۱۸۴- وعن ابنِ عباسٍ رضي الله عنهما أَنَّ رسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم لَقِيَ ركْبًا بالرَّوْحَاءِ فقال: «مَنِ الْقوْم؟» قالُوا: المُسْلِمُون، فَقَالُوا: مَنْ أَنْت؟ قال: «رسولُ الله». فَرَفَعَتْ إِلَيْهِ امْرَأَةٌ صَبِيًّا فَقَالَت: أَلِهَذَا حَجٌّ؟ قال: «نَعمْ وَلَكِ أَجْرٌ». [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابنعباس رضي الله عنهما میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم کاروانی در “روحاء” دید و پرسید: «کیستید؟» گفتند: مسلمانیم. و پرسیدند: تو، کیستی؟ فرمود: «رسولخدا هستم». آنگاه زنی، کودکی را بلند کرد و پرسید: آیا این بچه هم، حجی دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بله؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
شرح
مؤلف رحمه الله، از عبدالله بن عباس رضي الله عنهما نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کاروانی در «روحاء» دید؛ روحاء، نام مکانی در میان مکه و مدینه است. این ماجرا در «حج وداع» بود. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از آنها پرسید: «کیستید؟» گفتند: مسلمانیم و سپس پرسیدند: تو کیستی؟ فرمود: «من، رسولخدا هستم». آنگاه یک زن، پسربچهای را بالا گرفت و پرسید: آیا این بچه هم حجی دارد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بلی؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد».
مؤلف رحمه الله از آن جهت، این حدیث را در این باب ذکر کرده که نشان میدهد هرکس، به دیگری در زمینهی اطاعت از الله عزوجل کمک کند، اجر و پاداش آن عمل به او نیز میرسد؛ زیرا این زن، از کودکش که احرام بسته بود، نگهداری میکرد و هنگام طواف، و در سعی «صفا» و «مروه»، و در «وقوف» و دیگر اعمال حج مراقبش بود؛ از اینرو رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: حج این بچه درست است و پاداش آن به مادرش نیز میرسد.
از این حدیث چنین برداشت میشود که انسان باید به وقت ضرورت، چیزی را که نمیداند، سؤال کند. چنانکه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از گروهی که در میان مکه و مدینه دید، پرسید: کیستید؟ زیرا بیم آن میرفت که از دشمنان مسلمانان باشند و خیانت کنند یا آسیبی به مسلمانان برسانند. البته اگر ضرورتی نباشد، نباید از طرف مقابل، بپرسیم که کیستی؟ زیرا پرسشِ بیمورد، کارِ بیمعناییست و یکی از ویژگیهای خوبِ یک مسلمان، این است که از کارهای بیفایده، دوری میکند.
از این حدیث چنین درمییابیم که انسان میتواند برای معرفی خود، ویژگیهای پسندیدهاش را بیان کند؛ البته به شرطی که قصدش فخرفروشی و خودستایی نباشد؛ زیرا وقتی از این دسته از صحابه رضي الله عنهم پرسیدند: کیستید، گفتند: مسلمانیم. روشن است که مسلمان بودن، صفت نیک و پسندیدهایست؛ لذا اگر کسی بگوید: من، مسلمان یا مؤمن هستم، اشکالی ندارد؛ به شرطی که هدفش، فخرفروشی نباشد. همچنین اگر هدفش، بیان فضل و لطف پروردگار باشد، باز هم اشکالی ندارد؛ مثلاً اشکالی ندارد که بگوید: خدا را شکر که مرا جزو مسلمانان قرار داد؛ بلکه گفتن چنین عبارتهایی با رعایت شرایط مذکور، نیک و پسندیده است.
نکتهی دیگری که از این حدیث برداشت میکنیم، این است که اگر کسی ویژگیهای نیک و پسندیدهی خود را بدون فخرفروشی و با رعایت شرایط یاد شده بیان کند، این کار، خودستایی نیست؛ زیرا خودستایی، عمل ناپسندیست که الله متعال از آن منع کرده و فرموده است:
﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ ٣٢﴾ [النجم : ٣٢]
پس خودستایی نکنید. او، به کسی که تقوا پیشه کرده، کاملاً آگاهی دارد.
این حدیث، بیانگر این است که انسان باید وجودِ هر عالمی را غنیمت بداند و همینکه در خدمت عالمی قرار گرفت، از فرصتِ پیشآمده، بیشترین استفاده را ببرد. همانطور که این قوم، همینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را شناختند، پرسشهای خود را نزد او مطرح کردند.
این نکته نیز از حدیث مذکور، برداشت میشود که اگر ولی یا سرپرست بچهای، او را با خود به حج ببرد، حج آن بچه برای خود او منظور خواهد شد، نه برای سرپرستش. نزد عوام چنین مشهور شده که حج بچه، از آنِ پدر و مادر اوست. این پندار، هیچ پایهای ندارد؛ بلکه حج کودک، برای خود او منظور میشود. در این حدیث آمده است که آن زن، از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: آیا این بچه هم حجی دارد؟ رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «بله؛ و پاداش آن به تو نیز میرسد». لذا ناگفته نماند که بچه و هر کودکی که بالغ نشده است، پاداش اعمالش به او میرسد؛ اما هیچ گناهی برای او منظور نمیشود.
برخی از علما، از این حدیث چنین استنباط کردهاند که هرگاه کودکی برای حج، «احرام» ببندد، باید همهی شرایط حج را رعایت کند؛ طواف، سعی، وقوف عرفه، گذراندن شب در مزدلفه و منا، و رمی حجرات و…. هر عملی را که میتوانست، خود انجام دهد و هر عملی که نمیتوانست، از طرف او انجام دهند؛ جز طواف و سعی صفا و مروه که خودِ کودک باید انجام دهد.
اما عدهای از علما گفتهاند: کودکی که احرام بسته است، میتواند بدون هیچ سببی، از احرام بیرون بیاید؛ زیرا کودک، مکلّف نیست؛ از اینرو نمیتوان گفت که چون حج نفل، مانند حج فرض است و بیرون آمدن از آن، جایز نیست و از آنجا که حج کودک، نفل محسوب میشود، لذا خروج او از حج، درست نیست. دلیلش روشن است؛ چون کودک، مکلّف نیست و این، دیدگاه امام ابوحنیفه رحمه الله میباشد. یعنی کودک ملزَم به تمام کردن اعمال و انجام واجبات آن، یا دوری از کارهای ممنوع در زمانِ حج نیست. بنابراین، هر یک از اعمال حج را که انجام دهد، از او پذیرفته میشود و دربارهی اعمالی که ترک کند، بازخواست نخواهد شد. چنانکه در حال حاضر، بیشترِ مردم ابتدا کودکانشان را مجبور میکنند که احرام ببندند، اما کودک خسته میشود و ناگزیر از احرام بیرون میآید. دیدگاه جمهور علما در اینباره این است که سرپرستش باید او را به کامل کردن اعمال حج مجبور سازد؛ ولی امام ابوحنیفه و نیز صاحب «الفروع»([۲]) که از پیروان امام احمد و از شاگردان امام ابوالعباس حرانی بوده است، بر این باورند که کودک، به کامل کردن اعمال حج، ملزَم نمیشود؛ زیرا مکلّف نیست.
خوبست حال که سخن از حج به میان آمد، به بیان این موضوع بپردازیم که آیا کسی که احرام میبندد و واردِ حج میشود، باید برای طواف، سعی و نیز رمی، جداگانه نیت کند یا نه؟
علما رحمهمالله در اینباره اختلاف نظر دارند؛ برخی از آنها گفتهاند: وقتی انسان برای حج، احرام ببندد و طواف و سعی خود را با همان نیت اول انجام دهد، یعنی برای طواف و سعی، تجدید نیت نکند، حجش درست است؛ زیرا طواف، سعی، وقوف، رمی و گذراندن شب در مزدلفه و منا، همه اعمال یا اجزای یک عبادت هستند و از اینرو همان نیت اول، یعنی نیت حج کافیست. همانطور که نمازگزار نیت خواندن نماز میکند و چون نمازش را شروع کرد، بر او واجب نیست که برای رکوع، سجده، قیام و نشستن، جداگانه نیت نماید؛ زیرا هر یک از این اعمال، جزو نماز میباشد؛ حج نیز همینگونه است.
لذا در اینباره باید موقعیت سؤالکننده را در نظر بگیریم. اگر کسی نزدت آمد و گفت: نیت حج کرده بودم و وقتی وارد مسجدالحرام شدم، بدون نیت طواف، طواف نمودم. به این شخص، بگویید: اشکالی ندارد و طواف تو، درست است؛ اما اگر هنوز طواف نکرده است یا میخواهد طوافش را آغاز کند، به او بگویید: بهتر است نیت طواف نماید؛ زیرا گاه از ذهن انسان میرود که طوافش، طواف رکن است یا طواف نفل.
([۲]) صاحب کتابِ «الفروع»، ابوعبدالله، محمد بن مفلح مقدسی است که در سال ۷۱۷ هجری زاده شد و در سال ۷۶۲ هجری قمری وفات یافت. دیدگاههای فقهی وی به عنوان یکی از شاگردان ابوالعباس حرانی رحمه الله، بیشتر با مذهب امام احمد رحمه الله، همسو و موافق بود. و میتوان «الفروع» را یکی از کتابهای مذهب حنبلی برشمرد.. [مترجم]