سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۲۳۹- وعن أَبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «المُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِم لا يخُونُه ولا يكْذِبُهُ ولا يخْذُلُه، كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حرامٌ عِرْضُهُ ومالُه ودمُهُ. التَّقْوَى هَاهُنا، بِحسْبِ امْرِىءٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِرَ أَخاهُ المسلم». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و آن را حسن دانسته است.]

۲۳۹- وعن أَبي هريرة رضي الله عنه قال: قال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «المُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِم لا يخُونُه ولا يكْذِبُهُ ولا يخْذُلُه، كُلُّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حرامٌ عِرْضُهُ ومالُه ودمُهُ. التَّقْوَى هَاهُنا، بِحسْبِ امْرِىءٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِرَ أَخاهُ المسلم». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و آن را حسن دانسته است.]([۱])

ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مسلمان، برادرِ مسلمان است؛ به او خیانت نمی‌کند، به او دروغ نمی‌گوید، و او را خوار نمی‌گرداند. آبرو، مال و خون (جانِ) هر مسلمانی بر سایر مسلمانان، حرام است. تقوا، این‌جا (در دل) است. همین قدر بدی برای بد بودن شخص، کافی‌ست که برادر مسلمانش را کوچک بشمارد».

شرح

مؤلف رحمه الله حدیثی بدین مضمون نقل کرده که ابوهریره رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «مسلمان، برادرِ مسلمان است». پیش‌تر در این‌باره سخن گفتیم و این نکته را بیان کردیم که منظور از این این اخوت، اخوت ایمانی‌ست که از برادریِ نسبی یا پُشتی، قوی‌تر و استوارتر می‌باشد. در این حدیث، این نکته نیز بیان شده است که: «مسلمان به برادر مسلمان خود، ظلم و خیانت نمی‌کند و به او دروغ نمی‌گوید». منظور از عدم خیانت، این است که امانت‌دارِ برادرِ مسلمان خویش است و اگر برادر مسلمانش، امانتی به او بسپارد، یا رازی را با او در میان بگذارد، به وی خیانت نمی‌کند؛ یعنی از امانتش به‌خوبی نگه‌داری می‌نماید و رازش را فاش نمی‌گرداند. برای هیچ‌کس جایز نیست که به برادر مسلمانش خیانت کند؛ اگرچه او، خیانت کرده باشد. به عبارت دیگر، اگر برادر مسلمانت به تو خیانت کرد، تو خیانت مکن؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «أَدِّ الأَمَانَةَ إِلَى مَنْ ائْتَمَنَك وَلاَ تَخُنْ مَنْ خَانَك»؛([۲]) یعنی: «امانت را به کسی که آن را به تو می‌سپارد، بازگردان و به کسی که به تو خیانت کرده است، خیانت مکن». فرض کنید شخصی از شما، وام گرفته و سپس انکارش کرده و گفته است: تو هیچ قرضی به من نداده‌ای. حال برای شما جایز نیست که از او قرض بگیرید و سپس انکارش نمایید؛ بلکه امانتش را به او برگردانید و از الله عزوجل بخواهید که شما را به حقتان برساند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «به کسی که به تو خیانت کرده است، خیانت نکن».

مسلمان، به برادرِ مسلمانش دروغ نمی گوید. دروغ، حرام است و هرچه پی‌آمدهایش بدتر باشد، گناهش بیش‌تر است. هیچ دروغی، حلال یا جایز نیست و این‌که برخی از توده‌ی مردم، دروغ را بر دو نوع سیاه و سفید یا حرام و حلال، تقسیم‌بندی کرده‌اند، نادرست است. ناگفته پیداست که هر حرامی، سیاه و ظلمت‌بار است و هیچ سفیدی و نوری در حرام نیست. البته گناهش متناسب با پی‌آمدهای آن، افزایش می‌یابد؛ اگر دروغ گفتن به‌خاطر خوردن مالِ دیگران یا فریفتن آن‌ها باشد، گناهش به‌مراتب بیش‌تر است و اگر دروغ گفتن، زیانی به دیگران نرساند، گناهش کم‌تر خواهد بود. البته این روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که «آن بزرگوار، در سه مورد دروغ گفتن را درست دانسته است: برای برقراری صلح و آشتی در میان مردم، در جنگ، و نیز در رابطه با سخنانی که زن و شوهر به یک‌دیگر می‌گویند».([۳])

ناگفته نماند که بسیاری از علما گفته‌اند: منظور از کذب و دروغ در این روایت، «توریه» است. چنان‌که گاه، توریه را دروغ می‌نامند. همانند ابراهیم علیه السلام که روز قیامت، مردم برای درخواست شفاعت نزدش می‌روند؛ ولی او عذر می‌آورد که سه دروغ گفته است. البته ابراهیم علیه السلام دروغ نگفته، بلکه توریه کرده است؛ توریه، بدین معناست که انسان، سخنی بگوید که منظور یا نیتش، چیزی غیر از مفهوم قابل برداشت از ظاهرِ سخنش می‌باشد. به عبارت دیگر، چیزی که ابتدا به ذهن مخاطب (شنونده) می‌رسد، غیر از نیت یا منظور گوینده‌ی آن است. بنابراین علما، منظور از جواز دروغ را در سه مورد مذکور، توریه دانسته و گفته‌اند: هیچ دروغی، جایز نیست. دروغ، دروغ می‌آورد و انسان را به‌گونه‌ای عاجز و درمانده می‌کند که نمی‌تواند دروغش را جبران نماید؛ به‌گفته‌ی شاعر:

لي حيلةً فـي مَن ينــــــــمُّ                     ولـيس في الكذاب حيلة

مَن كان يخــــلق ما يـقـــول                    فحيـلـتي فيــــه قليـلة

من، می‌توانم برای رهایی از کسی که سخن‌چینی می‌کند، چاره‌ای بیندیشم؛ ولی در برابر دروغ‌گو، هیچ تدبیری وجود ندارد؛ زیرا تدبیر من در برابر کسی که دروغ‌ می‌گوید، اندک و ناکارآمد است.

واقعاً رهایی از شرِّ دروغ‌گو بسیار مشکل است؛ زیرا ادعا می‌کند که چنین و چنان کرده‌ام، ولی دروغ می‌گوید و هر دروغی که بخواهد، سرِ هم می‌نماید. از این‌رو رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: (مسلمان، به برادر مسلمانش) دروغ نمی‌گوید». و در روایتی آمده است: «و او را تحقیر نمی‌کند». اگرچه سن و سالش از او بیش‌تر باشد یا ثروتمند و یا دارای علم و دانش فراوانی باشد؛ با این حال، برادرِ مسلمانش را کوچک نمی‌شمارد. تحقیر مردم یا کوچک شمردن آن‌ها، یکی از نشانه‌های کبر و خود‌بزرگ‌بینی‌ست؛ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الكِبْرُ بَطَرُ الحَقِّ وغَمْطُ النَّاسِ»؛([۴]) یعنی: «کبر، سرکشی از حق و تحقیر مردم است». لذا مسلمان، با دیده‌ی تکریم و احترام به برادرِ مسلمانش نگاه می‌کند. اگر می‌خواهی که مردم به تو احترام بگذارند، به آن‌ها احترام بگذار؛ ولی اگر مردم را تحقیر کنی، تو را کوچک می‌شمارند. تجربه نیز این را ثابت کرده است. از این‌رو می‌بنیم که مردم، آدم‌های متواضع و فروتن را دوست دارند و کم‌تر کسی، پیدا می‌شود که از آدمِ متواضع و فروتن، بدش بیاید یا به او دشنام بگوید. کسی که بینی‌اش را بالا می‌گیرد و به دیگران فخر و تکبر می‌فروشد، همه از او بیزارند و هیچ‌کس حاضر نیست که با او صحبت کند، مگر این‌که نیازی به او داشته باشد.

سپس رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «تقوا، این‌جاست» و سه بار به سینه‌اش اشاره کرد؛ یعنی تقوا، در دل است. وقتی دل باتقوا و پرهیزگار باشد، همه‌ی اندام و جوارح انسان، تقوا پیشه می‌کنند و اگر دل خداترس نباشد، سایر اندام و جوارح نیز بی‌تقوا خواهند بود. همان‌طور که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «أَلاَ وإِنَّ في الجسَدِ مُضغَةً إذا صلَحَت صَلَحَ الجسَدُ كُلُّه، وَإِذا فَسَدَتْ فَسدَ الجَسَدُ كُلُّه: أَلاَ وَهِي القَلْبُ»؛([۵]) یعنی: «بدانید که در بدن، پاره‌گوشتی‌است که صلاح و فساد همه‌ی بدن وابسته به آن است. بدانید که آن عضو، قلب است». بنابراین اگر در دلِ انسان، تقوا و خوف و خشیت الهی باشد، همه‌ی اعمال انسان نیک و شایسته خواهد بود؛ زیرا اعمال انسان، تابع قلب اوست. برخی از علما از جمله ابوهریره رضي الله عنه قلب را هم‌چون فرمانروایی دانسته‌اند که سربازانش از او اطاعت می‌کنند. از سوی دیگر، برخی از علما، این مثال را در مقایسه با فرموده‌ی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم، ناقص دانسته‌اند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در کلامی جامع فرموده است: «إذا صلَحَت صَلَحَ الجسَدُ كُلُّه، وَإِذا فَسَدَتْ فَسدَ الجَسَدُ كُلُّه»؛ یعنی: «صلاح و فساد همه‌ی بدن وابسته به قلب است». ولی اگر پادشاه یا فرمانروایی، نیک و شایسته باشد، لازمه‌اش این نیست که حتماً سربازانش نیز نیک و شایسته‌اند.

برخی از مردم، این حدیث را دست‌آویز قرار داده‌اند و همین‌که آن‌ها را به انجام کار نیکی فرامی‌خوانیم، می‌گویند: اصل، نیت است؛ قلب انسان باید پاک باشد؛ یا می‌گویند: تقوا در دل است. وقتی به شخصی تذکر می‌دهید که تراشیدن ریش، حرام و تقلید از مشرکان و مجوسیان است یا همین‌که می‌گویید: گذاشتن ریش، روش پیامبران و بندگان نیک خداست، در پاسخ می‌گوید: تقوا در دل است. در پاسخ چنین شخصی باید بگوییم: آری؛ تقوا در دل است؛ اما تو، دروغ می‌گویی؛ زیرا اگر راست می‌گفتی و باتقوا بودی، از خدا می‌ترسیدی و این عمل حرام را ترک می‌کردی؛ چون محال است که در قلب کسی تقوا باشد، ولی اندام و جوارح او، از الله متعال نافرمانی کنند.

این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، اشاره‌ای‌ست به این که محل خردورزی و تعقل در قلب می‌باشد؛ یعنی همان پاره‌گوشتی که در سینه‌ی انسان قرار دارد. چنان‌که از آیات قرآن نیز همین نکته برداشت می‌شود. الله متعال، می‌فرماید:

﴿أَفَلَمۡ يَسِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَتَكُونَ لَهُمۡ قُلُوبٞ يَعۡقِلُونَ بِهَآ أَوۡ ءَاذَانٞ يَسۡمَعُونَ بِهَاۖ فَإِنَّهَا لَا تَعۡمَى ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَلَٰكِن تَعۡمَى ٱلۡقُلُوبُ ٱلَّتِي فِي ٱلصُّدُورِ ٤٦﴾                   [الحج : ٤٦]

آیا در زمین به گردش نمی‌پردازند تا دل‌هایی داشته باشند که با آن دریابند یا گوش‌هایی که با آن بشنوند؛ به‌راستی چشم‌‌ها، نابینا نمی‌شود؛ بلکه دل‌های درون سینه‌هاست که کور می‌گردد.

بر خلاف پندار کسانی که مغز را جایگاه عقل دانسته‌اند، قلبی که در سینه است، محل عقل می‌باشد. مغز، جایِ تصورها و خیال‌هایی‌ست که به ذهن ما می‌رسد و مغز، آن‌ها را به سوی قلب می‌فرستد و آن‌گاه، قلب، امر و نهی می‌کند. مغز، حکم منشی را برای قلب دارد  و دل‌، جای عقل و تدبیر است و با مغز یا ذهن نیز بی‌ارتباط نیست؛ زیرا اگر مغز، مختل شود، عقل و قدرت تفکر نیز تباه می‌گردد. با این حال، توجه داشته باشیم که عقل یا قدرت تدبیر، در دل می‌باشد؛ یعنی همان قلبی که در سینه است.

سپس فرمود: «بِحسْبِ امْرِىءٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِرَ أَخاهُ المسلمَ»؛ یعنی: «همین قدر بدی برای بد بودن شخص، کافی‌ست که برادر مسلمانش را کوچک بشمارد». به عبارت دیگر، اگر تنها همین یک بدی برای مسلمان وجود داشت که برادر مسلمانش را تحقیر کند، برای گنه‌کار شدنش کافی بود. لذا بدین نکته پی می‌بریم که تحقیر دیگران، گناهِ بزرگی‌ست و هر مسلمانی وظیفه دارد، بلکه بر او واجب است که سایر مسلمانان را به‌خاطر دین و ایمانشان گرامی بدارد و احترام آن‌ها را حفظ کند.

آن‌گاه فرمود: «آبرو، مال و خون (جانِ) هر مسلمانی بر سایر مسلمانان، حرام است». لذا هیچ مسلمانی نباید برادرِ مسلمانش را به‌قتل برساند یا او را زخمی و مجروح بگرداند یا مالش را غصب کند و از طریق سرقت و دزدی یا خیانت در اموال، دخل و تصرف نماید و یا با ادعای دروغین، اموال او را تصاحب کند. آبروی مسلمان نیز حرمت دارد؛ از این‌رو باید از ریختن آبروی برادر خود بپرهیزیم و در میان مردم، چه به‌راست و چه به‌دروغ، درباره‌اش حرف نزنیم؛ زیرا از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند که غیبت چیست؟ فرمود: «ذِكرُكَ أَخَاكَ بما يكْرَهُ»؛ یعنی: «درباره‌ی برادرت سخنانی بگویی که خوشَش نمی‌آید». سؤال‌کننده، پرسید: اگر آن‌چه می‌گویم، در او وجود داشته باشد، چه؟ فرمود: «إنْ كانَ فِيهِ ما تقُولُ فَقَدِ اغْتَبْته، وإنْ لَمْ يكُن فِيهِ ما تَقُولُ فَقَدْ بهتَّهُ»؛ یعنی: «اگر آن‌چه می‌گویی در او وجود دارد، غیبتش را کرده‌ای؛ و اگر آن صفت در او نباشد، بر او بهتان بسته‌ای». لذا برهر مسلمانی واجب است که حرمتِ جان، مال و آبروی برادر مسلمانش را حفظ کند.

([۱]) صحیح الجامع، ش: ۲۷۰۶؛ إرواء الغلیل، ش: ۲۴۵۰؛ و صحیح الترمذی از آلبانی رحمه الله، ش: ۱۵۷۲.

([۲]) این حدیث، طرق و شواهد زیادی دارد؛ از جمله:

  • طریق ابوهریره: روایت ترمذی (۱۲۶۴) حدثنا ابوکریب حدثنا طلق بن غنام عن شریک و قیس عن ابی‌حفص عن ابی‌صالح عن ابی‌هریره رضي الله عنه عن النّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم. دارمی (۲۵۹۷)، حاکم (۲ رحمه الله۵۳)، ابوداود (۳۵۳۵)، مسند الشهاب (۷۴۲)، بیهقی (۱۰ رحمه الله۲۷۱)، و بخاری در الأدب المفرد (۴ رحمه الله۳۶۰) ‌شماره‌ی: ۳۱۴۲، همگی از طریق طلق بن غنام که به ابوهریره رضي الله عنه می‌رسد؛ جز بخاری در التاریخ الکبیر که گفته است: عن شریک و قیس و عن رجل آخر. ذهبی در میزان العتدال در شرح حالِ طلق (۴۰۳۱) گفته است: ابوحاتم ‌گوید: حدیث منکری از شریک و قیس از ابوحصین… روایت کرده و آن را ذکر نموده است. در التلخیص الحبیر (۳ رحمه الله۹۷) آمده است: «ابن‌الجوزی گوید: هیچ‌یک از طرق این روایت، صحیح نیست. و از امام احمد حنبل نقل شده که گفته است: این، حدیث باطلی‌ست که هیچ وجه صحیحی برای آن سراغ ندارم». و در نصب الرایه (۴ رحمه الله۱۱۹) آمده است: «ابن‌القطان گوید: آن‌چه مانع از تصحیح این روایت می‌باشد، این است که درباره‌ی شریک و قیس بن ربیع، اختلاف است». نام ابوحصین، عثمان بن عاصم است که ثقه می‌باشد. قیس بن ربیع نیز صدوق است و چون پا به سن گذاشت، تغییر کرد و پسرش، احادیثی در روایاتش گنجاند که از او نبود و آن را روایت کرد. شریک هم پس از این‌که متولی قضاوت شد، حفظش تغییر کرد؛ البته سماع کوفی‌های متقدم از او، نیکوست.
  • از ابوامامه: بیهقی (۱۰ رحمه الله۲۷۱) آن را به صورت معلّق ذکر کرده و گفته است: روی عن ابی‌حفص الدمشقی عن مکحول عن ابی‌امامه عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم. این هم، ضعیف است؛ زیرا مکحول، چیزی از ابوامامه نشنیده است. ابوحفص دمشقی نیز مجهول می‌باشد. طبرانی در الکبیر (۸ رحمه الله۱۲۷) آن را به صورت متصل ذکر کرده است. بیهقی (۲۱۰۹۴) با سندش از شافعی نقل کرده است که: این حدیث، نزد اهل حدیث، ثابت نیست.
  • از انس رضي الله عنه: روایت دارقطنی (۳ رحمه الله۳۵) از طریق ایوب بن سوید: أخبرنا ابن شوذب عن ابی‌التیاح عن انس قال رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم. و بیهقی (۱۰ رحمه الله۲۷۱)، و مسند الشامیین (۱۲۸۴)، و طبرانی در الصغیر (۱۴۷۵) و در الکبیر (۱ رحمه الله۲۶۱)، ابن‌الجوزی در العلل المتناهیه (۹۷۴) می‌گوید: ابن مبارک درباره‌ی ایوب بن سوید گفته است: او را رها کن؛ و یحیی گفته است: چیزی نیست. و نسائی هم گفته است: ثقه نمی‌باشد». ابن‌عدی (۱ رحمه الله۳۶۲) نیز او را با این اسناد، منکر دانسته است.
  • از طریق راوی مجهول: روایت احمد (۳ رحمه الله۴۱۴)؛ ابن الجوزی در العلل المتناهیه (۹۷۵) گوید: یوسف بن یعقوب، مجهول است و در این سند، محمد بن میمون وجود دارد که ابن حبان، گفته است: احادیث به‌شدت منکری دارد و استناد به او درست نیست».

([۳]) صحیح است؛ ر.ک: صحیح الجامع، ش: ۷۱۷۰ از آلبانی رحمه الله.

([۴]) صحیح بخاری، ش: ۹۱.

([۵]) صحیح بخاری، ش: ۵۲؛ و مسلم، ش: ۱۵۹۹ به‌نقل از نعمان بن بشیر رضي الله عنهما.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۲۴۰- وعنه قال: قال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «لا تَحاسدُوا وَلا تناجشُوا ولا تَباغَضُوا ولا تَدابرُوا ولا يبِعْ بعْضُكُمْ عَلَى بيْعِ بعْضٍ، وكُونُوا عِبادَ الله إِخْوانًا. المُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِم لا يَظلِمُه ولا يَحْقِرُهُ ولا يَخْذُلُه. التَّقْوَى هَاهُنا ويُشِيرُ إِلَى صَدْرِهِ ثَلاَثَ مرَّاتٍ بِحسْبِ امْرِيءٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِر أَخاهُ المسلم. كُلَّ الْمُسْلِمِ عَلَى الْمُسْلِمِ حرامٌ دمُهُ ومالُهُ وعِرْضُهُ». [روایت مسلم]

۲۴۰- وعنه قال: قال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «لا تَحاسدُوا وَلا تناجشُوا ولا تَباغَضُوا ولا تَدابرُوا ولا يبِعْ بعْضُكُمْ عَلَى بيْعِ بعْضٍ، وكُونُوا عِبادَ الله إِخْوانًا. المُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِم لا يَظلِمُه ولا يَحْقِرُهُ ولا يَخْذُلُه. التَّقْوَى هَاهُنا ويُشِيرُ إِلَى صَدْرِهِ ثَلاَثَ مرَّاتٍ بِحسْبِ امْرِيءٍ مِنَ الشَّرِّ أَنْ يَحْقِر أَخاهُ المسلم. كُلَّ […]

ادامه مطلب …

۲۳۴- وعن عائشة رضي الله عنها قَالَت: إِنْ كَان رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم لَيدعُ الْعَمَل، وهُوَ يُحِبُّ أَنَ يَعْملَ بِه، خَشْيةَ أَنْ يَعْمَلَ بِهِ النَّاسُ فيُفْرَضَ عَلَيْهِمْ. [متفقٌ عليه]

۲۳۴- وعن عائشة رضي الله عنها قَالَت: إِنْ كَان رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم لَيدعُ الْعَمَل، وهُوَ يُحِبُّ أَنَ يَعْملَ بِه، خَشْيةَ أَنْ يَعْمَلَ بِهِ النَّاسُ فيُفْرَضَ عَلَيْهِمْ. [متفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: عایشه رضي الله عنها می‌گوید: چه‌بسا رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم دوست داشت که عملی را انجام دهد، […]

ادامه مطلب …

۲۴۴- وعن أَبي عُمارة الْبراءِ بنِ عازبٍ رضي الله عنهما قال: أَمرنا رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بِسبْع: أَمرنَا بِعِيادة الْمرِيض، وَاتِّبَاعِ الْجنازةِ، وتَشْمِيتِ الْعاطِس، وَإِبْرارِ الْمُقْسِم، ونَصْرِ المظْلُوم، وَإِجابَةِ الدَّاعِي، وإِفْشاءِ السَّلام. وَنَهانَا عَنْ خواتِيمَ أَوْ تَختُّمٍ بالذَّهب، وَعنْ شُرْبٍ بالفَضَّةِ ، وعَنِ المياثِرِ الحُمْر، وَعَنِ الْقَسِّيِّ، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِيرِ وَالإِسْتَبْرَقِ وَالدِّيبَاج. [متفق عليه] وفي روايةٍ : وإِنْشَادِ الضَّالةِ فِي السَّبْعِ الأُول.

۲۴۴- وعن أَبي عُمارة الْبراءِ بنِ عازبٍ رضي الله عنهما قال: أَمرنا رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بِسبْع: أَمرنَا بِعِيادة الْمرِيض، وَاتِّبَاعِ الْجنازةِ، وتَشْمِيتِ الْعاطِس، وَإِبْرارِ الْمُقْسِم، ونَصْرِ المظْلُوم، وَإِجابَةِ الدَّاعِي، وإِفْشاءِ السَّلام. وَنَهانَا عَنْ خواتِيمَ أَوْ تَختُّمٍ بالذَّهب، وَعنْ شُرْبٍ بالفَضَّةِ ، وعَنِ المياثِرِ الحُمْر، وَعَنِ الْقَسِّيِّ، وَعَنْ لُبْسِ الحَرِيرِ وَالإِسْتَبْرَقِ […]

ادامه مطلب …

۲۴۱- وعن أَنسٍ رضي الله عنه عَنِ النَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «لا يُؤْمِنُ أَحدُكُمْ حتَّى يُحِبَّ لأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ». [متفقٌ عليه]

۲۴۱- وعن أَنسٍ رضي الله عنه عَنِ النَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «لا يُؤْمِنُ أَحدُكُمْ حتَّى يُحِبَّ لأَخِيهِ مَا يُحِبُّ لِنَفْسِهِ». [متفقٌ عليه]([۱]) ترجمه: انس رضي الله عنه می‌گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ایمان هیچ‌یک از شما کامل نیست تا آن‌که هرچه برای خود می‌پسندد، برای […]

ادامه مطلب …

۲۲۷- وعن أَبي موسى رضي الله عنه قال: قال رسولُ‌ صلی الله علیه و آله و سلم: «الْمُؤْمنُ للْمُؤْمِن كَالْبُنْيَانِ يَشدُّ بعْضُهُ بَعْضاً». وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِه. [متفق عليه]

۲۲۷- وعن أَبي موسى رضي الله عنه قال: قال رسولُ‌ صلی الله علیه و آله و سلم: «الْمُؤْمنُ للْمُؤْمِن كَالْبُنْيَانِ يَشدُّ بعْضُهُ بَعْضاً». وَشَبَّكَ بَيْنَ أَصَابِعِه. [متفق عليه]([۱]) ترجمه: ابوموسی رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در حالی که انگشتانش را در هم فرو برد، فرمود: «مؤمنان براي يك‌ديگر […]

ادامه مطلب …

۲۲۸- وعنه قال: قال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَن مَرَّ فِي شَيْءٍ مِنْ مَسَاجِدِنَا، أَوْ أَسْوَاقِنَا، ومَعَه نَبْلٌ فَلْيُمْسِكْ، أَوْ لِيَقْبِضْ عَلَى نِصالِهَا بِكفِّهِ أَنْ يُصِيب أَحَدًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْهَا بِشَيْءٍ». [متفق عليه]

۲۲۸- وعنه قال: قال رسولُ‌الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَن مَرَّ فِي شَيْءٍ مِنْ مَسَاجِدِنَا، أَوْ أَسْوَاقِنَا، ومَعَه نَبْلٌ فَلْيُمْسِكْ، أَوْ لِيَقْبِضْ عَلَى نِصالِهَا بِكفِّهِ أَنْ يُصِيب أَحَدًا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِنْهَا بِشَيْءٍ». [متفق عليه]([۱]) ترجمه: ابوموسی رضي الله عنه می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «هرکس، با نیزه […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه