۱۷۶- عَنْ أَبَي عَمروٍ جَرير بنِ عبدِ الله رضي الله عنه قال: كُنَّا في صَدْر النَّهارِ عِنْد رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم فَجاءَهُ قوْمٌ عُرَاةٌ مُجْتابي النِّمار أَو الْعَباء مُتَقلِّدي السُّيوفِ عامَّتُهم، بل كُلُّهم مِنْ مُضَرَ، فَتمعَّر وجهُ رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم لِما رَأَى بِهِمْ مِنْ الْفَاقة، فدخلَ ثُمَّ خرج، فَأَمر بلالاً فَأَذَّن وأَقَام، فَصلَّى ثُمَّ خَطب، فَقال: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ﴾ إِلَى آخِرِ الآية: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا﴾ وَالآيةُ الأُخْرَى الَّتِي في آخر الْحشْر: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖ( تَصدَّق رَجُلٌ مِنْ دِينَارِهِ مِنْ دِرْهَمهِ مِنْ ثَوْبِهِ مِنْ صَاع بُرِّه مِنْ صَاعِ تَمرِه حَتَّى قال: «وَلوْ بِشقِّ تَمْرةٍ» فَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ الأَنْصَارِ بِصُرَّةٍ كادتْ كَفُّهُ تَعجزُ عَنْهَا، بَلْ قَدْ عَجزت، ثُمَّ تَتابَعَ النَّاسُ حَتَّى رَأَيْتُ كَوْميْنِ مِنْ طَعامٍ وَثياب، حتَّى رَأَيْتُ وجْهَ رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم يَتهلَّلُ كَأَنَّهُ مُذْهَبَةٌ، فقال رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَنْ سَنَّ في الإِسْلام سُنةً حَسنةً فَلَهُ أَجْرُهَا، وأَجْرُ منْ عَملَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ ينْقُصَ مِنْ أُجُورهِمْ شَيء، ومَنْ سَنَّ في الإِسْلامِ سُنَّةً سيَّئةً كَانَ عَليه وِزْرها وَوِزرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بعْده مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزارهمْ شَيْءٌ». [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابوعمرو، جریر بن عبدالله رضي الله عنه میگوید: ما، در اولِ روز نزد رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودیم؛ گروهی پابرهنه و نیمهعریان که پارچههای پشمین را از وسط سوراخ کرده و پوشیده بودند و شمشیرهایشان را به گردن، آویخته و بیشتر آنها، بلکه همگی از قبیلهی «مُضَر» بودند، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند. و چون رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شدت فقر و تنگدستی آنها را دید، چهرهاش دگرگون شد؛ به منزل رفت و سپس بازگشت و به بلال( رضي الله عنه) دستور داد که اذان و اقامه بگوید. سپس نماز خواند و آنگاه سخنرانی کرد و این آیه را تا پایان آن خواند که (الله متعال فرموده است):
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا ١﴾ [النساء : ١]
ای مردم! تقوای پروردگارتان را پیشه نمایید؛ آن ذاتی که شما را از یک تَن آفرید و همسرش را از او خلق نمود و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده ساخت. و تقوای الله را در پیش بگیرید که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید و از گسستن رابطهی خویشاوندی پروا نمایید. بهیقین الله، مراقب و ناظر بر اعمال شماست.
سپس آیهی دیگری را که در پایان سورهی «حشر» است، قرائت نمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖ﴾ [الحشر: ١٨]
ای مؤمنان! تقوای الله پیشه کنید و هر کس بنگرد که برای فردا(ی خویش) چه پیش فرستاده است.
آنگاه فرمود: «هرکس از درهم، دینار، لباس، و از پیمانهی گندم و خرمایش صدقه دهد». تا آنجا که فرمود: «(صدقه دهید؛) اگرچه نصف خرمایی باشد». صحابه رضي الله عنهم که اشتیاق وافری به انجام کارهای نیک داشتند، با شتاب به خانههایشان رفتند و صدقات خود را به مسجد آوردند. مردی از انصار( رضي الله عنهم) کیسهای آورد که نزدیک بود دستش از حمل آن عاجز شود، بلکه عاجز شده بود و نمیتوانست آن را بردارد؛ چون سنگین بود. سپس آن را نزد رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم گذاشت و مردم نیز پس از او همین کار را کردند. راوی (جریر رضي الله عنه) میگوید: دیدم دو خرمن غذا و لباس در مسجد جمع شد. همچنین چهرهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که از فرط شادی، مانند طلا میدرخشید. فرمود: «هرکس در اسلام، آغازکنندهی روش نیکویی باشد، پاداش آن و پاداش کسانی که پس از او به آن عمل کنند، به او میرسد؛ بیآنکه چیزی از اجر و پاداش آنها کم گردد. و هرکس روش بدی در اسلام پایهگذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او میرسد و ذرهای از گناهان آنها کاسته نمیشود».
شرح
مؤلف رحمه الله در این باب، روایتی از جریر بن عبدالله بجلی رضي الله عنه نقل کرده است؛ این حدیث، حدیث بزرگیست که از آن، به میزان خیرخواهی و دلسوزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت به امتش پی میبریم. تعدادی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در اول روز با ایشان نشسته بودند؛ گروهی دیگر که بیشتر و بلکه همهی آنها از قبیلهی «مضر» بودند، نزدشان آمدند. آنها لباسی نداشتند که بپوشند؛ پارچههای پشمین را از وسط سوراخ کرده و در سر کشیده بودند تا بدین وسیله خود را بپوشانند. آنها با خود شمشیر داشتند تا برای جهاد در راه الله آماده باشند. هنگامی که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم شدت فقر و تنگدستی آنان را مشاهده کرد، چهرهاش دگرگون شد. آنها از قبیلهی «مضر» بودند! قبیلهی مُضَر یکی از بزرگترین و برترین قبایل عرب بود؛ اما شدت فقر، آنها را به این وضعیت رسانده بود. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم به منزل رفت و سپس بیرون آمد و به بلال رضي الله عنه دستور داد که اذان و اقامه بگوید. آنگاه نماز خواند و پس از نماز برای مردم سخنرانی کرد. ابتدا مطابق عادتش، حمد و ثنای الله را گفت و سپس این آیه را خواند که الله متعال فرموده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا كَثِيرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ عَلَيۡكُمۡ رَقِيبٗا ١﴾ [النساء : ١]
ای مردم! تقوای پروردگارتان را پیشه نمایید؛ آن ذاتی که شما را از یک تَن آفرید و همسرش را از او خلق نمود و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده ساخت. و تقوای الله را در پیش بگیرید که به نام او از یکدیگر درخواست میکنید و از گسستن رابطهی خویشاوندی پروا نمایید. بهیقین الله، مراقب و ناظر بر اعمال شماست.
سپس آیهی دیگری را که در پایان سورهی «حشر» است، قرائت نمود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ﴾ [الحشر: ١٨]
ای مؤمنان! تقوای الله پیشه کنید و هر کس بنگرد که برای فردا(ی خویش) چه پیش فرستاده است.
آنگاه فرمود: «هرکس از درهم، دینار، لباس، و از پیمانهی گندم و خرمایش صدقه دهد». تا آنجا که فرمود: «(صدقه دهید؛) اگرچه نصف خرمایی باشد». آنگاه مردی از انصار( رضي الله عنهم) کیسهای آورد که نزدیک بود دستش از حمل آن عاجز شود، بلکه عاجز شده بود و نمیتوانست آن را بردارد. مردم پس از او پیاپی صدقات خود را آوردند تا اینکه دیدم دو خرمن غذا و لباس، جمع شد. چهرهی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم را دیدم که از فرط شادی، مانند طلا میدرخشید. فرمود: «مَنْ سَنَّ في الإِسْلام سُنةً حَسنةً فَلَهُ أَجْرُهَا، وأَجْرُ منْ عَملَ بِهَا مِنْ بَعْدِهِ مِنْ غَيْرِ أَنْ ينْقُصَ مِنْ أُجُورهِمْ شَيء، ومَنْ سَنَّ في الإِسْلامِ سُنَّةً سيَّئةً كَانَ عَليه وِزْرها وَوِزرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا مِنْ بعْده مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْقُصَ مِنْ أَوْزارهمْ شَيْءٌ»؛ یعنی: «هرکس در اسلام آغازکنندهی روش نیکویی باشد، پاداش آن و پاداش کسانی که پس از او به آن عمل کنند، به او میرسد؛ بیآنکه چیزی از اجر و پاداش آنها کم گردد. و هرکس روش بدی در اسلام پایهگذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او میرسد و ذرهای از گناهان آنها کاسته نمیشود».
«مَنْ سَنَّ في الإِسْلام سُنةً حَسنةً»، بدین معناست که هرکس در اسلام آغازکنندهی روش نیکویی باشد؛ نه اینکه روش نیکویی ایجاد کند یا روشی جدید احداث نماید؛ زیرا هرکس چیزی در اسلام ایجاد کند که جزو اسلام نیست، عملش باطل است و کار نیکی نیست. لذا معنای این عبارت، این است که نخستین کسی باشد که به آن، عمل میکند؛ مانند همین مرد انصاری رضي الله عنه که کیسهی صدقهاش را آورد و باعث تشویق دیگران شد؛ از اینرو این عبارت، دارای دو جنبه است: یکی همان مفهومی که ذکر شد؛ یعنی انسان، آغازکنندهی روشی نیکو باشد که اسلام، پایهگذاری کرده است و دوم اینکه، سنت مردهای را زنده کند؛ زیرا سنت در اسلام بر سه گونه است:
اول: سنت یا روش بد که همان بدعت است؛ اگرچه پایهگذارش، آن را نیک قلمداد کند؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «كلّ بدعةٍ ضلالةٌ»؛([۲]) یعنی: «هر بدعتی، گمراهیست».
دوم: سنت حسنه یا روش نیک که خود، بر دو نوع است:
نوع اول: این است که سنتی مشروع یا روشی که اصل و ریشهای دینی دارد، ترک شود و سپس کسی، آن را احیا کند. مانند قیام رمضان یا تروایح به صورت جماعت؛ زیرا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سه یا چهار شب رمضان، این نماز را با یارانش به صورت جماعت ادا کرد. سپس قیام رمضان به صورت جماعت را ترک نمود و فرمود: «ترسیدم که این نماز، بر شما فرض شود».([۳]) لذا ادای نماز تراویح یا قیام رمضان، پشت سرِ یک امام، سنتیست که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بنا نهاد و فقط از ترس اینکه بر ما فرض شود، آن را ترک کرد؛ از اینرو در پایان زندگانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و در زمان خلافت ابوبکر و اوایل خلافت عمر رضي الله عنهما، هر دو یا سه نفر و عدهای نیز بهتنهایی، نماز تراویح میخواندند؛ سپس عمر رضي الله عنه آنها را پشت سرِ یک امام جمع کرد. عمر رضي الله عنه در واقع، سنتی را که ترک شده بود، زنده کرد.
نوع دوم: این است که انسان، نخستین کسی باشد که به سنت حسنهای عمل میکند؛ مانند همین مرد انصاری که پیش از همه، صدقهاش را آورد و مردم، از او الگو گرفتند و صدقات خود را آوردند.
برخی از بدعتگذارانی که در دین نوآوری میکنند، این حدیث را دستآویزی قرار داده، اذکار و درودها و حتی نمازهایی پدید میآورند که الله متعال هیچ دلیلی بر مشروعیت و درست بودن آن نازل نکرده است؛ تازه آن را «سنت حسنه» مینامند! ما، این را قبول نداریم و معتقدیم که هر بدعتی، گمراهیست و هیچ بدعتی، حسنه نیست. لذا به مفاهیم دوگانهی حدیث جریر رضي الله عنه خوب دقت کنید.
این حدیث، تشویقی بر این است که انسان، سنتهای ترکشده را زنده کند و بیانگر این است که هرکس، سنت مردهای را احیا نماید، پاداش آن و پاداش کسانی که به آن عمل کنند، به او میرسد. همچنین از پایهگذاری و احیای سنتهای بد، برحذر میدارد و این نکته را بیان میکند که هرکس روش بدی، پایهگذاری کند، گناه آن و گناه کسانی که پس از او به آن عمل نمایند، به او میرسد. حتی ممکن است این بدعت یا روش بد، در ابتدا خیلی ساده بهنظر برسد، اما بعدها گسترش یابد. در این حالت نیز گناه همهی کسانی که به این روش عمل کنند، به پایهگذار آن میرسد. به عنوان مثال: اگر کسی به جواز کار مباحی فتوا دهد که وسیله یا مقدمهای برای انجام کارهای ناجایز و حرام میگردد، باید بدین نکته توجه کند که اگر فتوایش زمینهای برای عملی حرام باشد، گناه آن و گناه همهی کسانی که در نتیجهی فتوایش مرتکب چنین عملی میشوند، به او میرسد. البته اگر عملی مباح باشد و بیم آن نرود که به گناه و معصیت بینجامد، اشکالی ندارد که انسان آن را برای مردم بیان کند؛ بهویژه زمانی که مردم چیزی را حرام میپندارند، حال آنکه حرام نیست. در چنین مواردی باید، صورت درست مسأله را برای مردم بیان کنیم؛ اما اگر بیم آن وجود داشته باشد که چنین فتوایی، مردم را به گناه و معصیت میکشاند، باید از آن دوری کرد.
([۲]) صحیح مسلم، ش: ۸۶۷ بهنقل از جابر رضي الله عنه.
([۳]) نک: صحیح بخاری، ش: ۹۲۴، ۱۱۲۹) و مسلم، ش: ۷۶۱ بهنقل از امالمؤمنین عایشه رضي الله عنها.