۲۱۸- وعن أَبي بَكْرَةَ نُفَيْعِ بنِ الحارثِ رضي الله عنه عن النَّبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِنَّ الزَّمَانَ قَدِ اسْتَدَارَ كَهَيْئَتِهِ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ السَّمواتِ والأَرْض: السَّنةُ اثْنَا عَشَر شَهْرًا، مِنْهَا أَرْبَعَةٌ حُرُم: ثَلاثٌ مُتَوَالِيَات: ذُو الْقعْدة وَذو الْحِجَّةِ، والْمُحرَّم، وَرجُب الّذي بَيْنَ جُمادَي وَشَعْبَان، أَيُّ شَهْرٍ هَذَا؟» قلْنَا: الله ورسُولُهُ أَعْلَم، فَسكَتَ حَتَّى ظنَنَّا أَنَّهُ سَيُسمِّيهِ بِغَيْرِ اسْمِه، قال: أَليْس ذَا الْحِجَّة؟ قُلْنَا: بلَى: قال: «فأَيُّ بلَدٍ هَذَا؟» قُلْنَا: الله وَرسُولُهُ أَعلم، فَسَكَتَ حتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سيُسمِّيهِ بغَيْر اسْمِه. قال: «أَلَيْسَ الْبلْدةَ؟» قُلْنا: بلَى. قال: «فَأَيُّ يَومٍ هذَا؟» قُلْنَا: الله ورسُولُهُ أَعْلم، فَسكَتَ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّه سيُسمِّيهِ بِغيْر اسمِه. قال: «أَلَيْسَ يَوْمَ النَّحْر؟» قُلْنَا: بَلَى. قال: «فإِنَّ دِماءَكُمْ وَأَمْوَالَكُمْ وأَعْراضَكُمْ عَلَيْكُمْ حرَام، كَحُرْمَةِ يَوْمِكُمْ هَذَا في بَلَدِكُمْ هَذا في شَهْرِكم هَذَا، وَسَتَلْقَوْن ربَّكُم فَيَسْأَلُكُمْ عَنْ أَعْمَالِكُم، أَلا فَلا تَرْجِعُوا بَعْدِي كُفَّارًا يضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقَابَ بَعْض، أَلاَ لِيُبلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِب، فلَعلَّ بعْض من يبْلغُه أَنْ يَكُونَ أَوْعَى لَه مِن بَعْضِ مَنْ سَمِعه». ثُمَّ قال: «أَلا هَلْ بَلَّغْت، أَلا هَلْ بلَّغْت؟» قُلْنا: نَعَم، قال: «اللَّهُمْ اشْهدْ». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: ابوبکره، نُفَیع بن حارث رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زمان، به صورتِ اصلیاش، مانندِ روزی درآمده است که الله متعال، آسمانها و زمین را آفرید؛ هر سال، دوازده ماه میباشد و چهار ماهِ آن، حرام است: ذوالقعده، ذوالحجه و محرّم که پُشتِ سرِ هم قرار دارند و رجبِ «مُضَر» که بینِ جمادی(الثانی) و شعبان است. این، چه ماهیست؟» گفتیم: الله و رسولش داناترند. آنگاه سکوت فرمود، بهحدی که گمان کردیم نامِ دیگری برایش بیان میکند. فرمود: «مگر ماهِ ذیالحجه نیست؟» گفتیم: بله. فرمود: «این، چه شهریست؟» گفتیم: الله و رسولش بهتر میدانند. سپس سکوت نمود تا جایی که گمان کردیم نام دیگری برای آن بیان میکند. فرمود: «مگر اینجا مکه نیست؟» گفتیم: بله. فرمود: «امروز، چه روزیست؟» گفتیم: الله و رسولش داناترند. آنگاه سکوت فرمود، تا حدی که گمان کردیم نام دیگری برایش بیان میکند. فرمود: «آیا روزِ قربانی نیست؟» گفتیم: بله. فرمود: «همانا جان و مال و آبروی شما، همانند این روز و این ماه و این سرزمین، حرمت دارند و تعرض به جان و مال و آبروی یکدیگر، بر شما حرام است؛ شما بهزودی پروردگارتان را ملاقات میکنید و شما را دربارهی اعمالتان بازخواست مینماید. مواظب باشید که پس از من، کافر نشوید؛ بدینسان که برخی از شما (همانند کافران)، گردن برخی دیگر را بزنند. هان! هرکس حضور دارد، باید (این سخنان را) به کسی که غایب است، برساند؛ چهبسا برخی از کسانی که این سخنان به آنها میرسد، از برخی از شنوندگان حاضر، (این مسایل را) بهتر دریابند». سپس فرمود: «گواه باشید که آیا تبلیغ کردم؟ آیا تبلیغ کردم؟» گفتیم: بله. گفت: «یا الله! شاهد باش».
شرح
مؤلف رحمه الله، روایتی از ابوبکره، نُفَیع بن حارث رضي الله عنه نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روزِ عیدِ قربان خطابهای ایراد فرمود. این سخنرانی، در «حجّ وداع» بوده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این سخنرانی، اعلام کرد که تعداد ماههای سال نزد الله، از روزی که آسمانها و زمین را آفرید، دوازده ماه است که چهار ماهِ آن، حرام میباشد. مشرکان در دوران جاهلیت، ماههای حرام را جابهجا میکردند یا به تأخیر میانداختند و بدینسان، ماههای حلال را حرام و ماههای حرام را حلال مینمودند! از قضا در آن سال، با وجودِ جابهجاییهایی که مشرکان در ماههای حرام ایجاد میکردند، ماههای حرام، مصادف با ماههایی شد که الله عزوجل حرام قرار داده است.([۲])
دوازده ماه سال، عبارتند از: محرم، صفر، ربیعالاول، ربیعالثانی، جمادیالاول، جمادیالثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذوالقعده، و ذوالحجه. الله عزوجل از روزی که آسمانها و زمین را آفرید، هر سال را دوازده ماه قرار داد. مشرکان، در دوران جاهلیت، محرم را حلال و صفر را حرام قرار میدادند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ماههای حرام را برشمرد وفرمود: «ذوالقعده، ذوالحجه و محرّم که پُشتِ سرِ هم قرار دارند و رجبِ «مُضَر» که بینِ جمادی(الثانی) و شعبان است». جنگیدن و تجاوز و تعدی به دیگران در این چهار ماه، حرام است و حرمت بیشتری دارد؛ زیرا چهار ماه، ماههاییست که مردم، رهسپار حج میشوند و به سوی خانهی خدا حرکت میکنند؛ از اینرو الله متعال، به حکمت خویش این ماهها را حرام قرار داد تا کسانی که قصد حج دارند، با اطمینان خاطر و در امنیت کامل، رهسپار حرم امن الهی شوند. لذا بنا بر قول راجح، آغاز کردن جنگ و پیکار در این ماهها، حرام است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و رجبِ “مُضَر” که بینِ جمادی(الثانی) و شعبان است»؛ یعنی ماه رجب، چهارمین ماه حرام میباشد. در دواران جاهلیت، ماه «رجب» را مخصوص عمره قرار داده بودند و سه ماهِ دیگر را برای حج؛ از اینرو جنگیدن در ماه رجب نیز حرام شد. بنابراین همانطور که در قرآن کریم آمده است: تعداد ماههایی که الله عزوجل برای بندگانش در هر سال قرار داده، دوازده ماه است که چهار ماهِ آن، حرام میباشد: ذوالقعده، ذوالحجه، محرم، و رجب.
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: «این، چه ماهیست؟ این، چه سرزمینیست؟ امروز، چه روزیست؟» بدان سبب از آنها سؤال کرد که توجه آنان را بیش از پیش به سخنانش جلب کند؛ زیرا دربارهی مسألهی مهمی سخن میگفت. از آنها پرسید: «این، چه ماهیست؟» پاسخ دادند: الله و رسولش داناترند. پاسخ صحابه رضي الله عنهم برخاسته از ادبشان بود. چون با اینکه میدانستند ماه ذوالحجه است، اما گفتند: الله و رسولش بهتر میدانند. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مقداری سکوت فرمود تا مردم، به سخنانش بیشتر توجه کنند و این سؤال برای آنها مطرح شود که چرا سکوت کرده است؟ این، یک تکنیک آموزشی بسیار خوب و اثرگذار است که در سخنرانیها کاربرد دارد و باعث میشود که شنوندگان، با توجه و دقتِ بیشتری به سخنرانی گوش دهند. در هر حال پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سکوت فرمود؛ ابوبکره رضي الله عنه میگوید: ما گمان کردیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نام دیگری برای این ماه، بیان میکند. فرمود: «مگر ذیالحجه نیست؟» گفتند: بله. آنگاه پرسید: «این، چه شهریست؟» همه میدانستند که مکه است؛ ولی به احترام رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نگفتند: «خُب، معلوم است؛ شهر مکه». بلکه با رعایت ادب و احترام، گفتند: الله و رسولش داناترند. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سکوت فرمود، تا جایی که صحابه رضي الله عنهم گمان کردند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نام دیگری برای مکه بیان میکند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «أَلَيْسَ الْبَلْدةَ؟». یعنی: «مگر اینجا، مکه نیست؟» ناگفته نماند که «بلده»، یکی از نامهای مکهی مکرمه است. سپس پرسید: «امروز، چه روزیست؟» صحابه، باز هم با رعایت ادب و احترام گفتند: الله و رسولش داناترند. فرمود: «آیا روزِ قربان نیست؟» گفتند: بله، ای رسولخدا! آنها، از حرمت مکه، و ماهِ ذیالحجه و روزِ قربانی، آگاه بودند. لذا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «همانا جان و مال و آبروی شما، همانند این روز و این ماه و این سرزمین، حرمت دارند و تعرض به جان و مال و آبروی یکدیگر، بر شما حرام است». بدینسان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم حرمت خون و مال و آبروی مسلمانان را بیان کرد. حرمتِ خون، شامل جان و کمتر از آن، یعنی جسم و پیکر انسان میشود و در رابطه با حرمت مال، فرقی نمیکند که زیاد باشد یا اندک. و حرمت آبرو نیز مسایلی چون زنا، لواط، تهمتِ زنا ونیز غیبت، کتککاری و ناسزاگویی و امثال آن را دربرمیگیرد. بنابراین، خون و مال و آبروی مسلمان، حرمت دارد و برای هیچ مسلمانی، شکستن حرمت برادرش، جایز نیست. خون مسلمان یا کشتن او، فقط در سه مورد، جایز است: قصاصِ قتل، مرتد شدن و نیز شخصِ متأهلی که مرتکب زنا میشود.
خوردن مال دیگران نیز تنها زمانی جایز است که صاحب مال، با طیبِ خاطر و به میل خود، آن را در اختیار انسان قرار دهد. الله متعال، میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأۡكُلُوٓاْ أَمۡوَٰلَكُم بَيۡنَكُم بِٱلۡبَٰطِلِ إِلَّآ أَن تَكُونَ تِجَٰرَةً عَن تَرَاضٖ مِّنكُمۡۚ﴾ [النساء : ٢٩]
ای مؤمنان! اموالِ یکدیگر را بهناحق نخورید مگر اینکه داد و ستدی با رضایت شما در کار باشد.
آبروی مسلمان نیز حرمت دارد و برای هیچ مسلمانی جایز نیست که از همکیش خود غیبت کند یا به او تهمت بزند. ناگفته نماند که اگر شخصی، مسلمانِ بیگناه و پاکدامنی را به زنا متهم کند یا خطاب به او بگوید: ای زناکار! یا به او بگوید که تو همجنس باز و لواطکار هستی، دو راه پیشِ روی اوست: یا باید برای اثبات ادعایش چهار شاهد بیاورد که شهادت دهند این فرد را بهوضوح دیدهاند که مرتکب چنین عملی شده است یا به سه صورت، مجازات خواهد شد:
مجازات اول: هشتاد تازیانه، به او میزنند.
مجازات دوم: پس از آن، هیچ گواهی و شهادتی از او پذیرفته نمیشود و اگر در دادگاه یا نزد قاضیِ شرع، گواهی دهد که هلال ماه را دیده، یا دربارهی اموال و یا قتلی شهادت دهد، شهادتش قابل قبول نخواهد بود و اعتبار ندارد.
مجازات سوم: این است که به عنوان سوءپیشینه از دایرهی عدالت خارج میشود و فاسق بهشمار میرود؛ یعنی از پارهای از حقوق شرعی خود محروم میگردد و دیگر، اجازهی تزویج دختر یا خواهرش را ندارد و نمیتواند در هیچ کاری، در مقام یک سرپرست باشد. این، دیدگاهِ بسیاری از علما دربارهی کسیست که مسلمانی را به زنا یا لواط، متهم میکند. مگر اینکه چهار شاهد برای اثبات ادعایش، در محضر دادگاه یا قاضیِ شرع، حاضر نماید. الله جل جلاله میفرماید:
﴿لَّوۡلَا جَآءُو عَلَيۡهِ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَۚ فَإِذۡ لَمۡ يَأۡتُواْ بِٱلشُّهَدَآءِ فَأُوْلَٰٓئِكَ عِندَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡكَٰذِبُونَ ١٣﴾ [النور : ١٣]
چرا چهار گواه بر ادعایشان نیاوردند؟ و چون گواهانی نیاوردند، بهراستی که آنان نزد الله دروغگو هستند.
لذا اگر این شخص، بهظاهر جزو بهترین و راستگوترین مردم باشد، ولی چهار شاهد برای اثبات ادعایش نیاورد، حکمش این است که هشتاد تازیانه به او بزنند.
در زمان عمر بن خطاب رضي الله عنه چهار نفر گواهی دادند که فلانشخص، مرتکب زنا شده است. عمر رضي الله عنه آنها را به حضور خواست و از هر یک از آنان پرسید: آیا گواهی میدهی که فلانی، زنا کرده است؟ اولی، پاسخ داد: آری. عمر رضي الله عنه سؤال کرد: آیا تو دیدی که این مرد، با فلان زن زنا کرد؛ همانگونه که چوب سرمهکش در سرمهدان، پنهان میشود؟ پاسخ داد: بله. دومی و سومی نیز به همین شکل گواهی دادند. اما چهارمین شاهد گفت: من به زنا، گواهی نمیدهم؛ البته عملِ ناشایستی دیدم. حرکاتِ این زن و مرد، همانند حرکات کسانی بود که مرتکب این عمل میشوند. عمر رضي الله عنه حکمِ «قذف»، یعنی هشتاد تازیانه را بر سه نفرِ اول اجرا کرد و چهارمین شاهد را رها نمود. لذا حرمتِ آبروی مسلمان، زیاد است و همانطور که خوانده و شنیدهاید، الله متعال، فرموده است:
﴿وَٱلَّذِينَ يَرۡمُونَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ثُمَّ لَمۡ يَأۡتُواْ بِأَرۡبَعَةِ شُهَدَآءَ فَٱجۡلِدُوهُمۡ ثَمَٰنِينَ جَلۡدَةٗ وَلَا تَقۡبَلُواْ لَهُمۡ شَهَٰدَةً أَبَدٗاۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ ٤﴾ [النور : ٤]
و به آنان که به زنان پاکدامن نسبت زنا میدهند و آنگاه چهار گواه نمیآورند، هشتاد تازیانه بزنید و هرگز گواهی آنان را نپذیرید. و چنین کسانی فاسقاند.
در این آیه، به دو مجازاتِ اول از سه مجازاتی که پیشتر ذکر گردید، تصریح شده است ﴿وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾، اشارهای به مجازاتِ سوم میباشد. البته مجازاتِ سوم، معلَّق یا تعلیقیست. زیرا الله عزوجل میفرماید:
﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ مِنۢ بَعۡدِ ذَٰلِكَ وَأَصۡلَحُواْ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٥﴾ [النور : ٥]
مگر کسانی که پس از آن، توبه کنند و اصلاح و نیکوکاری در پیش بگیرند؛ پس بهیقین الله، آمرزندهی مهرورز است.
البته ادعای توبه و پشیمانی، کافی نیست و باید با گذشتِ زمان، ثابت شود که این شخص، واقعاً توبهکار شده و اصلاح و نیکوکاری در پیش گرفته است.
فکرش را بکنید؛ این موضوع بهقدری اهمیت دارد که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم روز قربانی، در «منا»، و در حضور صحابه رضي الله عنهم فرمود: «همانا جان و مال و آبروی شما، همانند این روز و این ماه و این سرزمین، حرمت دارند و تعرض به جان و مال و آبروی یکدیگر، بر شما حرام است». و سپس افزود: «مواظب باشید که پس از من، گمراه نشوید؛ بدینسان که برخی از شما (همانند کافران)، گردن برخی دیگر را بزنند». لذا اگر مسلمانان، به کشتن یکدیگر بپردازند، کافر میشوند؛ زیرا هیچکس جز کافر، ریختن خونِ مسلمان را جایز نمیداند؛ از اینرو امکان ندارد که مسلمان روی برادر مسلمانش، اسلحه بکشد و اسلحه کشیدن به روی مسلمانان، کارِ کافران است. بنابراین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جنگیدن مسلمانان با یکدیگر را موازی با کفر دانست و فرمود: «مواظب باشید که پس از من، گمراه نشوید؛ بدینسان که برخی از شما (همانند کافران)، گردن برخی دیگر را بزنند».
البته این مسأله، به شرح و تفصیل بیشتری نیاز دارد؛ باید دانست که کشتن مسلمان، زمانی کفر است که قاتل، ریختن خون او را بدون هیچ دلیلِ شرعی جایز بداند؛ در این صورت قاتل، کافر میشود و از دایرهی اسلام خارج میگردد؛ اما اگر کشتن مسلمان، از روی تأویل نادرست یا بهقصد ریاستطلبی و رسیدن به قدرت و حکومت باشد، کفر اصغر محسوب میشود و قاتل، با اینکه عملِ کفرآمیزی مرتکب شده است، مرتد نیست و از دایرهی اسلام، خارج نمیگردد؛ زیرا الله متعال، فرموده است:
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِي تَبۡغِي حَتَّىٰ تَفِيٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَيۡنَ أَخَوَيۡكُمۡۚ﴾ [الحجرات: ٩، ١٠]
و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر جنگیدند، میانشان صلح برقرار کنید. و اگر یکی از این دو گروه، به گروه دیگر تجاوز نمود، با گروه تجاوزگر بجنگید تا به حکم الله بازگردد. و اگر (به حکم الله) بازگشت، در میانشان به عدالت و انصاف، صلح برقرار کنید و عدالت و دادگری پیشه نمایید. بیگمان الله، دادگران را دوست دارد. جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند؛ پس در میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار کنید.
لذا این دو آیه و حدیث مذکور را بدین صورت جمعبندی میکنیم که جنگیدن مسلمانان با یکدیگر، زمانی کفر است و آنان را از دایرهی اسلام، خارج میکند که ریختن خون یکدیگر را بدون هیچ تأویلی، درست بدانند؛ ولی اگر مسلمانی، بهخاطرِ ریاست یا از روی تعصب قومی و امثال آن، برادرِ مسلمانش را به قتل برساند، کافر نیست؛ بلکه مرتکب گناه کبیرهای شده است و باید توبه کند.
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا تبلیغ کردم؟ آیا تبلیغ کردم؟» صحابه رضي الله عنهم گفتند: بله.
دقت کنید که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چگونه یارانش را در چنین موقعیتهایی گواه قرار میدهد که وظیفهاش را در قبال تبلیغ دین، ادا کرده است. در «عرفه» نیز سخنرانی کرد و فرمود: «آیا تبلیغ کردم؟» یاران، گفتند: بله. آنگاه انگشتش را به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که آن را به سوی مردم حرکت میداد، فرمود: یا الله! تو خود، گواه اینها باش که من، تبلیغ کردم و بدینسان پروردگارش را شاهد گرفت که به امتش تبلیغ کرده است. و روز عید قربان نیز از آنها اقرار گرفت که وظیفهاش را در قبال دعوت و تبلیغ، انجام داده است. ما هم گواهی میدهیم و الله و فرشتگانش را شاهد میگیریم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به بهترین شکل، وظیفهاش را در قبال دعوت و تبلیغ انجام داده و رسالت و مأموریتش را به انجام رسانده است و امت را به سوی همهی نیکیها رهنمون شده و آن ها را از هرگونه بدی و شرارتی برحذر داشته و امتش را بر راه پُرفروغ و همواری رها کرده که شبش، همانندِ روزِ آن روشن است. همچنین تمام امورِ دینی و دنیویِ موردِ نیاز امت را بیان فرموده است؛ گرچه امکان دارد که حاملان و ناقلانِ خبرها و رهنمودهایش، دچار اشتباه شده باشند که در این صورت، قرائت یا برداشت آنها از رهنمودهایش، نادرست بوده است؛ یا ممکن است سوء نیت داشتهاند و یا به دلایلی دیگری، اشتباهاتی در نقل سنت و فهم آن صورت گرفته باشد. با این حال، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ذرهای در وظیفهاش کوتاهی نکرده است.
صحابه رضي الله عنهم نیز همهی رهنمودهایی را که از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدهاند، و همینطور وحی الهی را کتمان نکرده و آن را به نسلهای پس از خویش، منتقل نمودهاند و آن گاه تابعین، این وظیفهی خطیر را به انجام رساندهاند و این رویه، در طول تاریخِ اسلام، ادامه داشته است و بدینسان سنتها و رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به ما رسیده است.
سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که حاضران، سخنانش را به کسانی که حضور ندارند، برسانند؛ زیرا امکان دارد کسی که حدیث به او میرسد، فهم دقیقتر از شنوندهی حاضر داشته باشد. این، رهنمود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم برای کسانی بود که آن روز در سخنرانیاش حضور داشتند و نیز رهنمودی برای کسانیست که تا روز قیامت، حدیثش را میشنوند. لذا وظیفه داریم همینکه حدیثی از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به ما رسید، آن را به دیگران نیز برسانیم. ما، این بارِ امانت را از آن جهت به دوش میکشیم که آن را به دیگران برسانیم؛ نه اینکه مانند یهودیان باشیم که به عمل کردن به تورات و تبلیغ آن، مکلّف شدند، ولی به آن عمل نکردند و در تبلیغ آن کوتاهی نمودند؛ از اینرو الله عزوجل آنان را به بدترین شکل، توصیف کرده و فرموده است:
﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ يَحۡمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ يَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢا﴾ [الجمعة: ٥]
مثال کسانی که به عمل کردن به تورات مکلّف شدند و به آن عمل نکردند، مانند درازگوشی است که کتابهایی حمل میکند.
الاغ یا درازگوش، چه میداند که آنچه بارَش کردهاند، کتاب است یا چیزِ دیگری؟ تازه، چه فایدهای برایش دارد؟ همینطور کسی که حامل قرآن و سنت است، ولی از آن بهره نمیگیرد، همانند دارازگوشیست که کتابهایی حمل می کند و هیچ فایدهای از آنها نصیبش نمیشود. از الله متعال، درخواست میکنم که به همهی ما، علم مفید و سودمند با عمل نیک و شایسته عنایت بفرماید.
از این حدیث، چنین برداشت میکنیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امتش را از جنگیدن با یکدیگر و نیز کشتن همدیگر برحذر داشته است؛ ولی متأسفانه مسلمانان در طول تاریخ، به روی هم شمشیر کشیدهاند و این فتنه از زمانِ قتل عثمان بن عفان رضي الله عنه تا دورانِ ما ادامه داشته است؛ گرچه گاهی آتش این فتنه، شعلهور شده و مناطق زیادی را دربرگرفته است و گاه، فروکش کرده و در مناطق مشخصی زبانه کشیده است.
در هر حال بر هر مسلمانی واجب است که در حدّ توان خویش، از ریختن خون برادرش دوری کند. البته بحثی نیست که انسان باید از جان و مال و ناموسِ خود دفاع کند؛ ولی باید دقت نماید که آسانترین روش را انتخاب نماید و زمانی گزینهی قتل را برگزیند که برای دور کردن متجاوز یا دفاع از جان و مال و ناموس خویش، چارهای جز پیکار با متجاوز نداشته باشد. اگر تجاوزگر کشته شود، دوزخی خواهد بود و اگر مدافع کشته شود، شهید است؛ چنانکه در حدیثِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است.
این حدیث نسبت به آبروی مسلمانان هشدار میدهد و بیانگر این نکته است که هیچ مسلمانی نباید آبروی برادرِ مسلمانش را بهدروغ یا راست، هدف قرار دهد؛ زیرا اگر راست بگوید، در حقیقت غیبتش را کرده و اگر دروغ بگوید، به او تهمت زده است. اگر نقد و انتقادی به عبادت، اخلاق و یا رفتار فردی و اجتماعی برادرِ مسلمان خود داری، باید خیرخواهش باشی و موضوع را با خودش در میان بگذاری؛ چه شفاهی و چه به صورتِ کتبی. البته اگر او را از طریق نامه یا به صورت کتبی، نصیحت کردی، حتماً خودت را معرفی کن؛ نترس؛ ترسو نباش. خیلی محترمانه برایش بنویس که من، در این موارد به شما نقد دارم و خودت را معرفی کن تا بابِ گفتگو در میان شما باز شود و چه بسا نزدت بیاید و همهی این موضوعها را با تو به بحث و بررسی بگذارد.
ولی شایستهی مسلمان نیست که ترسو باشد و از پُشتِ دیوار، چیزی پرت کند. این، خیرخواهی نیست؛ زیرا نقدهایی که به او داری، همچنان به قوت خود باقی میماند و در دل خود، او را بر خطا میپنداری. او نیز تغییری در رویهی خود ایجاد نمیکند؛ زیرا کسی که نصیحتش را در کاغذی نوشته و برای او فرستاده، با او روبهرو نشده که دیدگاه خود را توضیح دهد و از دیدگاهِ مخالف، باخبر شود. و بدینسان مشکل، حل نخواهد شد؛ بلکه امکان دارد پیچیدهتر شود؛ ولی اگر خیرخواهی توام با جرأت و احترام باشد، قابل قدردانیست و شرایطی فراهم میشود که یکی از دو طرف، از نظرات طرفِ مقابلش استفاده کند.
([۱]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (۳۱۹۷، ۴۴۶۲) و صحیح مسلم، ش: ۱۶۷۹.
([۲]) در قرآن کریم به موضوع جابهجا کردن ماههای حرام توسط مشرکان، تصریح شده است. نگا: سورهی «توبه»، آیهی ۳۷. [مترجم]