۱۷۸- وعن أَبِي مسعودٍ عُقبَةَ بْن عمْرٍو الأَنْصَارِيِّ رضي الله عنه قال: قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَنْ دَلَّ عَلَى خَيْرٍ فَلهُ مثلُ أَجْرِ فَاعِلِهِ».([۱]) [روایت مسلم]
ترجمه: ابومسعود، عقبه بن عمرو انصاری رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «کسی که به کار نیکی راهنمایی کند، پاداشی مانند پاداش انجامدهندهی آن کار خواهد داشت».
شرح
اینک به شرح یکی دیگر از آیههایي میپردازیم که مؤلف رحمه الله در باب «راهنمایی کردن به سوی خیر و نیکی» ذکر کرده است؛ الله متعال میفرماید:
﴿ وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤﴾ [آل عمران: ١٠٤]
باید از میان شما گروهی باشند که به سوی نیکی فرا بخوانند و امر به معرف و نهی از منکر کنند؛ و چنین کسانی رستگارند.
این، فرمانی از سوی الله عزوجل میباشد که باید همواره گروهی از امت، به دعوت و امر به معروف و نهی از منکر بپردازند. واژهی «امت» در قرآن کریم در چهار معنا آمده است: گروه، ملت، زمان (سالها)، و دین و ایمان. امت در این آیه، به معنای گروه است.
و امت به معنای دین، مانند این آیه که الله عزوجل میفرماید:
﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾ [المؤمنون : ٥٢]
این، دین و آیین شماست که آیینی واحد و یکپارچه است.
و امت به معنای سالها؛ الله عزوجل میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِي نَجَا مِنۡهُمَا وَٱدَّكَرَ بَعۡدَ أُمَّةٍ﴾ [يوسف: ٤٤]
یکی از آن دو زندانی که نجات یافته بود، پس از سالها یوسف را بهیادآورد.
الله متعال میفرماید:
﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤﴾ [آل عمران: ١٠٤]
باید از میان شما گروهی باشند که به سوی نیکی فرا بخوانند و امر به معرف و نهی از منکر کنند؛ و چنین کسانی رستگارند.
حرف «لام» در ﴿وَلۡتَكُن﴾ برای «امر» است و دربارهی حرف «مِن» در ﴿مِّنكُمۡ﴾ ، دو دیدگاه وجود دارد: برخی از علما، آن را «حرف تبعیض» دانستهاند؛ یعنی باید برخی از شما به سوی نیکی فرا بخوانند. در این صورت دعوت، واجب کفاییست و اگر عدهای به فعالیتهای دعوتی بپردازند، این وظیفه از گردن دیگران ساقط میشود؛ اما برخی از علما گفتهاند: حرف «مِن» در اینجا برای بیان جنس است؛ یعنی باید همهی شما مسلمانان به سوی نیکی دعوت دهید. بنا بر دیدگاه دوم، این امر، امر عینی یا واجبِ عینیست و هر مسلمانی باید در زمینهی دعوت و فراخواندن به سوی کارهای نیک، و امر به معروف و نهی از منکر فعالیت کند.
فراخواندن به سوی خیر و نیکی، شامل دعوت به سوی همهی کارهایی میشود که برای دنیا و آخرت مسلمانان، مفید است؛ زیرا همانطور که خیر، منافع اخروی را دربرمیگیرد، شامل کارهای مفید دنیوی هم میشود. الله عزوجل میفرماید:
﴿وَمِنۡهُم مَّن يَقُولُ رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِي ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ حَسَنَةٗ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ٢٠١﴾ [البقرة: ٢٠١]
و برخی از آنان میگویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا فرما و در آخرت نیز نیکی بده و ما را از عذاب آتش محفوظ بدار.
هر امر دنیوی که مفید باشد، خیر است؛ از اینرو الله متعال، مال و ثروت را «خیر» نامیده و فرموده است:
﴿ وَإِنَّهُۥ لِحُبِّ ٱلۡخَيۡرِ لَشَدِيدٌ ٨ ﴾ [العاديات: ٨]
و انسان، به سبب مالدوستی و علاقهی وافر به ثروت، سخت بخیل است.
الله عزوجل میفرماید: ﴿وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ﴾ یعنی: «و امر به معروف و نهی از منکر کنند».
«معروف» به هر کار نیک و پسندیدهای گفته میشود که شریعت، آن را تأیید کرده است؛ لذا امر به معروف، یعنی فراخواندن یا دستور دادن به اطاعت و فرمانبرداری از الله متعال و نهی از منکر، یعنی بازداشتن از معصیت و نافرمانی از الله عزوجل؛ البته امر به معروف و نهی از منکر، شرایطی دارد که باید رعایت نمود:
شرط اول: کسی که امر و نهی میکند، باید «معروف» و «منکر» را بشناسد؛ لذا اگر از حکم شرعی آن موضوع بیاطلاع باشد، برایش سخن گفتن روا نیست؛ زیرا کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند، به کاری فرا میخواند که بهپندار مردم، حکمی شرعیست؛ لذا نباید دربارهی شریعت الاهی سخنی بگوید که هیچ دانشی در مورد آن ندارد. و این کار، به فرمودهی صریح پروردگار در قرآن کریم، حرام است:
﴿ وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا ٣٦ ﴾ [الإسراء: ٣٦]
و از چیزی پیروی مکن که دانشی به آن نداری. بیگمان گوش و چشم و دل، همه، بازخواست خواهند شد.
بیان حلال و حرام، به احساس و عاطفهی انسان بستگی ندارد؛ زیرا اگر چنین بود، میدیدیم که مردم دربارهی چیزی که دوست ندارند، بد میگویند و آن را «منکر» قلمداد میکنند. و بر عکس، برخی از آنها بدون ضابطه، هر چیزی را نیک و پسندیده میپندارند؛ حال آنکه معروف و منکر، در قالب آموزهها و دادههای شرعی، تعریف میشوند.
به من گفتهاند: اول که ماشین آمده بود، برخی از مردم میگفتند: رفتن به حج با ماشین، یکچهارم حج است! مقتضای چنین سخنی این است که انسان برای ادای فریضهی حج، باید چهار بار با خودرو به حج برود! بهخاطر دارم که وقتی بچه بودم، برخی از مردم با قیاس بر چنین سخنی، حج رفتن با هواپیما را یکهشتم و بلکه یکدهم حج کامل میپنداشتند! لذا وقتی که ضابطهای وجود نداشته باشد، برخی از مردم، هر امر عجیبی را منکر قلمداد میکنند.
همچنین اوایلی که بلندگوها رواج یافته بود، برخی از مردم استفاده از آن را زشت میدانستند و میگفتند: چگونه نماز یا خطبه را از طریق بوقهایی بشنویم که مانند شیپور یهودیان است؟! اما علمای محققی مانند استادم، شیخ عبدالرحمن السعدی رحمه الله میگفت: این، نعمت خداست که برای بندگانش این را فراهم کرده که صدای حق و حقیقت را به گوش بندگانش برسانند. استفاده از عینک نیز همینگونه است؛ زیرا کسی که چشمانش ضعیف شده، برای بهتر دیدن، به عینک نیاز دارد؛ اما آیا میتوانیم به کسی بگوییم: از عینک استفاده نکن؛ زیرا قدرت دیدِ انسان را تقویت میکند یا این امکان را برای او فراهم میسازد که پیرامونش را بهتر ببیند؟! هرگز چنین سخنی نمیگوییم. بنابراین، نتیجه میگیریم که «معروف» و «منکر» در چارچوب شریعت، تعریف شدهاند و به سلیقه و احساس هیچکس بستگی ندارند که اگر کسی، از چیزی خوشَش بیاید، آن را نیک بداند و اگر بدَش بیاید، آن را بد قلمداد کند.
لذا انسان باید برای امر به معروف و نهی از منکر، معروف و منکر را بشناسد؛ اما راه شناختن معروف و منکر، چیست؟ راهش، این است که کتاب و سنت را بشناسیم یا از اجماع امت و قیاس صحیح آگاه باشیم. اجماع و قیاس صحیح، هر دو مستند به کتاب و سنت است و اگر کتاب و سنت نبود، ما اجماع و قیاس را حجت نمیدانستیم.
شرط دوم: این است که کاملاً مطمئن و آگاه باشد که مخاطبش، حکمی شرعی را ترک کرده یا مرتکب عمل نادرستی شده است؛ در غیر این صورت برایش روا نیست که به نام امر به معروف و نهی از منکر اقدامی بکند. به عنوان مثال: اگر شخصی وارد مسجد شود و «تحیّة المسجد» نخواند و بنشیند، حکمت چنین اقتضا میکند که از او بپرسید: چرا نشستی و نماز نخواندی؟ و نباید پیش از پرسیدن دلیل، او را سرزنش کنید. توجه داشته باشید که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم در چنین مسألهای چه برخوردی با مردم داشته است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روز جمعه سخنرانی میکرد که شخصی، وارد مسجد شد و نشست. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از او پرسید: «آیا نماز خواندهای؟» پاسخ داد: خیر. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «قُم فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ وَتَجَوَّزْ فِيهِمَا»؛([۲]) یعنی: «برخیز و دو رکعت، نمازِ کوتاه بخوان». میبینیم که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ابتدا از او سؤال کرد که آیا نماز خوانده است یا نه و آنگاه به او دستور داد که دو رکعت بخواند. این، همان حکمت است. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شتابزده، او را سرزنش نکرد که چرا نماز نخوانده و نشسته است؟ زیرا احتمال میداد که شاید آن شخص نماز خوانده، ولی ایشان، او را ندیدهاند که نماز خوانده است.
همچنین اگر در ماه «رمضان» کسی را در حال خوردن و آشامیدن دیدید، او را توبیخ و سرزنش نکنید؛ بلکه ابتدا دلیلش را از او بپرسید؛ زیرا ممکن است معذور بوده و به سبب عذر شرعی، روزه نگرفته باشد. به او بگویید: چرا روزه نگرفتهای؟ شاید مسافر یا بیمار باشد؛ مثلا بیماری کلیوی داشته باشد که باید آبِ زیاد بنوشد. لذا باید با اطمینان به اینکه طرف مقابل، کار پسندیده یا وظیفهای شرعی را ترک نموده، او را امر به معروف کنیم و نیز باید مطمئن باشیم که مرتکب عمل حرامی شده است و سپس او را از این عمل بازداریم. به عنوان مثال: شخصی را میبینید که در بازار با خانمی راه میرود و با او صحبت میکند و این فکر و خیال از سرتان میگذرد که چرا فلانی با زن نامحرمی حرف میزند؟! حال آنکه نمیدانید که آن زن، خواهر یا همسر اوست! این، اشتباه بزرگیست. اگر شک و تردید دارید، پیش از اینکه چیزی بگویید، خیلی دوستانه و محترمانه سؤال کنید؛ اما اگر واقعاً دلیلی برای شک کردن به این مرد وجود ندارد، هیچ نگویید. چون بسیاری از مردم با همسرانشان به بازار میروند.
لذا دانستن اینکه فلان عمل، پسندیده و فلان کار، ناپسند است، یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر میباشد و وقتی میخواهیم کسی را امر به معروف و نهی از منکر کنیم، باید مطمئن باشیم که واقعاً عمل پسندیدهای را ترک کرده یا مرتکب کار ناپسندی شده است.
شرط سوم: نباید پیآمدِ نهی از منکر، بدتر از آن عمل ناشایست باشد؛ لذا در صورتی که پیآمد نهی از منکر، بدتر و شدیدتر از آن عمل ناپسند باشد، نباید به نهی از منکر پرداخت؛ و این، یک قاعده است که از میان بد و بدتر، باید بد را انتخاب کرد. به عنوان مثال اگر کسی را میبینیم که سیگار میکشد و میدانیم یا احتمال میدهیم که اگر او را از این کار بازداریم، به سراغ شراب میرود، در این صورت او را از استعمال دخانیات نهی نمیکنیم؛ زیرا حکم مصرف سیگار از شرابخواری، سبکتر است. دلیل این شرط، این است که الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖ﴾ [الأنعام: ١٠٨]
به معبودان کسانی که غیر الله را عبادت میکنند، دشنام ندهید که آنان نیز از روی دشمنی و نادانی به الله ناسزا خواهند گفت.
بدگویی از معبودان باطل مشرکان، امر پسندیدهایست و بر ما واجب است که از معبودان باطل، بد بگوییم و ضمن پرهیز از جشنها و اعیاد کافران، بدیهای چنین اعیادی را بیان کنیم و به برادران ناآگاه خود تذکر دهیم که شرکت در جشنها و اعیاد کافران، جایز نیست؛ زیرا رضایت دادن به اعمال و مراسم کافران، این خطر را دارد که انسان را در ورطهی کفر بیندازد؛ آیا واقعاً به عنوان مسلمان، راضی میشوی که شعایر کفر برپا گردد و تو، در آن شرکت کنی؟! هیچ مسلمانی، این را نمیپذیرد. از اینرو ابنالقیم رحمه الله گفته است: کسی که در اعیاد کافران شرکت میکند و به آنها تبریک میگوید، اگر مرتکب کفر نشده باشد، لااقل شکی نیست که عمل حرامی انجام داده است. آن بزرگوار درست فرموده است؛ لذا وظیفه داریم برادران مسلمان خود را از شرکت در اعیاد کافران بازداریم؛ زیرا حضور در چنین مراسمی و گفتن عبارتهایی مانند: «عیدتان مبارک» و امثال آن، پذیرش عملی شعایر کفر است. پناه بر الله.
میگویم: هرچند دشنام دادن به معبودان باطل، امر پسندیدهایست، ولی از آنجا که ممکن است به دشنامگویی مشرکان به الله، یگانه معبود برحق منجر شود، از این کار نهی شده است؛ چراکه الله عزوجل سزاوار ثنا و ستایش میباشد و فرموده است:
﴿وَلَا تَسُبُّواْ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَسُبُّواْ ٱللَّهَ عَدۡوَۢا بِغَيۡرِ عِلۡمٖ﴾
[الأنعام: ١٠٨]
به معبودان کسانی که غیر الله را عبادت میکنند، دشنام ندهید که آنان نیز از روی دشمنی و نادانی به الله ناسزا خواهند گفت.
لذا از این آیه، چنین برداشت میکنیم که اگر نتیجهی نهی از منکر، عملی بدتر از آن باشد، باید سکوت کنیم تا در زمان مناسب، به نهی از منکر بپردازیم.
گفته میشود: علامه ابوالعباس حرانی رحمه الله در شام گروهی از قوم «تاتار» را دید که شراب مینوشند. قوم «تاتار» چندین سال بر مسلمانان چیره شدند و در زمین به فساد و تبهکاری پرداختند. یکی از دوستان شیخ با او بود؛ شیخ رحمه الله هیچ نگفت و از کنارشان عبور کرد. دوستش از او پرسید: چرا آنها را از این کار زشت، منع نکردی؟ فرمود: اگر آنها را از این کار بازمیداشتیم، به سراغ زنان مسلمان میرفتند و به مال و ناموس مسلمانان، تجاوز میکردند و حتی ممکن بود که آنها را بکشند؛ در صورتی که شرابخواری در مقایسه با چنین گناهانی، کوچکتر و سادهتر است. این، از دانش و درک بالای آن بزرگوار بود.
یکی از آداب امر به معروف و نهی از منکر، این است که ابتدا خودِ انسان به انجام کارهای پسندیده بپردازد و از کارهای زشت و ناپسند دوری کند؛ البته این، از آداب امر به معروف و نهی از منکر است، نه از شرایط آن؛ یعنی انسان نباید دیگران را به سوی کارهای نیک بخواند و خود در انجام آن، کوتاهی کند یا از کارهای ناپسند منعشان نماید و خود، کارهای زشت و ناپسند انجام دهد؛ زیرا الله متعال فرموده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٢ كَبُرَ مَقۡتًا عِندَ ٱللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفۡعَلُونَ ٣﴾ [الصف: ٢، ٣]
ای مؤمنان! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟ نزد الله بسیار زشت و ناپسند است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید.
در حدیث صحیح آمده است: «إنَّهُ یُؤتَی بِالرَّجُلِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيُلْقَى فِي النَّارِ حتّی تَنْدَلِقَ أَقْتَابُ بَطنِهِ، فَيَدُورُ عَلیهَا كَمَا يَدُورُ الْحِمَارُ عَلَی رَحَاهُ، فَيَجْتَمِعُ إلَیهِ أَهْلُ النَّارِ وَيَقُولُونَ لَهُ: یَا فُلانُ، أَلَسْتَ تَأْمُرُنَا بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَانَا عَنِ الْمُنْكَرِ؟ فَیَقُول: كُنْتُ آمُرُكُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَلا آتِيهِ وَكُنْتُ أَنْهَاكُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَآتِيهِ»؛([۳]) یعنی: «روز قیامت، مردی را میآورند و در دوزخ میاندازند؛ رودههایش پاره میشود و در آتش میریزد. و او پیرامون آن، مانند الاغی که به دور آسیاب میچرخد، دَوْر میزند. دوزخیان در اطراف او جمع میشوند و به او میگویند: چرا چنین وضعیتی داری؟ فلانی! مگر تو، ما را امر به معروف و نهی از منکر نمیکردی؟! میگوید: من، شما را به کارهای نیک و پسندیده امر میکردم، ولی خودم آن را انجام نمیدادم و شما را از منکر و کارهای زشت بازمیداشتم، اما خودم کارهای زشت انجام میدادم».
ابن الجوزی رحمه الله، یکی از سخنرانان مشهور و از پیروان امام احمد رحمه الله بود. روز جمعه، روی صندلی مینشست و برای مردم سخنرانی میکرد؛ گفته میشود: صدها هزار نفر در جلسهی سخنرانیاش حاضر میشدند و سخنرانیاش بهقدری بر دلها اثر میکرد که گاه برخی از حاضران، بیهوش میشدند و حتی برخی هم میمُردند. روزی غلامی، نزدش آمد و به او گفت: آقای من، از من زیاد کار میکشد و بر من سخت میگیرد و مرا به انجام کارهایی دستور میدهد که از طاقتم خارج است. لطفاً دربارهی فضیلت آزاد کردن برده، سخنرانی کنید تا آقایم، مرا آزاد کند. ابنالجوزی رحمه الله گفت: باشد؛ در اینباره صحبت خواهم کرد؛ یک یا دو جمعه، شاید هم بیشتر گذشت و ابنالجوزی دربارهی آزاد کردن برده سخنرانی نکرد؛ اما پس از مدتی دربارهی این موضوع سخنرانی نمود. مردم تحت تأثیر این سخنرانی قرار گرفتند؛ در نتیجه آن مرد، غلامش را آزاد کرد. آن غلام نزد ابنالجوزی آمد و گفت: آقای من! شما مدتها قبل گفتید که دربارهی آزاد کردن برده سخنرانی خواهید کرد؛ اما اینهمه تأخیر کردید! ابنجوزی پاسخ داد: آری؛ زیرا من در این مدت بردهای نداشتم که آزادش کنم و دوست نداشتم در حالی دیگران را به آزاد کردن برده تشویق نمایم که خودم نمیتوانستم این کار را انجام دهم.- سبحانالله!- اما وقتی الله بر من منت نهاد و توفیقم داد که بردهای خریداری و آزاد کنم، در اینباره سخنرانی کردم.
در هر حال، این، یکی از مهمترین آداب امر به معروف و نهی از منکر است. از الله متعال درخواست میکنم که همهی ما را جزو دعوتگران به سوی خود قرار دهد و توفیقمان دهد که امر به معروف و نهی از منکر کنیم. بهیقین او، بخشنده و بزرگوار است.
([۲]) صحیح مسلم، ش: ۱۴۴۹ بهنقل از سُلَیک غَطَفانی رضي الله عنه.
([۳]) صحیح بخاری، ش: ۳۲۶۷؛ و مسلم، ش: ۲۹۸۹ بهنقل از اسامه بن زید رضي الله عنهما.