سه‌شنبه 22 ربیع‌الثانی 1447
۲۲ مهر ۱۴۰۴
14 اکتبر 2025

۱۷۴- وَعَن جابرٍ رضي الله عنه قال: كان رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا خَطَب احْمرَّتْ عيْنَاه، وعَلا صوْتُه، وَاشْتَدَّ غَضَبه، حتَّى كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ يَقُول: «صَبَّحَكُمْ ومَسَّاكُمْ» وَيقُول: «بُعِثْتُ أَنَا والسَّاعةُ كَهَاتيْن» وَيَقْرنُ بين أُصْبُعَيْه، السبَابَةِ وَالْوُسْطَى، وَيَقُولُ: «أَمَّا بَعْد، فَإِنَّ خَيرَ الْحَديثَ كِتَابُ الله، وخَيْرَ الْهَدْى هدْيُ مُحمِّد صلی الله علیه و آله و سلم وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدثَاتُهَا وكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ». ثُمَّ يقُول: «أَنَا أَوْلَى بُكُلِّ مُؤْمِن مِنْ نَفْسِه. مَنْ تَرَك مَالاً فَلأهْلِه، وَمَنْ تَرَكَ دَيْنًا أَوْ ضَيَاعًا فَإِليَّ وعَلَيَّ». [روایت مسلم]

۱۷۴- وَعَن جابرٍ رضي الله عنه قال: كان رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم إِذَا خَطَب احْمرَّتْ عيْنَاه، وعَلا صوْتُه، وَاشْتَدَّ غَضَبه، حتَّى كَأَنَّهُ مُنْذِرُ جَيْشٍ يَقُول: «صَبَّحَكُمْ ومَسَّاكُمْ» وَيقُول: «بُعِثْتُ أَنَا والسَّاعةُ كَهَاتيْن» وَيَقْرنُ بين أُصْبُعَيْه، السبَابَةِ وَالْوُسْطَى، وَيَقُولُ: «أَمَّا بَعْد، فَإِنَّ خَيرَ الْحَديثَ كِتَابُ الله، وخَيْرَ الْهَدْى هدْيُ مُحمِّد صلی الله علیه و آله و سلم وَشَرَّ الأُمُورِ مُحْدثَاتُهَا وكُلَّ بِدْعَةٍ ضَلالَةٌ». ثُمَّ يقُول: «أَنَا أَوْلَى بُكُلِّ مُؤْمِن مِنْ نَفْسِه. مَنْ تَرَك مَالاً فَلأهْلِه، وَمَنْ تَرَكَ دَيْنًا أَوْ ضَيَاعًا فَإِليَّ وعَلَيَّ». [روایت مسلم]([۱])

ترجمه: جابر رضي الله عنه می‌گوید: هنگامی که رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم سخنرانی می‌کرد، چشمانس سرخ و صدایش، بلند می‌شد و خشمش شدید می‌گشت؛ مانند شخصی که درباره‌ی نزدیک شدن لشکر دشمن هشدار می‌دهد و می‌گوید: صبح و شام به شما حمله خواهند کرد. و ضمن این‌که انگشت «اشاره» و «میانی» را در کنار هم قرار می‌داد، می‌فرمود: «در حالی برانگیخته شدم که فاصله‌ی من تا قیامت، مانند فاصله‌ی این‌ دو (انگشت) است». و می‌فرمود: «اما بعد، به‌یقین بهترین سخن، کتاب الله و بهترین روش، روش محمد است و بدترین کارها، بدعت‌ها و امور نوپیدا (در دین) می‌باشد و هر بدعتی، گم‌راهی‌ست». سپس می‌فرمود: «من نسبت به هر مؤمنی از خودش سزاوارترم؛ هرکس مالی از خود به‌جا بگذارد، آن مال، از آنِ خانواده‌ی اوست و هرکس بدهی و فرزندان و خانواده‌ای از خود به‌جا بگذارد که در معرض تباهی باشند، مسؤولیت ادای بدهی و سرپرستی فرزندان و خانواده‌ی نیازمندش به من واگذار می‌شود و ادای این مسؤولیت با من است».

 

شرح

مؤلف رحمه الله، در باب نهی از بدعت‌ها و امور نوپیدا در دین، روایتی از جابر بن عبدالله رضي الله عنهما روایت کرده است که وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سخنرانی می کرد، یعنی در روز جمعه، چشمانش سرخ و صدایش بلند می‌شد و خشم و غضبش شدید می‌گشت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدان سبب این کار را انجام می‌داد تا سخنرانی‌اش، تأثیر بیش‌تری در شنوندگان بگذارد. لذا سخنرانی خشمگینانه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از روی مصلحت بود؛ و گرنه، ناگفته پیداست که آن بزرگوار، بسیار خوش‌اخلاق بوده است؛ اما «هر سخن، جایی و هر نکته، مقامی دارد» و سخنرانی باید، اثرگذار باشد و در جان و دل شنوندگان اثر کند و این، به موضوع سخنرانی و نحوه‌ی ایراد آن بستگی دارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم انگشت اشاره و میانی را در کنار هم قرار می‌داد و می‌فرمود: «در حالی برانگیخته شدم که فاصله‌ی من و قیامت، مانند فاصله‌ی این دو انگشت است. انگشت اشاره، همان انگشتی‌ست که در میان انگشت میانی و شست قرار دارد و بدان سبب انگشت «اشاره» نامیده شده که وقتی می‌خواهند به کسی اشاره کنند، این انگشت را به سوی او می‌گیرند. در هر حال انگشت اشاره و میانی در کنار هم قرار دارند؛ از این‌رو فرموده‌ی رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بدین معناست که پایان عمر دنیا، دور نیست. چنان‌که باری رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم در پایان روز برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: «إِنَّهُ لَمْ يَبْقَ مِنْ دُنْيَاكُمْ إِلاَّ مثل مَا بَقِيَ مِنْ هَذَا اليَوْمِ»؛([۳]) یعنی: «از دنیا، چیزی باقی نمانده است، مگر همانند مقدارِ باقی‌مانده از امروز». به عبارت دیگر اگر دنیا را به‌اندازه‌ی یک روز حساب کنیم، تا حدود هزار و چهارصد سال قبل که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این حدیث را بیان فرمود، بیش‌تر عمر دنیا سپری شده بود؛ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زمانی این حدیث را بیان کرد که خورشید، بالای درختان خرما قرار داشت و چیزی به مغرب نمانده بود. نظریه‌ی زیست‌شناسان درباره‌ی عمر گذشته‌ی دنیا که آن را میلیون‌ها سال تخمین می‌زنند، فقط یک نظریه یا تخمین است که ما، نه آن را تأیید می‌کنیم و نه رد؛ و حکمش مانند روایت‌های بنی‌اسرائیل (اسرائیلیات) می‌باشد؛ زیرا ما، در کتاب و سنت سراغ نداریم که عمر دنیا یا آن‌چه که از آن باقی مانده است، به‌طور مشخص ذکر شده باشد و این، فقط مثالی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای یارانش بیان نمود؛ لذا هیچ‌یک از موضوع‌ها یا اخبار گذشته که درباره‌اش دلیلی از کتاب و سنت وجود ندارد، به‌سادگی قابل قبول نیست؛ بلکه سه حالت دارد:

حالت اول: اگر شریعت آن را تأیید کرده باشد، به‌خاطر شهادت یا گواهی شرع، آن را می‌پذیریم.

حالت دوم: حالتی‌ست که شریعت به دروغ بودن آن گواهی داده است؛ لذا آن را تأیید نمی‌کنیم.

حالت سوم: این است که شریعت، موضوعی را نه رد و نه تأیید کرده باشد. درباره‌ی چنین مسایلی سکوت می‌کنیم؛ زیرا معلوم نیست که درست است یا نادرست. تنها الله عزوجل، اخبار گذشتگان را می‌داند؛ چنان‌که فرموده است:

﴿أَلَمۡ يَأۡتِكُمۡ نَبَؤُاْ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ قَوۡمِ نُوحٖ وَعَادٖ وَثَمُودَ وَٱلَّذِينَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ لَا يَعۡلَمُهُمۡ إِلَّا ٱللَّهُ﴾                                                                                    [ابراهيم: ٩]

آیا خبر گذشتگانتان اعم از قوم نوح، و عاد و ثمود به شما نرسیده است؟ و سرگذشت کسانی را که پس از آنان آمدند، تنها الله می‌داند.

از آن‌جا که الله متعال، آگاهی از چنین مسایلی را تنها به خود نسبت داده است، لذا هرکس نظریه‌ای درباره‌ی گذشته‌ی کره‌ی زمین و ستارگان مطرح نماید، ما، نه او را تأیید و نه رد می‌کنیم؛ بلکه برای ارزیابی چنین دیدگاه‌هایی، آن‌ها را در یکی از سه مورد ذکرشده قرار می‌دهیم.

اما اخباری که درباره‌ی آینده ذکر می‌شود، بر دو گونه است:

اول: اخباری که شریعت به وقوع آن‌ها در آینده تصریح کرده است؛ مانند اخبار «یأجوج» و «مأجوج»، «دجال» و نزول عیسی بن مریم علیه السلام و دیگر مسایلی که در کتاب و سنت، بیان شده است.

دوم: مسایلی که در کتاب و سنت، به وقوع آن‌ها در آینده تصریح نشده است؛ چنین مسایلی، برخاسته از حدس و گمان است و برای هیچ‌کس جایز نیست که چنین مسایلی را تصدیق کند؛ زیرا این امر، به علم غیب ربط دارد و هیچ‌کس جز الله عزوجل، غیب نمی‌داند.

در هر حال، رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم انگشت اشاره و میانی‌اش را در کنار هم قرار داد و فرمود: «در حالی برانگیخته شدم که فاصله‌ی من و قیامت، مانند این دو (انگشت) است». به انگشت اشاره، «سبّاحه» نیز گفته می‌شود؛ زیرا انسان هنگام تسبیح و تعظیم الله عزوجل، آن را بالا می‌برد و با آن، به سوی آسمان اشاره می‌کند. سپس می‌فرمود: «اما بعد، به‌یقین بهترین سخن، کتاب الله و بهترین روش، روش محمد است و بدترین کارها، بدعت و نورآوری در دین می‌باشد و هر بدعتی، گم‌راهی‌ست». پیش‌تر در این‌باره توضیحاتی داده شد.

و آن‌گاه می‌فرمود: «من، نسبت به هر مؤمنی از خودش سزاوارترم». همان‌طور که الله فرموده است:

﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ﴾                                        [الأحزاب: ٦]

پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.

لذا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از همه‌ی ما نسبت به خودمان سزاوارتر است؛ چنان‌که نسبت به مؤمنان، بسیار دل‌سوز و مهربان بود. سپس می‌فرمود: «هرکس مالی از خود به‌جا بگذارد، آن مال، از آنِ خانواده‌ی اوست»؛ یعنی ثروتی که از او به‌جا بماند، مطابق احکامی که در کتاب و سنت آمده است، درمیان وارثان و بازماندگانش، تقسیم می‌شود. در ادامه می‌فرمود: «و هرکس، بدهی و فرزندان و خانواده‌ای از خود به‌جا بگذارد که در معرض تباهی باشند، مسؤولیت ادای بدهی و سرپرستی فرزندان و خانواده‌ی نیازمندش، به من واگذار می‌شود و ادای این مسؤولیت با من است». آری! پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از فتح و پیروزی، بدین منوال عمل می‌کرد؛ اما پیش از آن هنگامی که جنازه‌ای می‌آوردند تا بر آن نماز بخواند، ابتدا می‌پرسید: «آیا بدهکار است؟» و اگر پاسخ، منفی بود، جلو می‌رفت و بر او نماز می‌خواند؛ اما اگر می‌گفتند که بدهکار است، خود بر او نماز نمی‌خواند. چنان‌که یک بار جنازه‌ی یکی از انصار را آوردند تا بر او نماز بخواند. چند قدمی جلو رفت؛ آن‌گاه پرسید: «آیا بدهکار است؟» گفتند: آری؛ سه دینار بدهکار بوده و ادا نکرده است. لذا رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عقب برگشت و فرمود: «بر رفیقتان نماز بخوانید». رنگ چهره‌ی حاضران عوض شد که چرا رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم بر رفیقشان نماز نخواند؟ ابوقتاده رضي الله عنه جلو رفت و عرض کرد: ای رسول‌خدا! بدهی‌اش را من می‌پردازم. لذا رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم جلو رفت و بر جنازه‌ی آن شخص، نماز خواند.([۴])

لذا در می‌یابیم که مسأله‌ی دَین یا بدهکاری، اهمیت فراوانی دارد و شایسته نیست که انسان از دیگران وام بخواهد مگر این‌که ناگزیر شود؛ لذا زیبنده نیست که برای ازدواج، ساختن خانه یا برای تجملات و چیزهای غیر ضروری و امثال آن، خود را زیر بار قرض ببریم. الله عزوجل می‌فرماید:

﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ [النور : ٣٣]

و آنان که امکان ازدواج نمی‌یابند، باید پاک‌دامنی پیشه کنند تا الله آنان را از فضل خویش توان‌گر نماید.

یکی از مفاهیم عفت، بی‌نیازی جستن از دیگران است؛ لذا وقتی الله عزوجل درباره‌ی مسأله‌ی مهمی چون ازدواج، چنین دستوری می‌دهد، پس درباره‌ی مسایلی که اهمیت کم‌تری دارد، چه فکری می‌توان کرد؟ برخی از افراد ناآگاه، برای خریدن فرش پله یا درب برقی و امثال آن، قرض می‌کنند یا چیزهای غیرضروری را به نسیه خریداری می‌نمایند! قرض گرفتن و خرید نسیه، هر دو، دَین به‌شمار می‌آید؛ زیرا دَین، شامل هرگونه بدهی‌ای می‌شود که بر گردن انسان است؛ مانند: وام یا قرض، کرایه‌ی منزل، کرایه‌ی ماشین و هر بدهی دیگری که بر عهده‌ی انسان می‌باشد. و باید بلافاصله برای پرداخت آن اقدام کرد؛ از این‌رو هیچ‌گاه خود را زیر بار قرض نبرید، مگر در شرایط اضطراری و گریزناپذیر؛ اما تا می‌توانید از قرض گرفتن دوری کنید؛ برخی از مردم، به عنوان مثال یک میلیون تومان قرض می‌گیرند و چون سررسید بدهی آن‌ها فرا می‌رسد یا بستان کار طلبش را مطالبه می‌کند، می‌گویند: ندارم! و باز برای پرداخت یک میلیون بدهی خود، یک و نیم میلیون قرض می‌گیرند و بدون این‌که احساس کنند، بدهی‌هایشان کم‌کم افزایش می‌یابد.

([۱]) صحیح مسلم، ش: ۸۶۷.

([۲]) نک: همین کتاب، حدیث شماره‌ی ۱۶۱؛ و السلسلة الصحيحة از آلبانی رحمه الله، ش: ۹۳۷.

([۳]) حسن است و شواهدی برای حسن بودن آن وجود دارد؛ روایت احمد در مسندش ( ۲ رحمه الله۱۳۳)، حاکم در المستدرک (۲ رحمه الله۴۸۱) از طریق کثیر بن زید از مطلب بن عبدالله از ابن‌عمر به صورت مرفوع. و در کثیر، ضعف است. و نیز روایت: ابن ابی‌عاصم در الزهد (۱۸۸) از طریق کثیر؛ اما میان مطلب و ابن‌عمر، شخص دیگری وجود دارد و همین، صحیح به‌نظر می‌رسد؛ زیرا مطلب، معمولاً راوی میان خود و صحابه را ذکر نمی‌کند. ابوحاتم، بدین نکته تصریح کرده که روایت مطلب از ابن‌عمر، مرسل است. و چون در اِسناد این روایت ابهام وجود دارد، پس ضعیف است؛ از سوی دیگر، زید نیز ضعیف می‌باشد. البته شاهدی برای این روایت وجود دارد که از این قرار است: روایت: معمر در الجامع (۱۱ رحمه الله۳۴۷) و از همین طریق، روایت احمد در مسند (۳ رحمه الله۶۱) از علی بن زید از ابی‌نضره از ابوسعید خدری به صورت مرفوع در حدیثی که سیاقی طولانی دارد و علی، به‌خاطر ضعف حافظه‌اش، ضعیف است. حدیث ابن‌عمرو، شاهد دیگری برای این روایت است که بخاری در التاریخ الکبیر (۸ رحمه الله۳۹۷) روایت کرده است؛ و اما سومین شاهدش: حدیث انس به روایت ابن عدی در الکامل (۶ رحمه الله۳۴۵) و مقدسی در المختارة (۷ رحمه الله۱۲۲). موسی بن خلف، یکی از راویان این روایت است که ابن‌معین درباره‌اش گفته است: اشکالی در او نیست. مقدسی، می‌گوید: همه‌ی رجالش، ثقه هستند، جز او (موسی بن خلف) که معلول است.

([۴]) صحیح بخاری، ش: (۲۲۹۷، ۵۳۷۱)؛ و مسلم، ش: ۱۶۱۹، به‌نقل از ابوهریره رضي الله عنه.

این صفحه را به اشتراک بگذارید

مشاهده‌ی اصل متن عربی
مطالب مرتبط:

۱۷۵- حدیثی از عرباض بن ساریه رضي الله عنه در این‌باره وجود دارد که پیش‌تر در باب «پای‌بندی بر سنت و آداب آن» گذشت.

۱۷۵-  حدیثی از عرباض بن ساریه رضي الله عنه در این‌باره وجود دارد که پیش‌تر در باب «پای‌بندی بر سنت و آداب آن» گذشت.([۱]) شرح مؤلف رحمه الله، در باب نهی از بدعت‌ها و امور نوپیدا در دین، روایتی از جابر بن عبدالله رضي الله عنهما روایت کرده است که وقتی پیامبر صلی الله علیه […]

ادامه مطلب …

۱۷۳- عن عائشةَ رضي الله عنها قَالَت: قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَنْ أَحْدثَ في أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فهُو رَدٌّ». [متفقٌ عليه]( ) وفي رواية لمسلم: «مَنْ عَمِلَ عمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُو ردٌّ».

۱۷۳- عن عائشةَ رضي الله عنها قَالَت: قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «مَنْ أَحْدثَ في أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ مِنْهُ فهُو رَدٌّ». [متفقٌ عليه]([۱]) وفي رواية لمسلم: «مَنْ عَمِلَ عمَلاً لَيْسَ عَلَيْهِ أَمْرُنَا فَهُو ردٌّ». ترجمه: عایشه رضي الله عنها می‌گوید: رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: […]

ادامه مطلب …

کُتُب سِتّة:  شش کتاب اصلی احادیث اهل سنت و جماعت:

صحیح بخاری
صحیح مسلم
سنن ابو داود
جامع ترمذی
سنن نسائی
سنن ابن ماجه