۱۸۶- فَالأَوَّل: عن أَبِي رُقيَّةَ تَميمِ بنِ أَوْس الدَّارِيِّ رضي الله عنه أَنَّ النَّبِيَّ صلی الله علیه و آله و سلم قَالَ: «الدِّينُ النَّصِيحَةُ» قُلْنَا: لِمَن؟ قَالَ «لِلَّه وَلِكِتَابِهِ ولِرسُولِهِ وَلأَئمَّةِ المُسْلِمِينَ وَعَامَّتِهِمْ». [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابورقیه، تمیم بن اوس داری رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دین، نصحیت و خیرخواهیست». گفتیم: برای چه کسی؟ فرمود: «برای الله، و برای کتابش، و برای پیامبرش و برای پیشوایان مسلمانان و عموم آنها».
شرح
مؤلف رحمه الله، سه حدیث در باب «نصیحت و خیرخواهی» ذکر کرده که نخستین حدیث، از تمیم بن اوس داری رضي الله عنه است؛ تمیم رضي الله عنه میگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «دین، نصیحت و خیرخواهیست». و این را سه بار تکرار کرد تا مخاطبان یا شنوندگانش، بیشتر به این موضوع توجه کنند. راوی میگوید: عرض کردیم: برای چه کسی؟ فرمود: «برای الله، و کتابش، و پیامبرش و برای پیشوایان مسلمانان و عموم آنها». و بدینسان نصحیت و خیرخواهی را برای پنج مورد، ذکر نمود.
نصیحت و خیرخواهی برای الله عزوجل بدین معناست که برای او اخلاص داشته باشیم و از روی محبت و تعظیمش، او را عبادت کنیم؛ زیرا بنده، از روی علاقه و محبت، پروردگارش را عبادت میکند و به دستورهایش عمل مینماید تا به محبت او دست یابد و نیز برای تعظیم الله عزوجل و از ترس او، از کارهای حرام دوری میکند.
یکی از مصادیق یا نشانههای نصیحت برای الله متعال، این است که انسان با زبان، قلب و سایر اندام خویش ذکر پروردگارش را بگوید. ذکر قلب، حد و اندازهای ندارد و انسان میتواند در همه حال و هرجا که بخواهد، الله را با قلب خویش یا در دلش یاد کند؛ زیرا در هر چیزی نشانهای بر یگانگی، عظمت و قدرت پروردگار متعال وجود دارد و انسان میتواند در آفرینش آسمانها و زمین، و در شب و روز بیندیشد و به تدبر و تفکر در نشانههای الهی، مانند ماه و خورشید و ستارگان، و کوهها، درختان، و جانوران و دیگر آفریدههای الله بپردازد و این، یعنی ذکر و یاد قلبی.
یکی دیگر از مصادیق نصحیت برای الله عزوجل، این است که انسان نسبت به الله و دین او غیرت داشته باشد؛ یعنی نسبت به شکستن محارم الهی یا ترک دستورهایش بیتفاوت نباشد؛ چنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هیچگاه بهخاطر خودش انتقام نمیگرفت، مگر اینکه حریم شریعت الهی پایمال میشد؛ از اینرو انسان باید نسبت به پروردگارش غیرت داشته باشد و اگر کسی را دید که به الله ناسزا میگوید یا الله را مسخره میکند، غیرت بورزد و در صورت امکان، حسابش را برسد و او را بکشد.
این هم جزو نصیحت و خیرخواهی برای الله عزوجل میباشد که انسان از دینی که پروردگار متعال برای بندگانش نازل کرده است، دفاع کند و نیرنگ باطلگرایان و اهل باطل را از آن دور نماید و در برابر ملحدان بیبند و باری که دین را سدی در برابر آزادی و لاابالیگری خویش میپندارند، بایستد. حقیقت، این است که دین، انسان را مقیّد به اطاعت و بندگی الله عزوجل میگرداند و هرکس به دین الله مقید نباشد، اسیر و دربند شیطان میگردد و در مسیر او قرار میگیرد؛ زیرا نفس انسان به هر سو میل دارد و تا به خواستههای خود نرسد، آرام و قرار نخواهد داشت؛ و خواستههای نفسانی، پایانناپذیر است. البته برخی از این امیال و خواستههای انسان، در جهت نیک و برخی هم در جهت نادرست قرار دارد و این، خودِ ما انسانها هستیم که باید امیال و اهداف خویش را در راستای درست قرار دهیم. ابنالقیم رحمه الله در «نونیه» چه خوب سروده است:
هربوا مِنَ الرقِّ الذي خُلِقُوا له وبلوا بِرِقِّ النَّفس والشیـطانِ
«از بندی که برای آن آفریده شدهاند، گریختند و در بندِ نفس و شیطان قرار گرفتند».
قیدی که برای آن آفریده شدهایم، همان هدفیست که الله متعال، ما را برای آن خلق کرده است؛ یعنی عبادت و بندگی الله عزوجل. چنانکه خود میفرماید:
﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ ٥٦ مَآ أُرِيدُ مِنۡهُم مِّن رِّزۡقٖ وَمَآ أُرِيدُ أَن يُطۡعِمُونِ ٥٧﴾ [الذاريات: ٥٦، ٥٧]
و انسانها و جنها را تنها برای این آفریدم که مرا عبادت و پرستش نمایند. از آنان هیچ روزی و رزقی نمیخواهم و خواهان این نیستم که به من خوراک بدهند.
اما بندگان الله، از این قید که کمال سعادت و آزادیست، گریختند و در بندِ نفس و شیطان قرار گرفتند.
نفس، انسان را در بند خویش قرار میدهد و خواستهها و امیال خود را بر او تحمیل میکند تا آنکه انسان، تابع نفس میگردد و چون نفس انسان بر او غالب شود، عقل و هوش از سرش میرود.
در هر حال، انسان عاقل به بندگی الله عزوجل تن میدهد، نه به بندگی نفس و شیطان؛ و بدینسان خود را از بندهایی که جز زیان، هیچ سودی برایش ندارد، میرهاند.
یکی از نمونههای نصیحت و خیرخواهی برای الله عزوجل این است که انسان، به ترویج و گستراندن دین الله در میان بندگانش بپردازد؛ زیرا این، همان کار سترگیست که پیامبران الهی انجام میدادند؛ یعنی دعوت به سوی الله. آنها دعوتگرانی بودند که به سوی الله متعال فرا میخواندند. چنانکه الله متعال دربارهی آنها میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ فَمِنۡهُم مَّنۡ هَدَى ٱللَّهُ وَمِنۡهُم مَّنۡ حَقَّتۡ عَلَيۡهِ ٱلضَّلَٰلَةُۚ﴾ [النحل: ٣٦]
در هر امتی پیامبری (با این پیام) فرستادیم که الله را عبادت و پرستش کنید و از معبودان باطل دوری نمایید. الله، گروهی از امتها را هدایت نمود و برخی از آنان سزاوار ضلالت و گمراهی شدند.
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم این نکته را بیان فرمود که نصیحت و خیرخواهی برای کتاب الله، یکی دیگر از مفاهیم یا مصادیق خیرخواهی در دین است. و این، شامل قرآن و کتابهای الهی پیش از آن میشود. خیرخواهی برای کتابهای الهی، بدین معناست که اخبارش را تصدیق کنیم. در این میان، وضعیت قرآن کاملاً روشن است؛ زیرا قرآن کریم، بهتواتر به ما رسیده و جای هیچ شک و تردیدی در صحت و درستی آن وجود ندارد و الله متعال، آن را از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا کنون از هرگونه تحریفی حفظ کرده است تا اینکه الله عزوجل آن را در آخر زمان، به سوی آسمان بالا میبرد؛ اما کتابهای پیشین، دچار تحریف و دگرگونی شده است و ما وظیفه داریم به اصل آن، به عنوان کتابهای الهی ایمان داشته باشیم و اخبار درست آن را که دلیلی بر صحتش در متون دینی ما وجود دارد، بپذیریم. البته تنها به آن دسته از احکام و دستورهای کتابهای پیشین عمل میکنیم که دلیل واضح و روشنی بر صحت آنها در دین و آیین ما وجود دارد.
یکی از نمونههای خیرخواهی برای کتاب الله، این است که انسان، از قرآن در برابر کسانی که میخواهند آن را تحریف لفظی یا معنوی کنند، دفاع نماید یا به دفاع از قرآن در کسانی برخیزد که معتقدند قرآن، اضافه یا کم شده است؛ مانند اهل بدعت که ادعا میکنند قرآن، کم شده و قرآنی که بر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده، از قرآن موجود در میان مسلمانان، بیشتر بوده است! و بدینسان با اجماع مسلمانان مخالفت کردهاند. چون مسلمانان، اجماع دارند که هیچ چیزی از قرآن، کم نشده است و کسانی که چنین پنداری دارند، این فرمودهی الله متعال را تکذیب میکنند که فرموده است:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾ [الحجر: ٩]
بیگمان ما، قرآن را نازل کردهایم و بهطور قطع ما، خود نگهبان آن هستیم.
پس، الله عزوجل حفظ و نگهداری آن را بر عهده گرفته است و هرکس، ادعا کند که حتی یک حرف از قرآن کریم، کم شده، در حقیقت الله عزوجل را تکذیب کرده است و باید از این پندارِ کفرآمیز توبه کند و به سوی الله متعال بازگردد.
یکی از مصادیق نصیحت و خیرخواهی برای کتاب الله، این است که انسان، معانی و مفاهیم درست آن را بر اساس الفاظ و مفاهیم ظاهریِ آن و بهدور از تأویلهای نادرست یا تحریفهای معنوی، در میان مردم منتشر کند و چون در مجلسی مینشیند، به تبیین معانی و مفاهیم آیهای از آیاتِ کتاب الله، بپردازد و معانی آنها را برای مردم، توضیح دهد؛ بهویژه آیاتی که قرائت آن، رواج بیشتری در میان مسلمانان دارد؛ مانند سورهی «فاتحه» که قرائت آن، یکی از ارکان نماز برای امام و مقتدیست و هر مسلمانی در هر رکعت از نمازش، آن را میخواند و از اینرو شناختن معانی و مفاهیم آن، دارای اهمیت فراوانیست؛ لذا اگر کسی، معانی این سوره را برای مردم توضیح دهد، این، خود از مصادیق نصیحت و خیرخواهی برای کتاب الله بهشمار میرود.
این هم جزو مصادیق خیرخواهی برای کتاب الله است که معتقد باشیم الله متعال، بهطور حقیقی به وسیلهی این قرآن، با بندگانش سخن گفته است و کلام الهی، هم شامل حروف میشود و هم شامل معانی؛ و کلامش، حروفی بیمعنا یا مفاهیمی بدون حرف نیست. بلکه قرآن، کلامی لفظی و معنویست که الله عزوجل با آن سخن گفته و جبرئیل علیه السلام آن را از او دریافت کرده و سپس بر محمد صلی الله علیه و آله و سلم نازل نموده است. الله متعال میفرماید:
﴿وَإِنَّهُۥ لَتَنزِيلُ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ١٩٢ نَزَلَ بِهِ ٱلرُّوحُ ٱلۡأَمِينُ ١٩٣ عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ ١٩٤ بِلِسَانٍ عَرَبِيّٖ مُّبِينٖ ١٩٥﴾ [الشعراء : ١٩٢، ١٩٥]
و بىترديد اين قرآن، نازلشدهی پروردگار جهانيان است که روحالامين (جبرئیل) آن را به زبان عربی روشن و رسا بر قلبت نازل كرد تا از هشداردهندگان باشى.
الله متعال در این آیه بدین نکته تصریح کرده که جبرئیل علیه السلام قرآن را بر «قلب» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل نموده است؛ حال آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را با گوشهای خود میشنید؛ زیرا اگر سخنی که انسان میشنود، بر قلبش ننشیند، در وجودش جای نمیگیرد و انسان، آن سخن را از یاد میبرد؛ یعنی تنها چیزی در وجود انسان، ماندگار است که به قلبش برسد یا با چشم خود، آن را مشاهده کند و یا بر آن دست بکشد و احساسش نماید یا بوی آن را با بینیاش بشنود یا مزهاش را با دهان خویش بچشد؛ از اینرو الله متعال فرموده است:
﴿عَلَىٰ قَلۡبِكَ لِتَكُونَ مِنَ ٱلۡمُنذِرِينَ ١٩٤﴾ [الشعراء : ١٩٤]
(قرآن را) بر قلبت نازل کرد تا از هشداردهندگان باشی.
بنابراین، سخنان و تأویلهای نابهجا دربارهی قرآن و این پندار که قرآن، کلام حقیقی در لفظ و معنا نیست یا مخلوق است، هیچگونه همخوانی و سنخیتی با نصیحت و خیرخواهی برای کتاب الله ندارد؛ بلکه نصیحت و خیرخواهی برای کتاب الله، چنین ایجاب میکند آن را کلام حقیقی پروردگار در لفظ و معنا بدانیم.
یکی از مواردی که باید در نصیحت و خیرخواهی برای کتاب الله رعایت کنیم، این است که احترام آن را نگه داریم؛ مثلاً در حالت بیوضویی یا جنابت به آن دست نزنیم؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لا يَمَسَّ الْقُرْآنَ إِلَّا طَاهِرٌ»؛ یعنی: «کسی، جز در حالِ طهارت به قرآن دست نزند». یا از روی پوششی؛ زیرا کسی که از روی پوششی مانند پارچه، قرآن را برمیدارد، در واقع به آن دست نزده است. همچنین بهتر است، نه واجب که وقتی میخواهد از حفظ قرآن بخواند، وضو داشته باشد؛ زیرا این، احترام گذاشتن به قرآن است.
یکی دیگر از نمونههای خیرخواهی برای قرآن، این است که آن را در جایی نگذاریم که در معرض بیاحترامی باشد؛ مانند مکانهای آلوده یا در نزدیکی جاکفشی و امثال آن. لذا باید آن دسته از بچهها و دانشآموزانی را که کتابهای دینی و قرآن را بیپروا روی زمین یا در زبالهدانها میاندازند، از این کار زشت منع کنیم.
البته گذاشتن مصحف (قرآن) بر روی زمین پاک، جایز است و اشکالی ندارد؛ زیرا بیاحترامی به قرآن نیست. چنانکه برخی از نمازگزاران که از روی قرآن قرائت میکنند، هنگام سجده کردن، قرآن را در مقابل خود، روی زمین میگذارند؛ این، بیاحترامی به قرآن محسوب نمیشود و اشکالی ندارد. والله اعلم.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سومین نمونهی خیرخواهی در دین را خیرخواهی برای پیامبر برشمرد. نصیحت و خیرخواهی برای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شامل چند مورد میشود:
اول: ایمان کامل و همهجانبه به رسالتش و اینکه الله متعال، او را به سوی همهی بندگانش، عرب و غیرعرب و همهی انسانها و جنها فرستاده است. چنانکه به پیامبرش فرموده است:
﴿ وَأَرۡسَلۡنَٰكَ لِلنَّاسِ رَسُولٗاۚ﴾ [النساء : ٧٩]
و ما، تو را پیامآوری برای همهی مردم فرستادیم.
و نیز فرموده است:
﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِيَكُونَ لِلۡعَٰلَمِينَ نَذِيرًا ١﴾ [الفرقان: ١]
بس والا و بابركت است ذاتی كه قرآن را بر بندهاش نازل كرد تا بيمدهندهی جهانيان باشد.
همچنین فرموده است:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾ [الأنبياء: ١٠٧]
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
آیههای فراوانی در اینباره وجود دارد؛ لذا ایمان داریم که محمد صلی الله علیه و آله و سلم، فرستادهی الله به سوی همهی انسانها و جنهاست.
دوم: باید اخباری را که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آورده، تصدیق کنیم و بدانیم که او، صادق و مصدوق است؛ یعنی خبرهایی که آورده، راست و درست میباشد و مصدوق است، یعنی خبرهایی که بر او وحی شده، دروغ نیست؛ لذا نه خود، دروغ گفته و نه آنچه که بر او وحی شده، دروغ بوده است.
سوم: با صدق و اخلاص، از او پیروی کنیم؛ بهگونهای که پا از شریعتش فراتر نگذاریم و چیزی از آن نکاهیم و او را در همهی عبادتها، الگو و پیشوای خویش قرار دهیم؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم امام این امت است و باید از او پیروی کنیم و برای هیچکس درست نیست که از کسی جز او پیروی نماید، مگر اینکه آن شخص، دانشی از سنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نزد خود داشته باشد که نزد کسی جز او یافت نشود؛ در این صورت با اعتقاد به اینکه او، واسطهای میان ما و شریعت است، از او پیروی میکنیم؛ البته با در نظر گرفتن این نکته که آن شخص، در زمینهی دین و آیین، مستقل نیست؛ زیرا هیچکس جز رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در زمینهی شریعت، مستقل و قابل پیروی نمیباشد و علما، فقط حکمِ مبلّغ را دارند؛ چنانکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «بَلِّغُوا عَنِّي وَلَوْ آيَةً»؛([۲]) یعنی: «از طرف من تبلیغ کنید؛ گرچه یک آیه (یک مسأله) باشد».
چهارم: دفاع از شریعت او؛ یعنی یکی از نمونههای خیرخواهی برای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم این است که از شریعت او دفاع میکنیم تا کسی، از آن نکاهد یا چیزی به آن نیفزاید. لذا با کسانی که اقوال، افعال و عقاید جدیدی در دین پدید میآورند، مقابله میکنیم؛ زیرا بدعتها، همه یک گونهاند و همانطور که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «هر بدعتی، گمراهیست».([۳]) فرقی نمیکند که آن بدعت، گفتاری یا کرداری و یا عقیدتی باشد. هر سخن، یا عمل یا عقیدهای که بر خلاف رهنمودهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باشد، بدعت و گمراهیست؛ لذا همانگونه که اهل بدعت، با سنت مقابله میکنند، ما نیز بهوسیلهی سنت، در برابر بدعتهایشان میایستیم و بر اساس سنت و رهنمودهای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم با آنان، مقابله به مثل میکنیم و این، یکی از نمونههای بارز خیرخواهی برای رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم است.
پنجم: یکی دیگر از نمونههای خیرخواهی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این است که اصحاب و یارانش را دوست داشته باشیم و آنها را گرامی بداریم؛ زیرا ناگفته پیداست که دوست هر کسی، از همه به او نزدیکتر است؛ از اینرو اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بهترین نسل بشر بودند و هرکس به صحابه رضي الله عنهم دشنام بگوید یا با آنان دشمنی کند و یا از آنها بدگویی نماید، او، خیرخواه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیست؛ و اگر خود را دوستدار و خیرخواه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بداند، فقط مدعی و دروغگوست. مگر میشود کسی اصحاب رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را دشنام دهد و باز ادعا کند که من، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دوست دارم؟! حال آنکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «المَرءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِه، فَلْيَنْظُرْ أَحَدُكمْ مَنْ يُخَالِلُ»؛([۴]) یعنی: «هرکسی، بر دین و آیین دوست خویش است؛ پس هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی و همنشینی دارد». لذا مدعی دروغینی که به اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دشنام میدهد، در حقیقت به شخصِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ناسزا میگوید و بر دین و آیین او خرده میگیرد؛ زیرا این، صحابه رضي الله عنهم بودند که این دین و شریعت را به ما رساندهاند و اگر سزاوار بدگویی باشند، دیگر بر چه اساسی میتوانیم به دین و شریعتی که به ما رساندهاند، اطمینان کنیم؟! از اینرو دشنام دادن به صحابه رضي الله عنهم دشنام دادن به الله میباشد که برای پیامبرش و انتقال دین و آیین او به دیگران، کسانی را انتخاب کرد که سزاوار بدگویی و دشنام هستند! لذا یکی از نمونههای خیرخواهی برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این است که یارانش را دوست داشته باشیم و آنان را گرامی بداریم.
سپس رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم این نکته را بیان فرمود که نصیحت و خیرخواهی برای پیشوایان مسلمانان، یکی دیگر از مفاهیم یا مصادیق خیرخواهی در دین است. پیشوا، کسیست که مردم از او پیروی و فرمانبرداری میکنند. امامان یا پیشوایان مسلمانان، دو دستهاند: پیشوایان دینی که همان علما هستند؛ و پیشوایان حکومتی، یعنی حکام و فرمانروایان.
پیشوایی در دین، به دست علماست؛ از اینرو علما، امامان و پیشوایان دینیاند که مردم را به سوی کتاب الله و شریعتش رهبری میکنند. الله متعال، دعای بندگان نیک خود را اینگونه بیان فرموده است که میگویند:
﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا ٧٤﴾
[الفرقان: ٧٤]
پروردگارا! همسران و فرزندانمان را روشنی چشمانمان بگردان و ما را پيشواى پرهيزكاران قرار بده.
اینها، از الله متعال درخواست حکومت و ریاست نمیکنند؛ بلکه از او میخواهند که آن ها را پیشوای پرهیزگاران بگرداندإ زیرا بندگانِ پروردگار رحمان، خواهان پست و مقام، و ریاست و حکومت نیستند. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به عبدالرحمن بن سمره رضي الله عنه فرمود: «لا تَسْأَلِ الإِمَارَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ أُوتِيتَهَا عَنْ مَسْأَلَةٍ وُكِلْتَ إِلَيْهَا، وَإِنْ أُوتِيتَهَا مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ أُعِنْتَ عَلَيْهَا»؛([۵]) یعنی: «امارت را درخواست مكن؛ زيرا اگر پس از درخواست، به امارت برسي، به آن واگذار ميشوي (و در جریان امارت، تنها میمانی؛ و اگر بدون درخواست، به امارت برسي، الله تو را در جریان امارت، یاری خواهد کرد».
ولی بندگان پروردگار رحمان، از او درخواست میکنند که پیشوای پرهیزگاران باشند؛ یعنی خواهان امامت و پیشوایی در دین هستند و این، امامت ارزشمندیست که الله متعال دربارهاش میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَا مِنۡهُمۡ أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا لَمَّا صَبَرُواْۖ وَكَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يُوقِنُونَ ٢٤﴾
[السجدة : ٢٤]
و برخی از آنان را که شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند، پیشوایان (و پیشگامان خیر) گردانیدیم.
میبینیم که الله عزوجل در این آیه فرموده است: ﴿أَئِمَّةٗ يَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا﴾ یعنی: «آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما راهنمایی میکردند».
خیرخواهی برای پیشوایان دینی و علما، این است که مشتاق کسب علم از محضر آنها باشیم؛ زیرا آنها واسطهی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امتش هستند. الحمدلله که در دوران ما، وسایل کسب علم زیاد شده است و میتوانیم با ابزار گوناگون مانند کتاب، نوار، (نرمافزار) و امثال آن، به علم و دانشی که نزد علماست، دست یابیم و در این زمینه، نباید با عجله و شتاب عمل کنیم؛ بلکه کسب علم و دانش، به صبر و حوصله نیاز دارد؛ زیرا شتابزدگی در کسب دانش، انسان را در اشتباه میاندازد و ممکن است انسان، مطلبی را خوب درک نکند یا آن را اشتباه بفهمد. چنانکه الله متعال، این ادب را به پیامبرش آموخته و فرموده است:
﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦ إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨﴾ [القيامة: ١٦، ١٨]
(ای محمد! هنگام نزول قرآن) زبانت را برای تکرار آن، شتابزده حرکت مده. بیگمان گردآوری و (آسان کردن) قرائتش با ماست. پس هنگامی که خواندنش را (بر زبان جبرئیل) تمام کردیم، تو خواندنش را دنبال کن.
و سپس میفرماید:
﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ ١٩﴾ [القيامة: ١٩]
سپس توضیح و بیان آن با ماست.
بدینسان الله متعال، بیان و توضیح قرآن را بر عهده گرفته و به پیامبرش فرموده است که قرآن را فراموش نخواهد کرد؛ چون عدم تکرار، باعث میشود که انسان، برخی از جملهها را فراموش کند؛ اما الله عزوجل به پیامبرش فرمود: ﴿ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ﴾ یعنی: «سپس توضیح و بیان آن، با ماست».
یکی از نشانههای خیرخواهی برای علما، این است که انسان به عیبجویی از آنها نپردازد و در پی خطاها و لغزشهایشان نباشد؛ زیرا، علما، معصوم نیستند و گاه اشتباه میکنند. همهی انسانها، خطاکارند و بهترین خطاکاران، کسانی هستند که توبه مینمایند. طلاب و دانشجویان علوم دینی، باید بیش از دیگران اشتباههای استاد خویش را تحمل کنند و با رعایت ادب و احترام، اشتباهشان را به آنها تذکر دهند؛ زیرا چه بسیار استادانی که از شاگردان خود، بهره بردهاند و از طریق آنها متوجه اشتباههای علمی و عملی خود شدهاند و به بسیاری از خطاهای خویش پی بردهاند؛ زیرا انسان و جنس بشر، دچار اشتباه میشود؛ اما مهم این است که در پی عیوب دیگران و عیبجویی از آنها نباشد. در حدیثی آمده است: «يَا مَعْشَرَ مَنْ آمَنَ بِلِسَانِهِ وَلَمْ يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِی قَلْبِهِ، لَا تُؤذُوا الْمُسْلِمِينَ وَلَا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِهِمْ، فَإِنَّهُ مَن تتبع عَوْرَاتِهِمْ، فضحهُ اللّهُ وَلَوْ فِي بَيْتِ أمِّهِ»؛ یعنی: «ای کسانی که به زبان ایمان آوردهاید و هنوز، ایمان در دلهایتان وارد نشده است! مسلمانان را میازارید و در پی عیبجویی و ریختن آبروی آنها نباشید؛ بهیقین هرکس در پی ریختن آبروی برادرش باشد، الله متعال او را رسوا میگرداند؛ اگرچه در خانهی مادرش باشد». این، دربارهی عموم مسلمانان است؛ پس کسی که از علما، غیبت و بدگویی میکند، چگونه خواهد بود؟!
کسانی که با ریزبینی از علما عیبجویی میکنند تا آن را در میان مردم بیان نمایند، فقط نسبت به علما، بد نمیکنند؛ بلکه هم به شخصیت علما بد میکنند و هم به علم و دانشی که در سینهی آنهاست و هم به آیین و شریعتی که تنها از سوی علما، قابل یادگیریست؛ زیرا اگر علما بدنام شوند، دیگر هیچکس به آنها اعتماد نمیکند و اگر از عیوب علما باخبر شوند، دیگر جایی برای اعتماد به علما باقی نمیماند؛ حال آنکه بسیاری از این عیوب، ساخته و پرداختهی افراد مغرض است. وقتی مردم، به علما بدبین شوند، به علم و دانش آنها نیز بدبین میگردند و این، جنایت و ستم بزرگی در حق شریعت و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است.
لذا یکی از مصادیق خیرخواهی برای علما و پیشوایان دینی، این است که از آبروی آنها دفاع کنیم و تا آنجا که میتوانیم عیوب آنها را فاش نسازیم؛ بلکه اشتباهشان را به خودشان تذکر دهیم و اگر سخنی دربارهی آنها میشنویم، بهدور از سخنچینی، اصل قضیه را از آنها بپرسیم؛ زیرا ممکن است آنچه شنیدهایم، بیاساس باشد؛ چنانکه دربارهی خود ما نیز زیاد پیش میآید که سخنان نادرستی از ما نقل میکنند؛ چون برخی از مردم برای تأیید خواستهها و امیال درونی خود، آنچه را که دوست دارند، به عالمی نسبت میدهند که در میان مردم محبوبیت فراوانی دارد و مردم، حرفش را میپذیرند؛ حال آنکه وقتی موضوع را از آن عالم میپرسیم، میگوید: من، هرگز چنین سخنی نگفتهام. و گاه ممکن است برداشت برخی از مردم، از سخن یک عالم، نادرست باشد و همان برداشت نادرست را به نام آن عالم به دیگران منتقل کنند.
در هر حال، نصیحت و خیرخواهی برای علما چنین ایجاب میکند که در پی عیبجویی از هیچ عالمی و ریختن آبرویش نباشیم؛ بلکه همواره سعی کنیم عذری برایش بیابیم. اشکالی ندارد که با خودش تماس بگیریم و اصل موضوع را از او بپرسیم تا مطمئن شویم که آیا آنچه شنیدهایم، درست است یا خیر؟ وقتی با خودش تماس بگیریم، چهبسا اصل موضوع برای ما روشن میشود یا با توضیحات آن عالم، درمییابیم که برداشت ما اشتباه بوده است یا برعکس، آن عالم، خود به اشتباهی که بر او پوشیده بوده، پی میبرد و بدینسان کار درست و شایستهای انجام دادهایم؛ چنانکه نخستین پیشوای این امت پس از رسولخدا صلی الله علیه و آله و سلم، یعنی ابوبکر صدیق رضي الله عنه در نخستین خطبهاش چنین فرمود: «اگر نيك و درست عمل كردم، ياريام دهيد و اگر بد و نادرست رفتار نمودم، اصلاحم كنيد».([۶]) آری! هر انسانی، اشتباه میکند؛ پس اشتباه برادر مسلمانت را به او تذکر بده و اصلاحش کن؛ بهویژه اگر اهل علم باشد؛ زیرا موقعیت عالم، بسیار خطیر و خطرناک است؛ یعنی اگر اشتباه کند، اشتباهش دامن خیلیها را میگیرد و لغزش او، لغزش عدهی زیادی را به دنبال خواهد داشت؛ از اینرو جایگاه خطرناکی دارد. و اگر درست و شایسته و مطابق رهنمود الهی رفتار نماید، بسیاری از مردم بهپیروی از وی، درست رفتار خواهند کرد و این، بیانگر اهمیت و مقام والای عالِم است.
لذا بر این نکته تأکید میکنم که ما باید آبروی علمی خود را حفظ کرده، از آنان دفاع نماییم و همواره سعی کنیم عذری برای اشتباههای آنها بیابیم و این، نباید مانع از این شود که با خودشان تماس بگیریم و اصل موضوع را با آنان در میان بگذاریم و موضوع را به بحث و بررسی بگذاریم و بدینسان خیرخواه پیشوایان دینی و علمای خویش باشیم.
دومین نوع از پیشوایان مسلمانان، حکام و فرمانروایان آنها هستند و معمولاً اشتباههای آنها بیش از خطاهای علما و پیشوایان دینیست؛ زیرا موقعیت و تکبر حکام، آنها را به گناه و معصیت وامیدارد و میخواهند با استفاده از قدرت خویش، درست و نادرست را بر دیگران تحمیل کنند و از اینرو خطاهای پیشوایان حکومتی از خطاهای پیشوایان دینی، بیشتر است؛ الا ماشاءالله.
خیرخواهی برای حکام و فرمانروایان، این است که از بدیهای آنها چشمپوشی نماییم و بدیها یا اشتباههای آنها را در میان مردم فاش نکنیم؛ بلکه تا آنجا که میتوانیم با روشی نیک و پسندیده، به آنها تذکر دهیم و بدینسان برای آنان خیرخواهی کنیم؛ اگر ممکن است با تماس مستقیم، وگرنه، یا از طریق نامه یا افرادی که با آنها ارتباط دارند، با آنان تماس بگیریم؛ زیرا گاه نامهها و درخواستهای مردم، به مسؤولان نمیرسد یا بررسی نمیشود. لذا بهتر است بهطور مستقیم یا از طریق کسانی که با آنها ارتباط دارند، با آنان تماس بگیریم و مشکلات موجود را با آنها در میان بگذاریم؛ ولی ذکر بدیهای آنها در میان مردم، فقط دشمنی شخصی نسبت به مسؤولان و حکام محسوب نمیشود؛ بلکه گذشته از بدی کردن به مسؤولان، ستمی در حق همهی مردم بهشمار میرود؛ زیرا وقتی کینهی مسؤولان در دل مردم جای بگیرد، دیگر از آنها فرمانبرداری نمیکنند و این، زمینهساز هرج و مرج و نابسامانی در جامعه میباشد و امنیت و آسایش عمومی در معرض خطر قرار میگیرد. در صورتی که اگر مردم، از حکام خود حساب ببرند، از دستورهای آنان که مخالف شریعت نیست، پیروی خواهند کرد.
در هر حال، پیشوایان مسلمانان، دو دستهاند: علما و حکام که میتوانیم از آنها به عنوان پیشوایان دینی و حکومتی یاد کنیم؛ علما، بیانکنندهی آموزههای دینی هستند و حکام، مجریان قوانین الاهی. لذا ما وظیفه داریم که خیرخواه پیشوایان دینی و اجرایی خویش باشیم و بدیها و اشتباههای آنان را بپوشانیم و اگر دچار اشتباه شدند، اشتباهشان را به آنان یادآوری کنیم یا حداقل، آنچه را که بهپندار ما اشتباه است، با آنها در میان و به بحث و بررسی بگذاریم؛ زیرا گاه سخن یا رفتار یک عالم یا مسؤول حکومتی را اشتباه یا نادرست میپنداریم، ولی پس از بحث و بررسی متوجه میشویم که برداشت ما، نادرست بوده است و چنین مواردی، زیاد روی میدهد. و گاه اصل موضوع، چیزِ دیگریست و در نقل و انتقال، بهکلی عوض میشود؛ زیرا برخیها، دوست دارند اشتباههای علما و مسؤولان، بر سرِ زبانها بیفتد و گاه با سوء نیت، سخنان یا اعمالی به آنها نسبت میدهند که نگفتهاند و انجام ندادهاند. لذا باید در چنین مواردی با عالم یا مسؤولی که سخنی دربارهاش شنیدهایم، تماس بگیریم و موضوع را حل و فصل کنیم.
و اما آخرین نکتهای که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان یکی از مصادیق خیرخواهی در دین ذکر فرموده، نصیحت و خیرخواهی برای عموم مسلمانان است. میبینیم که ابتدا پیشوایان مسلمانان را ذکر فرموده است و سپس عموم آنها را؛ زیرا صلاح عموم مسلمانان، به صلاح و درستیِ علما و مسؤولان آنها بستگی دارد. اگر علما و مسؤولان ردههای مختلف، نیک و شایسته باشند، مردم نیز اصلاح میشوند. ناگفته نماند که پیشوایان مسلمانان، شامل همهی مسؤولان در ردههای گوناگون و پُستهای مختلف میشود و هرکس مسؤولیتی دارد، در این مفهوم میگنجد؛ مانندِ مدیر یک مدرسه یا رییس یک دانشگاه که اگر اصلاح شوند و رویکرد درست و شایستهای در ادارهی مدرسه و دانشگاه داشته باشند، دانشآموزان و دانشجویان آنها نیز اصلاح خواهند شد.
نصحیت و خیرخواهی برای عموم مسلمانان، چنین ایجاب میکند که هرچه برای خویشتن میپسندیم، برای آنها نیز بپسندیم و آنان را به سوی خیر و نیکی رهنمون شویم و هرگاه از راه درست منحرف شدند، آنها را به سوی حقیقت و راه درست، راهنمایی کنیم و چون دچار فراموشی گردیدند، به آنها تذکر دهیم و آنان را برادران خود قلمداد نماییم؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «الْمُسْلِمُ أَخُو الْمُسْلِمِ»؛([۷]) یعنی: «مسلمان، برادرِ مسلمان است». و فرموده است: «الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيَانِ يَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا»؛([۸]) یعنی: «مؤمنان براي يكديگر مانند اجزاي يك ساختمان هستند كه باعث تقويت و استحكام يكديگر ميشوند». همچنین فرموده است: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ الوَاحِدِ إِذَا اشْتَكَى مِنهُ عُضْوٌ تَدَاعَى لَهُ سَائِرُ الجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّى»؛([۹]) یعنی: «مؤمنان در دوستی، مهربانی و شفقت با یکدیگر، مانند یک پیکرند که اگر یک عضو آن بهدرد آید، سایر اعضا نیز دچار بیخوابی (بیقراری) و تب میشوند».([۱۰]) وقتی یکی از اعضای بدن انسان به درد میآید، این درد به همهی بدن سرایت میکند و انسان، بیخواب و بیقرار میشود. مسلمان باید برای همکیشان خود، همینگونه باشد؛ یعنی اگر مسلمانی با مشکلی روبهرو شد، سایر مسلمانان دردِ او را دردِ خود بدانند و با او همدردی کنند.
نصیحت، این است که انسان، اشتباه کسی را در میان جمع به او نگوید؛ بلکه در تنهایی به او تذکر دهد تا در او اثر کند و بداند که این تذکر، از روی خیرخواهیست؛ اما اگر اشتباه کسی را در جمع به او تذکر دهیم، نه اینکه نصیحت نیست، بلکه فضیحت است و چه بسا او را به واکنش منفی و حتی گناه و معصیت وامیدارد؛ زیرا چنین برداشت میکند که نصیحتکننده، قصد سرزنش یا خراب کردن او را در میان جمع دارد و از اینرو نصیحتش را نمیپذیرد.
([۲]) صحیح بخاری، ش: ۳۴۶۱ بهنقل از عبدالله بن عمرو رضي الله عنهما.
([۴]) حسن است؛ روایت: ابوداود (۴۸۳۳)، ترمذی (۲۳۷۸)، احمد در مسندش (۲ رحمه الله۳۰۳،۳۳۴)، طیالسی (۲۵۷۳) بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه. آلبانی رحمه الله، این حدیث را در صحیح الجامع (۳۵۴۵) حسن دانسته است.
([۵]) صحیح بخاری، ش: (۶۶۲۲، ۶۷۲۲، ۷۱۴۶، ۷۱۴۷) و مسلم، ش: ۱۶۵۲ بهنقل از عبدالرحمن بن سمره رضي الله عنه.
([۶]) نک: «ابوبکر صدیق» (تحلیل وقایع زندگانی خلیفهی اول)، نوشتهی دکتر علیمحمد صلابی و ترجمهی بنده (محمد ابراهیم کیانی)، ص: ۲۳۷ بهنقل از «البداية والنهاية» (۶ رحمه الله۳۰۵). [مترجم]
([۷]) صحیح بخاری، ش: (۲۴۴۲، ۶۹۵۱) و مسلم، ش: ۲۵۸۰ بهنقل از ابنعمر رضي الله عنه؛ و نیز: صحیح مسلم، ش: ۲۵۱۴ بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.
([۸]) صحیح بخاری، ش: (۴۸۱، ۲۴۴۶، ۶۰۲۷).
([۹]) صحیح مسلم، ش: ۲۵۸۶ بهنقل از نعمان بن بشیر رضي الله عنه.
([۱۰]) سعدی، در سرودهی مشهورش به همین حدیث اشاره دارد؛ وی، این فرمودهی نبوی را اینگونه بهنظم درآورده است که:
«بنـیآدم اعـضـای یکـدیگـرند کـه در آفرینـش ز یک گوهرند
چو عضوی بهدرد آورد روزگـار دگـر عضـوهـا را نمانـد قــرار»