۱۷۲- عن أَبِي هريرة رضي الله عنه قال: لَمَّا نَزَلَتْ عَلَى رسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم: ﴿لِّلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ﴾ [البقرة: ٢٨٤] [اشْتَدَّ ذلكَ عَلَى أَصْحابِ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، فأَتوْا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ثُمَّ برَكُوا عَلَى الرُّكَب فَقالُوا: أَيْ رسولَ الله كُلِّفَنَا مِنَ الأَعمالِ مَا نُطِيق: الصَّلاَةَ وَالْجِهادَ وَالصِّيام وَالصَّدقةَ، وَقَدَ أُنْزلتْ عليْكَ هَذِهِ الآيَةُ وَلا نُطِيقُهَا. قالَ رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم: «أَتُريدُونَ أَنْ تَقُولوا كَمَا قَالَ أَهْلُ الْكِتابَين مِنْ قَبْلكُم: سَمِعْنَا وَعصينَا؟ بَلْ قُولوا: ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾ [البقرة: ٢٨٥] ». فَلَمَّا اقْتَرَأَهَا الْقَوم، وَذَلقَتْ بِهَا أَلْسِنتهُم، أَنَزلَ الله تَعَالَى في إِثْرهَا: ﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾ فَلَمَّا فعَلُوا ذلك نَسَخَهَا الله تَعَالَى، فَأَنْزَلَ الله عزوجل: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ﴾ قال: نَعَمْ ﴿رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ﴾ قَالَ: نعَمْ ﴿رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ﴾ قال: نَعَمْ ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾ قال: نعَم. [روایت مسلم]([۱])
ترجمه: ابوهریره رضي الله عنه میگوید: این آیه بر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد:
﴿لِّلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُ﴾ [البقرة: ٢٨٤]
آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ الله میباشد. و اگر آنچه را در درونتان دارید، آشکار کنید و یا پنهان نمایید، الله همه را به حسابتان میآورد.
[ابوهریره رضي الله عنه میافزاید:] این مسأله، بر اصحاب رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سخت و دشوار بود. لذا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمدند و به زانو افتادند و گفتند: ای رسولخدا! ما به اعمالی مانند نماز، جهاد، روزه و زکات مکلّف شدهایم که طاقتش را داریم؛ اما اینک آیهای بر شما نازل گردیده که تاب آن را نداریم. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آیا شما هم میخواهید همان سخنی را بگویید که پیش از شما، اهل تورات و انجیل گفتند؟ (آیا میخواهید بگویید): شنیدیم و نافرمانی کردیم؟ بلکه شما بگویید: ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾ یعنی: فرمان پروردگار را شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! ما خواهان آمرزش تو هستیم و بازگشت به سوی توست. وقتی صحابه رضي الله عنهم این دعا را خواندند و زبانهایشان به آن عادت کرد، الله متعال این آیه را در پی آن نازل فرمود:
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَۚ كُلٌّ ءَامَنَ بِٱللَّهِ وَمَلَٰٓئِكَتِهِۦ وَكُتُبِهِۦ وَرُسُلِهِۦ لَا نُفَرِّقُ بَيۡنَ أَحَدٖ مِّن رُّسُلِهِۦۚ وَقَالُواْ سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ ٢٨٥﴾ [البقرة: ٢٨٥]
پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش به او نازل شده است، ایمان دارد و نیز مؤمنان؛ همگی به الله و فرشتگانش، و به کتابها و پیامبرانش ایمان داشته، (میگویند:) میان هیچیک از فرستادگانش فرق نمیگذاریم (و به همه ایمان داریم)؛ فرمان پروردگار را شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! ما خواهان آمرزش تو هستیم و بازگشت به سوی توست.
وقتی چنین کردند، الله متعال، آیهی قبل [آیهی ۲۸۴] را منسوخ کرد و این آیه را نازل فرمود:
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ ٢٨٦﴾ [البقرة: ٢٨٦]
الله، هیچکس را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیدهد. هر عمل نیکی که انسان انجام دهد، به نفع اوست و هر عمل بدی که مرتکب شود، به ضررش میباشد. پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! بر ما آنچنان تکالیف دشواری قرار نده که بر امتهای پیش از ما نهادی. پروردگارا! تکالیف و مصائبی که طاقتش را نداریم، بر دوشمان قرار مده و از ما در گذر و ما را ببخش و بر ما رحم بفرما. تو، یار و یاورمان هستی؛ پس ما را بر کافران پیروز بگردان.
(وقتی بنده، هر یک از این دعاها را میخواند) الله متعال میفرماید: بله؛ (یعنی پذیرفتم و دیگر، او را بهخاطر وسوسههایی که در دلش خطور میکند، محاسبه نمیفرماید).
شرح
مؤلف رحمه الله بابی تحت عنوان «وجوب اطاعت از حکمِ الله» گشوده و سپس دو آیه در این باب ذکر کرده است که پیشتر دربارهی آن، سخن گفتیم. آنگاه حدیثی بدین مضمون از ابوهریره رضي الله عنه نقل کرده که آیهی ۲۸۴ سورهی «بقره» نازل شد و در آن، آمده بود: «اگر آنچه را در درونتان دارید، آشکار و یا پنهان نمایید، الله، همه را به حسابتان منظور میکند». این مسأله بر صحابه رضي الله عنهم سخت و دشوار تمام شد؛ زیرا وسوسههای درونی انسان، پایانی ندارد و چه بسا شیطان، وسوسههای عجیبی در دل انسان میاندازد که پارهای از آنها دربارهی مسایل دنیویست و برخی هم دربارهی مسایل اخروی و دینی؛ برخی از این وسوسهها، جنبهی شخصی و جسمی و روانی دارد و برخی هم در رابطه با مسایل مالیست. در هر حال، شیطان، وسوسههای فراوانی در دل انسان میاندازد. الله عزوجل فرموده است:
﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ﴾ [البقرة: ٢٨٤]
و اگر آنچه را در درونتان دارید، آشکار کنید و یا پنهان نمایید، الله همه را به حسابتان میآورد.
صحابه رضي الله عنهم نزد رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم رفتند و به زانو افتادند؛ زیرا این مسأله، برای آنها خیلی دشوار بود و وقتی انسان، با مشکل سخت و دشواری روبهرو میشود، به زانو درمیآید. گفتند: ای رسولخدا! ما طاقت دستورهایی مانند نماز، روزه، زکات و جهاد را داریم، اما آنچه در این آیه ذکر شده، از توان ما خارج است و تابش را نداریم؛ زیرا هیچکس نمیتواند خود را از وسوسههای درونی دور کند و اگر الله متعال، وسوسههای درونی انسان را محاسبه کند، شکی در هلاکت انسان نخواهد بود.
رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آیا میخواهید شما نیز مانند اهل تورات و انجیل بگویید: فرمان پروردگار را شنیدیم و نافرمانی کردیم؟» اهل تورات، همان یهودیان و اهل انجیل، همان نصرانیها هستند. تورات، بزرگترین و برترین کتاب آسمانی پس از قرآن کریم بهشمار میرفت و انجیل، کاملکنندهی تورات بود. یهودیها و نصرانیها از پیامبرانشان نافرمانی کردند و گفتند: شنیدیم و نافرمانی کردیم؛ آیا شما هم میخواهید همانند آنها باشید؟ شما همانند آنان عمل نکنید؛ «بلکه بگویید: فرمان پروردگار را شنیدیم و اطاعت کردیم؛ پروردگارا! خواهان آمرزش تو هستیم و بازگشت، به سوی توست». لذا هر مسلمانی همینکه فرمان الله را میشنود، باید بگوید: «شنیدم و اطاعت میکنم» و در حد توان خود، به فرمان الاهی عمل نماید؛ زیرا الله متعال، هیچکس را بیش از حد توانش، تکلیف نمیدهد.
گاه برخی از مردم میپرسند: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین دستوری داده است؛ آیا این عمل، واجب است یا سنت؟ حال آنکه اگر عملی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به انجام آن دستور داده، واجب باشد و ما به انجام آن بپردازیم، تکلیف خود را ادا کردهایم و اگر سنت یا مستحب باشد، به خیر فراوانی دست یافتهایم و مستحق اجر و پاداش هستیم. لذا نباید بهخاطر ناآگاهی از اینکه این عمل، واجب است یا مستحب، در انجام آن کوتاهی یا درنگ کنیم. فقط آدمهای تنبل یا کسانی، چنین رویهای دارند که به خیر و نیکی، بیرغبتند؛ اما آدمی که مشتاق خیر و نیکیست و میخواهد به نیکیهای بیشتری دست یابد، همینکه فرمان الله و پیامبرش را میشنود، دست بهکار میشود و به فرمان الله و رسولش، عمل مینماید و فرصتش را صرف این پرسش نمیکند که این عمل، واجب است یا مستحب؟ از اینرو سراغ نداریم که صحابه رضي الله عنهم دستوری از رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم بشنوند و بگویند که آیا این عمل، واجب است یا مستحب؟ ما که چنین چیزی از صحابه رضي الله عنهم سراغ نداریم؛ بلکه آنها میگفتند: شنیدیم و فرمان بردیم. و بیدرنگ به فرمان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم عمل میکردند.
هیچکس نمیتواند عملی را بدون دلیل، واجب یا مستحب بداند و همینکه عالم معتبری بگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم چنین فرموده است، حجت بر انسان تمام میشود. دیدیم که ابنعمر رضي الله عنهما به فرزندش بلال رحمه الله، یادآوری کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «زنان را از رفتن به مسجد منع نکنید؛ اما بلال، با توجه به عوض شدن اوضاع مردم پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت: «ولی ما آنها را از رفتن به مسجد بازمیداریم». لذا ابنعمر رضي الله عنهما سخت برآشفت و به فرزندش دشنام گفت و فرمود: «من برای تو حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بیان میکنم و تو سوگند یاد میکنی که زنان را از رفتن به مسجد، بازمیداری؟» و سپس تا پایان عمرش با او صحبت نکرد.([۲])
چنین مسایلی بیانگر این است که صحابه رضي الله عنهم دستورهای الله و رسولش را گرامی میداشتند؛ ولی ما خود را سرگرم این میکنیم که آیا این امر، واجب است یا مستحب و یا این نهی، برای تحریم است یا برای کراهت؟ البته اگر مسألهای پیش بیاید و مرتکب عمل ممنوعی شویم، باید بپرسیم که آن عمل، حرام بوده است یا مکروه تا در صورتی که ارتکاب آن، گناه نباشد، آرامش بیابیم و اگر گناه باشد، توبه و استغفار کنیم؛ اما در رابطه با کارهای توجیهی و رهنمودهای نبوی، نباید به پرسوجو دربارهی استحباب یا وجوب آن مشغول شویم و از عمل کردن به آن، بازبمانیم. چنانکه صحابه رضي الله عنهم در برابر رهنمودهای نبوی چنین رویکردی داشتند؛ آنها به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عمل میکردند و از آنچه که منع میفرمود، دوری مینمودند. در هر حال، به شما مژده میدهم که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «إِنَّ الله تَجَاوَزَ عَنْ أُمَّتِي مَا حدّثَتْ بِهِ أنفُسُهَا مَا لَمْ تَعْمَلْ أَوْ تَتَكَلَّمْ»؛([۳]) یعنی: «الله، وسوسههایی را که در دل امت من خطور میکند، معاف فرموده است؛ البته تا زمانی که این وسوسهها را عملی نکنند یا سخنی دربارهی آن، به میان نیاورند». الحمدلله که الله، بر ما سخت نگرفته و وسوسههایی را که در دل میآید و انسان، بدان عمل نمی کند یا دربارهاش سخن نمیگوید، معاف فرموده است؛ هرچند این وسوسهها به بزرگی کوهها باشد. پروردگارا! تو را شکر.
باری تعدادی از صحابه رضي الله عنهم عرض کردند: گاه، چیزهایی در دلهای ما میگذرد که اگر ذغال و خاکستر شویم، برای ما بهتر است که دربارهاش سخن بگوییم؛ یعنی به زبان آوردن آن، برای ما بسیار سنگین و دشوار است. رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ذَاكَ صَرِيحُ الإِيمَانِ»؛([۴]) یعنی: «این، ایمان ناب و خالص است». زیرا شیطان، چنین وسوسههایی در دلهای فاسد و خراب نمیاندازد؛ بلکه این وسوسهها را در قلب پاک هر مؤمن مخلصی میاندازد تا آن را خراب کند. چنانکه به ابنعباس یا ابنمسعود رضي الله عنهم گفتند: یهودیان وقتی نماز میخوانند، وسوسه نمیشوند! فرمود: شیطان، با قلب خراب چهکار دارد؟ یهودیها، کافرند و دلهایشان، خراب و فاسد است و از اینرو شیطان، آنها را در نمازشان وسوسه نمیکند؛ زیرا نمازشان، از اساس، باطل است. شیطان، مسلمانی را وسوسه مینماید که نمازش، درست و صحیح است تا آن را خراب کند؛ اما الحمدلله که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان طبیب دلها، درمان این بیماری را برای ما بیان نموده و فرموده است که باید در چنین حالتی، به الله پناه ببریم و اصلاً به وسوسههای درونی توجه نکنیم. لذا وقتی دچار وسوسههای شیطانی میشوید، بگویید: «أعوذ باللَّهِ مِنَ الشّیطانِ الرَّجیمِ» و به هیچ عنوان به وسوسهها توجه نکنید؛ زیرا همینکه شیطان ببیند هیچ راهی برای خراب کردن این قلب پاک و آکنده از ایمان ندارد، خوار و زبون عقبنشینی میکند و بازمیگردد.
صحابه رضي الله عنهم مطابق رهنمود رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: ﴿سَمِعۡنَا وَأَطَعۡنَاۖ غُفۡرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيۡكَ ٱلۡمَصِيرُ﴾ یعنی: «فرمان پروردگار را شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! ما خواهان آمرزش تو هستیم و بازگشت به سوی توست». وقتی صحابه رضي الله عنهم این دعا را خواندند و زبانهایشان به آن عادت کرد، الله متعال، این آیه را در پی آن نازل فرمود:
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡ﴾ [البقرة: ٢٨٦]
الله، هیچکس را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیدهد. هر عمل نیکی که انسان انجام دهد، به نفع اوست و هر عمل بدی که مرتکب شود، به ضررش میباشد.
لذا الله متعال، به انسان تکلیفی نمیدهد که از تاب و توان او خارج باشد؛ مانند وسوسههایی که در دل انسان، خطور میکند. وسوسههایی که در دل انسان میآید، دست خودش نیست؛ از اینرو اگر انسان، به آن توجه نکند و وسوسههای درونی خود را عملی نسازد، هیچ گناهی بر او نخواهد بود؛ زیرا جلوگیری از پیدایش این وسوسهها، در توان انسان نیست و الله متعال فرموده است:
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾ [البقرة: ٢٨٦]
الله، هیچکس را جز به اندازهی توانش تکلیف نمیدهد.
گاه، شیطان وسوسههای عجیب و بزرگی در دل انسان میاندازد؛ اما اگر انسان به آن اهمیت ندهد و از شرّ شیطان، به الله پناه ببرد و بگوید: ﴿رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِينَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَا﴾([۵]) الله متعال، میفرماید: بله؛ اگر فراموش کنید یا به خطا بروید، شما را مؤاخذه نمیکنم.﴿رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَيۡنَآ إِصۡرٗا كَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِنَاۚ﴾([۶]) الله متعال میفرماید: بله. و دعای بندهاش را میپذیرد.
الله عزوجل در توصیف پیامبرش، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:
﴿وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡ﴾ [الأعراف: ١٥٧]
و تکالیف سنگین و قید و بندهایی را که بر عهدهی آنان بود، از آنان رفع میکند.
﴿رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ﴾([۷]) از اینرو الله عزوجل در شریعتش، دستورهایی نمیدهد که از تاب و توان انسان خارج است؛ بلکه اگر از انجام تکلیفی شرعی عاجز باشیم، باید به حکم جایگزین، یعنی حکمی که در عوض آن قرار دارد، عمل کنیم و اگر جایگزینی برای آن وجود نداشت، آن حکم از انسان ساقط میشود. اینجاست که الله متعال میفرماید: بله؛ یعنی درخواست شما را قبول کردم و بر شما تکالیف دشواری قرار نمیدهم که طاقتش را ندارید. ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾([۸]) در این دعا، سه درخواست وجود دارد: از ما درگذر، ما را ببخش، و بر ما رحم بفرما. و هریک مفهوم خاص خودش را دارد؛ ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا﴾ یعنی: از کوتاهیهای ما در انجام وظایف شرعی درگذر؛ ﴿وَٱغۡفِرۡ لَنَا﴾ گناهان ما را ببخش ﴿وَٱرۡحَمۡنَآ﴾ و توفیقمان ده که کار شایسته انجام دهیم. انسان، گاه در انجام وظایف شرعی خویش کوتاهی می كند و گاه مرتکب اعمال حرام میشود؛ لذا اگر عملِ واجبی را ترک کند، باید بگوید: ﴿وَٱعۡفُ عَنَّا﴾ یعنی: «از کوتاهی ما در انجام واجبات، درگذر». و اگر مرتکب عمل حرامی شود، میگوید: ﴿وَٱغۡفِرۡ لَنَا﴾ یعنی: «گناهان ما را ببخش». یا توفیق کار نیک و استقامت بر آن را از الله متعال درخواست میکند و میگوید: ﴿وَٱرۡحَمۡنَآ﴾.
﴿أَنتَ مَوۡلَىٰنَا﴾ یعنی: تو یاور، کارساز و متولی امور ما در دنیا و آخرت هستی. ﴿$ رضي الله عنهRöÝÁR$$sù فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾: پس ما را بر کافران، پیروز بگردان. در نگاه اول به این آیه، چنین برداشت میشود که منظور از کافران، فقط دشمنانِ مسلمانان هستند؛ حال آنکه مفهوم این آیه، گستردهتر است و شیطان نیز در این مفهوم میگنجد. زیرا شیطان، رأس کفر و سرآمد کافران است.
از این آیهها، چنین برداشت میکنیم که الله متعال، تکالیفی که طاقتش را نداریم، به ما نمیدهد؛ بلکه فقط تکالیفی به ما میدهد که توانش را داریم؛ از اینرو وسوسههایی که در دل ما ایجاد میشود، هیچ زیانی برای ما نخواهد داشت؛ البته به شرطی که به وسوسههای درونی خود، توجه نکنیم و آنها را عملی نسازیم.
([۲]) چنین بهنظر میرسد که قصد بلال بن عبدالله بن عمر رضي الله عنهم رد کردن حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نبوده است؛ زیرا او، این حدیث را مقیّد به نبودِ فتنه میدانست. اما سختگیری ابنعمر رضي الله عنه و واکنش شدید وی در برابر فرزندش، برای این بود که راه خودرأیی را در برابر نصوص شرعی ببندد؛ زیرا خودرأیی در برابر نصوص، انسان را بهتدریج از دین دور میگرداند.
([۳]) صحیح بخاری، ش: (۲۵۲۸، ۵۲۶۹،۶۶۶۴)؛ و صحیح مسلم، ش: ۱۲۷ بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.
([۴]) صحیح مسلم، ش: ۱۳۲ بهنقل از ابوهریره رضي الله عنه.
([۵]) پروردگارا! اگر فراموش کردیم یا به خطا رفتیم، ما را مؤاخذه مکن.
([۶]) پروردگارا! بر ما آنچنان تکالیف دشواری قرار نده که بر امتهای پیش از ما نهادی.
([۷]) پروردگارا! تکالیف و مصايبی که طاقتش را نداریم، بر دوشمان قرار مده.
([۸]) و از ما در گذر و ما را ببخش و بر ما رحم بفرما. تو، یار و یاورمان هستی؛ پس ما را بر کافران پیروز بگردان.