۲۴۳- وعن أَبي هريرة رضي الله عنه أَنَّ رسولَالله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «حقُّ الْمُسْلمِِ عَلَى الْمُسْلِمِ خمسٌ: رَدُّ السَّلام، وَعِيَادَةُ الْمرِيض، واتِّبَاعُ الْجنَائِز، وإِجابة الدَّعوةِ، وتَشمِيتُ العْاطِسِ». [متفق عليه]([۱])
وفي روايةٍ لمسلمٍ: «حق الْمُسْلمِ سِت: إِذا لقِيتَهُ فسلِّم عليْه، وإِذَا دَعاكَ فَأَجبْه، وَإِذَا اسْتَنْصَحَكَ فَانْصحْ له، وإِذا عطَس فحمِد الله فَشَمِّتْه. وَإِذَا مرِضَ فَعُدْه، وَإِذَا ماتَ فاتْبعهُ».
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان، پنج مورد است: جواب سلام، عیادت بیمار، تشییع جنازه، قبول کردن دعوت، و دعای خیر (مانند گفتن یرحمکالله) برای کسی که عطسه میزند».
در روایتی از مسلم آمده است: حق مسلمان، شش مورد است: وقتی او را دیدی، سلام کن؛ و چون تو را دعوت کرد، دعوتش را بپذیر؛ و آنگاه که از تو نصیحت خواست، نصیحتش نما؛ و هنگامی که پس از عطسه زدن، «الحمدلله» گفت، (با گفتنِ «یَرحَمُكَاللهُ») برای او دعای خیر کن؛ و هرگاه بیمار شد، به عیادتش برو؛ و هنگامی که فوت کرد، جنازهاش را تشییع کن».
شرح
مؤلف رحمه الله، حدیثی از ابوهریره رضي الله عنه دربارهی حقوق مسلمان بر سایر مسلمانان، نقل کرده است. حقوق مسلمان، فراوان است؛ ولی گاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در چنین مواردی، چند مورد را بهطور مشخص ذکر میکرد تا اهمیت موارد ذکرشده، بیش از پیش نمایان شود. چنانکه در این حدیث از میان انبوهی از حقوق مسلمانان، پنج مورد را ذکر نموده و فرموده است: «حق مسلمان بر مسلمان، پنج مورد است: جواب سلام»؛ یعنی: وقتی به تو سلام کرد، جواب سلامش را بده. در حدیث دوم، آمده است: «حق مسلمان، شش مورد است: وقتی او را دیدی، سلام کن». لذا دو مسأله شد: اول اینکه انسان در سلام کردن، پیشدستی نماید. و این، برگرفته از این حدیث است که فرمود: «وقتی او را دیدی، سلام کن». و مسألهی دوم، جواب سلام است که برگرفته از حدیث اول میباشد. پیشدستی در سلام، سنت مؤکد است. ناگفته نماند که قهر کردن با برادر مسلمان، بیش از سه روز حرام میباشد؛ ولی اشکالی ندارد که بنا بر دلیلی، سه روز یا کمتر از آن، با برادر مسلمان خود قطع رابطه کنید؛ زیرا انسان، بهحکمِ بشر بودن خود، گاه از برادر خویش ناراحت میشود و به او سلام نمیکند یا جوابِ سلامش را نمیدهد.
یکی از آداب سلام، این است که کوچکتر به بزرگتر، سواره به پیاده و کسی که راه میرود یا در حالِ حرکت است به کسی که نشسته، سلام کند. روش شرعیِ سلام کردن، این است که بگوید: «السلام علیك» یا «السلام علیکم». و هر دو روش، درست است. در جواب سلام باید گفت: «علیك السلام»، یا «و علیکمالسلام».
لذا برای ما روشن شد که یکی از حقوق مسلمان بر برادرِ مسلمانش، سلام کردن است؛ چه اول، به او سلام کند و چه جوابِ سلامش را بدهد.
سلام کردن، سنت است و جوابِ سلام، فرض؛ یعنی بر کسی که به او سلام کردهاند، فرض عین است که جواب سلام را بدهد. و اگر کسی، به یک گروه یا چند نفر که با هم هستند، سلام کند، در این صورت جواب سلام، فرض کفایه است؛ یعنی اگر یکی از آنها، جواب سلام آن شخص را بدهد، از طرفِ همهی آنها کافیست. هر سلامی، یک نیکیست و هرکس، کارِ نیکی انجام دهد، ده برابرش پاداش مییابد؛ یعنی وقتی به برادر مسلمان خود، سلام کنید و بگویید: «السلام علیک»، زمانی که بهشدت به اعمال نیک نیاز پیدا میکنید، این پاداش مضاعف را میبینید و آنجاست که به ارزش این کارِ نیک و پسندیده پی میبرید.
اگر به شخصی پیشنهاد دهیم که در ازای هر سلامی به دیگران، پانصد تومان به تو میدهیم، خواهیم دید که خود، به سراغ دیگران میرود تا به آنها سلام کند و چنین مُزدی دریافت نماید! این، در حالیست که این مُزد، سرانجام پایان مییابد، اما اجر آخرت، ماندگار است؛ ولی متأسفانه ما، در اینباره کوتاهی و سهلانگاری میکنیم. الله متعال، به عفو و رحمت خویش، بر ما ببخشاید.
لذا شایسته است که هرگاه برادرِ مسلمان خود را ملاقات می کنید، به او سلام بگویید. اما به غیرمسلمانان، سلام نکنید؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لا تَبْدَءُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى بِالسَّلامِ، وَإِذَا لَقِيتُمُوهُمْ فِي طَرِيقٍ فَاضْطَرُّوهُمْ إلَى أَضْيَقِه»؛([۲]) یعنی: «شما، ابتدا به یهود و نصارا سلام نکنید و اگر در راهی با آنها روبهرو شدید، آنان را ناگزیر کنید که به تنگترین قسمتِ راه بروند». پیشدستی در سلام کردن به یهودی، نصرانی، مشرک، ملحد، و مرتدی چون بینماز، و نیز بدعتگذاری که مرتکب بدعتهای کفرآمیز میشود، جایز نیست؛ اگرچه پیوندِ خویشاوندی نزدیکی با انسان داشته باشند؛ ولی وقتی سلام کردند، به همان شکل که سلام میکنند، جوابِ سلام آنها را بدهید؛ یعنی اگر گفتند: «السلام علیکم»، شما هم بگویید: «و علیکم السلام». و اگر شک کردید که «السلام علیکم» گفتند یا «السام علیکم»، در پاسخ بگویید: «وعلیکم»؛ زیرا یهودیان هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و یارانش را میدیدند، میگفتند: «السام علیکم». و بدینسان حرف «لام» را در واژهی «السلام» حذف میکردند و بهجای واژهی «سلام»، کلمهی «سام» را بر زبان میآوردند که به معنای مرگ است؛ یعنی مرگ بر شما. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «یهودیان، وقتی شما را میبینند، میگویند: «السام علیکم»؛ شما بگویید: وعلیکم».([۳]) و این، عینِ عدل و عدالت است که اگر به ما سلام گفتند، جواب سلامشان را بدهیم؛ و اگر دعای مرگ و نابودی نمودند، ما نیز مقابله به مثل کنیم و مطابق رهنمود نبوی، پاسخشان را بدهیم. الله جل جلاله میفرماید:
﴿وَإِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٖ فَحَيُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ﴾ [النساء : ٨٦]
و هنگامی که به شما سلام میگویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.
ابنالقیم رحمه الله در کتابش «أحكام أهل الذمة» گفته است: وقتی بهطور واضح و روشن «السلام علیکم» گفتند، به همین شکل جواب سلامشان را بده و بگو: «علیکم السلام».
در رابطه با افراد معصیتکار؛ اگر ترک ارتباط با آنها مفید است و باعث میشود که دست از گناه و معصیت بردارند، با آنها قطع رابطه کنید؛ ولی اگر مطمئنید که قطع رابطه با آنها، مؤثر نیست، قهر کردن با آنان، جایز نمیباشد؛ زیرا اگرچه گنهکارند، ولی باز هم مسلمان بهشمار میروند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لايَحِلُّ لِمؤمنٍ أَنْ يَهْجُرَ أَخَاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ، يَلْتَقِيَانِ فَيُعْرِضُ هَذَا، وَيُعْرِضُ هَذَا، وَخَيْرُهُمَا الَّذِي يَبْدَأُ بِالسَّلامِ»؛([۴]) «براي هيچ مؤمنی، جايز نيست كه بيش از سه شبانهروز، با برادر مسلمانش، قهر باشد؛ بهطوري كه وقتی یکدیگر را میبینند، از هم روي میگردانند. و بهترينشان، كسيست كه سلام را آغاز میکند».
ولی اگر ترک ارتباط با چنین کسانی باعث میشود که دست از گناه و معصیت بردارند، واجب و یا مستحب است که با آنان بهخاطر این مصلحت، قطع رابطه کنید.
مانند قطع رابطهی صحابه رضي الله عنهم با کعب بن مالک رضي الله عنه و دو دوستش که از غزوهی «تبوک» تخلف کردند و در این غزوه حاضر نشدند. ابتدا قبول توبهی آنها، بهتأخیر افتاد؛ و چون صبر و شکیبایی پیشه نمودند و قوت ایمانی بالایی داشتند و به گشایشی از سوی الله عزوجل امیدوار بودند، از این فضیلت و امتیاز بزرگ برخوردار شدند که الله متعال، در قرآن کریم دربارهی آنها سخن گفت و آیاتی دربارهی آنها نازل فرمود که شب و روز، و حتی در نمازِ مسلمانان، تلاوت میشود. چه کسی از این امتیاز و فضیلت والا برخوردار شده است که در نمازهای فرض و نفل، از او تعریف و تمجید کنند؟!
﴿وَعَلَى ٱلثَّلَٰثَةِ ٱلَّذِينَ خُلِّفُواْ حَتَّىٰٓ إِذَا ضَاقَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَرۡضُ بِمَا رَحُبَتۡ وَضَاقَتۡ عَلَيۡهِمۡ أَنفُسُهُمۡ وَظَنُّوٓاْ أَن لَّا مَلۡجَأَ مِنَ ٱللَّهِ إِلَّآ إِلَيۡهِ ثُمَّ تَابَ عَلَيۡهِمۡ لِيَتُوبُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلتَّوَّابُ ٱلرَّحِيمُ ١١٨﴾ [التوبة: ١١٨]
و به آن سه نفری که پذیرش توبهی آنان بهتأخیر افتاد، لطف و احسان نمود؛ آنگاه که زمین با همهی گستردگیاش بر آنان تنگ شد و از خود به تنگ آمدند و دریافتند که در برابر الله هیچ پناهگاهی جز او نیست. سپس رحمتش را شامل حالشان کرد تا توبه نمایند. همانا الله توبهپذیر مهربان است.
این آیه، نص و گفتاری صریح دربارهی کعب بن مالک رضي الله عنه و دو دوست اوست؛ گرچه نام این سه نفر، ذکر نشده، اما وصفی که در این آیه آمده است، تنها بر این سه نفر مطابقت مییابد.
الله متعال، میفرماید:
﴿ وَمَا لِأَحَدٍ عِندَهُۥ مِن نِّعۡمَةٖ تُجۡزَىٰٓ ١٩ إِلَّا ٱبۡتِغَآءَ وَجۡهِ رَبِّهِ ٱلۡأَعۡلَىٰ ٢٠ وَلَسَوۡفَ يَرۡضَىٰ ٢١ ﴾ [الليل: ١٩، ٢١]
و هیچکس نزد او نعمتی ندارد که (به پاس این حق) به وی پاداش دهد. و تنها به رضای پروردگار بلندمرتبهاش (انفاق میکند). و به زودی (با کسب رضایت پروردگار و ورود به بهشت) راضی خواهد شد.
برخی از مفسران، این آیات را دربارهی ابوبکر صدیق رضي الله عنه دانستهاند؛ ولی باز هم، هیچیک از صحابه رضي الله عنهم را سراغ نداریم که مانندِ این سه نفر، در قرآن کریم بهطور خاص ستوده شده باشند.([۵])
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، چهل شبانهروز با این سه نفر قطع رابطه کرد و به مردم دستور داد که با اینها سخن نگویند. پس از گذشتِ چهل روز، به کعب بن مالک رضي الله عنه و دو دوستش دستور داد که از زنانشان کنارهگیری کنند. وقتی پیکِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای ابلاغ این دستور، نزد ابی بن کعب رضي الله عنه آمد، ابی بن کعب رضي الله عنه از او پرسید: آیا باید طلاقش دهم؟ یعنی اگر دستور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد، طلاقش میدهم. فرستادهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: نمیدانم. این، بیانگر کمالِ فرمانبرداری آنان از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است که در آن شرایط دشوار، باز هم به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اندیشید. کمتر کسی در چنین شرایطی، از بارِ امتحان، سربلند بیرون میآید، مگر کسی که الله عزوجل به او توفیق دهد.
نتیجه اینکه اگر قطع رابطه با آدمِ گنهکار، به ترک معصیت یا کاهش آن بینجامد، گاه، واجب و گاه، مستحب است؛ ولی اگر مفید نباشد و باعث شود که آن شخص، از آدمهای نیکوکار متنفر و بیزار شود، نباید با او قطع رابطه نمایید؛ زیرا مسلمان، هرچهقدر گنهکار باشد، باز هم مسلمان است؛ اگرچه ایمانش، ناقص میباشد.
دومین حق مسلمان، عیادتِ بیمار است؛ یعنی وقتی مسلمانی، بیمار و خانهنشین یا بستری شود، سایرِ مسلمانان وظیفه دارند به عیادتش بروند و نکاتی چون توبه، وصیت، ذکر، استغفار و تلاوت قرآن و امثال آن را به او یادآوری کنند و برایش دعای شفا و بهبودی نمایند. به عنوان مثال: به او بگویند: «لا بأس طهورٌ إن شاءالله». و سخنانی بدین مضمون به او بگویند که انشاءالله بیماریاش، کفارهی گناهانش باشد.
عیادتِ بیمار، فرض کفایه است و اگر یک نفر، این فریضه را انجام دهد، از عهدهی دیگران ساقط میشود. گاه عیادت بیمار، فرض عین است؛ یعنی هنگامی که بیمار، از خویشاوندان انسان است.
علما رحمهمالله آدابی برای عیادت بیمار ذکر کردهاند که به پارهای از آنها اشاره میکنم:
عیادتکننده نباید زیاد دربارهی حال و احوال بیمار یا دربارهی خواب و خوراکش، پرس و جو کند؛ مگر اینکه مطمئن باشد که این سؤالها، باعث خوشحالی بیمار میشود؛ ولی معمولاً آدمِ بیمار، زیاد، حال و حوصلهی حرف زدن و شنیدن ندارد؛ از اینرو عیادتکننده باید مراعات حالش را بکند و مدت زیادی نزدش نماند؛ زیرا بیمار خسته میشود و به زحمت میافتد و شاید بخواهد با خانوادهاش باشد. لذا عیادتکننده به عیادتی کوتاه در حد احوالپرسی بسنده کند؛ مگر اینکه بیمار، خود دوست داشته باشد که عیادتکننده، مدت زیادی نزدش بماند.
عیادتکننده، باید در ساعاتی به عیادت بیمار برود که وقت خواب و استراحت نیست؛ مانند نیمروز یا هنگام شب. زیرا اگر ساعت ملاقات را رعایت نکند، بیمار را در رنج و زحمت میاندازد. بنابراین، رعایت وقتِ ملاقات، با توجه به وضعیتی که بیمار دارد، بسیار ضروریست. اینطور هم نباشد که هر دم و ساعت به عیادتش برود و هر صبح و شام، مزاحمش شود؛ مگر اینکه ضرورت یا خواستهی خودِ بیمار باشد.
در هر حال، عیادتکننده باید رعایت حال بیمار را بکند و بداند که هنگام عیادتش، چه کاری انجام دهد و چه کاری انجام ندهد. همچنین اگر پزشک خوبی میشناسد و یا اطلاعاتی دربارهی دارو و درمان آن بیماری دارد، او را راهنمایی کند؛ زیرا استفاده از دارو، در شرایطی که امیدی به تأثیر آن هست، مباح و بلکه سنت میباشد؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «تَدَاوَوْا، وَلاَ تَدَاوَوْا بِحَرَامٍ»؛([۶]) یعنی: «برای درمان، از دارو استفاده کنید؛ ولی نه از داروهای حرام».
عیادتکننده همچنین از بیمار بپرسد که نمازش را چگونه میخواند؟ زیرا بسیاری از بیماران نمیدانند که باید وضو بگیرند یا تیمم؟ و آیا هر نمازی را باید در وقت آن بخوانند، یا میتوانند جمع کنند؟ چراکه بسیاری از بیماران، از این مسألهی مهم، بیخبرند. حتی برخی از آنها گمان میکنند که چون برای آنها جمع کردن نمازها، جایز است، پس باید نمازهایشان را کوتاه بخوانند؛ حال آنکه مسافر نیستند که قصر نماز برایشان جایز باشد. لذا یادآوری این نکته، بسیار ضروریست. البته اگر برای بیمار مشکل بود که هر نمازی را در وقت آن بخواند، ایرادی ندارد که نماز ظهر و عصر، و نیز نماز مغرب و عشاء را با هم بخواند؛ ولی قصر نماز، برای او جایز نیست؛ زیرا لازم نیست که قصر و جمع نماز، با هم باشد؛ گاه، قصر، جایز است و جمع، جایز نیست؛ و گاه، جمع نمازها، مشروع است و قصر نماز، مشروعیت ندارد. و گاهی از اوقات نیز قصر و جمع، هر دو مشروعاند. مسافری که نمیتواند هر نمازی را در وقت آن بخواند، میتواند قصر و جمع کند؛ ولی مسافری که در جایی اتراق کرده است، میتواند نمازش را بدون جمع، قصر کند؛ گرچه جمع نماز نیز برای او مشروع است.
سومین حق مسلمان بر مسلمان که در این حدیث بدان تصریح شده، این است که وقتی فوت کرد، جنازهاش را از خانه تا محلی که بر او نماز میخوانند و از آنجا تا قبرستان، تشییع کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «مَنْ شَهِدَ الْجِنَازَةَ حَتَّى يُصَلَّي عَلَيهَا فَلَهُ قِيرَاطٌ وَمَنْ شَهِدَ حَتَّى تُدْفَنَ كَانَ لَهُ قِيرَاطَانِ». قِيلَ: وَمَا الْقِيرَاطانِ؟ قَالَ: «مِثْلُ الْجَبَلَيْنِ الْعَظِيمَيْنِ»؛([۷]) یعنی: «هرکس تا هنگامِ نماز خواندن بر جنازه، حضور داشته باشد، بهاندازهی یک قیراط پاداش مییابد. و اگر تا پایان خاکسپاری حضور داشته باشد، بهاندازهی دو قیراط پاداش مییابد». پرسیدند: دو قیراط چهقدر است؟ فرمود: «بهاندازهی دو کوه بزرگ». در روایتی آمده است: «کوچکترین کوه، بهاندازهی اُحُد است». این، فضلِ عظیم و پاداش بزرگیست؛ وقتی عبدالله بن عمر رضي الله عنهما از این حدیث اطلاع یافت، فرمود: «قیراطهای زیادی از دست دادهایم» و از آن پس، در هر تشییع جنازهای شرکت میکرد و آن را غنیمت میدانست؛ زیرا انسان میتواند بدون هیچ مشکلی به اینهمه اجر و ثواب دست یابد؛ ولی چه زمانی به این همه اجر و پاداش دست مییابد؟ آری؛ زمانی که بیش از همیشه به آن نیاز دارد؛ آن روز که هیچ درهم و دیناری وجود ندارد و زن و فرزند و نزدیکان انسان، سودی به او نمیبخشند؛ بله، روز قیامت که تنها اعمال نیک انسان، به دردش میخورد.
کسی که در تشییع جنازه حضور مییابد، باید خشوع داشته باشد و به خود و فرجامِ خویش بیندیشد که چنین روزی را در پیش دارد و به خود بگوید: دیر یا زود، تو را بر شانههایشان حمل میکنند و باید از این دنیا کوچ کنی؛ بهیاد داشته باش که عزیزترین و نزدیکترین افراد خانوادهات، تو را در این گورِ تنگ و تاریک دفن میکنند و رویِ تو خاک میریزند و تو را تک و تنها میگذارند. آنگاه با اعمال خویش، تنها میشوی؛ اگر اعمال نیکی داشته باشی، وضعیت خوبی خواهی داشت و اگر کردارت بد باشد، توقع خوبی نداشته باش؛ از اینرو علما گفتهاند: خندیدن و صحبتهای دنیوی در هنگام تشییع جنازه، مکروه است.
وقتی به قبرستان میرسیم و منتظرِ خاکسپاریِ میّت هستیم، باید به سرانجامِ خویش بیندیشیم و بدانیم که روزی به انتظار دفنِ ما خواهند نشست و اگر عدهای، پیرامونِ شما نشستهاند، همان مطالبی را به آنها یادآوری کنید که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تشییع جنازهی یکی از انصار، به یاران خویش یادآوری فرمود؛ در آن هنگام رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چوبی در دست داشت و دربارهی سختیهای مرگ و قبر، سخن میگفت تا در کنارِ تشییعِ جنازه، یاران خویش را پند و اندرز دهد.
البته اینکه برخی از آقایان در برخی از مناطق، مراسم بهاصطلاح «ترحیم» برگزار میکنند و شخصی برمیخیزد و سخنرانی میکند، هیچ ثبوتی ندارد و ثابت نشده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحابش چنین عملی را انجام داده باشند. آنچه ثابت شده، این است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اصحابش نشستند تا قبرِ این میت آماده شود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آن مجلس، با همنشینان خود دربارهی مسایلی که ذکر شد، سخن گفت. همچنین رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در خاکسپاری یکی از دخترانش در حالی که کنارِ قبر ایستاده بود و از چشمانش اشک میریخت، فرمود: «مَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَد إِلاَّ وَقَد كُتِبَ مَقْعَده مِنْ الْجَنَّة وَمَقْعَده مِنْ النَّار»؛ یعنی: «هیچیک از شما (و هیچ انسانی) وجود ندارد، مگر اینکه جایگاهش در بهشت یا دوزخ، مشخص شده است». عرض کردند: ای رسولخدا! پس چرا عمل را کنار نگذاریم و به سرنوشت خود، راضی نشویم؟ فرمود: «لاَ، اعْمَلُوا فَكُلٌّ مُيَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ أَمَّا أَهْلُ السَّعَادَةِ فَيُيَسَّرُونَ لِعَمَلِ أَهْلِ السَّعَادَةِ وَأَمَّا أَهْلُ الشَّقَاوَةِ فَيُيَسَّرُونَ لِعَمَلِ أَهْلِ الشَّقَاوَةِ»؛([۸]) یعنی: «خیر، عمل کنید؛ زیرا هرکس در مسیری قرار میگیرد که برای آن خلق شده است؛ اگر از اهل سعادت و رستگاری باشد، عملِ اهل سعادت را در پیش میگیرد. و اگر اهل شقاوت باشد، به سوی عمل اهل شقاوت میرود». سپس این آیات را قرائت نمود که الله متعال فرموده است:
﴿فَأَمَّا مَنۡ أَعۡطَىٰ وَٱتَّقَىٰ ٥ وَصَدَّقَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٦ فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلۡيُسۡرَىٰ ٧ وَأَمَّا مَنۢ بَخِلَ وَٱسۡتَغۡنَىٰ ٨ وَكَذَّبَ بِٱلۡحُسۡنَىٰ ٩ فَسَنُيَسِّرُهُۥ لِلۡعُسۡرَىٰ ١٠﴾ [الليل: ٥، ١٠]
اما کسی که (مالش را در راه الله) بخشید و تقوا پیشه کرد و (آیین و وعدهی) نیک الهی را تصدیق نمود، پس او را در مسیری آسان (که انجام اعمالِ نیک و در نتیجه بهشت است) قرار خواهیم داد. ولی کسی که بخل ورزید و خود را (از پاداشِ الهی) بینیاز دانست و آیین و وعدهی نیک الهی را تکذیب کرد، پس او را در مسیر دشواری (که همان گمراهی و در نتیجه دوزخ است،) قرار خواهیم داد.
و چون دفن میّت را شروع کردند، خوبست که انسان در این کار، سهیم شود و با دست خود سه بار بر روی قبر، خاک بریزد و اگر دوست داشته باشد، تا پایانِ خاکسپاری مشارکت کند. و آنگاه که دفن میّت تمام شد، بالای قبر بایستد و اگر جزو کسانیست که مردم به سخنانش اهمیت میدهند، از آنها بخواهد که برای برادر خود درخواست آمرزش کنند و به آنان یادآوری نماید که اینک برادرشان در قبر، بازخواست میشود. چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از دفن میّت، میایستاد و میفرمود: «اسْتَغْفِرُوا لأَخِيكُمْ وَاسْأَلُوا لَهُ التَّثْبِيتَ، فَإِنَّهُ الآنَ يُسْأَلُ»؛([۹]) یعنی: «برای برادرِ خویش، درخواست آمرزش و پایداری کنید که اینک (در قبر) از او سؤال میشود».
حال که او را دفن کردند و او را به جهانِ دیگری سپردند، عالَمی دیگر بر او آغاز میشود و دو فرشته نزدش میآیند و از او دربارهی پروردگار، دین و پیامبرش میپرسند. مؤمن پاسخ میدهد: پروردگار من، الله؛ دینم، اسلام و پیامبرم، محمد صلی الله علیه و آله و سلم است. الله متعال، ما را جزو کسانی قرار دهد که آزمون قبر را با موفقیت پشت سر میگذارند.
ولی کسی که ایمان نداشته یا در شک و تردید بوده است، میگوید: نمیدانم؛ در دنیا میشنیدم که مردم چیزی میگفتند و من نیز گفتم؛ یعنی ایمان، به قلب او نرسیده است.
پس از خاکسپاری، بایستید و برای برادر خویش دعا کنید و بگویید: یا الله! او را بیامرز؛ یا الله! او را استوار و پایدار بگردان و این دعا را سه بار تکرار کنید؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هنگامی که دعا میکرد، سه بار تکرار میفرمود. البته ناگفته نماند که نیازی به توقف طولانیمدت بر سرِ قبر نیست. وقتی مردم باز میگردند، میّت صدای کفشهایشان را میشنود که در حال بازگشت هستند. دو فرشته نزدش میآیند و او را در قبر مینشانند و از او دربارهی پروردگار، دین و پیامبرش میپرسند. اگرچه قبر تنگ است، اما میت مینشیند؛ همانطور که انسان، در خواب میبیند که ایستاده یا نشسته است و یا راه میرود؛ ولی در رختخواب خود بهسر میبرد و هیچ حرکتی از او مشاهده نمیکنیم. زیرا وضعیت عالمَ برزخ، بهمراتب با دنیا متفاوت است. قبر مؤمن، تا آنجا که چشم میبیند، گشاد و فراخ میگردد؛ حال آنکه تمام قبر، چندان بزرگ نیست؛ زیرا جهان آخرت و وضعیت آن، با دنیایی که در آن زندگی میکنیم، قابل مقایسه نیست و ما باید به آنچه که دربارهی آخرت، در قرآن کریم یا احادیث صحیح پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است، ایمان داشته باشیم و بگوییم: شنیدیم و ایمان آوردیم، و تصدیقش میکنیم؛ همه، از سوی پروردگار ماست و او، بر هر کاری تواناست.
چهارمین حقی که مسلمان بر برادرِ خود دارد، این است که وقتی برادرش را دعوت کرد، دعوتش را بپذیرد. همهی علما دربارهی مشروعیت اجابت دعوت، اتفاق نظر دارند؛ البته در صورتی که میزبان یا دعوتکننده، مسلمان بوده، و به فساد و گناه و معصیت، شهرت نداشته باشد. و در مهمانیاش معصیتی یافت نشود که قابل رفع نباشد. البته جمهور علما، قبول کردن دعوت را واجب نمیدانند، جز دعوتِ عروسی را که اگر داماد، کسی را برای نخستین بار به مهمانی روز اول دعوت کند، پذیرش دعوتش با رعایت شرایط مذکور، واجب است.
ولی اگر دعوتکننده (میزبان) غیرمسلمان باشد، قبول کردن دعوتش، نه واجب است و نه جایز؛ مگر به مصلحتی مانندِ اینکه امیدی به مسلمان شدنش وجود داشته باشد که در این صورت، برای دلجویی از او، میتوان دعوتش را پذیرفت؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دعوت یک یهودی را در مدینه قبول کرد. همچنین اگر میزبان (دعوتکننده) مسلمانی باشد که آشکارا گناه و معصیت مینماید، مثلاً ریش خود را میتراشد یا آشکارا در کوچه و بازار و در انظار عمومی سیگار میکشد، قبول کردن دعوتش واجب نیست. در عین حال نگاه میگنیم که مصلحت چیست؟ اگر دعوتش را قبول نکنیم و این، باعث تنبیه او شود یا او را به تفکر وادارد که چرا دعوتم را قبول نمیکنند و این امر، به توبهی او بینجامد، دعوتش را نمیپذیریم؛ اما اگر امیدی به توبهی او نیست، اختیار با مهمان است که دعوتش را قبول یا رد کند.
همچنین اگر در ضیافت و مهمانی، عمل منکری انجام میشود که انسان میتواند با حضور خود، از این عمل بازدارد، بر او واجب است که چنین دعوتی را بپذیرد؛ به دو دلیل: اول اینکه از منکر بازدارد و دوم اینکه دعوت برادرِ مسلمانش را اجابت کند؛ البته اگر دعوت عروسی در نخستین روزِ آن باشد. ولی اگر در این مهمانی با سیگار، قلیان و موسیقی و امثال آن، پذیرایی میکنند و شما نمیتوانید از این کارهای حرام منع کنید، در این صورت قبول کردن دعوت جایز نیست.
علما گفتهاند: اگر عمل منکر در محل دیگری انجام شود و شما به محلی میروید که در آنجا عمل منکری انجام نمیگردد و میزبان نیز از خویشاوندانِ نزدیک شماست و بیم آن میرود که اگر دعوتش را قبول نکنید، ارتباط شما با یکدیگر بهکلی قطع شود، در این صورت ایرادی ندارد که دعوتش را بپذیرید؛ ولی اگر عدم حضور شما در این مهمانی، میزبان را به ترک معصیت وامیدارد، دعوتش را قبول نکنید یا با صراحت به او بگویید: تنها در صورتی دعوت تو را قبول میکنم که در این مهمانی، این عمل حرام را انجام ندهید؛ اگر قبول کرد، دعوتش را بپذیرید؛ ولی اگر نپذیرفت، دعوتش را قبول نکنید؛ زیرا حضور در محل معصیت، هرچند با کراهت و عدمِ میلِ قلبی انسان باشد، باز هم حکم مشارکت در آن معصیت را دارد. چراکه الله متعال، میفرماید:
﴿وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ يُكۡفَرُ بِهَا وَيُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيۡرِهِۦٓ إِنَّكُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡۗ﴾ [النساء : ١٤٠]
و الله (این حکم را) در قرآن بر شما نازل کرده است که چون شنیدید گروهی، آیات الله را انکار و استهزا میکنند، با آنان ننشینید تا آنکه به گفتار دیگری بپردازند؛ زیرا در این صورت شما نیز همانند آنان هستید.
این، حکم قبول کردن دعوت است. رعایت حقوقی که در این حدیث آمده است، در میان مسلمان دوستی و محبت ایجاد میکند و دلها و وجود همگان را از کینه، بغض و حسد و امثال آن پاک میسازد.
و پنجمین حق مسلمان بر مسلمان، این است که وقتی عطسه زد، (با گفتن یرحمکالله) برای او دعای خیر کند. همانطور که در روایت نخست، یعنی روایت بخاری و مسلم آمده است؛ اما در روایت دوم که روایت مسلم میباشد، این قید نیز ذکر شده که: اگر پس از عطسه زدن، «الحمد لله» گفت، (با گفتنِ یَرحَمُكَاللهُ) برای او دعای خیر کن. بنابراین اگر کسی عطسه زد و «الحمد لله» گفت، واجب است که در جوابش، «یرحمکالله» بگویید و بدینسان بر او واجب میشود که در پاسخ شما، بگوید: «يَهْدِيكُمْ اللَّهُ وَيُصْلِحُ بَالَكُمْ».([۱۰])
اما علما اختلاف نظر دارند که گفتن «يرحمكالله» به کسی که پس از عطسه، «الحمدلله» میگوید، واجب عینیست یا کفایی؟ یعنی اگر در جمعی نشسته باشیم و کسی عطسه زد و «الحمد لله» گفت، آیا کافیست که یک نفر پاسخش را بدهد یا همه باید به او «يرحمكالله» بگویند؟ پاسخ، این است که پاسخش، واجب کفاییست و اگر یک نفر، از میان جمع به او «يرحمک الله» گفت، کافیست؛ ولی برخی از علما، آن را واجب عینی دانستهاند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «كان حقًّا على كلِّ مَن سمَِعَهُ أَن يقولَ: يرحَمُكَ اللَّهُ»؛ یعنی: «بر هر کسی که الحمدلله گفتنِ عطسهزننده را بشنود، واجب است که بگوید: يَرحَمُكَالله». از این حدیث چنین بهنظر میرسد که پاسخش، واجب عینیست؛ ولی کسی که عطسه میزند، به نیت همه در پاسخ میگوید: «يَهْدِيكُمْ اللَّهُ وَيُصْلِحُ بَالَكُمْ». و همین یک بار، کافیست.
ناگفته نماند که اگر کسی، عسطه زد و «الحمد لله» نگفت، در جوابش «یرحمكالله» نگو تا تنبیهی باشد بر اینکه «الحمد لله» نگفته است و بدینسان او را از این دعای خیر، محروم بگردان؛ ولی ایرادی ندارد که گفتنِ «الحمد لله» را به او یادآوری کنید. البته در صورتی که احتمال میدهید از روی فراموشی، «الحمد لله» نگفته است؛ اما اگر گمان شما، این بود که سهلانگاری کرده و به این مسأله اهمیت نداده است، نیازی به تذکر نیست. اما از کجا تشخیص دهیم که از روی سهلانگاری بوده یا به سبب فراموشی؟ از ظاهرِ حدیث، چنین بهنظر میرسد که اگر «الحمد لله» نگفت، بهطور مطلق برایش دعای خیر نکنید. از اینرو ابتدا به او «یرحمك الله» نمیگوییم و پس از اینکه مدتی گذشت، به او میگوییم: کسی که عطسه میزند، باید «الحمد لله» بگوید؛ زیرا عطسه، از سوی خداست و خمیازه، از سوی شیطان. عطسه، نشانهی سلامتی و نشاط جسمانیست؛ از اینرو انسان، پس از عطسه زدن، احساس میکند که سبک شده است.
دعای خیر برای کسی که عطسه میزند، تا سه بار تکرار میشود؛ یعنی اگر کسی، عطسه زد و «الحمد لله» گفت، به او «یرحمُكَالله» بگویید؛ اگر دوباره عطسه زد و «الحمد لله» گفت، باز هم به او «یرحمكالله» بگویید و چون برای سومین بار عطسه زد و «الحمد لله» گفت، در جوابش «یرحمكالله» بگویید؛ ولی برای چهارمین به او بگویید: خداوند، به تو سلامتی بدهد که سرما خوردهای.([۱۱]) از آن جهت به او میگویید سرما خوردهای که سؤال نکند: چرا «یرحمكالله» نگفتی؟ و بدینسان علتش را برای او بیان میکنید.
فایدهی دیگرش، این است به سلامتی خود، اهمیت بیشتری میدهد و از آنچه که بیماریاش را شدیدتر میکند، دوری مینماید. بهترین درمان برای سرماخوردگی، استراحت است؛ البته اگر انسان، در معرض هوای سرد قرار نگیرد یا آب سرد نیاشامد، سرماخوردگیاش، زودتر برطرف میشود. هرکسی، خود میتواند با رعایت نکات بهداشتی و پیشگیری از بیماریها، پزشک خود باشد.
برخی از مردم، در جوابِ «یرحمكالله» میگویند: «یهدینا و یهدیکمالله». یعنی: الله، ما و شما را هدایت کند. گفتن این عبارت، درست نیست؛ زیرا آن شخص، با گفتن «یرحمکالله» برای شما دعای خیر کرده است؛ حال چرا ابتدا برای خود دعای هدایت میکنید و سپس برای او. آری؛ اگر بگوید: «یرحمنا و یرحمکالله»، در جواب بگویید: «يَهْدِيكُمْ اللَّهُ وَيُصْلِحُ بَالَكُمْ». ولی از آنجا که به شما «یرحمكالله» گفته است، شما نیز مطابق رهنمود نبوی، عمل کنید و به او بگویید: «يَهْدِيكُمْ اللَّهُ وَيُصْلِحُ بَالَكُمْ».
گفته میشود: یهودیان نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وانمود میکردند که عطسه میزنند؛ یعنی با تکلف، عطسه میزدند تا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آنان بگوید: «یرحمکمالله». زیرا شکی در رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نداشتند و بر این باور بودند که اگر این بزرگوار، برای ایشان دعای رحمت کند، حتماً دعایش سودی به آنها میرساند؛ ولی دعای رحمت، هیچ سودی برای کافران ندارد و اصلاً جایز نیست که برای کافران، دعای رحمت کنیم. زیرا الله متعال، فرموده است:
﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ ١١٣﴾ [التوبة: ١١٣]
برای پیامبر و مؤمنان روا نیست که برای مشرکان، پس از آنکه برایشان روشن شد که آنان دوزخیاند، آمرزش بخواهند؛ هرچند خویشاوند باشند.
شاید این پرسش مطرح شود که چرا ابراهیم علیه السلام که موحد و یکتاپرست بود، برای پدرِ مشرکِ خویش، درخواست آمرزش کرد؟ الله متعال، جوابش را بهروشنی داده و فرموده است:
﴿وَمَا كَانَ ٱسۡتِغۡفَارُ إِبۡرَٰهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَن مَّوۡعِدَةٖ وَعَدَهَآ إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُۥٓ أَنَّهُۥ عَدُوّٞ لِّلَّهِ تَبَرَّأَ مِنۡهُۚ إِنَّ إِبۡرَٰهِيمَ لَأَوَّٰهٌ حَلِيمٞ ١١٤﴾ [التوبة: ١١٤]
و درخواست آمرزش ابراهیم برای پدرش فقط بهموجب وعدهای بود که به او داده بود و چون برایش روشن شد که او دشمن الله است، از او بیزاری جست. بهراستی ابراهیم خداترس و بردبار بود.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۱۲۴۰؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۱۶۲.
([۲]) صحیح مسلم، ش:۲۱۶۷ بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.
([۳]) روایت صحیحیست که به الفاظ مختلف در کتابهای حدیث از جمله صحیحین آمده است.
([۴]) صحیح بخاری، ش۶۰۷۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۵۶۰.
([۵]) عموم صحابه رضي الله عنهم بهویژه مهاجران و انصار، و نیز اصحاب بیعت رضوان در قرآن کریم ستوده شدهاند. در آیات سورهی توبه، اوصافِ خاصی برای این سه نفر بیان شده که برای کسی دیگر، ذکر نشده است؛ البته نباید آیات سورهی «نور» را که دربارهی پاکی امالمؤمنین عایشهی صدیقه رضي الله عنها نازل شده است، از یاد برد. [مترجم]
([۶]) صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: ۱۷۶۲ از آلبانی رحمه الله.
([۷]) صحیح بخاری، ش: ۱۳۲۵؛ و صحیح مسلم، ش: ۹۴۵ بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.
([۸]) صحیح بخاری، ش: (۱۳۶۲، ۴۹۴۸، ۴۹۴۹)؛ و صحیح مسلم، ش: ۲۶۴۷ بهنقل از علی رضي الله عنه.
([۹]) صحیح است؛ صحیح الجامع، ش: ۹۴۵.
([۱۰]) صحیح بخاری، ش: ۶۲۲۴ بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.
([۱۱]) روایات مختلفی دربارهی تعداد جواب عطسه، وجود دارد که همان روایات سلمه بن اکوع رضي الله عنه میباشد که مسلم (۲۹۹۳) و دیگران، روایت کردهاند. در این روایت آمده است: شخصی، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عطسه زد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: «یرحمکالله». و چون دوباره عطسه زد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «این مرد، سرما خورده است». در روایتِ دیگری آمده که این سخن را در سومین مرتبه، فرمود؛ و بنا بر روایتی در دومین بار. حافظ در فتحالباری (۱۰ رحمه الله۶۰۵) میگوید: «ترمذی روایتِ مرتبهی سوم را ترجیح داده است». وی، سپس میگوید: «در الفاظ حدیث در این باره، اختلاف شدیدی وجود دارد؛ ولی بیشتر، حاکی از آن است که جواب عطسه پس از نخستین عطسه میباشد». آنگاه در همین کتاب (۱۰ رحمه الله۶۰۶) میافزاید: «نووی، از ابنالعربی نقل کرده است که علما، اختلاف نظر دارند که اگر شخصی، چند بار عطسه بزند، مرتبهی دوم به او میگوییم که سرما خوردهای یا بارِ سوم و یا دفعهی چهارم. دیدگاه صحیح، این است که بارِ سوم به او میگوییم: سرماخوردهای؛ یعنی دیگر، جوابِ عطسهی تو را نمیدهیم و این عطسهها، نشانهی سلامتی و نشاط جسمانی نیست که باعث سبک شدن انسان میشود».