقین دارند، چه حکمی بهتر از حکم الله است؟
یعنی: هیچ حکمی از حکم الله، بهتر نیست و تنها کسی، این را درک میکند که اهل یقین است و باور کامل و درستی نسبت به احکام الهی دارد. لذا کسی که الله عزوجل، بصیرتش را گرفته، از درک این حقیقت، ناتوان است و چه بسا عمل زشت و نادرستش، نیک و زیبا بهنظرش میآید و آن را درست میپندارد. پناه بر الله.
برقراری عدالت در میان دو نفر، چنین ایجاب میکند که در میانشان، صلح و آشتی برقرار کنیم. زیرا کسی که در میان دو نفر داوری میکند، گاه نمیتواند تشخیص دهد که حق با کیست؛ فرقی نمیکند که قاضی انتصابی از سوی ولی امر باشد یا داوطلبانه به قضاوت بنشیند. وقتی تشخیص حق و حقدار ممکن نبود، قاضی، راهی جز این ندارد که در حد توانش در میان دو طرف دعوا، صلح و آشتی برقرار کند.
پیشتر این نکته بیان شد که آز و بُخل درونی یا خودسری، مانع از برقراری صلح و آشتیست؛ یعنی اگر طرفین دعوا، گذشت نداشته باشند، امکان ندارد که در میانشان صلح و آشتی برقرار شود. همانطور که الله متعال، میفرماید:
﴿وَٱلصُّلۡحُ خَيۡرٞۗ وَأُحۡضِرَتِ ٱلۡأَنفُسُ ٱلشُّحَّ﴾ [النساء : ١٢٨]
و صلح و سازش، بهتر است؛ و در نهادِ همه، بُخل وجود دارد.
این، اشارهایست به اینکه صلح و سازش، در سایهی گذشت و کنار گذاشتن غرور و خودسری، میسر است. زیرا اگر یکی از دو طرف دعوا، خواهان این باشد که بهطور کامل به حقوق خود برسد، طرف دیگر نیز از حقوق خود چشمپوشی نمیکند و این، باعث میشود که صلح و سازش برقرار نشود. بنابراین هریک از دو طرف، باید از پارهای از حقوق خود بگذرد. در نتیبجه اگر امکان دلایل و شواهد موجود برای صدور حکم عادلانه وجود نداشت و یا وضعیت دو طرف دعوا بهگونهای بود که مانع از صدور حکم عادلانه میشد، تنها راهی که باقی میماند، اینست که قاضی سعی کند در میانشان، صلح و آشتی برقرار نماید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «همینکه میان دو نفر، بهعدالت، صلح و آشتی برقرار کنی، صدقهایست؛ یا اگر به کسی کمک نمایی تا سوار مرکبش شود یا بارش را برای او روی مرکبش بگذاری، صدقهایست». در ادامه فرموده است: «و اینکه خار و خاشاک (و هر چیز آزاردهندهای) را از سر راه برداری، صدقهای بهشمار میرود». بنابراین برداشتن شیشه، سنگ، پوست میوه، و هر زباله یا چیزِ آزاردهندهی دیگری از محل رفت و آمد مردم، صدقه و کار نیکی محسوب میشود. برعکس، انداختن زباله و اشیاء آزاردهنده بر سرِ راهها و گذرگاهها، عملِ بسیار زشت و ناپسندیست که گناه و معصیت بهشمار میرود. ولی متأسفانه برخی از مردم، در کوچه و خیابان، زباله میریزند یا آب و فاضلاب خانگی خود را در کوچه و خیابان رها میکنند. ضمن اینکه رها کردن آب خانگی در کوچه و خیابان، اسراف است؛ زیرا آب در زمین ذخیره میشود و آبی که ما از آن استفاده میکنیم، معمولاً از ذخایرِ زیرزمینی تأمین میگردد و همانطور که میدانید، منابع آب، محدود است و هر چیزی که ذخیره شود، سرانجام پایان مییابد. همانطور که الله متعال، فرموده است:
﴿فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَيۡنَٰكُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِينَ ٢٢﴾ [الحجر: ٢٢]
و از آن آسمان آبی نازل کردیم و با وجودی که شما توانایی جمعآوری آن را نداشتید، شما را از آن سیراب نمودیم.
از اینرو کسی که در مصرف آب، صرفهجویی نمیکند و آن را در کوچه و خیابان رها میسازد، هم به خود بد میکند و هم به دیگران. زیرا آب، نعمتیست که به همه تعلق دارد و اسراف و زیادهروی در مصرف آن، گناه و معصیت بهشمار میرود. همه میدانیم که الله، اسرافکنندگان را دوست ندارد. همچنین اسراف در مصرف آب، تهدیدی جدی برای انسانهاست؛ زیرا منابع آب، محدود است و با زیادهروی در مصرف آب، مایهی حیات، کاهش مییابد و حیات و زندگانی انسانها، در معرض خطر قرار میگیرد.
در هر حال، کسانی که در گذرگاهها و محل رفت و آمد مردم، زباله می ریزند، گنهکار میشوند و آنان که اشیای آزاردهنده را از سر راهها برمیدارند، نیکوکار، و شایستهی اجر و ثواباند.
در ادامهی این حدیث، آمده است: «سخن نیکو، صدقه است». این، عبارتی بسیار جامع و فراگیر است؛ زیرا سخن نیکو، بر دو گونه میباشد: سخن نیکی که در اصل و ذات خود، نیکوست؛ و سخنی نیک که هدف و نتیجهی آن، نیک است. ذکر و یادِ الله عزوجل جزو همان الفاظ و سخنانیست که در اصل و ذات خود، نیکوست؛ عباراتی مانند: «لاإلهإلاالله»، «الله أکبر»، «الحمد لله»، و «لاحول ولا قوة إلا بالله». ناگفته نماند که قرائت قرآن، برترین نوع ذکر است.
اما نوع دوم سخنان نیک، همان سخنانِ جایز و مباحیست که انسان بهقصد مهر و محبت به دیگران یا انس و الفت با آنها، میگوید. هرچند چنین سخنانی، در اصل و ذات خود، پاک و نیک نیست؛ ولی هدفش پسندیده و نیکوست؛ زیرا باعث خوشحالی و شاد شدن دیگران میشود. و شاد کردن دیگران، مایهی تقرب و نزدیکی به الله عزوجل میباشد. بنابراین، سخن نیکو، صدقه است. سپس فرمود: «هر گامی که به سوی نماز برمیداری، صدقه است». ببینید چند قدم به سوی مسجد برمی دارید؟! هر قدمی که به سوی مسجد برمیدارید، یک صدقه محسوب میشود. وقتی وضوی کاملی بگیرید و تنها بهقصد نماز، نه با هدف دیگری، به سوی مسجد بروید، با هر گامی که برمیدارید، الله متعال، یک درجه بر درجات شما میافزاید و یکی از گناهان شما را میبخشد و هر قدمی، یک صدقه بهشمار میآید؛ بهراستی که این، فضل بسیار بزرگیست.
پس، در خانهات وضوی کاملی بگیر و تنها بهقصد نماز، به مسجد برو؛ تو را مژده باد که بدینسان به سه فایدهی بزرگ دست مییابی:
اول: صدقه؛ دوم: رفع درجات؛ و سوم: آمرزش گناهان. همهی اینها، فضل و لطف الاهیست.
([۱]) صحیح بخاری، ش: (۲۸۹۱، ۲۹۸۹)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۰۰۹. ر.ک: حدیث شمارهی ۱۲۴ همین کتاب.