۱۸۷- الثَّاني: عَنْ جرير بْنِ عبدِ الله رضي الله عنه قال: بَايَعْتُ رَسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم عَلى: إِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَالنُّصْحِ لِكلِّ مُسْلِمٍ. [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: جریر بن عبدالله رضي الله عنه میگوید: با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر اقامهی نماز، ادای زکات، و خیرخواهی برای هر مسلمان، بیعت کردم.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۵۷؛ و صحیح مسلم، ش: ۵۶.
۱۸۷- الثَّاني: عَنْ جرير بْنِ عبدِ الله رضي الله عنه قال: بَايَعْتُ رَسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم عَلى: إِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ، وَالنُّصْحِ لِكلِّ مُسْلِمٍ. [متفقٌ عليه]([۱])
ترجمه: جریر بن عبدالله رضي الله عنه میگوید: با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر اقامهی نماز، ادای زکات، و خیرخواهی برای هر مسلمان، بیعت کردم.
شرح
مؤلف رحمه الله، از جریر بن عبدالله رضي الله عنه نقل کرده که گفته است: «با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر اقامهی نماز، ادای زکات، و خیرخواهی برای هر مسلمان، بیعت کردم». در این روایت به سه مورد تصریح شده است؛ یک مورد، حقّ خاص و ویژهی الله عزوجل میباشد و یک حق، ویژهی همنوعان انسان و حقی دیگر، میان الله و بندگانش مشترک است. نماز، حقِ ویژهی پروردگار متعال میباشد. اقامهی نماز، بدین معناست که انسان، آن را به بهترین شکل ادا کند و اوقات نماز را رعایت نماید و ارکان، واجبات، و شرایط نماز را بهجای آورَد و مستحبات آن را بهطور کامل انجام دهد؛ البته دربارهی مردان، یک نکتهی دیگر نیز وجود دارد؛ اینکه نمازشان را با جماعت بخوانند. و هرکس بدون عذر، در نماز جماعت شرکت نکند، گنهکار میشود و برخی از علما، مانند امام ابوالعباس حرانی رحمه الله بر این باورند که اگر کسی بدون عذر شرعی، نمازش را بهتنهایی و بدون جماعت بخواند، نمازش باطل است و از او پذیرفته نمیشود؛ ولی جمهور علما نمازش را درست و خودش را گنهکار میدانند. و همین دیدگاه، درست است؛ یعنی کسی که بدون عذر، نماز جماعت را ترک کند، نمازش درست است و خودش، گنهکار. قول راجح، و دیدگاه مشهور در مذهب امام احمد رحمه الله، همین است و جمهور علما، نماز جماعت را واجب دانستهاند.
از دیگر مصادیق و مفاهیم اقامهی نماز، خشوع در نماز است؛ خشوع، یعنی حضور قلب و اینکه نمازگزار در آنچه که میخواند و انجام میدهد، بیندیشد. خشوع، اهمیت فراوانی دارد؛ زیرا نماز بدون خشوع، مانند پیکر بدون روح است. نمازی که بدون حضور قلب خوانده میشود و قلب نمازگزار، در نماز به این سو و آن سو میرود، نماز بیروحیست که در حرکتهای بدنی، خلاصه میشود؛ اما اگر نمازگزار، با حضور دل نماز بخواند، خود را در برابر الله عزوجل احساس مینماید و با این احساس نماز میخواند که با پروردگارش راز و نیاز میکند و با ذکر و دعا به او تقرب میجوید. این، مغز و روح نماز است.
دومین پیمانی که جریر رضي الله عنه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بست، دادنِ زکات به مستحقان آن بود؛ زکات، حقی مشترک میان الله و بندگان اوست. از آن جهت، حق الله متعال میباشد که آن را بر بندگانش فرض کرده و آن را جزو ارکان اسلام قرار داده است؛ حق مستحقان است، چون بهوسیلهی آن نیازشان تأمین میشود یا اهدافی که در فریضهی زکات، وجود دارد، برآورده میگردد.
و اما سومین موردی که در این روایت ذکر شده و شاهد مؤلف در این باب است، نصیحت و خیرخواهی برای همهی مسلمانان است؛ یعنی جریر رضي الله عنه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیعت کرد که خیرخواهِ هر مسلمانی باشد؛ چه آن مسلمان، نزدیک و خویشاوند باشد و چه دور و بیگانه؛ چه کوچک باشد و چه بزرگ؛ زن باشد یا مرد. کیفیت این خیرخواهی در حدیث بعدی، یعنی در حدیث انس رضي الله عنه آمده است. بدین صورت که انسان مسلمان هرچه برای خود میپسندد، برای برادر مسلمانش نیز بپسندد؛ و آنچه برای خود نمیپسندد، برای سایر مسلمانان نیز نپسندد. همچنین با آنان بهگونهای رفتار کند که دوست دارد با خودش به همان شکل رفتار شود.
در این حدیث، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از کسی که برای برادر مسلمانش چیزی را میپسندد که برای خویش نمیپسندد، نفی ایمان کرده است؛ منظور از نفی ایمان در این حدیث، نفی ایمان کامل است؛ نه اینکه آن شخص، بهکلی ایمان ندارد. یعنی ایمان هیچکس کامل نیست تا آنکه هرچه برای خود میپسندد، برای برادر همکیش خود نیز بپسندد.
گفته میشود: پس از اینکه جریر بن عبدالله بَجَلی رضي الله عنه با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیعت کرد که خیرخواهِ هر مسلمانی باشد، اسبی خرید و سپس دریافت که ارزش این اسب، بیشتر است؛ لذا نزد فروشنده بازگشت و به او گفت: قیمت اسبی که به من فروخته ای، بیش از این است و همان مبلغی را به او داد که به گمان او، قیمتِ آن اسب بود. و باز برای بار سوم بازگشت و به فروشنده گفت: اسب تو، بیش از این قیمت دارد و سرانجام، بابت اسبی که دویست درهم خریداری کرده بود، هشتصد درهم به فروشندهاش داد؛ زیرا او با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیعت کرد که خیرخواه همهی مسلمانان باشد. در عربی به معامله یا داد و ستد، «مبایعه» گفته میشود. البته بهطور خاص به هر پیمانِ دوجانبهای، «مبایعه» میگویند. همانطور که الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ ٱللَّهَ﴾ [الفتح: ١٠]
بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند، جز این نیست که با الله بیعت مینمایند
پس، بیعت، یعنی پیمان دوجانبه. و از آن جهت «بیعت» یا «مبایعه» نامیده شده است که دو طرفِ قرارداد، دستشان را برای بستن پیمان، دراز میکنند؛ گفتنیست: در زبان عربی به دستِ باز یا گشوده، «باع»، گفته میشود.