۱۷۰- الْحَادِي عَشَر: عَنْ أَبِي سعيدٍ عبدِ الله بنِ مُغَفَّل رضي الله عنه قال: نَهَى رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم عَن الخَذْفِ وقال: «إِنَّهُ لا يقْتُلُ الصَّيْد، ولا يَنْكَأُ الْعَدُو، وَإِنَّهُ يَفْقَأُ الْعَيْن، ويَكْسِرُ السِّنَّ». [متفقٌ عليه]([۱])
وفي رواية : أَنَّ قريباً لابْنِ مُغَفَّلٍ خَذَف، فَنَهَاهُ وقال: إِنَّ رسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم نَهَى عن الخَذْفِ وقال: «إِنَّهَا لا تَصِيدُ صَيْداً» ثُمَّ عادَ فقال: أُحَدِّثُكَ أَنَّ رسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم نَهَى عَنْه، ثُمَّ عُدْتَ تَخْذِف؟ لا أُكَلِّمُكَ أَبدا.
ترجمه: ابوسعید، عبدالله بن مُغَفَّل رضي الله عنه میگوید: رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از پرت کردن سنگریزه با انگشت نهی کرد و فرمود: «این کار، صید (= شکار) را نمیکشد و دشمن را از پا درنمیآورد؛ ولی چشم را کور میکند و دندان را میشکند».
در روایتی آمده است: یکی از نزدیکان ابن مغفّل رضي الله عنه، سنگریزهای پرتاب کرد. ابنمغفل رضي الله عنه او را از این کار بازداشت و گفت: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پرتاب سنگریزه منع کرده و فرمود: «با این کار نمیتوان شکار کرد»؛ اما آن شخص، دوباره این کار را انجام داد. عبدالله بن مغفل رضي الله عنه به او گفت: من به تو گفتم که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم از این کار منع کرد، ولی تو باز هم سنگریزه پرتاب میکنی! هرگز با تو صحبت نمیکنم.
شرح
مؤلف رحمه الله، حدیثی از عبدالله بن مغفل رضي الله عنه نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پرتاب سنگریزه با انگشت منع کرد و فرمود: «این کار، صید (=شکار) را نمیکُشد». و در روایتی آمده است: «این کار، جانوری را شکار نمیکند و دشمن را از پا درنمیآورد؛ بلکه چشم را کور مینماید و دندان را میشکند».
منظور از «خذف» یا پرتاب سنگریزه، این است که انسان، سنگریزهای را در میان انگشت «اشاره» و «شست» قرار دهد و آن را پرتاب کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این کار منع کرده و دلیلش را چنین بیان فرموده است که این کار، چشم را کور میکند و دندان را میشکند؛ اما شکار را نمیکُشد و دشمن را از پا درنمیآورد.
عبدالله بن مغفل رضي الله عنه یکی از نزدیکانش را دید که سنگریزه پرتاب میکند؛ او را از این کار بازداشت و به او خبر داد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از پرتاب سنگریزه، منع نموده است؛ ولی پس از مدتی دوباره او را دید که سنگریزه پرتاب میکند. به او گفت: من به تو خبر دادم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این کار، منع نموده است؛ ولی تو باز هم سنگریزه پرتاب میکنی. هرگز با تو صحبت نخواهم کرد. لذا با او قهر کرد؛ زیرا از کاری که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منع کرده بود، سرپیچی نمود.
عبدالله بن عمر رضي الله عنهما نیز با یکی از فرزندانش، قهر کرد؛ ماجرا از این قرار بود که عبدالله بن عمر رضي الله عنهما حدیثی نقل نمود که رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَکم المَسَاجِدَ»؛([۲]) یعنی: «زنانتان را از رفتن به مسجد منع نکنید». یکی از فرزندان عبدالله بن عمر به نام بلال، گفت: «بهخدا سوگند که آنها را از رفتن به مسجد منع میکنیم»؛ زیرا زنها، عوض شده بودند و مانند زنان دوران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرایط خروج از منزل را آنگونه که باید، رعایت نمیکردند. پدرش، یعنی عبدالله بن عمر رضي الله عنهما با شنیدن این سخن پسرش، بلال که مخالفت با حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، سخت برآشفت و به او دشنام گفت و فرمود: من برای تو حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بیان میکنم و تو سوگند یاد میکنی که زنان را از رفتن به مسجد، بازمیداری؟ سپس تا پایان عمرش با او صحبت نکرد. لذا درمییابیم که سلف صالح، سنت را گرامی میداشتند و سخت از آن پیروی میکردند.
شاید این پرسش مطرح شود که آیا قهر کردن در چنین مواردی، واجب و یا جایز است؟ مگر رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم نفرموده است: «براي هيچ مؤمنی، جايز نيست كه بيش از سه شبانهروز، با برادر مسلمانش، قهر باشد»؟
پاسخ: قهر کردن این دو صحابه و امثال آنها با نزدیکانشان، تعزیری و برای تنبیه آنها بوده است؛ و گرنه، در اصل، مؤمنی که گناهی انجام میدهد و سپس توبه میکند، بخشیده میشود. حتی کفار، اگر توبه کنند و ایمان بیاورند، الله متعال، گذشتهی آنان را میبخشد. چنانکه میفرماید:
﴿قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ إِن يَنتَهُواْ يُغۡفَرۡ لَهُم مَّا قَدۡ سَلَفَ﴾ [الأنفال: ٣٨]
به کافران بگو: اگر (از کفر) باز آیند، گذشتههایشان بخشیده میشود.
اما چنین بهنظر میرسد که این دو صحابی (عبدالله بن مغفل و عبدالله بن عمر رضي الله عنهما) بهقصد تنبیه آن دو نفر که با فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت کردند، قهر نمودند؛ گرچه این اشتباه، از روی اجتهاد بود؛ زیرا بلال بن عبدالله بن عمر از روی اجتهاد چنین سخنی گفته بود؛ اما در هر حال، انسان نباید بدین روشنی و با چنین الفاظی با گفتار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مخالفت کند. بهتر بود بگوید: شاید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بدان سبب چنین اجازهای به زنان داد که در آن زمان نیتها، خوب و سالم بود و مردم، عملکرد خوبی داشتند؛ ولی پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اوضاع عوض شده است. اگر چنین سخنی میگفت، بهتر بود. چنانکه امالمؤمنین عایشه رضي الله عنها فرموده است: اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میدید که زنها پس از او چه میکنند، آنها را (از رفتن به مسجد) منع میکرد؛([۳]) همانطور که بنیاسرائیل، زنانشان را از رفتن به عبادتگاه بازداشتند. در هر حال، عمل کرد عبدالله بن مغفل و عبدالله بن عمر# نشان میدهد که باید سنت را گرامی بداریم و بیچون و چرا از حکم الله و رسولش اطاعت کنیم.
([۱]) صحیح بخاری، ش: ۶۲۲۰؛ و صحیح مسم، ش: ۱۹۵۴.
([۲]) صحیح بخاری، ش: ۹۰۰؛ و صحیح مسلم، ش: ۴۲۲ بهنقل از ابنعمر رضي الله عنه.
([۳]) صحیح بخاری، ش: ۸۶۹؛ و صحیح مسلم، ش: ۴۴۵ بهنقل از امالمؤمنین عایشه رضي الله عنها.