سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۲۴۴- وعن أَبي عُمارة الْبراءِ بنِ عازبٍ رضي الله عنهما قال: أَمرنا رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بِسبْع: أَمرنَا بِعِيادة الْمرِيض، وَاتِّبَاعِ الْجنازةِ، وتَشْمِيتِ الْعاطِس، وَإِبْرارِ الْمُقْسِم، ونَصْرِ المظْلُوم، وَإِجابَةِ الدَّاعِي، وإِفْشاءِ السَّلام. وَنَهانَا عَنْ خواتِيمَ أَوْ تَختُّمٍ بالذَّهب، وَعنْ شُرْبٍ بالفَضَّةِ ، وعَنِ المياثِرِ الحُمْر، وَعَنِ الْقَسِّيِّ، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِيرِ وَالإِسْتَبْرَقِ وَالدِّيبَاج. [متفق عليه] وفي روايةٍ : وإِنْشَادِ الضَّالةِ فِي السَّبْعِ الأُول.

۲۴۴- وعن أَبي عُمارة الْبراءِ بنِ عازبٍ رضي الله عنهما قال: أَمرنا رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بِسبْع: أَمرنَا بِعِيادة الْمرِيض، وَاتِّبَاعِ الْجنازةِ، وتَشْمِيتِ الْعاطِس، وَإِبْرارِ الْمُقْسِم، ونَصْرِ المظْلُوم، وَإِجابَةِ الدَّاعِي، وإِفْشاءِ السَّلام. وَنَهانَا عَنْ خواتِيمَ أَوْ تَختُّمٍ بالذَّهب، وَعنْ شُرْبٍ بالفَضَّةِ ، وعَنِ المياثِرِ

الحُمْر، وَعَنِ الْقَسِّيِّ، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِيرِ وَالإِسْتَبْرَقِ وَالدِّيبَاج. [متفق عليه]([۱])

وفي روايةٍ : وإِنْشَادِ الضَّالةِ فِي السَّبْعِ الأُول.

ترجمه: ابوعُماره، بَراء بن عازب رضي الله عنهما می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم ما را به انجامِ هفت کار، امر فرمود و از انجامِ هفت کار منع نمود: آن‌چه بدان امر کرد، عبارتند از: عیادتِ بیمار، تشییع جنازه، جوابِ کسی که عطسه می‌زند (با گفتن یرحمک‌الله)، عملی ساختنِ سوگندِ کسی که سوگند یاد می‌کند؛ یاری رساندن به مظلوم، قبول کردنِ دعوت، و انتشارِ سلام. و کارهایی که منع کرد، عبارتند از: استفاده از انگشترِ طلا، (خوردن و) آشامیدن در ظروف نقره‌ای، استفاده از زین و هر زیراندازی که از ابریشم ساخته شده باشد، و استفاده از لباسی که در بافتِ آن ابریشم به‌کار رفته است؛ و پوشیدنِ حریر (ابريشمِ نازک) و ابریشم ضخیم، و دیبا.

در روایت دیگری، اعلام پیدا کردن دام (یا کالای) گم‌شده، جزو هفت کار اول، شمرده شده است.

شرح

مؤلف رحمه الله در بیان حقوق مسلمان، روایتی از براء بن عازب رضي الله عنهما نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اصحابش را به انجام هفت کار دستور داد و آن‌ها را از انجام هفت عمل، منع فرمود. پیش‌تر درباره‌ی پنج مورد از کارهایی که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث، به انجام آن دستور داده است، سخن گفتیم. در این حدیث، علاوه بر پنج موردِ قبلی، «به کمک کردن به مظلوم» نیز تصریح شده است؛ یعنی ششمین حقی که هر مسلمانی بر سایر مسلمانان دارد، این است که ظلم و ستم را از او دور کنند یا در برابر ظالم، به دفاع از او برخیزند. فرقی نمی‌کند که نسبت به مال و ثروتش، ظلمی انجام شود یا نسبت به جان و آبروی او. در هر صورت، بر مسلمان واجب است که به برادر مسلمان خویش، کمک و یاری نماید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «به برادرت، کمک کن؛ چه ظالم باشد و چه مظلوم». گفتند: ای رسول‌خدا! کمک کردن به مظلوم که روشن است؛ اما به ظالم چگونه کمک کنیم؟ فرمود: «بدین‌سان که او را از ظلم و ستم، باز دارید»؛ زیرا کسی، ظلم می‌کند که مغلوبِ نفس خویش می‌گردد؛ از این‌رو به او کمک می‌کنیم تا بر نفس خویش چیره شود و دست از ظلم و ستم بردارد.

بنابراین، اگر شخصی را دیدیم که نسبت به حقوق همسایه‌اش بی‌پرواست و به او بدی می‌کند، بر ما واجب است که به هر دو کمک کنیم؛ نزدِ ظالم برویم، یعنی نزد همان همسایه‌ای که حقوق همسایگی را رعایت نمی‌کند و او را نصیحت نماییم و به او تذکر دهیم که پایمال کردن حقوق همسایگان، گناه و معصیت است و مجازات دارد؛ بر عکس به او یادآوری کنیم که حسن معاشرت با همسایگان، کار نیک و پسندیده‌ای‌ست که اجر اخروی دارد. به همسایه‌ی مظلوم خود بدین‌سان کمک می‌کنیم که به او می‌گوییم: من، با همسایه حرف می‌زنم و نصیحتش می‌کنم؛ اگر الله هدایتش کرد، چه بهتر؛ و گرنه، حاضرم تا به‌اتفاق یک‌دیگر، نزد قاضی برویم و با کمکِ هم، این مسأله را حل کنیم.

هم‌چنین اگر شخصی را دیدید که حق یا طلبِ برادرِ مسلمانش را انکار می‌کند و شما می‌دانستید که واقعاً حق او را انکار و پایمال می‌نماید، نزد آن شخص بروید و نصیحتش کنید و برایش توضیح دهید که خوردن مال دیگران به‌ناحق، گناه و معصیت است و مجازات الهی را در پی خواهد داشت و هیچ خیر و برکتی در دنیا و آخرت ندارد؛ بلکه سراسر شر است. بدین‌سان او را نصیحت کنید تا حق برادرِ مسلمانش را ادا نماید. و نیز نزد صاحبِ حق یا بستان‌کار بروید و به او بگویید: صبر کن؛ من با تو هستم. مطمئن باشم که او را نصیحت و توبیخ می‌کنم. خلاصه این‌که در هر ظلمی، به ظالم و مظلوم کمک می‌کنیم؛ کمک کردن به ظالم، این است که او را از ظلمش بازداریم.

و اما هفتمین حقی که در این حدیث آمده، این است که وقتی برادر مسلمانتان شما را سوگند داد و یا نزدتان درباره‌ی کاری سوگند یاد کرد، سوگندش را عملی سازید و در این جهت، با او موافقت و هم‌راهی نمایید. مثلاً اگر گفت: «به الله سوگند که باید این کار را انجام دهی»، حقّ اوست که برای عملی شدن سوگندش، آن را به انجام برسانید؛ مگر این‌که با انجامِ آن کار، ضرر و زیانی متوجهِ شما گردد.  به عنوان مثال: اگر کسی، شما را سوگند داد که او را از اثاث و وسایل منزل خود، باخبر سازید و شما دوست نداشتید که کسی، از دار و ندارِ شما باخبر شود، نیازی نیست که خواسته‌اش را بپذیرید؛ زیرا او در کار و زندگیِ شما، فضولی نموده و چون می‌خواهد از اسرارِ شما آگاه شود، در حقیقت پا از گلیم خود درازتر کرده است و این، تجاوز به حقوق دیگران است و نباید به خواسته‌های متجاوز، ترتیب اثر داد.

ولی اگر شما را سوگندی داد که در آن، حقی ضایع و پایمال نمی‌شد، باید سوگندش را عملی سازید؛ البته به‌شرطی که گناه و معصیتی در کار نباشد. مثلاً به کسی که با قسم و سوگند از ما می‌خواهد تا برایش سیگار بخَریم، هیچ کمکی نمی‌کنیم؛ و اصلاً عملی ساختنِ چنین سوگندهایی، جایز نیست؛ زیرا تعاون و هم‌کاری در زمینه‌ی گناه و معصیت، محسوب می‌شود.

همان‌طور که گفتم، اگر با عملی ساختن سوگند دیگران، ضرر و زیانی متوجه شما شود، نباید به سوگندشان ترتیب اثر دهید. به عنوان مثال: اگر حج بر شما واجب است و پدرتان به شما بگوید: «به الله سوگند که به حج نمی‌روی یا نباید به حج بروی»، جایز نیست که از او اطاعت کنید یا به سوگندش اهمیت دهید؛ زیرا این امر، به ترک واجبی شرعی می‌انجامد و اطاعت از مخلوق در جهتِ نافرمانی از خالق، جایز نیست. اگر به فرضِ این‌که پدرتان، مادرتان را طلاق داده است یا مشکلاتی در میان آن‌ها وجود دارد، سوگند یاد کند و بگوید: «والله، حق نداری به ملاقات مادرت بروی»، در این مورد نیز نباید از او اطاعت کنید؛ زیرا او، بدان سبب که مانع از ملاقات شما و مادرتان می‌شود، گنه‌کار می‌گردد. و صله‌ی رحم، به‌ویژه نیکی کردن به پدر و مادر، واجب است.

بنابراین اگر پدرتان با قسم و سوگند، از شما خواست که با برادر، عمو و یا یکی دیگر از نزدیکان خود قطع رابطه کنید، هیچ اهمیتی به سوگندش ندهید؛ اگرچه پدرِ شماست. زیرا صله‌ی رحم واجب می‌باشد و برای هیچ‌کس جایز نیست که سوگند معصیت یاد کند. اگر کسی حقوق خویشاوندی و صله‌ی رحم را رعایت کند، الله متعال او را به رحمت خویش پیوند می‌دهد؛ یعنی او را از رحمتِ خویش، برخوردار می‌سازد و این، وعده‌ی الهی‌ست. و بر عکس، اگر کسی با خویشاوندان خویش قطع رابطه کند، الله متعال او را از رحمت خود محروم می‌گرداند.

حال اگر هر دو طرف، سوگند یاد کنند، حق با کیست و سوگند کدام‌یک از آن‌ها برای عملی شدن در اولویت قرار دارد؟ به عنوان مثال: دوستِ عزیزی مهمان شماست. سوگند یاد می‌کند و می‌گوید: «به الله سوگند که نباید گوسفندی ذبح کنی»؛ زیرا راضی به زحمتِ شما نیست. ولی شما بر پذیرایی از او اصرار دارید و شما نیز سوگند یاد می‌کنید که «به الله سوگند، حتماً این گوسفند را ذبح می‌کنم». حال که هر دو سوگند یاد کرده‌اید، سوگندِ کدام‌یک از شما عملی شود؟ آری؛ سوگندِ مهمان. زیرا ابتدا سوگند یاد کرده و حق او، ثابت است. بنابراین به شما که میزبان هستید، می‌گوییم: سوگندِ مهمانتان را اجرا نمایید؛ یعنی گوسفند را ذبح نکنید. ولی باید کفاره‌ی سوگند خود را ادا نمایید.

این‌جا یک نکته‌ی بسیار مهم را یادآوری می‌کنم؛ و آن، این‌که برخی از افراد ناآگاه، به زن‌طلاق قسم می‌خورند. به عنوان مثال: شخصی، به مهمانی می‌رود و به میزبانش می‌گوید: زن‌طلاق باشم اگر بگذارم خودت را به‌خاطر من در زحمت بیندازی و گوسفندی ذبح کنی. میزبان هم سوگند یاد می‌کند و می‌گوید: «زن‌طلاق باشم اگر این گوسفند را برای تو ذبح نکنم»! این، اشتباه است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «مَنْ كَانَ حَالِفًا فَلْيَحْلِفْ بِاللَّهِ أَوْ لِيَصْمُتْ»؛([۲]) یعنی: «کسی که می‌خواهد سوگند بخورد، به نام الله سوگند یاد کند، یا سکوت نماید». اما قسمِ زن‌طلاق، هرگز! گناهِ زن چیست که برخی از مردم به زن‌طلاق قسم می‌خورند و بدین‌سادگی طلاقش می‌دهند! این، اشتباه بسیار بزرگی‌ست.

امروزه فتوای مفتیان، از جمله خودم، بر این است که اگر قصد انسان از چنین سخنی، تأکید یا تهدید باشد، طلاق واقع نمی‌شود؛ بلکه بر گوینده‌اش کفاره‌ی سوگند واجب می‌گردد. به عبارت دیگر، چنین سخنانی، حکم سوگند را دارد. البته ناگفته نماند که بیش‌ترِ علما، از جمله ائمه‌ی اربعه رحمهم‌الله این را طلاق دانسته‌ و گفته‌اند: اگر کسی که به شرطی که می‌گذارد، عمل نکند، زنش مطلقه می‌شود. لذا مسأله‌ی بسیار مهمی‌ست. گمان نکنید که چون برخی از مفتیان، فتوای ساده‌ای داده‌اند، اصل مسأله نیز ساده است. بلکه مسأله‌ی بسیار مهمی‌ست؛ زیرا مفتیان و اصحاب مذاهب اربعه‌ی مالکی، شافعی، حنبلی و حنفی، به‌اتفاق، این را طلاق دانسته‌اند و اگر کسی قسمِ زن‌طلاق بخورد و به‌فرض مثال بگوید: «زن‌طلاق باشم که این کار را انجام ندهم»، و سپس آن کار را انجام ندهد، همسرش مطلقه می‌گردد. شوخی که نیست؛ این، فتوای مذاهب چهارگانه است که هیچ اختلافی در آن وجود ندارد. پس سهل‌انگاری نکنید و این مسأله را ناچیز و بی‌اهمیت ندانید. کسی که به زن‌طلاق قسم می‌خورد و شرطِ قسمش را به‌انجام نمی‌رساند، بنا بر فتوای مذاهب اربعه، نزدیکی با همسرش بر او حرام می‌شود؛ و بنا بر دیدگاهِ فقهی برخی دیگر از فقها، باید کفاره‌ی سوگندش را ادا کند تا همسرش بر او حلال باشد. لذا به این مسأله اهمیت دهید و نگویید: مشکلی نیست؛ به فتوای علمایی عمل می‌کنم که این را قسم دانسته‌اند، نه طلاق. فراموش نکنید که علما و مفتیانِ بزرگ‌تر، به واقع شدن طلاق در چنین مواردی فتوا داده‌اند. به‌ویژه اگر این طلاق، آخرین طلاق باشد، آن زن، بر شوهرش حرام می‌شود؛ مگر این‌که با شخصِ دیگری ازدواج نماید و این ازدواج نیز به شکست بینجامد. در هر حال، اگر کسی می‌خواهد سوگند یاد کند، فقط به نام الله سوگند بخورد.

اینک نکته‌ی مهمّ دیگری را نیز برای شما یادآوری می‌کنم؛ هرگاه قسم می‌خورید، «ان‌شاءالله» بگویید؛ اگرچه طرفِ مقابل نشنود؛ زیرا اگر «ان‌شاءالله» بگویید، امید است که سوگند خود را به توفیق الله، عملی سازید و اگر نتوانستید به سوگند خود عمل کنید، کفاره‌ای بر شما واجب نمی‌شود. به‌فرضِ مثال: اگر به میزبان بگویید: «سوگند به الله، نمی‌گذارم گوسفندی ذبح کنی»، و آن گاه در دل «ان‌شاءالله» بگویید، و میزبان، گوسفندش را ذبح کند، هیچ کفاره‌ای بر شما واجب نمی‌شود. همین‌طور برعکس، اگر سوگند یاد کنید و به مهمان خود بگویید: به الله سوگند که حتماً برای تو گوسفندی ذبح می‌کنم»، و در عین حال، به‌آرامی یا در دلِ خود «ان‌شاءالله» بگویید، در صورتی که گوسفندی ذبح نکنید، کفاره‌ی سوگند بر شما واجب نمی‌گردد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنْ حَلَفَ عَلَى يَمِين فَقَالَ: إِنْ شَاءَ اللهُ لَم يَحْنَثْ»؛ یعنی: «کسی که سوگند بخورد و ان‌شاءالله بگوید، سوگندش نمی‌شکند». به عبارت دیگر، وقتی سوگندش را بشکند یا به آن عمل نکند، کفاره‌ی سوگند بر او واجب نمی‌شود. بنابراین خود را به گفتن «ان‌شاءالله» عادت دهیم تا از یک‌سو الله عزوجل به ما توفیق دهد که قصد و اراده‌ی خود را عملی بسازیم و از سوی دیگر، در صورتی که سوگند خود را بشکنیم، کفاره‌ی قسم بر ما واجب نشود.

و اینک به شرح و توضیح هفت عملی می‌پردازیم که بنا بر حدیث براء رضي الله عنه، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از انجامِ آن‌ها منع فرمود؛ از جمله: استفاده از طلا. استفاده از طلا، برای مردان حرام است؛ چه انگشتر طلا باشد، و چه دست‌بند یا گردن‌بند و یا گوشواره و حلقه‌ی طلا یا تاجِ طلا و امثال آن. هر نوع طلایی برای مردان، حرام می‌باشد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دستِ مردی، انگشتری از جنسِ طلا دید؛ آن را از انگشتش بیرون کشید و دور انداخت و فرمود: «یکی از شما، قصد اخگری از آتش می‌کند و آن را در دست خود قرار می‌دهد». پس از این‌که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم رفت، به آن مرد گفتند: انگشتر خویش را بردار و (به نحوی دیگر و به صورتی شرعی) از آن استفاده کن. گفت: خیر؛ به الله سوگند، انگشتری را که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم دور انداخته است، برنمی‌دارم.([۳]) هم‌چنین در حدیثی که علی بن ابی‌طالب رضي الله عنه روایت کرده، آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «أُحِلَّ الذَّهَبُ وَالْحَرِيرُ لإنَاثِ أُمَّتِي، وَحُرِّمَ عَلَى ذُكُورِهَا»؛([۴]) یعنی: «طلا و ابریشم برای زنان امتم حلال است و بر مردان امتم، حرام».

ولی استفاده از طلا برای زنان، جایز است و ایرادی ندارد؛ از این‌رو زن‌ها می‌توانند از انگشتر طلا، دست‌بند طلا و دیگر زیورآلات زرین استفاده کنند؛ به‌شرطی که به حد اسراف نرسد؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا تُسۡرِفُوٓاْۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلۡمُسۡرِفِينَ﴾

و اسراف نکنید. همانا الله، اسراف­کنندگان را دوست ندارد.

برخی از علما گفته‌اند: اهل علم درباره‌ی جواز استفاده از طلا برای زنان اجماع کرده‌اند؛ ولی احادیثِ نهی، یعنی احادیثی که استفاده از طلا را برای زنان، ناجایز قرار داده است، یا ضعیف می‌باشد و یا «شاذ»، و به این احادیث عمل نمی‌شود؛ زیرا احادیث زیادی، درباره‌ی جواز استفاده از طلا برای زنان وجود دارد.

ناگفته نماند که اگر طلای زیوریِ زن نیز به حد نصاب برسد، زکاتش را باید بپردازد؛ بدین‌سان که قیمت آن‌ها را سالیانه بسنجد و «ربع‌عشر» آن را به عنوان زکات بدهد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زنی دید که در دست دخترش، دو دست‌بند بزرگ و ضخیم بود. پرسید: «آیا زکاتشان را می‌دهی؟» آن زن پاسخ داد: خیر. رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «أَيَسُرُّك أَنْ يُسَوِّرَك اللَّهُ بِهِمَا سِوَارَيْنِ مِنْ نَارٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟»([۵]) یعنی: «آیا دوست داری که الله، روز قیامت به جای این دو دست‌بند، دو دست‌بندِ آتشین در دستِ تو قرار دهد؟» لذا آن زن، این دست‌‌بندها را درآورد و گفت: این‌ها از آنِ الله و رسولش باشند.

در حدیث براء رضي الله عنه از آشامیدن در ظروف نقره‌ای نیز منع شده است. فرقی نمی‌کند که نوشیدنی، آب باشد یا شیر یا هر نوع آشامیدنی دیگری. آشامیدن در ظروف نقره‌ای، هم برای مردان حرام است و هم برای زنان؛ زیرا حرام بودن ظروف نقره و طلا، هم شامل مردان می‌شود و هم شامل زنان. ناگفته نماند که این ظروف، چه از جنسِ طلا و نقره‌ی خالص باشند و چه آن‌ها را آبِ طلا و نقره داده باشند، حرامند. البته حرمت ظروف طلا، بیش‌تر و شدیدتر می‌باشد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لا تَشْرَبُوا فِي آنِيَةِ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَلا تَأْكُلُوا فِي صِحَافِهِمَا فَإِنَّهَا لَهُمْ فِي الدُّنْيَا وَلَكُمْ فِي الْآخِرَةِ»؛([۶]) یعنی: «در ظروف طلا و نقره، نخورید و نیاشامید؛ زیرا این‌ها، در دنیا از آنِ کفار است و در آخرت، مخصوص شما».

در این حدیث آمده است: «وعَنِ المياثِرِ الحُمْر»؛ یعنی: «و از استفاده از زین و هر زیراندازی که از ابریشم ساخته شده باشد، ما را منع فرمود». «میاثر حمر»، زین‌هایی به شکل بالِش بود که از پنبه درست می‌کردند و روکش‌هایی ابریشمی داشت و سوارکار، بر روی آن می‌نشست تا راحت باشد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم‌چنین از پوشیدن لباس‌هایی که در بافتِ آن، ابریشم به‌کار رفته است و نیز از پوشیدنِ حریر (ابربشمِ نازک) و ابریشم ضخیم، و دیبا منع فرمود. انواع حریر و ابریشم، با کاربردهای مختلف مانند لباس، زیرانداز و روانداز، برای مردان، حرام است. البته برای زن ایرادی ندارد که لباس ابریشمین بپوشد؛ زیرا فقط زنان می‌توانند خود را با پوشیدن لباس ابریشمین، برای همسران خویش بیارایند. الله عزوجل می‌فرماید:

 

﴿أَوَ مَن يُنَشَّؤُاْ فِي ٱلۡحِلۡيَةِ وَهُوَ فِي ٱلۡخِصَامِ غَيۡرُ مُبِينٖ ١٨﴾           [الزخرف: ١٨]

آیا کسی (را فرزند پروردگار می‌خوانند) که در ناز و نعمت پرورش می‌یابد و بَیانش در بحث و مجادله، روشن و رسا نیست؟

مردان با توجه به ویژگی‌هایی که دارند، از پوشیدن لباس ابریشمین، بی‌نیازند و ضرورتی ندارد که خود را با چنین چیزهایی بیارایند.

علما، درباره‌ی این‌که آیا زن می‌تواند از حریر و ابریشم به عنوان زیرانداز استفاده کند، اختلاف نظر دارند؛ برخی از علما، این را حرام دانسته‌اند و به همین حدیث استناد کرده‌اند که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم به‌طور عمومی، استفاده از زین‌ها و زیراندازهای ابریشمین را ممنوع نموده است و جواز پوشیدن حریر یا ابریشم برای زنان، فقط بدین‌خاطر است که خود را برای شوهرانشان بیارایند. و همین دیدگاه، صحیح‌تر از دیدگاه کسانی‌ست که استفاده از حریر و ابریشم را با هر نوع کاربردی به‌طور مطلق برای زنان، جایز شمرده‌اند؛ زیرا هر حکمی، به علت آن بستگی دارد.

اینک به شرح این روایت می‌پردازیم که در آن، آمده است: «وإِنْشَادِ الضَّالةِ». یعنی اگر انسان، کالایی پیدا کرد، باید اعلام کند که من، چنین چيزی یافته‌ام؛ مالِ کیست؟ یعنی اعلامِ یافته‌ها، یکی از مواردی‌ست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آن دستور داده است. «ضَّالة» به چارپایان یا دام‌هایی می‌گویند که گُم می‌شوند. علما، «ضَّالة» را بر دو دسته دانسته‌اند:

اول: حیواناتی مانند شتر که خطرِ گرگ و دیگر درندگان کوچک، آن‌ها را تهدید نمی‌کند؛ گرفتن چنین چارپایانی، با این عذر و بهانه که ممکن است شکار گرگ شوند، ناجایز است؛ یعنی کسی نمی‌تواند ادعا کند که این شتر را در بیابان دیدم؛ لذا برای نجاتش از چنگال گرگ، او را با خود به خانه بردم. حکم پرندگانی مانند شاهین و کبوتر نیز همین‌گونه است؛ زیرا می‌توانند پرواز کنند تا شکارِ حیوانات شکارچی نشوند؛ و نیز حیواناتی مانند آهو که سرعت و شتاب زیادی در دویدن دارند. بنابراین جایز نیست که کسی، شتر بیابان را به گله‌ی خود ببرد یا کبوتر تیزپرواز را به سوی کبوترهای خویش بکشاند؛ بلکه باید آن‌ها را از گله‌ی شتر یا دسته‌ی کبوترانش دور کند. چنان‌که شخصی، از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سؤال کرد: اگر شترِ گم‌شده‌ای پیدا شود، چه باید کرد؟ فرمود: «وَمَا لَكَ وَلَهَا مَعَهَا سِقَاؤُهَا وَحِذَاؤُهَا، تَرِدُ الْمَاءَ وَتَرْعَى الشَّجَرَ، فَذَرْهَا حَتَّى يجِدَهَا رَبُّهَا»؛([۷]) یعنی: «تو را با شتر، چه‌کار؟ (شتر که گم نمی‌شود.) زیرا حیوان مقاومی‌ست و آب و غذایش با اوست؛ هرگاه تشنه  و گرسنه شود، آب و درختی پیدا می‌کند (یا از ذخیره‌ی آب و عذایش استفاده می‌نماید) تا این‌که صاحبش آن را بیابد».

تنها زمانی گرفتن شترِ بیابان، جایز است که یابنده، نگران این باشد که دزدها این شتر را بگیرند و او را بکشند و بدین‌سان، دست صاحبش به آن نرسد. لذا ایرادی ندارد که انسان در چنین حالتی شتر را بگیرد تا صاحبش را بیابد یا اگر صاحبش را می‌شناسد، آن را به او بدهد.

دوم: حیوانات گم‌شده‌ای مانند بز و گوسفند که از خطر گرگ و درندگان کوچک، در امان نیستند؛ چنین حیواناتی را باید بگیریم و صاحبانشان را پیدا کنیم؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «هِيَ لَكَ أَوْ لأَخِيكَ أَوْ لِلذِّئْبِ»؛ یعنی: «گوسفندِ گم‌شده، یا از آنِ تو و یا از آنِ برادرت خواهد بود یا (اگر کسی، آن را نیابد) شکارِ گرگ می‌شود». البته بر یابنده، واجب است که صاحبش را پیدا کند. یابنده، باید یک سال برای یافتن صاحبش اعلام و صبر نماید و اگر صاحبش، پیدا نشد، به یابنده تعلق می‌گیرد.

«إِنْشَادِ الضَّالةِ»، دو معنا دارد:

یکی، همین‌که ذکر کردیم، و واجب است.

و دوم، ممنوع و ناجایز می‌باشد؛ بدین‌سان که کسی در مسجد اعلام کند که من، چنین چیزی گم کرده‌ام؛ چه کسی، آن را یافته است؟ اعلام کردن اشیاء مفقودی و گم‌شده در مسجد، جایز نیست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إذَا سَمِعَ إَحَدًا يَنْشُد ضَالَّة فِي الْمَسْجِد فَقُولُوا: لا رَدَّهَا اللَّهُ عَلَيْك، فَإِنَّ الْمَسَاجِدَ لَمْ تُبْنَ لِهَذَا»؛([۸]) یعنی: «هرگاه شنیدید که شخصی، در مسجد برای یافتن گم‌شده‌اش اعلام می‌کند، به او بگویید: الله، آن را به تو برنگرداند؛ زیرا مساجد برای این، بنا نشده است».

شخصی در مسجد برمی‌خیزد و می‌گوید: ای مردم، چه کسی گوسفند مرا دیده است؟ چه کسی، کیفِ مرا دیده است؟ اعلام اشیاء مفقودی یا گم‌شده در مسجد، حرام است و مساجد برای اعلام اشیاء گم‌شده، بنا نشده است؛ از این‌رو باید برای چنین شخصی بددعایی کنیم و بگوییم که الله، گم‌شده‌ات را به تو برنگردانَد. همان‌طور که اگر کسی را دیدیم که در مسجد خرید و فروش می‌کند، باید بگوییم: الله، تجارتِ تو را بی‌فایده بگرداند.

این‌ها، رهنمودها و دستورهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؛ هر دستوری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داده، خیر است و هر کاری که از آن منع فرموده، شر می‌باشد و هیچ خیری در کارهای ممنوع نیست؛ از این‌رو قاعده  و ضابطه‌ای شرعی‌ست که باید از میان بد و بدتر، بد را انتخاب کرد و اگر کاری یا چیزی، هم سودمند بود و هم مضر و زیان‌بار، نگاه می‌کنیم که آیا سودش بیش‌تر است یا ضررش؟ روشن است که اگر زیانش بیش‌تر بود، از آن دوری می‌نماییم و اگر سودش بیش‌تر بود، آن را انجام می‌دهیم؛ و چنان‌چه سود و زیانش یک‌سان بود، باز هم از آن دوری می‌کنیم؛ زیرا دفع ضرر بر جلب منفعت، مقدّم است.

 

([۱]) صحیح بخاری، ش: ۱۲۳۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۰۶۶.

([۲]) صحیح بخاری، ش: (۲۶۷۹، ۶۶۴۶)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۶۴۶ به‌نقل از عبدالله بن عمر رضي الله عنهما.

([۳]) صحیح مسلم، ش: ۲۰۹۰ به‌نقل از ابن‌عباسب.

([۴]) صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: ۳۴۴۹.

([۵]) حسن است؛ روایت: ابوادود در سنن خود (۱۳۹۶)؛ و مشکاة المصابیح (۱۰۸۹)؛ الإرواء (۳ رحمه الله۲۹۶). و نیز با الفاظ دیگری در ضعیف‌الترمذی، ش: ۶۵.

([۶]) صحیح بخاری، ش: (۵۴۲۶، ۵۶۳۳)؛ و مسلم، ش: ۲۰۶۷ به‌نقل از حذیفه بن یمان رضي الله عنه.

([۷]) صحیح بخاری، ش: (۹۱، ۲۳۷۲، ۲۴۳۰، ۲۴۳۸)؛ و مسلم، ش: ۱۷۲۲ به‌نقل از زید بن خالد جهنی رضي الله عنه.

([۸]) صحیح بخاری، ش: ۵۶۸ به‌نقل از ابوهریره رضي الله عنه.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۲۳۱- وعن عائشةَ رضي الله عنها قالت: قدِم ناسٌ مِن الأَعْرابِ عَلَى رسولِ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فقالوا: أَتُقبِّلونَ صِبيْانَكُم؟ فقال: «نَعَمْ». قالوا: لَكِنَّا والله ما نُقَبِّل، فقال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «أَوَ أَمْلِكُ إِنْ كَانَ الله نَزعَ مِنْ قُلُوبِكُمْ الرَّحمَةَ». [متفقٌ عليه]

۲۳۱- وعن عائشةَ رضي الله عنها قالت: قدِم ناسٌ مِن الأَعْرابِ عَلَى رسولِ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فقالوا: أَتُقبِّلونَ صِبيْانَكُم؟ فقال: «نَعَمْ». قالوا: لَكِنَّا والله ما نُقَبِّل، فقال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «أَوَ أَمْلِكُ إِنْ كَانَ الله نَزعَ مِنْ قُلُوبِكُمْ الرَّحمَةَ». [متفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: عایشه رضي الله عنها […]

ادامه مطلب …

۲۳۳- وعن أَبي هُريرةَ رضي الله عنه أَنَّ رسولَ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِذا صلى أَحدُكُمْ للنَّاسِ فلْيُخَفِّف، فَإِنَّ فِيهِمْ الضَّعِيفَ وَالسقيمَ والْكَبِير. وإِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ لِنَفْسِهِ فَلْيطَوِّل ما شَاءَ». [متفقٌ عليه]

۲۳۳- وعن أَبي هُريرةَ رضي الله عنه أَنَّ رسولَ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِذا صلى أَحدُكُمْ للنَّاسِ فلْيُخَفِّف، فَإِنَّ فِيهِمْ الضَّعِيفَ وَالسقيمَ والْكَبِير. وإِذَا صَلَّى أَحَدُكُمْ لِنَفْسِهِ فَلْيطَوِّل ما شَاءَ». [متفقٌ عليه]([۱]) وفي روايةٍ: «وذَا الْحاجَةِ». ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: […]

ادامه مطلب …

۲۳۰- وعن أَبي هُريْرَةَ رضي الله عنه قال: قبَّل النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم الْحسنَ ابن عَليٍّ رضي الله عنهما، وَعِنْدَهُ الأَقْرعُ بْنُ حَابِس، فقال الأَقْرَع: إِنَّ لِي عَشرةً مِنَ الْولَدِ ما قَبَّلتُ مِنْهُمْ أَحدًا فنَظَر إِلَيْهِ رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال: «مَن لا يَرْحمْ لا يُرْحَمْ». [متفقٌ عليه]

۲۳۰- وعن أَبي هُريْرَةَ رضي الله عنه قال: قبَّل النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم الْحسنَ ابن عَليٍّ رضي الله عنهما، وَعِنْدَهُ الأَقْرعُ بْنُ حَابِس، فقال الأَقْرَع: إِنَّ لِي عَشرةً مِنَ الْولَدِ ما قَبَّلتُ مِنْهُمْ أَحدًا فنَظَر إِلَيْهِ رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فقال: «مَن لا يَرْحمْ لا يُرْحَمْ». [متفقٌ […]

ادامه مطلب …

۲۲۸- وعنه قال: قال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَن مَرَّ فِي شَيْءٍ مِنْ مَسَاجِدِنَا، أَوْ أَسْوَاقِنَا، ومَعَه نَبْلٌ فَلْيُمْسِكْ، أَوْ لِيَقْبِضْ عَلَى نِصالِهَا بِكفِّهِ أَنْ يُصِيب أَحَدًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْهَا بِشَيْءٍ». [متفق عليه]

۲۲۸- وعنه قال: قال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَن مَرَّ فِي شَيْءٍ مِنْ مَسَاجِدِنَا، أَوْ أَسْوَاقِنَا، ومَعَه نَبْلٌ فَلْيُمْسِكْ، أَوْ لِيَقْبِضْ عَلَى نِصالِهَا بِكفِّهِ أَنْ يُصِيب أَحَدًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْهَا بِشَيْءٍ». [متفق عليه]([۱]) ترجمه: ابوموسی رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس، با نیزه […]

ادامه مطلب …

۲۴۳- وعن أَبي هريرة رضي الله عنه أَنَّ رسولَ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «حقُّ الْمُسْلمِِ عَلَى الْمُسْلِمِ خمسٌ: رَدُّ السَّلام، وَعِيَادَةُ الْمرِيض، واتِّبَاعُ الْجنَائِز، وإِجابة الدَّعوةِ، وتَشمِيتُ العْاطِسِ». [متفق عليه]( ) وفي روايةٍ لمسلمٍ: «حق الْمُسْلمِ سِت: إِذا لقِيتَهُ فسلِّم عليْه، وإِذَا دَعاكَ فَأَجبْه، وَإِذَا اسْتَنْصَحَكَ فَانْصحْ له، وإِذا عطَس فحمِد الله فَشَمِّتْه. وَإِذَا مرِضَ فَعُدْه، وَإِذَا ماتَ فاتْبعهُ».

۲۴۳- وعن أَبي هريرة رضي الله عنه أَنَّ رسولَ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «حقُّ الْمُسْلمِِ عَلَى الْمُسْلِمِ خمسٌ: رَدُّ السَّلام، وَعِيَادَةُ الْمرِيض، واتِّبَاعُ الْجنَائِز، وإِجابة الدَّعوةِ، وتَشمِيتُ العْاطِسِ». [متفق عليه]([۱]) وفي روايةٍ لمسلمٍ: «حق الْمُسْلمِ سِت: إِذا لقِيتَهُ فسلِّم عليْه، وإِذَا دَعاكَ فَأَجبْه، وَإِذَا اسْتَنْصَحَكَ فَانْصحْ له، وإِذا عطَس فحمِد الله […]

ادامه مطلب …

۲۳۵- وعنْهَا رضي الله عنها قالَت: نَهَاهُمْ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم عَن الْوِصال رَحْمةً لهُم، فقالوا: إِنَّكَ تُواصل؟ قال: «إِنِّي لَسْتُ كَهَيئَتِكُمْ إِنِّي أَبِيتُ يُطْعِمُني رَبِّي ويَسْقِيني». [متفقٌ عليه] مَعناه: يجعَلُ فيَّ قُوَّةَ مَنْ أَكَلَ وَشَرَب.

۲۳۵- وعنْهَا رضي الله عنها قالَت: نَهَاهُمْ النَّبِيُّ صلی الله علیه و آله و سلم عَن الْوِصال رَحْمةً لهُم، فقالوا: إِنَّكَ تُواصل؟ قال: «إِنِّي لَسْتُ كَهَيئَتِكُمْ إِنِّي أَبِيتُ يُطْعِمُني رَبِّي ويَسْقِيني». [متفقٌ عليه]([۱]) مَعناه: يجعَلُ فيَّ قُوَّةَ مَنْ أَكَلَ وَشَرَب. ترجمه: عایشه رضي الله عنها می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به‌خاطر […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه