۲۱۳- وعن مُعاذٍ رضي الله عنه قال: بعَثَنِي رسولُالله صلی الله علیه و آله و سلم فقال: «إنَّكَ تَأْتِي قوْمًا مِنْ أَهْلِ الْكِتَاب، فادْعُهُمْ إِلَى شََهَادة أَنْ لا إِلَهَ إلاَّ الله، وأَنِّي رسولُالله فإِنْ هُمْ أَطاعُوا لِذَلِك، فَأَعْلِمهُمْ أَنَّ الله قَدِ افْترضَ علَيْهم خَمْسَ صَلَواتٍ في كُلِّ يومٍ وَلَيْلَةٍ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلكَ، فَأَعلِمْهُمْ أَنَّ الله قَدِ افْتَرَضَ عَلَيهمْ صدَقَةً تُؤْخذُ مِنْ أَغنيائِهِمْ فَتُرَدُّ عَلَى فُقَرائهم، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلك، فَإِيَّاكَ وكَرائِمَ أَمْوالِهم. واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَيْس بينها وبيْنَ الله حِجَابٌ». [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: معاذ رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم مرا (برای دعوت، به یمن) فرستاد و فرمود: «تو نزد کسانی میروی که اهل کتابند؛ آنان را به گفتن شهادتین (اقرار به وحدانیت الله، و رسالت من) دعوت کن و چون شهادتین را گفتند، به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است؛ اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود. اگر این فرمان را پذیرفتند، از گرفتن اموال قیمتیِ آنها (به عنوان زکات) بپرهیز و از دعای مظلوم بترس؛ زیرا هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد».
شرح
مؤلف رحمه الله ماجرای مأموریت معاذ رضي الله عنه به سوی یمن را از زبان خودش نقل کرده است؛ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم، معاذ رضي الله عنه را در سال دهم هجری به یمن فرستاد و به او فرمود: «تو، نزد کسانی میروی که اهل کتاب هستند». و بدینسان او را از وضعیت مخاطبانش آگاه ساخت تا با آمادگی کامل نزدشان برود؛ زیرا آنها اهل کتاب بودند و دانش و اطلاعاتی داشتند که آنها را از مشرکان جاهل، متمایز میساخت. از اینرو کسی که میخواست آنان را دعوت دهد، باید آمادگی کامل میداشت تا سؤالهایشان را به نحو شایستهای پاسخ دهد و موقعیت و وضعیت آنها را درک کند و به بهترین شکل، با آنان به گفتگو بنشیند. سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به معاذ رضي الله عنه آموزش داد که در نخستین گام دعوت، آنها را به توحید و رسالت فرا بخواند؛ چنانکه به معاذ رضي الله عنه فرمود: «آنان را به گفتن شهادتین (اقرار به وحدانیت الله، و رسالت من) دعوت کن» تا اذعان کنند که تنها الله، شایستهی عبادت است و هیچ چیز و هیچ کس جز او، شایستهی عبادت و بندگی نیست و عبادت و پرستش غیرالله، باطل و مردود است. همانطور که الله جل جلاله میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٣٠﴾ [لقمان: ٣٠]
این، دلیل آنست که تنها الله، حق است و آنچه جز او میپرستند، باطل میباشد و الله ذات بلندمرتبه و بزرگ است.
و نیز گواهی دهند که محمد صلی الله علیه و آله و سلم، فرستادهی الله متعال است؛ یعنی پیامبریست که الله متعال، او را به سوی انسانها و جنها فرستاده و او را واپسین سفیر و فرستادهی خویش قرار داده است و هرکس به او ایمان نیاورد، بدون شک دوزخی خواهد بود.
آنگاه فرمود: «اگر این را پذیرفتند…». یعنی اگر شهادتین را گفتند، «به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است»؛ نمازهای پنجگانه، عبارتند از: ظهر، عصر، مغرب، عشا، و فجر (صبح). ناگفته نماند که نمازهای سنت یومیه، نماز وتر، و نیز نماز ضحی، واجب نیستند؛ ولی نمازهای عید و نماز کسوف که سببی عارضی دارند، واجبند.
سپس فرمود: «اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله، زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود». زکات، صدقهی واجبیست که از ثروتمند گرفته شده، به فقیر داده میشود. منظور از ثروتمند، در اینجا، کسیست که صاحبِ نصاب زکات است؛ اگرچه فقط دارای یک نصاب باشد. اینکه فرمود: «به فقیرانشان داده میشود»، دلیلیست بر اینکه اموال زکات، باید در میان فقیران هر منطقهای توزیع شود؛ زیرا در رابطه با اموال زکات منطقهی خود، در اولویت قرار دارند. از اینرو کسانی که زکات خود را به فقیران منطقهی خود نمیدهند و آن را به مناطق و حتی کشورهای دور میفرستند، اشتباه میکنند و مرتکب عملِ ناروایی میشوند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «زکات، از ثروتمندان آنها گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود». روشن است که نزدیکان، بیش از دیگران، سزاوارِ خیر و نیکی هستند و مستحقترند؛ چراکه آنها از مال و ثروت شما، آگاهند و میدانند که شما، ثروتمند هستید و اگر از ثروت شما بهرهای نبرند، چهبسا نسبت به شما کینه پیدا میکنند. لذا شما، خود سبب پیدایش کینه بودهاید. اگر نزدیکان شما نیازمند باشند و ببینند که شما به جای کمک به آنها، زکات خویش را به مناطق دور میفرستید، بیمِ آن میرود که به شما یا اموالتان آسیبی برسانند؛ از اینرو حکمت، چنین ایجاب میکند که فقیران نزدیک به خود را در اولویت قرار دهید.
سپس فرمود: «اگر این پذیرفتند»، یعنی اگر موافقت کردند که زکات دهند، «از گرفتن اموالِ قیمتی ِ آنها (به عنوان زکات) حذر کن»؛ بلکه اموال متوسطِ آنان را به عنوان زکات بپذیر. به عبارت دیگر: در گرفتن زکات، نه کوتاهی کن و نه ستم؛ بلکه عادلانه، زکات بگیر؛ زیرا اگر بهترین اموال آنان را به عنوان زکات تصرف کنی، در حقشان ستم نمودهای و این، باعث خواهد شد که در حقّ تو بددعایی کنند. لذا «از دعای مظلوم بترس که هیچ مانعی میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد»؛ بلکه دعای مظلوم مستقیماً بالا میرود و الله متعال، آن را اجابت میکند. همین، شاهدِ موضوع است که مؤلف را بر آن داشته تا این حدیث را در این باب، ذکر کند؛ چراکه انسان باید از دعای مظلوم بترسد.
از این حدیث نکاتی برداشت میکنیم که پارهای از آنها با موضوعِ این باب، مرتبط است و پارهای هم به موضوعهای دیگری، اشاره دارد. پیش از همه لازم است بدانیم که کتاب و سنت نازل شدهاند تا معیار قضاوت دربارهی اختلافات مردم باشند. دادههای شرعی و الفاظی که در متن کتاب و سنت آمده، با اشاره یا در لفظ و ظاهر و نیز در معنا و مفهوم، حاوی نکاتی هستند که الله متعال به برخی از مردم، فهم دقیقی دربارهی آنها عنایت میکند و بدینسان نسبت به عمنوعان خود از این فضیلت و امتیاز برخوردار میشوند که فهم دقیقی از کتاب و سنت داشته باشند؛ از اینرو ابوجحیفه رضي الله عنه، از علی بن ابیطالب رضي الله عنه پرسید: آیا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چیزِ خاصی به شما داد که به دیگران نداده باشد؟ علی رضي الله عنه پاسخ داد: خیر؛ جز فهمی که الله متعال، به برخی از بندگانش در شناخت قرآن عنایت میکند و آنچه در این صحیفه است. ابوجحیفه رضي الله عنه پرسید: در این صحیفه، چیست؟ علی رضي الله عنه فرمود: «الْعَقْلُ وَفَكَاكُ الأَسِيرِ وَأَنْ لا يُقْتَلَ مُسْلِمٌ بِكَافِرٍ»؛([۲]) یعنی: «احکام دیه (خونبها)، آزاد کردن اسیر، و اینکه مسلمان، در قبال کافر کشته نمیشود».
میخواهم بدین سخنش استناد کنم که فرمود: جز فهمی که الله متعال دربارهی قرآن کریم به برخی از بندگانش عنایت میفرماید. لذا مردم در زمینهی فهم قرآن، با هم فرق میکنند؛ از اینرو هر دانشجو، پژوهشگر و طالبِ علمی، باید برای فهم دقیق کتاب و سنت و استنباط احکام و مسایلی که در آنها وجود دارد، همهی سعی خویش را بهکار گیرَد؛ زیرا کتاب و سنت، همانند چشمهی ناب و گواراییست و استنباط مسایل از آنها، به این میماند که انسان، از این منبع ناب، آب بردارد؛ برخی، از این چشمهی ناب، آب فراوان برمیدارند و برخی هم، آبِ کمی در ظرفِ خود میریزند.
از این حدیث که حاوی رهنمودهای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به معاذ رضي الله عنه میباشد، نکاتی برداشت میکنیم که پارهای از آنها عبارتند از:
یکم: وجوب ارسال دعوتگران به مناطق مختلف؛ این، وظیفهی ولی امر است که دعوتگرانی به مناطق مختلف بفرستد؛ لذا زمامدار مسلمانان، وظیفه دارد دعوتگران را به مناطقی بفرستد که در آنجا نیاز بیشتری به دعوت احساس میشود تا مردم را به سوی دین الله عزوجل فرابخوانند؛ زیرا این، روشیست که پیامبر اسلام، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم و سایر پیامبران الاهی فراروی ما قرار دادهاند.
دوم: کسی که برای دعوت اعزام میشود، باید از وضعیت کسانی که نزدشان میرود، اطلاعات کافی داشته باشد تا با آمادگی کامل نزدشان برود و آنان را در همان جایگاهی قرار دهد که دارند؛ نه اینکه آنها را بدون آمادگیِ قبلی، دعوت دهد؛ زیرا ممکن است مخاطبانش پرسشها یا شبهاتی مطرح کنند که او آمادگی پاسخگویی به آنها را نداشته باشد و در نتیجه، دعوتش دچار مشکل شود و این، برای دعوت زیانبار است.
سوم: نخستین امری که باید مردم را به آن دعوت داد، این است که گواهی دهند معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد، فرستادهی اوست. لذا همان ابتدای دعوت، به کافران نمیگوییم: شرابخواری را ترک کنید یا دست از عملِ زنا بکشید، یا ربا نخورید. این، اشتباه است. ابتدا اصول و زیرساختهای اسلام را مطرح کنید و سپس به فروع بپردازید؛ یعنی ابتدا به توحید و پذیرش رسالت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم دعوت دهید و قبل از همه چیز از آنها بخواهید که شهادیتن را بگویند و سپس به توضیح ارکان اسلام بپردازید.
چهارم: اگر مخاطبِ شما، حرفِ شما را میفهمد، نیازی به شرح و توضیح نیست و همین کافیست که از او بخواهید که شهادتین را بر زبان بیاورد؛ زیرا معنایش را میداند؛ اما اگر معنای شهادتین را نمیداند، باید برایش معنای شهادتین را توضیح دهیم تا با شناخت و آگاهی از حقیقت توحید و رسالت، مسلمان شود؛ زیرا الفاظ، زمانی سودمند است که با فهم و شناخت باشد. از اینرو الله متعال، هر پیامبری را به زبان قومش فرستاد تا بفهمند که چه میگوید. بنابراین اگر کسی که دعوتش میدهیم، مفهوم «لاإلهإلاالله» را نمیداند، برایش توضیح میدهیم که لاإلهإلاالله، یعنی هیچ معبود برحقی جز الله وجود ندارد و هر چیز و هرکسی که جز الله پرستش شود، باطل است. بدینسان درمییابد که عبادت، فقط مخصوص الله، یگانه معبودِ راستین است. همانطور که الله متعال میفرماید:
﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدۡعُونَ مِن دُونِهِ ٱلۡبَٰطِلُ وَأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡكَبِيرُ ٣٠﴾ [لقمان: ٣٠]
این، دلیل آنست که تنها الله، حق است و آنچه جز او میپرستند، باطل میباشد و الله ذات بلندمرتبه و بزرگ است.
همچنین فقط اقرار زبانی به اینکه محمد، فرستاده الله است، کافی نیست. لذا حقیقت و مفهوم عبارت «محمدٌ رسولُالله» را برایش توضیح میدهیم. به عنوان مثال: میگوییم: محمد همان شخصیست که الله متعال، او را از میان طایفهی «بنیهاشم» برانگیخت تا مردم را از تاریکیها به سوی نور، رهنمون شود؛ الله عزوجل او را با برنامهی هدایت و دین حق فرستاد. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نیز به وظیفهی خود عمل کرد و راه نیک و بد را به مردم نشان داد و آنها را به سوی رستگاری فراخواند. او، پیامبریست که باید از او اطاعت کنیم و راه و شیوهی او را در پیش بگیریم و از آنچه که منع کرده است، پرهیز نماییم.
این نکته را هم توضیح میدهیم که محمد صلی الله علیه و آله و سلم، فرستادهی خداست، نه خدا. او دروغگو نبود؛ بلکه بندهای بود که خود، الله را عبادت میکرد؛ از اینرو نباید او را عبادت و پرستش نماییم؛ و نیز پیامبری بود که نباید انکارش کنیم.
پنجم: مهمترین رکن اسلام پس از شهادتین، نماز است؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «و چون شهادتین را گفتند، به آنها خبر بده که الله، در شبانهروز پنج نماز بر آنان فرض کرده است». لذا درمییابیم که نمازِ «وتر» واجب نیست؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این نماز را ذکر نکرد. قول راجح، همین است؛ اگرچه برخی از علما، نماز وتر را واجب دانستهاند و برخی هم گفتهاند: اگر کسی به قیام یا نماز شب عادت داشته باشد، نماز وتر، بر او واجب است و در غیر این صورت، نماز وتر بر او واجب نیست. البته همانطور که گفتم: قول راجح، این است که نماز وتر، واجب نیست؛ زیرا اگر واجب بود، رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم این نکته را بیان میکرد.
ششم: زکات، واجب است و پس از شهادتین و نماز، سومین رکن اسلام بهشمار میرود؛ از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله، زکات را بر آنان فرض نموده که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود».
هفتم: زکات، در مال انسان واجب است، نه در ذمهی شخص؛ اگرچه با خودِ شخص نیز بیارتباط نیست.([۳]) از این مسأله، مسایل دیگری نیز منشعب میشود؛ از جمله اینکه اگر مبنای وجوب زکات، وضعیتِ شخص باشد، زکات، بر کسی که بدهکار است، واجب نخواهد بود؛ زیرا بدهی، یک مسؤولیت شخصیست و وقتی ذمه یا مسؤولیت شخص را محل زکات بدانیم، بر کسی که بدهی و دارایی او برابر است، زکات واجب نیست. البته دیدگاه صحیح، این است که زکات، به مالِ شخص تعلق میگیرد؛ زیرا الله متعال فرموده است:
﴿خُذۡ مِنۡ أَمۡوَٰلِهِمۡ صَدَقَةٗ﴾ [التوبة: ١٠٣]
بخشی از اموالشان را به عنوان زکات بگیر.
و در این حدیث، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به معاذ رضي الله عنه فرمود: «به آنها اعلام کن که الله، زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده است».
هشتم: زکات، بر فقیر واجب نیست؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «(زکات) از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود». البته منظور از ثروتمند در اینجا، این نیست که حتماً میلیونر باشد؛ بلکه همینکه دارای نصاب زکات باشد، ثروتمند محسوب میشود و زکات بر او واجب است.
نُهم: زکات هر منطقهای در میان فقیران همان منطقه، توزیع میشود؛ زیرا در این حدیث آمده است: «و به فقیرانشان داده میشود». لذا فقیران هر منطقهای، در رابطه با اموال زکاتِ آن منطقه، در اولویت قرار دارند. حتی برخی از علما گفتهاند: در صورتی که در منطقهای مستحقان زکات وجود داشته باشند، انتقال اموال زکات از آن منطقه به مناطق دیگر، حرام است؛ زیرا فقیران آن منطقه، به ثروتِ ثروتمندان آنجا یا به کمکهای آنان چشم دوختهاند و اگر به خواستهی خود نرسند، چهبسا به چپاول اموال ایشان روی بیاورند. لذا از آنجا که اینها مستحقترند و در اولویت قرار دارند، باید این نکته را رعایت کنیم و زکاتِ اموالمان را به مناطق دیگر نفرستیم. در حدیث، واژهی «صدَقَة» آمده که منظور، همان زکات است؛ یعنی پرداختن سهمی که الله متعال در اموال زکات، واجب نموده است. علت نامگذاری صدقه به این نام، این است که بیانگر صداقتِ بخشندهی آن است؛ زیرا انسان، به مال و ثروت، میل و رغبت دارد. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَتُحِبُّونَ ٱلۡمَالَ حُبّٗا جَمّٗا ٢٠﴾ [الفجر: ٢٠]
و به مال و ثروت، محبت و دلبستگی زیادی دارید.
انسان، فقط بهخاطر چیزی که بیشتر دوست دارد، از علایق و دلبستگیهای خود میگذرد. لذا وقتی انسان، از مال خود بهخاطر الله عزوجل صدقه میدهد، این، دلیلی بر صداقت ایمان اوست.
در این حدیث، آمده است: «(زکات) از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود». لذا چنین برداشت میکنیم که ولی امر، زکات را از ثروتمندان (صاحبان نصاب زکات) دریافت میکند و در مواردی که در قرآن، بیان شده است، مصرف مینماید. و چون زمامدار مسلمانان یا نمایندهی او یا ارگان جمعآوری زکات، این کار را انجام داد، زکات شخص ادا شده است؛ یعنی همینکه زکاتش را به ولی امر یا نمایندهی او یا نهاد جمعآوری زکات، پرداخت نمود، دیگر، مسؤول نیست و وظیفهی شرعی خود در قبال زکات را انجام داده است. بنابراین، اگر کسی بگوید: من، به اینها اطمینان ندارم و از این میترسم که زکات اموالم را بگیرند و در جای آن، مصرف نکنند؛ به او میگوییم: وقتی زکات اموال خویش را بدهی، دیگر، مسؤول نخواهی بود؛ چه آنها مطابق مواردی که در قرآن ذکر شده است، این اموال را هزینه نمایند و چه در این امر، کوتاهی یا خیانت کنند. ناگفته نماند که امام احمد رحمه الله گفته است: اگر زکاتدهنده، دریابد که ولی امر، زکات را درست و مطابق مواردی که در قرآن ذکر شده، مصرف نمیکند، نباید زکات مالش را به چنین کسی بدهد؛ مگر اینکه ولی امر (یا نمایندهاش) او را مجبور سازد. لذا در چنین حالتی، یعنی در حالتِ اجبار، زکاتِ اموالِ این شخص، ادا شده است. بنابراین، نتیجه میگیریم که در چنین حالتی اشکالی ندارد که انسان بخشی از اموالش را مخفی نماید و خود، نسبت به پرداخت زکاتش اقدام کند.
فرض کنیم ولی امر بیش از حدِ زکات، در اموال مردم تصرف میکند؛ یعنی بیش از مقداری که بر آنها واجب است، زکات میگیرد؛ این، ظلم و نارواست. ولی صاحبِ مال، همچنان از ولی امر اطاعت کند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «اسْمَعْ وَأَطِعْ وَإِنْ ضَرَبَ ظَهْرَكَ وَأَخَذَ مَالَكَ»؛([۴]) یعنی: «حرفشنوی و اطاعت نما؛ هرچند تو را بزند و اموالت را غصب کند».
همچنین اگر ولی امر، کمتر از حدّ واجب زکات بگیرد، بر صاحبِ مال، واجب است که باقیماندهی زکاتش را بپردازد و نگوید: ولی امر، همین مقدار را از من گرفت؛ پس، ذمه از من برداشته شده است. یعنی اگر زکات مالش، دویست و پنجاه هزار تومان باشد و ولی امر، فقط دویست هزار تومان بگیرد، باید پنجاه هزار تومان باقیمانده را بپردازد.
دهم: مصرف زکات، در یکی از مواردِ مصرف آن، جایز است. الله متعال، موارد مصرف زکات را چنین بیان فرموده است:
﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱلۡعَٰمِلِينَ عَلَيۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِي ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِينَ وَفِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِۖ فَرِيضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٞ ٦٠﴾ [التوبة: ٦٠]
زکات، ویژهی نیازمندان، و مستمندان، و کارگزاران زکات و کسانیست که باید از آنان دلجویی شود و نیز در راه آزاد کردن بردگان، و کمک به بدهکاران و مجاهدانِ راه الله و در راه ماندگان میباشد که به عنوان فریضهای از سوی الله (صادر شده) است. و الله، دانای حکیم است.
لذا اشکالی ندارد که زکاتدهنده، زکاتش را به بخشی از این موارد بدهد و حتی میتواند زکاتش را به یکی از اینها بپردازد؛ یعنی اگر کسی، همهی زکاتش را به فقیری بدهد، درست است. به عنوان مثال: شخصی، ده میلیون تومان بدهی دارد و زکات مالِ شما نیز ده میلیون تومان میشود؛ میتوانید زکات مالِ خود را به او بدهید.
این آیه، موارد مصرف زکات را منحصراً ذکر کرده و این، بدین معناست که هزینه کردن اموال زکات، در سایر موارد، جایز نیست. البته واجب نیست که زکات مال خود را بخشِ بر همهی این موارد کنید یا در میان سه مورد از هر یک از این گزینهها تقسیم نمایید. همانطور که در حدیث مذکور آمده است، اگر همهی زکات اموالتان را به یک مورد از هر یک از این گزینهها اختصاص دهید، درست است.
پیشتر این نکته را یبان کردیم که زکات هر منطقهای باید در همان منطقه مصرف شود؛ مگر اینکه مصلحت یا نیاز شدیدتر، در سایر مناطق باشد. در هر حال نباید زکات منطقهای را که در آن افراد مستحق وجود دارند، به مناطق دیگر منتقل نماییم.
یازدهم: این حدیث، بیانگر حرام بودن ظلم و ستم است و نشان میدهد که والی یا کارگزار زکات، حق ندارد بیش از مقدار زکاتی که بر مردم واجب است، زکات بگیرد و اموالشان را مصادره نماید؛ از اینرو پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به معاذ رضي الله عنه فرمود: «از گرفتن اموال قیمتیِ آنها (به عنوان زکات) بپرهیز».
دوازدهم: دعای مظلوم، پذیرفته میشود؛ «زیرا هیچ مانع و حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد».
سیزدهم: هر کسی باید بهشدت از ظلم و ستم بپرهیزد و از دعای مظلوم بترسد؛
چراکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «و از دعای مظلوم بترس که هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد».
([۱]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (۱۳۹۵، ۱۴۵۸)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۹.
([۲]) صحیح بخاری، ش: (۱۱۱، ۳۰۴۷، ۶۹۰۳، ۶۹۱۵) بهنقل از علی رضي الله عنه.
([۳]) یعنی زکات، یک حکمِ مالیِ مستقل از معاهدات شخصیست که به مالِ ثروتمند (صاحب نصاب) تعلق میگیرد و مانندِ نماز نیست که انسان، باید خودش، آن را انجام دهد و مسؤولیت نماز، بهطور مستقیم، متوجه هر مسلمانیست؛ در زکات، وضعیت مالی شخص، مبنا قرار میگیرد و مبنایِ وجوبِ زکات، این است که شخصی، دارای نصاب زکات باشد. اگر چه وضعیت شخصیِ او نیز لحاظ میشود. به عنوان مثال: اگر شخصی، از پرداختِ زکات خود سر باز زند، و ولی امر یا نمایندهی او یا یکی از نزدیکان این شخص، بهاجبار، زکات اموالش را جدا کند، زکاتِ اموالش ادا نشده است. و این، لحاظ کردنِ وضعیت شخص یا مسؤولیت وی در قبال زکات است؛ گرچه مبنای وجوب زکات نیست. [مترجم]